گسترش مطبوعات وابسته به حزب ملی كه مصادف با تصدي نخستوزيري سپهبد رزمآرا بود به همان شدت جريان سركوب را متوجه خودش كرد و چند چاپخانه كه روزنامههاي ذكر شده در آنها چاپ ميشد به غارت رفتند و سپس جرايد وابسته به جبهه ملي توقيف شد؛ از جمله روزنامه باختر امروز كه مدير آن دكترحسين فاطمي بود.
بهدنبال اين حركت، حزبها و جمعيتهاي وابسته به جبهه ملي چند گردهمايي بر پا كردند و تعدادي از نويسندگان هم دست به اعتصاب غذاي گروهي زدند. در پي اين اعتراضها مجلس پس از چند روز بحث و گفتوگو طرحي را به تصويب رساند كه نظر مطبوعات را تا حدودي تأمين ميكرد.
پس از ابلاغ اين قانون به دولت علاوه بر نشريههاي در حال انتشار، نشريات ديگري پا به عرصه گذاشتند و در هر بابي شروع به قلمفرسايي كردند. صرفنظر از مطبوعاتي كه مرحوم جلال آلاحمد آنها را «رنگين نامههاي تحريككننده حيوانيترين غرايز و خالي از حق و شور و شوق» توصيف ميكرد و نشرياتي كه جماعتي فرصتطلب و سودجو آنها را اداره ميكردند، در اين دوره شاهد رشد و بلوغ نهضت ضداستعماري از طرفي و افشاگري از سويي ديگر در مطبوعات هستيم.(25)
در همين روزگار بود كه لبه تند و تيز انتقاد در چند روزنامه افشاگر بهطور تلويحي متوجه شاه و صريح بر ضد خواهران و برادران ملكه و پدر و مادر شاه شد.
28 مرداد 1332 را چاپلوسان درباري و قلم به مزدهاي رژيم شاهنشاهي «معجزه قرن» توصيف كردهاند. معجزهاي (!!) كه نه تنها دولت دكتر مصدق را نابود كرد؛ بلكه باعث شد مطبوعات ايران بهطور كل يا در استبداد و خفقان دربار گرفتار. يا به زير سيطره اربابان تازه آمريكايي بروند و به روزي نامه تبديل شوند از اين تاريخ به بعد مطبوعات ـ حتي نشريات وابسته به رژيم ـ هرگز از آفت سانسور و تعرض در امان نماندند. مطبوعات اين سالها با وجود شخصي چون تيمور بختيار كه پس از تأسيس ساواك به رياست اين سازمان مخوف رسيده بود، روزهاي پر از هراسي را تجربه كردند، ساواك تا زمان پيروزي انقلاب سايه به سايه اين نشريات حركت ميكرد و جاسوسان اين اداره كه در لباس نويسنده ،مدير نشريه و خبرنگار در برخي نشريات نيز حضور داشتند، حتي از فعاليت وابستگان صددرصد و مورد قبول دربار نيز به طور مرتب گزارش تهيه ميكردند. همانند دوره رضاشاهي اخبار اين دوره نيز كنترل شده و برطبق معيارهاي اداره سانسور بايد ارائه ميشد.
پس از دوران مصدق، تا مدتي كه «علي اميني» به سفارش آمريكاييهاـ كه به دنبال كسب محبوبيت و جايگاهي در ايران بودندـ عهدهدار نخستوزيري شده بود، مطبوعات بهطور نسبي با سانسور كمتري سروكار داشتند. اما در سال 1341 شاه به آمريكا سفر كرد و رضايت سران كاخ سفيد را براي عزل «اميني» و روي كار آمدن «اسدالله علم» جلب نمود. زيرا علم در شمار نزديكان وفادار شاه بود.
