بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
3 - اهداف والاى ازدواج در اسلام
خانه پاك
پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد و چه زن، در صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر غير ممكن به نظر مىرسد.
در چند مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه ازدواج نكرده باشند، مسئلهاى مشكل به نظر مىآيد.
اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى ظاهر و باطن يافتيم، در حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى است.
خوددارى از گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن از عصيان و طغيان، در صورت عدم ازدواج كارى است يوسفى.
خانهاى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن زندگى مىكنند، خالى از فساد نيست.
مرد بدون همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز و شهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و شهوت بر آنان سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از مشكلات گوناگون روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند.
ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسانكننده پارهاى از مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و تقواى آنان است.
بناى يك خانه در جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين مىشود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و رعايت حقوق يكديگر در آن زندگى كنند.
خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى از وحى، و جلوهاى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و عظمت، و ميوهاى از تسبيح حق در شب و روز باشد.
فى بُيُوت اذِنَ الله انْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْاصالِ.
در خانههائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و نام او در آنها ياد شود، و او را در آن خانهها بامدادان و شبانگاهان به پاكى ستايند.
چنين خانهاى با چنان اوصافى خانه مؤمنى است، كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى مسئله ازدواج در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهى و انسانى پاىبند هستند.
آرى قرآن مجيد به ازدواج امر مىكند، تا مشكلات مرد و زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، و مرد و زن با تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.
اهداف والاى ازدواج در اسلام
در جوّ چنين خانهاى مرد و زن بنده واقعى حق، و فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوهاى از آداب الهى و سنن و روش انبياء گرام حق است.
زن مؤمنه هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مىكند، و هر دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل الهى مىدانند، به عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو همراه و همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات حفظ
مىكنند، و چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و فصل مىنمايند، و با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و حوصله به علاج درد برمى خيزند
بدترين مردم
تنهائى و تنها زيستن، عزلت و كنارهگيرى از يار گرفتن موجب بسيارى از مشكلات، و باعث افسردگى و دلمردگى، و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى روانى و بدنى است.
تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار غيرمنطقى، و بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مىبرد، و امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مىآورد.
قالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل خانواده امتناع كردند.
و نيز آن حضرت فرمود:
شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.
بدترين اموات شما عزبها هستند.
و در روايتى فرمود:
رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ.
فرومايهترين مردگان شما عزبها هستند.
و در سخنى حكيمانه بيان فرمود:
شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَالْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ.
شريرترين شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند.
و در كلامى عرشى و بيانى ملكوتى فرمود:
خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَشِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ.
بهترين امّت من زنداران و بدترين آنان عزبها هستند.
و نيز آن حضرت فرمود:
لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا.
اگر آنان كه عزب مردند به دنيا برگردند، حتماً ازدواج خواهند كرد.
ودر حديثى فرمود: خداوند مردى كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده.
تعبير رسول باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مىكنند به اهل آتش، فرومايگان، برادران شيطان، اشرار، و لعنتشدگان، به خاطر اين است كه روىگردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ايجاد مزاحمت نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى خواهند شد.
با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان را كرامت و شرافت مىدهد، از علل استحقاق عذاب الهى مىرهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مىكند، از افتادن در بند شيطان مصون مىدارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گيرد در امان مىدارد، و اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنيت، پاكى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات مىگردد، به همين خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت تشريع ازدواج اشاره فرمود:
يُريدُ الله انْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ.
خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نمايد.
شكوفائى استعداد
دختر و پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى ازدواج كردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و دچار شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پيدا كردند، و در سايه ازدواج به آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات ناشى از عزببودن فائق آمدند، و از دردسر تنهازيستن شفا گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى رسيدند، و زمينه تفكر صحيح و آيندهنگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان شهوات و غرائز فرونشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مىشود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مىنشيند.
بسيارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مىدهد كه پس از ازدواج راه صدساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج كه موجب آرامش و امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و تقوا، وپاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.
در كتاب زندگانى آيتاللّه بروجردى در صفحه 95 مىخوانيم: در سال 1314 كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر مىگذاشت، پدرش نامهاى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار كرد، او گمان مىكرد پدرش مىخواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان، مشاهده مىكند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم كردهاند.
از اين پيشآمد اندوهگين مىشود، و چون پدرش متوجه مىگردد و علت اندوه و تأثّر او را مىپرسد مىگويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم، ولى اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد.
