فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
«طرح تضمینی» هانت این بود که «ماریون بیبر»، سازماندهنده سمینارهای کنگره آزادی فرهنگی را به مدت سه هفته قبل و حین خود کنفرانس، با هزینه کنگره، در دفتر کارور یا در نیویورک مستقر کند.
بیبر که برای مؤسسه تاریخ معاصر لندن کار میکرد، با سابقهای که در دهه ۱۹۵۰ به عنوان معاون دبیر اجرائی کنگره داشت، کهنهکار چنین کارزارهایی بهشمار میرفت.
با استقرار چنین فرد «درجهیک و ماهری» در قلب پن انگلیسی یا آمریکایی، هانت میتوانست مطمئن باشد که منافعش به خوبی محافظت خواهد شد.
همزمان، هانت به «لوئیس گالانتیر»- که در آن زمان ریاست مرکز آمریکایی پن را برعهده داشت- نامه نوشت و اقدام مشابهی را پیشنهاد داد [یعنی پیشنهاد داد او هم از یک نیروی کمکی همهفنحریف بهره گیرد].
[او در این نامه نوشته بود:] «چه گزینهای میتواند بهتر از «رابی مکاولی» باشد که تازه به واشنگتن بازگشته است؟ جایگاه او به عنوان سردبیر نشریه معتبر «کنیون ریویو» این تضمین را ایجاد میکند که کاملاً از هرگونه سوءظن در امان بماند.»
در نتیجه، مکاولی به عنوان یک «مشکلگشای همهفنحریف» در اختیار مرکز آمریکایی پن قرار گرفت.
علاوهبر این، هانت موافقت کرد هزینه سفر روشنفکران برجسته غربی (که مستقیماً توسط خودش انتخاب شده بودند) برای شرکت در کنگره را تقبل کند.
سی و چهارمین کنگره بینالمللی پن از ۱۲ تا ۱۸ ژوئن ۱۹۶۶برگزار شد.
برگزارکنندگان آن- چه علنی و چه پنهانی- به خود تبریک گفتند چرا که از نظر آنها میزبانی این رویداد به آمریکا اعتبار بخشید و «بدین ترتیب لکهای از پرونده آمریکا پاک شد.»
گزارشی از این کنفرانس با شور و شعف توصیف کرد که چگونه «برتری ایالاتمتحده به عنوان مقتدای تمدن معاصر، با این [حقیقت] که کنگره در شهر نیویورک برگزار شد، پیروزمندانه تایید گردید.»
این کنگره حول محور موضوع «نویسنده به عنوان روحی مستقل» سازماندهی شده بود. [پن در گزارش خود اعلام کرد:] «تمرکز بر نقش نویسنده در جامعه و دغدغههایش به عنوان هنرمند، چیزی بود که به اعتبار کشور ما افزود.»
اما همه ناظران رویدادها را یکجور نمیدیدند.
«کانور کروز اوبرایِن» در سخنرانیاش در دانشگاه نیویورک در آستانه برگزاری کنفرانس پن، بهشدت به ایده استقلال روشنفکری تاخت.
او گفت: «دکتر جکیلِ شعار زیبایِ کنگره- «نویسنده به عنوان روح مستقل»- در خطر تبدیل به آقای هاید، «نویسنده به عنوان چهره سازمان سیاسی» است.1»
او اشاره کرد در حالی که در گذشته نویسندگان را به «بیاعتنایی به شور سازمان سیاسی» متهم میکردند (ژولین بندا)، اکنون «در معرض انحراف یا فساد توسط این شورها هستند.»
سپس، اوبراین به مقالهای تازه منتشرشده در مجله اینکاونتر پرداخت که در آن، نویسندهای به نام دنیس بروگان از این مجله به خاطر مبارزه با «خیانت روشنفکران» تقدیر کرده بود.
این اصطلاح را ژولین بندا ابداع کرد تا نویسندگان بااستعدادی را که به سخنگویان و مبلغان سازمان سیاسی تبدیل میشدند، محکوم نماید.
اوبراین این ستایش از مجلهای که اینچنین «سازگار با ساختارهای قدرت حاکم» قرار داشت را گمراهکننده میدانست.
او برخلاف تصور رایج که مجله «اینکاونتر» را غیرسازمان سیاسی میپنداشت، اعتقاد داشت این مجله به طور پیوسته خط مشی سازمان سیاسی مشخصی را دنبال کرده که عنصر کلیدی آن «القای دیدگاههای یکطرفه و مثبت در بریتانیا» نسبت به سازمان سیاستها و اقدامات آمریکا بوده است.
روزنامه نیویورکتایمز ادعاهای اوبراین را که همچون سایهای بر گردهمایی پن سنگینی میکرد، گزارش داد و این اتفاق، سرآغاز افول «کنگره آزادی فرهنگی» بود.
پانوشت:
1- دکتر جکیل و آقای هاید: اشاره به رمان معروف «دکتر جکیل و آقای هاید» دارد که در آن یک شخصیت دوچهره دارد: یکی نیک (جکیل) و دیگری شرور (هاید). اوبراین از این استعاره برای نشان دادن دورو بودن کنگره (دوگانگی در شعار و عمل کنگره) استفاده میکند.
این که شعار و عمل کنگره با هم همخوانی ندارد.
در شعار میگوید که نویسنده باید مستقل باشد ولی هدفش استفاده از روشنفکر به عنوان یک ابزار سیاسی و فرهنگی است.