940 - دکتر محمدحسین محترم: چرایی ابهامزایی رئیسجمهور؟! ۱۳۹۸/۱۱/۲۹
چرایی ابهامزایی رئیسجمهور؟!
۱۳۹۸/۱۱/۲۹
هرچه به روز انتخابات نزدیکتر میشویم تناقضات جریان غربگرای داخلی بیشتر آشکارتر میشود. معاون حقوقی رئیسجمهور از آماده شدن پیشنویس «لایحه همهپرسی نظارت استصوابی» براساس دستور رئیسجمهور خبر داده است! در خصوص این لایحه غیرقانونی و غیرانقلابی و ضد منافع مردم و امنیت ملی سخن بسیار است که نشان از دیدگاه و تفکرات افراطی تهیهکنندگان آن دارد، اما توجه به چند نکته مهم در آستانه انتخابات دوم اسفند برای ابهامزدایی ضروری است:
۱- همانگونه که آمریکا برجام را برای اجرا نشدن امضا کرد، امضای رئیسجمهور هم پای این لایحه برای اجرا نشدن است، چنانکه مدیر مسئول یکی از روزنامههای اصلاحطلب در سرمقاله خود تاکید میکند«اجباری نیست که مسئولی در برابر دوربین دست به اقدامی بزند و سخنانی به زبان براند که خود نیز بر عدم تحقق آن واقف است». این لایحه در حقیقت مثل پوست خربزه لوایح دوقلوی مجلس ششم است که یک حزب معلومالحال زیر پای رئیسجمهور وقت و رئیس دولت اصلاحات انداخت و سرنوشت او را به عنوان یکی از سران فتنه رقم زد. این حزب اکنون با عنوانی جدید در حالی این پوست خربزه را زیر پای آقای روحانی انداخته که خواستار استعفای رئیسجمهور هم شده است. آیا این جای تعجب و سؤال ندارد؟! لذا اولا از هماکنون معلوم است که این لایحه حتی بعد از انتخابات نیز پیگیری نخواهد شد چون در ارائه این لایحه صداقت وجود ندارد و بعد از انتخابات هم دیگر منافعی برای آقای روحانی و جریان حامی او نخواهد داشت، و فقط در جهت بهرهبرداری قبل از انتخابات به منظور ابهامزایی برای دلسرد کردن مردم از حضور در پای صندوقهای رای و انحراف افکار عمومی از مسائل و مشکلات اصلی کشور و تاثیرگذاری بر رای مردم برای ماندن در قدرت است. البته مردم در شش سال عملکرد تناقضآلود رئیسجمهور و حامیانش، با فهم و درک خود به خوبی واکسینه و ابهامزدایی شدهاند و دیگر این ابهامزاییها نمیتواند جواب دهد. ثانیا خود آقای روحانی واقف است که در فاصله برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس یازدهم دیگر فرصتی نیست که مجلس دهم بخواهد این لایحه را در دستور کار خود قرار دهد و همچنین به خوبی میداند این لایحه به دلیل اینکه ناقض و خلاف قانون اساسی است هیچگاه نمیتواند از طرف شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرد. ثالثا اکنون که در این دوره کار بررسی صلاحیتها تمام شده و مردم آماده حضور در انتخابات دوم اسفند هستند، ارائه این لایحه محلی از اعراب ندارد و ضرورت آن در فضای کنونی کشور احساس نمیشود و سؤال این است که این لایحه چه مشکلی از مشکلات اقتصادی که مهمترین مسئله مردم است، حل میکند؟! رئیسجمهور وظیفه اصلی خود که حل مشکلات اقتصادی مردم است را بر زمین گذاشته و به دنبال اقداماتی است که در حوزه اختیارات او نیست. رئیسجمهور مسئول اجرای برخی از اصول قانون اساسی است که در حوزه اختیارات او به عهدهاش گذاشته شده است. حافظ قانون اساسی شورای نگهبان است و «توهم حافظ قانون اساسی بودنِ خارج از اختیارات و وظایف رئیسجمهور»، باعث شده که آقای روحانی مثل برخی از سلف خود راه افراط را در پیش بگیرد و برای مسئلهای لایحه بدهد که اصلا رفراندمپذیر نیست. کجای دنیا و کدام منطق عقلانی و سیاسی برای اصول قانون اساسی درخواست رفراندم میکنند؟! مگر برای یک اصل قانون اساسی میتوان رفراندم برگزار کرد؟! اگر چنین بود که دیگر چیزی از قانون اساسی باقی نمیماند! مزید بر آن همهپرسی نیاز به لایحه ندارد و تکلیف همهپرسی در قانون اساسی مشخص است همانگونه که برای قانون اساسی دو بار- یک بار در اول انقلاب و یک بار در سال ۶۸ برای اصلاح آن- رفراندم برگزار شده است.