«اسدالله علم» بعد از گرفتن حكم نخستوزيري آزادي نيم بند مطبوعات را كه طي سالهاي 1339 تا 1341 بهوجود آمده بود، محدود نمود و بار ديگر فشار و خفقان و سانسور را بر مطبوعات حاكم كرد. همچنين وي در 25 اسفند سال 1341 طرحي را در هيئت وزيران به تصويب رساند كه براساس آن امتياز نشرياتي كه با شمارگان كمتر از 5 هزار و 3 هزار به صورتي خرج و دخل ميكردند، باطل شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-25 جلال آل احمد به نشرياتي مانند «تهران مصور» به مديريت مهندس عبدالله والا، اميد ايران به مديريت علياكبر صفيپور، سپيد و سياه به مديريت دكتر علي بهزادي، روشنفكر و نشرياتي از اين قماش و همچنين نشرياتي كه با بودجه دربار يا پول آگهيها و رپرتاژ آگهيهاي دولتي منتشر ميشدند، رنگين نامه لقب داده بود؛ زيرا جملگي اين نشريات با چاپ عكس خوانندگان و رقاصههاي كابارهاي و درج مفصل گزارشهايي درباره افرادي از اين دست ميكوشيدند تا افكار عمومي را از سياست و مسائل اجتماعي ـ به مدد چهرهسازيهاي دروغين از زنان بدكاره و بازيگران آلودهترين فيلمها ـ به سوي فساد مطلق منحرف سازند.
انتشار اين نشريات در گرماگرم نهضت اسلامي و تلاش آنها در جهت استمرار سلطنت پهلوي به مدد معرفي «شاهپور بختيار» آخرين نخستوزير شاه بهعنوان منجي حكومت محمدرضا، همچنين دامن زدن به جو اغتشاش و فتنه در كشور كه با همسويي با جريانهاي چپ آمريكايي و روسي همراه بود، اين نكته را به اثبات رساند كه تأسيس هر يك از اين نشريات با اهدافي مشخص صورت پذيرفته است.
بهطور مثال مهندس عبدالله والا كه در رشته شيمي تحصيل كرده بود، در شمار يكي از وابستهترين كارگزاران و مديران مطبوعات در رژيم پهلوي بود. او به مدد همين سرسپردگي بارها به مجلس شوراي ملي راه يافت و از رهگذر اجراي دستورات رژيم به ثروت زيادي رسيد.
او در ابتدا در شمار اعضاي فعال محافل ماسوني بود كه به جريان نئوماسونيسم (كلوپهاي روتاري) پيوست. وي كه مديريت تئاتر دهقان را بر عهده داشت، پس از مدتي خيابان لالهزار را كه زماني مهد تئاترهاي روشنگر بود، به محل حضور رقاصهها تبديل كرد و ريشه تئاتر مردمي را در كشور سوزاند و به همين دليل چهرههاي شاخص تئاتر مانند «استاد رفيع حالتي» و «شاهين سركيسيان» از او بهعنوان دربدر و بيكاركننده هنرپيشههاي اصيل تئاتر ياد كردند، حتي استاد حالتي يادآور شد مهندس والا در جهت سودجويي تيشه بر ريشه تئاتر زد.
مهندس عبدالله والا در قدم بعد روي كابارهها و قمارخانههاي مشهور تهران چنگ انداخت و از محل وارد كردن زنان روسپي به ايران سود زيادي به جيب زد. وي در دهة پنجاه طرح وارد كردن كلفتهاي فليپيني را تحت لواي «كمك كدبانو» به انحصار خود در آورد و از آن جا كه اين مسافران براي پول دست به هر كاري ميزدند از آنها دربارها و خانههاي فساد استفاده كرد.
زمينخواري و پاساژسازي يكي ديگر از برگهاي سياه پرونده مهندس والا به شمار ميرود. وي در سال 1357 و 1358 با انتشار دوباره تهران مصور كوشيد تا به هر نحو ممكن مانع از سقوط دولت شاهنشاهي بشود اما اين آرزو را به گور برد.
والا در سال 1369 پس از سالها خيانت به اين آب و خاك در لوسآنجلس آمريكا مرد. كه اين خبر در مجله «راه زندگي» ارگان كلوپ روتاري لوسآنجلس، مورخه 25/8/1369 به چاپ رسيد. براي اطلاع بيشتر ر.ك معماران تباهي، جلد اول، دفتر پژوهشهاي كيهان.
