شهید «حسن ريختهگران» سال 1339 در محلة «ملك» اصفهان ديده به جهان گشود. به خاطر حس كنجكاوي عجيبي كه داشت هميشه مورد علاقه و لطف ديگران بود و در زمرة ممتازترين شاگردان مدرسه به شمار ميرفت. او در رشتة زمينشناسي دانشگاه شيراز مشغول به تحصیل شد. در طول مدت دانشجويي دست از فعاليتهاي اسلامي برنداشت و با همكاري با انجمن اسلامي دانشگاه به افشاي ماهيت گروهكهاي روسي - آمريكائي پرداخت. با تعطيلی دانشگاهها كه خود او نيز در اين رابطه همت گماشت به جهاد سازندگي روي آورد و از نزديك با محروميت مردم روستاها كه خود را جزئي از آنان ميدانست همنشين شد. «ريختهگران» به عضويت سپاه شيراز در آمد و به عنوان يكي از مربيان نظامي به فعاليت پرداخت. يكي از اقدامات او در اين زمينه آموزش و اعزام بيش از دوهزار نفر از نيروهاي مردمي و سپاهي به جبهههاي نبرد بود. در آبادان فرماندهي سه قبضه خمپارة 120 ميليمتري را به عهده گرفت و بر اثر اصابت تركش خمپاره مجروح شد. بار دوم به جبهة ميمك اعزام شد و بار سوم در آخرين مأموريتش در جبهة سوسنگرد در حاليكه فرماندهي عمليات را بر عهده داشت در طريقالله اين ره صد ساله را يك شبه پيمود و به معشوقش پيوست . شب شنبه 26 / 6/ 60 گروه اعزامي را در مقر جمع و آنان را براي حمله سازماندهي کرد. حمله آغاز و درگيري سختي شروع شد و شهید «ريختهگران» در نخستين لحظات صبح روز بعد در حاليكه با كلماتي دلنشين به نيروهاي اسلام روحيه مي داد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شربت شهادت نوشيد و پيكر پاك او پس از 70 روز از كربلاي سوسنگرد به اصفهان انتقال يافت و به خاك سپرده شد .
فرازی از وصیت نامه سردار شهید حسن ریختهگران:قبل از هر چیز خدا را شکر می کنم که چنین لیاقت و شایستگی، یعنی قرار گرفتن در خط خود و جهاد در راهش را نصیب من کرد و از خدا میخواهم در این راه مقدس ثابتقدم و با نیت خالص باشم. لحظه ورودم به سپاه نقطه عطفی بود در زندگیام و احساس کردم افق تازهای به رویم گشوده شده، چرا که محیط مناسبی برای پرورش و شکوفا شدن استعدادهای عالی نهفته در وجودم بود. من این راه مقدس را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کردم و با یاری خدا تا مرحله نهایی پیش میروم....حالا در جبهه همان محلی که خون با عقیده پیوند میخورد هستم.