پدر به وى مىگويد: فرزند اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال اين را هم بده كه اگر ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!!
گفته پدر تأثير بسزائى در وى مىبخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون مىآورد و سرانجام پس از ازدواج و اندكى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام ميورزد.
همسر وفادار و همكفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مىآورد، و به عنوان يارى مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر گرانمايهاش را تحقق مىدهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت مىزيست از علوم و فنون متداول بهرهها گرفت، و چنان با نشاط و پشتكار مشغول تحصيل بوده كه بعضى شبها تا سپيدهدم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن بزرگمرد بارها مىفرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن مجيد همت مىگماشت و در نتيجه توانست در عرض مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ كند، و تا آخر عمر نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام ميورزيد!
مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى از كمالات و ترقيات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باكرامت خويش مىدانستند.
آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و زمينه تحقّق كمالات، و شكوفائى استعدادهاست.
كوشش براى خانه و خانواده عبادت است
ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنيائى، ثمرات عجيب معنوى براى انسان دارد.
كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ پاك اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى كه از معصوم روايت شده:
وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ.
آنكه براى تأمين خانوادهاش زحمت مىكشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند مجاهد در راه خداست.
از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر كارى دشوار و سنگين است، و در حقيقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور مادى آنان عبادت، و موجباجر و ثواب اخروى است.
پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.
خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست.
امام چهارم (عليه السلام) در گفتار حكيمانهاى فرمودهاند، هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است.
در هر صورت جامعه ميوه و ثمره خانه است، و وكيل و وزير و رئيس جمهور و كارگزاران يك ملت ريشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربيت و شكلگيرى آنان خانه و كارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند يك زمين است، اگر زمين جداى از حق و حقيقت باشد كويرى نمكزار است كه سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمين متصل به حق و حقيقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.
سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مىشود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بكوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفتهاند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طيّبه ازدواج منفعت نبرده بلكه با دست خود سفره خسارت خويش را پهن كردهاند.
به همين خاطر در روايات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:
الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ.
ريشه شقاوت هركس شقى است در سرزمين وجود مادر، و سعادت سعيد از باطن مادر است.
و به قول شاعر بزرگ كليم كاشانى:
از كوزه همان برون تراود كه در اوست
تا در كوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ريخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شكل داده، و به سوى چه برنامههائى سوق داده باشند.
در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشتهباشيد
هدف انسان از ازدواج بايد هدفى معنوى و مقدس و پاك باشد، ازدواج بايد براى اطاعت از دستور حق، و پيروى از روش انبياء، و براى تأمين سعادت همسر، و تربيت الهى و ملكوتى فرزندان صورت بگيرد.
زن و مرد در مسئله ازدواج بايد خود را آماده ورود در يك عبادت بزرگ كنند.
زن و مرد بايد در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند كه هر دوى آنان از طريق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.
بايد بدانند كه فرزند آنان كه امانت حق است در مّدتى كوتاه مهمان صلب پدر، و بين شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در اين دو مدت با گيرندگىدقيقى كه حضرت حق به وى عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود منتقل مىنمايد.
نقل مىكنند رسول حق به زنان باردار اجازه مىدادند گاهى به تماشاى جبهه حق عليه باطل بيايند، تا مناظر زيباى جهاد و شمشيرزدن در راه حق ر اببينند، و به شعارهاى الهى و ملكوتىرزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طريق ديده و شنيده خود فرزند در رحم را تغذيه كنند، براى اينكه طفل، در رحم مادر موجودى ورزيده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملكوتى رشد كند.
مگر نشنيدهايد قبل از تكّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!
واسطه بين شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسيدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسيدن به چهره زيبا و ظاهر فريبنده هدف اين برنامه نباشد، كه اين امور تاكنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و ميوه آن اندك بوده است.
بيائيد خدا و معنويت و عبادت، و كوشش براى رعايت حق همسر، و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهيد، تا ثمره اين ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.
لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع اين اهداف والا و آسمانى قرار دهيد، تا لذت و تمتع كامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصيب خود كنيد.
ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پيدا نمىكند، پيوند الهى و ملكوتى دائمى و هميشگى است.
آنكه براى خدا ازدواج مىكند، حق همسر را با تمام وجود رعايت مىنمايد، و كمترين آزارى از ناحيه او به همسر وارد نمىشود.
حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقير زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.