۲- آقای روحانی خودش ده بار از همین فیلتر و ساز و کار استصوابی شورای نگهبان گذشته است. ایشان باید پاسخ دهد چه ساز و کاری میتواند جایگزین ساز و کار کنونی شود و چرا تاکنون ساز و کار قانونی و اجرایی بهتری برای تحقق شایستهسالاری بیشتر ارائه نداده است؟! چون در نگاه خوشبینانه، نگاه آنها به مدلهای غربی است اما در نگاه سیاسی- امنیتی نه تنها شواهد و قرائن بلکه مستندات و مدارک فراوانی وجود دارد که مطرح کردن چنین مسائلی در فضای سیاسی- رسانهای کشور، آن هم در آستانه انتخابات از سوی نفوذیها القا میشود و فضاسازی و جشن گرفتن رسانههای آمریکایی- صهیونیستی روی این موضوعات بهترین گواه بر این ادعا است. تناقض اصلی در سخنان رئیسجمهور و جریان غربگرای حاکم بر مدیریت اجرایی کشور این است که از یک طرف اذعان میکنند که انتخابات در ایران نماد دموکراسی است اما در جهت ابهامزایی ادعا میکنند باید این سازو کار عوض شود؟! اگر انتخابات در ایران واقعی است که هست و خود شما از دل آن بیرون آمدهاید، پس چرا باید ساز و کار آن عوض شود؟! در حالی فریبکارانه ادعا میکنند که درباره روند انتخابات نگرانند و دغدغه دارند که مردم از اول انقلاب تاکنون با حضور معنادار خود در انتخابات متعدد نشان دادهاند که این نگرانیها از نظر آنها بیمورد و بیجاست. همهپرسی برای موضوعی برگزار میشود که مورد دغدغه اکثریت جامعه باشد. این در حالی است که برخی اصلاحطلبان حامی رئیسجمهور نیز ضرورت چنین لایحهای را انکار و دلیل ارائه این لایحه را چنین عنوان میکنند: «با توجه به عملکرد حسن روحانی در دولت و اعضای فراکسیون امید در پارلمان دهم، مردم دیگر حاضر نیستند آنها را راهی مجلس یازدهم کنند و به بهانه نظارت شورای نگهبان نمیتوانند از پاسخگویی درباره عملکرد ناموفق خود فرار کنند». برخی تئوریسینهای اصلاحطلبان نیز تاکید میکنند «مقصر تمام مشکلات مردم گفتمان اصلاحطلبی است و علت بیهویتی و غیردموکراتیک بودن ما اصلاحطلبان نه شورای نگهبان و نه نظارت استصوابی است». لذا این جریان در حالی انتخابات در کشور را زیر سؤال میبرند که برای انتخابات ۱۴۰۰ نیز از هماکنون خیز برداشتهاند و در حالی فریبکارانه از نداشتن کاندیدا سخن میگویند که نیک میدانند راه رسیدن به انتخابات ۱۴۰۰ از انتخابات دوم اسفند امسال میگذرد.