يكي ديگر از اين رنگيننامهها توسط «علياكبر صفيپور» اداره ميشد. صفيپور به سال 1299 هـ.ش در نهاوند به دنيا آمد. دوران متوسطه را در مدرسه آمريكاييهاي تهران كه زير نظر يكي از شخصيتهاي سرشناس استعماري به نام دكتر جردن اداره ميشد، گذراند. وي پس از كسب مدرك ديپلم متوسطه به استخدام شركت دخانيات در آمد.
صفيپور در سال 1321 نشريه موسوم به «آئينه مطبوعات» را منتشر ساخت كه پس از 5 شماره به دليل نداشتن مجوز از انتشار آن جلوگيري شد. اما انتشار همين 5 شماره باعث شد كه مورد توجه سردسته مافياي مطبوعات ايران علياصغر اميراني معدوم قرار بگيرد. وي پس از دو سال كار در نشريه خواندنيها متعلق به اميراني توسط اميراني پست معاون سردبيري نشريه «بديع» {كه با سرمايه شركت امنا مركز موقوفات بهائيان منتشر ميشد} را بر عهده گرفت.
سپس با حمايت اميراني و سپهبد حاجعلي رزمآرا ـ كه در سوداي كودتاي نظامي عليه شاه بود ـ امتياز نشر «هفتهنامه اميد ايران» را به دست آورد.
علياكبر صفيپور به سبب سودجويي و به دليل فرصتطلبي، پس از كودتاي 28 مرداد نشريه خود را در اختيار كميسيون مطبوعات به رياست علي جواهركلام و نظارت جهانگير تفضلي و مباشرت حسن شهباز كه زير نظر اداره اطلاعات آمريكا اداره ميشد قرار داد. به گونهاي كه اميد ايران هر شماره يك صفحه گرامافون از خوانندگان بدنام همچون مهوش و آفت را به خوانندگان خود هديه ميداد.
پس از چندي نيز با همكاري سيامك پوزرند جاسوس كهنهكار و حسين سرفرازي قلم به مزد فاسد اقدام به برپايي كنسرتهاي خوانندگان و رقاصهها نمود كه در جريان آنها به قيد قرعه يك گرامافون و تعدادي صفحه به خواننده برگزيده اهدا ميشد.
وي نيز با سوءاستفاده از جايگاه مديريت نشريه اميد ايران ثروت زيادي از راه زمينخواري و اشاعه فساد و فحشا به دست آورد. مدتها نيز نماينده مردم نهاوند در مجلس شوراي فرمايشي شاه بود. وي با رمز صفايي به شماره رمز 523 با ساواك جهنمي شاه همكاري داشت. او در فروردين ماه 1378 به خاك رفت و نشريه ضد انقلابي نيمروز مقالات سوزناكي در بزرگداشت وي به چاپ رساند.
سپيد و سياه نيز يكي ديگر از رنگين نامههاي مورد نظر مرحوم جلال آلاحمد بود كه توسط علي بهزادي منتشر ميشد. بهزادي نيز يكي ديگر از هدايتكنندگان افكار عمومي به سمت ترويج فساد و فحشا در نشريهاش بود و از اين رهگذر ثروت زيادي اندوخت، وي كه در رشته حقوق تحصيل كرده بود به جاي وكالت به شغل پرسود قلمفروشي روي آورد. وي نيز مانند صفيپور و عبدالله والا در كوران انقلاب در جهت جلوگيري از سقوط رژيم شاهنشاهي و حفظ شاهپور بختيار كوشش بسيار نمود كه البته بيثمر بود.
طرح ايجاد جنگ داخلي در كشور نيز پروژه بعدي اين گروه پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود. طرحي كه با هوشمندي رهبر انقلاب حضرت امام خميني(ره) با شكست مواجه شد. بهزادي با انتشار كتاب شبه خاطرات كوشيد تا خدمت سي و اندي ساله خود را به رژيم شاه به نحوي توجيه كند كه در اين امر ناكام بود.
وي در دهه 1360 با نام دخترش امتياز نشريه دانستنيها را گرفت كه در جريان حوادث پس از خرداد ماه 1376 به باند ماشاالله شمسالواعظين از سردمداران كودتاي مخملي در ايران اجاره داده شد.
پاورقي كيهان - ۲۸/ ۰۳ / ۱۳۹۵