مردان و زنان مسلمان بايد ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا (عليهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى كه براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاك، الهى، و ملكوتى شد.
روايات شيعه آيات زير را به اين ازدواج پاك تأويل كردهاند:
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَالْمَرْجانُ.
دو دريا را به هم درآميخت و ميان آن دو دريا فاصلهاى است كه تجاوز به حدود يكديگر نمىكنند، از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مىآيد.
منظور از دو دريا، وجود اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا است، كه دو درياى معرفت، بينش، حلم، صبر، ايمان و بصيرتاند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باكرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسين (عليهما السلام) است.
نظام خانواده بايد يك نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب كند.
اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غيرالهى، و شرايط شيطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى كه ميراندن آن را رسول خدا در يك فرمان قاطعدستور داده:
امِتْ أَمْرَ الْجاهِلِيِّهِ إِلّا ما سَنَّهُ الْاسْلامُ.
پرهيز نشود، زشتىها چهره نشان مىدهند، وميوه اين درخت آلوده تلخ خواهدشد.
نظام خانواده در مغرب زمين
نظام خانواده در اروپا و آمريكا نظامى غلط است، بىپايه و بدون محتواست.
تقليد از نظام خانوادگى مغرب زمين تقليدى نابجا، و هموار كردن راه حيات براى افتادن در چاه بدبختى است.
آنان از ازدواج هدفى مقدس و پاك ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجا فقط و فقط شهوت و ارضاء غريزه است، آنجا زن و مرد شايسته و صالح بسيار كم است، به همين خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمريكا مانند باران بهاران مىريزد.
مردان در مغرب زمين به طور اكثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقتهاى نامشروع با يكديگر ازدواج مىكنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شيرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اينكه مهر پدرى و محبت مادرى را چشيده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاك گشته او را تحويل مىگيرند، و سر هر سفره فسادى مىنشانند، آنگاه وى را به مدرسه مىسپارند تا آهنگى از تربيت ظاهر را طى كند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هيجده سالگى وى را از خود مىرانند و به اميد محيط و جامعه رهايش مىنمايند!
آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بياموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّيت است، به ريشههاى باطن و حقايق درون توجه ندارند، و از تربيت انسان قابل قبول عاجزند.
مگر نمىبينيد وقتى تشكيل جامعه و دولت مىدهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمين است.
جناياتى كه فارغالتحصيلان خانه و مدرسه و دانشگاههاى مغرب زمين كردهاند تا قيامت قابل جبران نيست.
اگر اوقاتى باوقار و آرام و متين باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر اين است كه طعمه نيافته، و لقمه چرب و لذيذ نديدهاند، داستان آنان شبيه به اين داستان است كه مردى به دوستش گفت گربهاى را به مبادى آداب آراستهام، و آن حيوان را تربيت كرده تا جائى كه بر سر سفرهاى كه انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مىدهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهرهمند شوند، رفيقش گفت به اين ويژگى و به اين آراستگى گربه نمىتوان اطمينان كرد، مرا دعوت كن تا بر سر آن سفره اين مسئله را به تو ثابت كنم، از وى دعوت كرد، گربه را بر سر سفره ديد كه چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بريده، و شمعى براى روشنائى اطاق و ديد مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جيب خوددرآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مىخواست فرار كند، گربه شمع رابه يك طرف انداخت و همچون شير ژيان به وسط سفره پريد، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!
آرى تربيت اروپا و مغرب زمين تربيت گربهاى است، تا غذاى خاص خود را به خيال خود نبيند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و ساير معادن ملل ضعيف بيفتد، براى بلعيدن حق ديگران، چراغ تربيت را به زمين انداخته و همچون حيوان درندهاى، به تمام حيثيات مادى و معنوى ملل ضعيف حمله مىكنند، و براى امور مادى از ميان جوى خون بىگناهان عبور مىكنند.
كثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منكرات، در ملل مغرب زمين محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.
اگر بيوت اروپا و آمريكا بيوت بارفعت، و بيوت غرق ذكر حق، و بيوت تسبيح حضرت معبود بود، محصولات آن بيوت انسانهائى والا و باكرامت و رشيد و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بيوت مغرب زمين از حق و حقيقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنين نظام از همپاشيدهاى قابل سرمشق قرار دادن نيست، كسانى كه از آنان پيروى مىكنند بدتر از آنان خواهندشد.
(قال الصادق (عليه السلام): اكثر الخير فى النّساءِ)
«وسائل الشيعه، ج 14، ص 11»