۳- اما چرا در ارائه این لایحه صداقت وجود ندارد؟ به هزاران دلیل از جمله: ۱- رئیسجمهور وعده داده بود مشکلات اقتصادی مردم را در صد روز حل کند، اما به دوربین و چشم در چشم مردم نگاه کرد و گفت «من کی گفتم»؟! ۲- وعده داده بود با برجام تمام تحریمها بالمره لغو شود و مردم نیاز به یارانه و مسکن مهر نداشته باشند اما اکنون با تشدید تحریمها و پس از آن تحقیر کذایی در توزیع کالا مدعی پرداخت بسته معیشتی به مردم است؟! ۳- رئیسجمهور وعده داده بود علاوه بر چرخ سانتریفیوژها، چرخ اقتصادی کشور هم باید بچرخد اما اکنون چرخ هیچکدام نمیچرخد؟! ۴- رئیسجمهور بارها اعلام کرده بود بنزین گران نمیشود اما علاوهبر افزایش قیمت بنزین و ایجاد آن حوادث تلخ برای مردم و کشور، برای فریب افکارعمومی گفت«من هم صبح از خواب بیدار شدم مطلع شدم»؟! ۵- رئیسجمهور دهها بار اعلام کرده بود دیگران توان حل مشکلات مردم را ندارند و من بلدم با دنیا – آمریکای بدعهد و چند کشور خبیث اروپایی- تعامل و مشکلات را حل کنم، اما چند هفته قبل اذعان کرد«من بلد نیستم»!؟ ۶-..... ۱۰۰- به دروغ ادعا کرد که انتخابات ملت ایران فرمایشی و انتصابی است؟!
۴- این جریان نگرانند که لیست آنها از هماکنون از ذهن مردم حذف شده است و نگرانند که با رای مردم به جریان ولایی و انقلابی، بساط قدرتطلبی و رانتخواری و مفاسد اقتصادی و استبداد سیاسی و زد و بندهای آنها با آمریکاییها در قالب مذاکره برچیده و مردم با انتخاب خود و تکیه به توان داخلی به حل مشکلاتشان امیدوار میشوند. نگرانند با ماندگاری تفکر و مکتب شهید سلیمانی عزیز رویش حاج قاسمها ادامه داشته باشد. لذا مزورانه درصدد ابهامزایی در شخصیت انقلابی و مکتب جهادی و راه مقاومت شهید سلیمانی با ادعای دروغین اینکه این نماد مقاومت «مرد مذاکره بود»!!! هستند. اگر حاج قاسم عزیز اهل مذاکره بود پس چرا درباره داعش آنگونه که شما به دنبال آن بودید، حاضر نشد با تروریستپرورهای آمریکایی مذاکره و معامله کند و چرا ترامپ جنایتکار مستقیما دستور ترور آن عزیز جبهه مقاومت را داد؟! و مگر دولت تروریست آمریکا دیوانه است که یک مهره مذاکرهکننده و اهل معامله پشت پرده خود را ترور کند؟! اگر آمریکا حاج قاسم را به دلیل اینکه اهل مذاکره بود، ترور کرد، پس چرا ظریف را که مدعی مرد میز مذاکره است، ترور نمیکند؟! این جماعت با ابهامزایی همزمان در شخصیت شهید سلیمانی و روند انتخابات بهجای اینکه شرمنده ملت ایران باشند که با وعدههای دروغین، خود را شش سال بر مردم تحمیل کردند، شرمنده وعدههای پشت پردهای هستند که در سند ۲۰۳۰ و معاهده آب و هوایی پاریس و برجام و افایتیاف به جنتلمنهای تروریست و دلقکهای آمریکایی و غربی دادهاند. اینها اصلا نگران نیستند که به مردم خود چه بگویند؟! این بازیهای سیاسی و اداهای دموکراسیخواهی و نگران رای مردم بودنها همه تلاشی است برای پیدا کردن مفرّی در جهت اینکه در پیش کدخدا شرمنده نشوند این نشان میدهد که در هیچ ادعایی صداقت ندارند. آنها نگران رد صلاحیت کاندیداها از سوی شورای نگهبان نیستند، بلکه نگران «رد صلاحیت گفتمان غربگرای اصلاحات و لیبرالی کارگزاران و متناقض اعتدالی» از سوی مردم هستند.
