860 - محمدهادی صحرایی : باید به پا خاست ۱۳۹۸/۱۰/۰۸
باید به پا خاست
۱۳۹۸/۱۰/۰۸
محمدهادی صحرایی
اندیشه سیاسی جهان غرب بر سه رکن استوار است. ماتریالیسم، سکولاریسم و ماکیاولیسم. و اینها یعنی عالم منشأ مادی دارد و ایمان به جادو جای ایمان به غیب را گرفته و حساب دین نیز از علم و سیاست جداست و افزون بر اینها معتقدند برای رسیدن به هدف، با هر ابزار و به هر کاری میتوان اقدام کرد و وسیله خوب و بد معنا ندارد. این اندیشه متعلق به امروز نیست. از القائات شیطانی است که شکل منطقی به آن دادهاند و حربه هر خودخواهی و خودکامگی شده است. در این اندیشه خدا و دین تا آنجا مقدساند که در راه امیال نباشند و سد اغراض نشوند و اگر در مسیر قرار گرفتند میتوان از آنها عبور کرد، به راحتی یک دروغ. در ایران خودمان هم، مدت زیادی از سخنرانی آن مقام مسئول داخلی نگذشته که گفت دین «نباید» در برابر دنیا و عقل قرار گیرد و منظورش از عقل همان عقل معاش نقاشیشدهای است که در جمجمه امثال کانت و دکارت و لوتر و وبر و پوپر و هابز و هابرماس و هانتینگتون وجود داشته و دارد. اینکه میفهمند چه میگویند یا نه حرف دیگری است ولی حرف غلط است و خطرناک.
تنها، نفوذِ در میان نظامیها تلفات نمیگیرد، مسئول یا آقازادهای هم که در سیستم آموزشی آمریکا و کانادا و فرانسه و مخصوصاً انگلیس رشد کرده، حتی اگر بیهنر و بیسواد باشد باز هم خطرناک است. عقل میگوید آنها که در دشمنی و پدرکشتگی با ما سابقه 300-400 ساله دارند و ما را با انواع تحریمها تحدید و با هر حربهای تهدید میکنند، هرگز به ما علم و سواد سودمند نمیدهند؟ آنها با شاهانی که بردگان سیاسیشان بودند هم وفا نکردند و به آنها بها ندادند. رضاشاه را آوردند و بردند و حتی پسرش که شاه شد جرأت نکرد از آنها بپرسد چرا آوردید و چرا بردید. دوران جوانی همین پهلوی پسر، سران آمریکا و انگلیس و شوروی، سرّی به ایران آمدند و رفتند و شاه را هم حساب نکردند، حال چگونه با آقازاده ایرانی که حتی هویتی مستقل از پدرش ندارد علم بیاموزند. معلوم است که او را دستآموز و حرفگوشکن میکنند. سایر جوانها هم که جای خود دارند. نفوذ اول از راه سفارتهاست، بعد با مسئولین غربزده و در نهایت با آقازادههای حسرتی و غفلتزدگانی که تاریخ خود و پیشینه مسترها و مسیوها را نمیدانند.
اتفاقات سال 88 ریشه در خواست عمومی نداشت و بوی مردم نمیداد. میوه حلقاتی بود که از سالها پیش در ساحت تصمیمگیری کلان کشور نفوذ کرده بود. مثل حلقه کیان که کیان نظریات رنگارنگ وارداتی را بر فنا میدید و باید پیش پای ملت سنگ میانداخت. از اول مشخص بود مدیریت تکنوکراتی که زمام امور تقنین و اجرای کشور را در دست گرفته با انقلاب نسبتی ندارد. تا قبل از آنها افتخار آقازادهها جبهه رفتن بود نه زالو بودن؛ و افتخار مسئولان نیز به بچههای جبههرو بود نه به خارج در رو. پدیده ننگین آقازادگی تا ابد به دامن کسانی است که به بهانه تخصص، تعهد و دیانت را از شرایط انتخاب مدیران و کارگزاران زدودند و در را برای بیتعهدهای کمکار و پرخور و پرافاده باز کردند و نفهمیدند آنکه به خدا تعهد ندارد به خلق خدا هم تعهدی ندارد. به جای پرورش نخبگان صالح و شناسایی مردان عمل، به نام مقابله با متظاهران به دینداری، متظاهران به تخصص را به کار گماردند و متوجه نشدند که هر دو نوعِ متظاهران، دروغگویانی هستند که نسبتشان با دین به اندازه نسبتشان با تخصص است و ریشه هر دو یکی است؛ دروغ.
