شرکت «توسعه زمین» بخشی از تاریخ شهرکسازی صهیونیسم
۱۴۰۴/۰۹/۱۸
سرنوشت با مسیرهای پنهانش من را به دیدار با داوود افریما، مدیر شعبه بانک ملی اسرائیل در لندن فراخواند.
او برایم در مورد سیاستهای جدید بانک ملی برای فروش داراییهای بانک توضیح داد و گفت که شرکتی به نام «توسعه زمین» دارند. او به من کتابچهای داد که در مورد آن شرکت بود و سپس برای من توضیح داد که این بانک درصدد است تا ۴۶۰۰۰ سهام خود را بفروشد که معادل ۴۳درصد از سرمایه «توسعه زمین» است.
او از این شرکت به عنوان یک شرکت عمومی چنان تعریف کرد و آن را به من پیشنهاد نمود که به آن علاقهمند شدم.
این کتابچه را به خانهام در لندن بردم و آن را مطالعه کردم.
کتابچهای رنگی که سال ۱۹۸۶ به مناسبت هفتادوپنجمین سال تأسیس شرکت «توسعه زمین» چاپ شده بود و من در نگاه اول از آن خوشم آمده بود.
میدانستم که نام «توسعه زمین» بخشی از تاریخ شهرکسازی صهیونیسم در سرزمین اسرائیل است و با نامهای بزرگ و محترمی همچون پروفسور اوتو وربورگ، یعقوب طاهون، آرتور روفین، یهوشاع هنکین، برل کتزنلسون، حییم وایزمن، لوی اشکول و الیعزر کپلان مرتبط است.
احساس میکردم که وجودم به سوی این گروه فوقالعاده که صفحات افتخارآمیزی را در روزهای ملت اسرائیل در عصر جدید ثبت کرده، روان است. در حقیقت تا آن زمان بین صندوق ملی اسرائیل با صندوق بنیاد کارن هایاسود و «توسعه زمین» تفاوتی قائل نبودم.
تا زمانی که این کتابچه را در دست گرفتم نمیدانستم این شرکت چیست. تمام چیزی که میدانستم این بود که در آنجا داراییهایی وجود دارد، از جمله زمینهایی برای ساختوساز که این شرکت آنها را به آژانس یهود واگذار کرده است و نرخ سهام در آنجا چیز متمایزی برای یک شرکت عمومی فراهم میکند.
اما امکان بازگشت به فعالیتهای تجاری در جهت خدمت به اهداف ملی صهیونیسم چیزی را درون قلبم به جنبش وامیداشت و قدرت تخیل من را شعلهور میساخت. به خودم گفتم، خودش است، پس از پانزده سال تجارت در سراسر جهان به کشور بازمیگردیم. این ایده را برای همسرم ربکا و دامادم رونی ویسبرگ تعریف کرده و از او سؤالاتی کردم.
از صادیک بینو، مدیرعامل بانک ملی شنیدم که بانک میخواهد از شر باقی اموال، مانند سهام بدون حق رأی و سرمایههای غیربانکی خلاص شود. بینو به من گفت: در زمانی که وضعیت بازار خوب نیست بانک باید به بانکداری و دادن وام بپردازد نه به نگهداری اموال.
سال ۱۹۸۷ زمانی که بینو به عنوان مدیرعامل بانک ملی منصوب شد، دریافت که بانک حدود هشتصدوپنجاه دلار سرمایه خصوصی دارد اما تقریباً تمام آن در ساختوساز، تجهیزات، سیستمهای کامپیوتری و سهام، سرمایهگذاری شده است، سرمایهای که راکد است و هیچ درآمدی ایجاد نمیکند. بینو دریافته بود که در روزهای سخت، بانک باید سرمایههای غیربانکی را با هدف آزادسازی سرمایه فعال برای فعالیتهای بانکی، دادن وام و سوددهی بفروشد. تصمیم بانک ملی برای فروش سهامش در «توسعه زمین» در اثر ضرر دومیلیون و چهارصدهزار شِکِلی1 بود که این شرکت در نیمه اول سال ۱۹۸۷ برخلاف سود سهونیم میلیون شِکِلی در زمان پذیرش آن در سال ۱۹۸۶ داشت. هیئتمدیره «توسعه زمین» در سمینار طولانی در هتل «گلی کینرت» جمع شد و به یک تفاهم اساسی رسید که بهتر است بانک ملی سهامی را که در اختیار دارد، بفروشد زیرا در این صورت مالک جدید میتواند انگیزهای به فعالیتهای این شرکت بدهد.
به این کار چراغ سبز نشان داده شد و بینو شروع به فعالیت برای علاقهمند کردن عوامل مختلف در خرید این شرکت کرد. مذاکرات در خفا انجام میشد.