دکتر محمدحسین محترم
۱- همانگونه که آمریکا برجام را برای اجرا نشدن امضا کرد، امضای رئیسجمهور هم پای این لایحه برای اجرا نشدن است، چنانکه مدیر مسئول یکی از روزنامههای اصلاحطلب در سرمقاله خود تاکید میکند«اجباری نیست که مسئولی در برابر دوربین دست به اقدامی بزند و سخنانی به زبان براند که خود نیز بر عدم تحقق آن واقف است». این لایحه در حقیقت مثل پوست خربزه لوایح دوقلوی مجلس ششم است که یک حزب معلومالحال زیر پای رئیسجمهور وقت و رئیس دولت اصلاحات انداخت و سرنوشت او را به عنوان یکی از سران فتنه رقم زد. این حزب اکنون با عنوانی جدید در حالی این پوست خربزه را زیر پای آقای روحانی انداخته که خواستار استعفای رئیسجمهور هم شده است. آیا این جای تعجب و سؤال ندارد؟! لذا اولا از هماکنون معلوم است که این لایحه حتی بعد از انتخابات نیز پیگیری نخواهد شد چون در ارائه این لایحه صداقت وجود ندارد و بعد از انتخابات هم دیگر منافعی برای آقای روحانی و جریان حامی او نخواهد داشت، و فقط در جهت بهرهبرداری قبل از انتخابات به منظور ابهامزایی برای دلسرد کردن مردم از حضور در پای صندوقهای رای و انحراف افکار عمومی از مسائل و مشکلات اصلی کشور و تاثیرگذاری بر رای مردم برای ماندن در قدرت است. البته مردم در شش سال عملکرد تناقضآلود رئیسجمهور و حامیانش، با فهم و درک خود به خوبی واکسینه و ابهامزدایی شدهاند و دیگر این ابهامزاییها نمیتواند جواب دهد. ثانیا خود آقای روحانی واقف است که در فاصله برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس یازدهم دیگر فرصتی نیست که مجلس دهم بخواهد این لایحه را در دستور کار خود قرار دهد و همچنین به خوبی میداند این لایحه به دلیل اینکه ناقض و خلاف قانون اساسی است هیچگاه نمیتواند از طرف شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرد. ثالثا اکنون که در این دوره کار بررسی صلاحیتها تمام شده و مردم آماده حضور در انتخابات دوم اسفند هستند، ارائه این لایحه محلی از اعراب ندارد و ضرورت آن در فضای کنونی کشور احساس نمیشود و سؤال این است که این لایحه چه مشکلی از مشکلات اقتصادی که مهمترین مسئله مردم است، حل میکند؟! رئیسجمهور وظیفه اصلی خود که حل مشکلات اقتصادی مردم است را بر زمین گذاشته و به دنبال اقداماتی است که در حوزه اختیارات او نیست. رئیسجمهور مسئول اجرای برخی از اصول قانون اساسی است که در حوزه اختیارات او به عهدهاش گذاشته شده است. حافظ قانون اساسی شورای نگهبان است و «توهم حافظ قانون اساسی بودنِ خارج از اختیارات و وظایف رئیسجمهور»، باعث شده که آقای روحانی مثل برخی از سلف خود راه افراط را در پیش بگیرد و برای مسئلهای لایحه بدهد که اصلا رفراندمپذیر نیست. کجای دنیا و کدام منطق عقلانی و سیاسی برای اصول قانون اساسی درخواست رفراندم میکنند؟! مگر برای یک اصل قانون اساسی میتوان رفراندم برگزار کرد؟! اگر چنین بود که دیگر چیزی از قانون اساسی باقی نمیماند! مزید بر آن همهپرسی نیاز به لایحه ندارد و تکلیف همهپرسی در قانون اساسی مشخص است همانگونه که برای قانون اساسی دو بار- یک بار در اول انقلاب و یک بار در سال ۶۸ برای اصلاح آن- رفراندم برگزار شده است.