دروغی که فتنه 78 و 88 و 96 و 98 را رقم زد. تیتر دروغی که یک روزنامه با آن آتش به دانشگاه انداخت. دروغهایی که نفوذیها را یک عمر، پشت القاب و عناوین پنهان کرد. دروغی که میتوان قبل از شمارش آرا خود را «برنده قاطع» معرفی کرد و با دروغ «تقلب» مردم را به هم ریخت. و دروغی که برای زندهها ختم گرفتند و در آن شرکت کردند. و دروغی که با آن «آقاسلطان»ها را کشتند و پای نظام انداختند. و دروغ «نمیگذارند»، که بیعرضگان با آن شانه از مسئولیت خود خالی میکنند. و دروغ «اختیارات محدود» که تنبلها میگویند. و دروغگویی که موقع بحران «استعفاء» میدهد. و دروغگویی که روز قبل از استیضاح، استعفاء میدهد. و وعده دروغی که با آن تدلیس میکنند و وعده میدهند تا رأی بگیرند و عمل نمیکنند. و دروغی که با آن ترمز قطار پرشتاب پیشرفت را کشیدند و در موتورش بتن ریختند. و دروغی که «بیست دقیقه»ای، عزت مردم را «به تقریباً هیچ» فروختند. و «بالمره» مردم را به دشمنانش متعهد و بدهکار کردند و... و کلید همه گناهان دروغ است.
و مردم عزیز؛ اینها هیچ نسبتی با انقلاب شریف اسلامی شما ندارند. حرف انقلاب صریح و شفاف است و صادقانه، که انقلابی گفته میشود نه مزورانه.
فتنه 88 محصول دروغ نفوذیهای سکولاری بود که تلاششان حذف دین از عرصه علم و سیاست بود و برای رسیدن به هدف، ابایی از هیچ چیز نداشتند. دوقطبیسازی، رقیبهراسی، دوگانهسازی جنگ و صلح، جنگ روانی، تبانی با آل سعود، سربازی آل یهود، وطنفروشی، ترغیب دشمن خسته به جنگ با مردم خود و تحریم فلجکننده و... تنها گوشهای است از آنچه که از اندیشه فتنهگران غربزده و مؤمنین به لیبرالیسم، به متن جامعه ریخت و 8 ماه کشور را به آشوب کشاند و به مرز سقوط رساند. روحیه مردم را مکدر کردند و ایران آباد را ویران افکار و افعال خود کردند. که نمونه آنرا میتوان در کثرت قراردادهای تعهدآور و مخفیانهای که امروزه از دنیای سیاست و اقتصاد به ورزش رسیده و به جای بازگرداندن عزت به پاسپورت، به ذلت در برابر مربیانِ کاسب خارجی رسیده است دید. یا وقتی که سیل و فاضلاب خانه مردم را سرِ دست گرفته و میبرد، وزیر و رئیس مربوطه برای تأمین باج یک مربی خارجی، کمیته ویژه تشکیل میدهند تا ذلتزدگان«طلوع استراماچونی» را ببینند؛ یا در دغدغه مدعیان برای عوض کردن نام یک خیابان در هوای خفه شهر؛ و پاسخ آن ذیربط برای حل آلودگی که «مردم دعا کنند» یا سپردن جان مردم به باد توسط اهل امید و تدبیر که اگر بیاید بوی بد میکُشد و اگر نیاید دود میکُشد. و دروغهای FATF، پالرمو، 2030 و....
راستی جواب مردم بعد از آن همه به زحمت افتادن این بود که کسی بفرماید «خودم هم صبح جمعه فهمیدم؟»
وقتی تفکر نفوذی در امعاء و احشاء جامعه اثر کند، این تقلای قلم، وجیزهای از طومار تلفات تفکر مستکبر و دروغگوی غربی خواهد شد و مسئولین معنی مسئولیت در جمهوری اسلامی را نمیفهمند، چه رسد به سلبریتی و ورزشکار و پزشک که بدانند با مالیاتش میشود «آنچنان رونق اقتصادی» صادق و نه دروغی ایجاد کرد که حتی همه کولهبران حقوق و مزایا و بیمه بگیرند. اگر زالو، ذخیره نامیده میشود و برادر و برادرزاده و دختر و داماد و فلانی و دیگران به جرم رشوه و قاچاق و دزدی و دلالی و احتکار در صف اول دادگاه به خط میشوند، نتیجه نفوذ همان تفکر غربی است که فتنه 88 به دنبال آن بود و اگرچه سران فتنهگر گرفتار شدند ولی ملت ایران هنوز گرفتار نفوذیهای غربزدهای است که برای کدخدا چپق چاق میکنند.
و 9 دی 88 شروع انقلاب مؤمنینی بود که علیه نفوذ و فتنه اشراف و غربزدگان به راه افتاد و امروزه مردم با سالگردهای 9 دی میگویند که اگر زمانی غفلت شد و قسمتی از انقلابشان به دست نامحرم و نااهل افتاد باید بهپا خاست و مخصوصاً در دی و بهمن و اسفند امسال، هرزگان سیاسی را از انقلاب اسلامی ازاله کرد و راه امامان و شهدا را استوارتر از پیش به پیش برد و دشمن مستأصل و ناامید از 78 و 88 و 96 و 98 را به سوگ و خفت نشاند. باید بهپا خاست و به خواست خدا قدمهای مانده تا قله را محکم برداشت و صبح ظهور را از فراز قله افتخارها دید. که خدای کشتینشینان مؤمن به نوح، اراده کرده است کشتی انقلاب اسلامی را از میان امواج مشکلات و مصائب و ابتلائات، به سلامت به ساحل امن و آرام بنشاند و مردم ایران و مستضعفین جهان را به وراثت و امامت جهان برساند و این وعده حق است که نزدیک و دیدنی است.