۲۰ سپتامبر ۱۹۸۷ بانک ملی به بورس اعلام کرد که «در این مرحله مذاکراتی صورت نمیگیرد که مستلزم اطلاعرسانی باشد. اگر مذاکراتی واقعاً در ارتباط با شرکت مذکور انجام شد به شما اطلاع خواهیم داد.»
مشکل اساسی در معامله پیشنهادشده این امر بود، سهام کنترلی (سهام پایه) شرکت برای خریداران آن که حق انتصاب تمام مدیران را خواهند داشت، دست بانک ملی نبود بلکه در اختیار آژانس یهود بود که در آن زمان در رأس آنها آریه دولتصین از رؤسای حزب لیبرال در چارچوب لیکود بود که به عنوان رئیس شرکت «توسعه زمین» هم منصوب شده بود.
این مانع، موجب ریزش برخی از رقبا شد، از جمله بنگاه «کلال» که توسط شرکت «اماسسی» وارد این رقابت شده و شریک تاجر آمریکایی به نام اشتاین هرت و یک شرکت دلالی آمریکایی به نام «مریل لینچ» بود.
«اماسسی» خواست سهام کنترلی «توسعه زمین» را از بانک ملی بخرد اما بانک به آنها اعلام کرد اختیاری در این شرکت ندارد و به این ترتیب اماسسی در این مزایده شرکت نکرد.
مشکل سهام کنترلی، من را مجبور کرد اگر میخواهم «توسعه زمین» را بخرم باید جبهه دومی مقابل آژانس یهود و رئیس آن، دولتصین بگشایم. هیئت امنای این آژانس آمادگی خود را برای فروش مالکیت شرکتهایی که دیگر خدمتی به اهداف این آژانس نمیکردند، اعلام کردند.
با تصمیم قطعی برای رقابت برای این مزایده به اسرائیل بازگشتم. وکیلم ایهود اولمرت2 را وارد صحنه کردم، او این جریان را دنبال و به تمام جنبههای حقوقی این معامله رسیدگی میکرد. میدانستم که بدون وعده صریحی از رئیس آژانس نباید وارد این معامله شوم، زیرا سهامهای کنترلی هم فروخته خواهند شد.
اولمرت برای ارتباط با دولتصین هماهنگیهای لازم را انجام داد که معلوم شد رقیب تجاری سختی است.
در نهایت دقیقاً در لحظه آخر اولمرت موفق شد در این موضوع از دولتصین قولی بگیرد. با این حال میدانستم که کار تقریباً دشواری روی قیمت خواهم داشت.
پانوشتها:
1- م: شِکِل(به انگلیسی shekel و به عبری שקל) واحد پول رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی است.
2- م: ایهود اولمرت متولد 30 سپتامبر 1945 از پدر و مادری روستبار است. پدر و مادرش ابتدا از روسیه و اوکراین به چین و سپس با موج مهاجرت یهودیان پس از اعلامیه بالفور به فلسطین مهاجرت کردند. ایهود در بنیانینا در استان حیفا و در زمان قیمومت انگلستان بر فلسطین به دنیا آمد. پدرش، موردخای اولمرت از یهودیان افراطی عضو حزب تندروی حیروت بود که طی سالهای 1955 تا 1961 در قالب این حزب به کنست(مجلس رژیم جعلی اسرائیل) راه یافت. موردخای اولمرت همچنین از اعضای گروه شبهنظامی ایرگون بود که فجایعی همچون دیریاسین را در کشتار فلسطینیان رقم زدند. ایهود اولمرت با اتمام تحصیلاتش در رشته حقوق دانشگاه عبری قدس اشغالی به خدمت در تیپ گولانی ارتش اشغالگر اسرائیل پرداخت و پس از آن دوره افسری را گذراند. او هفت دوره عضو کنست، یک دوره 10ساله شهردار قدس اشغالی، دو دوره وزیر کابینه رژیم اشغالگر قدس و در نهایت پس از مرگ مغزی آریل شارون طی سالهای 2006 تا 2009 دوازدهمین نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس شد. در جریان شکست خفتبار اسرائیل از حزبالله لبنان طی جنگ 33روزه؛ کمیته وینوگراد در رژیم صهیونیستی ایهود اولمرت را مسئول اصلی شکست در این جنگ معرفی کرد. با پایان نخستوزیری، او به دریافت رشوه در زمان تصدی شهرداری قدس اشغالی و وزارت بازرگانی متهم و در نهایت به 6 سال حبس و پرداخت یکمیلیون و پانصد شِکِل(430هزار دلار) محکوم شد.