۲- آقای روحانی خودش ده بار از همین فیلتر و ساز و کار استصوابی شورای نگهبان گذشته است. ایشان باید پاسخ دهد چه ساز و کاری میتواند جایگزین ساز و کار کنونی شود و چرا تاکنون ساز و کار قانونی و اجرایی بهتری برای تحقق شایستهسالاری بیشتر ارائه نداده است؟! چون در نگاه خوشبینانه، نگاه آنها به مدلهای غربی است اما در نگاه سیاسی- امنیتی نه تنها شواهد و قرائن بلکه مستندات و مدارک فراوانی وجود دارد که مطرح کردن چنین مسائلی در فضای سیاسی- رسانهای کشور، آن هم در آستانه انتخابات از سوی نفوذیها القا میشود و فضاسازی و جشن گرفتن رسانههای آمریکایی- صهیونیستی روی این موضوعات بهترین گواه بر این ادعا است. تناقض اصلی در سخنان رئیسجمهور و جریان غربگرای حاکم بر مدیریت اجرایی کشور این است که از یک طرف اذعان میکنند که انتخابات در ایران نماد دموکراسی است اما در جهت ابهامزایی ادعا میکنند باید این سازو کار عوض شود؟! اگر انتخابات در ایران واقعی است که هست و خود شما از دل آن بیرون آمدهاید، پس چرا باید ساز و کار آن عوض شود؟! در حالی فریبکارانه ادعا میکنند که درباره روند انتخابات نگرانند و دغدغه دارند که مردم از اول انقلاب تاکنون با حضور معنادار خود در انتخابات متعدد نشان دادهاند که این نگرانیها از نظر آنها بیمورد و بیجاست. همهپرسی برای موضوعی برگزار میشود که مورد دغدغه اکثریت جامعه باشد. این در حالی است که برخی اصلاحطلبان حامی رئیسجمهور نیز ضرورت چنین لایحهای را انکار و دلیل ارائه این لایحه را چنین عنوان میکنند: «با توجه به عملکرد حسن روحانی در دولت و اعضای فراکسیون امید در پارلمان دهم، مردم دیگر حاضر نیستند آنها را راهی مجلس یازدهم کنند و به بهانه نظارت شورای نگهبان نمیتوانند از پاسخگویی درباره عملکرد ناموفق خود فرار کنند». برخی تئوریسینهای اصلاحطلبان نیز تاکید میکنند «مقصر تمام مشکلات مردم گفتمان اصلاحطلبی است و علت بیهویتی و غیردموکراتیک بودن ما اصلاحطلبان نه شورای نگهبان و نه نظارت استصوابی است». لذا این جریان در حالی انتخابات در کشور را زیر سؤال میبرند که برای انتخابات ۱۴۰۰ نیز از هماکنون خیز برداشتهاند و در حالی فریبکارانه از نداشتن کاندیدا سخن میگویند که نیک میدانند راه رسیدن به انتخابات ۱۴۰۰ از انتخابات دوم اسفند امسال میگذرد.
۳- اما چرا در ارائه این لایحه صداقت وجود ندارد؟ به هزاران دلیل از جمله: ۱- رئیسجمهور وعده داده بود مشکلات اقتصادی مردم را در صد روز حل کند، اما به دوربین و چشم در چشم مردم نگاه کرد و گفت «من کی گفتم»؟! ۲- وعده داده بود با برجام تمام تحریمها بالمره لغو شود و مردم نیاز به یارانه و مسکن مهر نداشته باشند اما اکنون با تشدید تحریمها و پس از آن تحقیر کذایی در توزیع کالا مدعی پرداخت بسته معیشتی به مردم است؟! ۳- رئیسجمهور وعده داده بود علاوه بر چرخ سانتریفیوژها، چرخ اقتصادی کشور هم باید بچرخد اما اکنون چرخ هیچکدام نمیچرخد؟! ۴- رئیسجمهور بارها اعلام کرده بود بنزین گران نمیشود اما علاوهبر افزایش قیمت بنزین و ایجاد آن حوادث تلخ برای مردم و کشور، برای فریب افکارعمومی گفت«من هم صبح از خواب بیدار شدم مطلع شدم»؟! ۵- رئیسجمهور دهها بار اعلام کرده بود دیگران توان حل مشکلات مردم را ندارند و من بلدم با دنیا – آمریکای بدعهد و چند کشور خبیث اروپایی- تعامل و مشکلات را حل کنم، اما چند هفته قبل اذعان کرد«من بلد نیستم»!؟ ۶-..... ۱۰۰- به دروغ ادعا کرد که انتخابات ملت ایران فرمایشی و انتصابی است؟!
۴- این جریان نگرانند که لیست آنها از هماکنون از ذهن مردم حذف شده است و نگرانند که با رای مردم به جریان ولایی و انقلابی، بساط قدرتطلبی و رانتخواری و مفاسد اقتصادی و استبداد سیاسی و زد و بندهای آنها با آمریکاییها در قالب مذاکره برچیده و مردم با انتخاب خود و تکیه به توان داخلی به حل مشکلاتشان امیدوار میشوند. نگرانند با ماندگاری تفکر و مکتب شهید سلیمانی عزیز رویش حاج قاسمها ادامه داشته باشد. لذا مزورانه درصدد ابهامزایی در شخصیت انقلابی و مکتب جهادی و راه مقاومت شهید سلیمانی با ادعای دروغین اینکه این نماد مقاومت «مرد مذاکره بود»!!! هستند. اگر حاج قاسم عزیز اهل مذاکره بود پس چرا درباره داعش آنگونه که شما به دنبال آن بودید، حاضر نشد با تروریستپرورهای آمریکایی مذاکره و معامله کند و چرا ترامپ جنایتکار مستقیما دستور ترور آن عزیز جبهه مقاومت را داد؟! و مگر دولت تروریست آمریکا دیوانه است که یک مهره مذاکرهکننده و اهل معامله پشت پرده خود را ترور کند؟! اگر آمریکا حاج قاسم را به دلیل اینکه اهل مذاکره بود، ترور کرد، پس چرا ظریف را که مدعی مرد میز مذاکره است، ترور نمیکند؟! این جماعت با ابهامزایی همزمان در شخصیت شهید سلیمانی و روند انتخابات بهجای اینکه شرمنده ملت ایران باشند که با وعدههای دروغین، خود را شش سال بر مردم تحمیل کردند، شرمنده وعدههای پشت پردهای هستند که در سند ۲۰۳۰ و معاهده آب و هوایی پاریس و برجام و افایتیاف به جنتلمنهای تروریست و دلقکهای آمریکایی و غربی دادهاند. اینها اصلا نگران نیستند که به مردم خود چه بگویند؟! این بازیهای سیاسی و اداهای دموکراسیخواهی و نگران رای مردم بودنها همه تلاشی است برای پیدا کردن مفرّی در جهت اینکه در پیش کدخدا شرمنده نشوند این نشان میدهد که در هیچ ادعایی صداقت ندارند. آنها نگران رد صلاحیت کاندیداها از سوی شورای نگهبان نیستند، بلکه نگران «رد صلاحیت گفتمان غربگرای اصلاحات و لیبرالی کارگزاران و متناقض اعتدالی» از سوی مردم هستند.
دکتر محمدحسین محترم