نظام خانواده در اسلام
7 - مشكلات و موانع راه ازدواج
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
7 - مشكلات و موانع راه ازدواج
سختگيرى در مسئله ازدواج
نياز پسر و دختر به ازدواج نيازى طبيعى، و احتياجى ذاتى است، خوددارى طولانى از هجوم غريزه شهوت براى پسر و دختر امرى مشكل به نظر مىرسد.
گاهى طول زمان موجب فساد و افساد، و تباه شدن نيازمند به ازدواج شده است.
گاهى سركشى غرائز باعث افتادن افراد در منجلاب گناه و معصيت شده است.
گاهى جلوگيرى از ازدواج براى پسران و دختران دردسر آفريده، و آنان را به امراض مختلفى دچار كرده است.
گاهى ولع به ازدواج و از طرفى موانع راه آن عشق و عاشقى به بار آورده، و دامنهاى پاك را آلوده نموده، و جوانانى كه سرمايه يك مملكت هستند تا خودكشى پيش برده.
بعضى از پدران و مادران فرزندان در سن ازدواج را اگر پيشنهاد ازدواج كنند بچه مىدانند، و اعلام نياز آنان را به تشكيل زندگى حاصل بىحيائى و پرروئى به حساب مىآورند، و در اين زمينه به فرزندان خود هجوم برده، آنان را سرزنش و تحقير مىكنند، و به صورتى با آنان برخورد مىنمايند كه آنان سرخورده مىشوند، و اگر از ايمان قوى برخوردار نباشند، خود را مجبور به حركت در كژ راهه مىبينند.
بعضى از پدران و مادران به خانواده عروس يا داماد، مسائلى را پيشنهاد مىنمايند كه تحقق دادن آن براى طرف مقابلشان بسيار سخت يا غيرممكن است، و آنچنان در پيشنهادهاى خود پافشارى مىكنند كه زمان ازدواج دختر و پسر مىگذرد، و گلهاى باغ انسانيت پرپر مىشود.
گاهى پسرى به خواستگارى دخترى مىرود، ولى با تلخى و بداخلاقى خانواده عروس روبرو مىشود و از ازدواج با دختر پشيمان مىگردد، در اين صورت دختر خانهنشين مىشود و به او لطمه وارد مىگردد، و از سنّ ازدواج مىگذرد، و چنين مسئلهاى هم ممكن است از خانواده پسر رخ بنمايد.
گاهى دختران و پسران بر اثر محدود بودن در تصميم، و دچار بودن به فضاى پدرشاهى يا مادرشاهى تن به ازدواج نمىدهند، و از اين طريق دچار خسارت مىگردند.
و گاهى خود دختر و پسر به خاطر پيشنهادهاى سنگين به طرف مقابل مانع تحقق ازدواج مىشوند.
اسلام عزيز اين سختگيريها را خلاف انصاف و مروّت، و جداى از اخلاق انسانيت، و امرى غيرخدائى و غيرشرعى مىداند.
اسلام به سختگيران هشدار مىدهد، كه عواقب اين برنامه در دنيا و آخرت دامن شما را خواهد گرفت.
اسلام مىگويد خداوند مهربان با آنان كه در همه امور آسان مىگيرند آسان مىگيرد، و با آنان كه سختگير هستند سخت خواهد گرفت.
سختگيرى در اين مسئله، جنگيدن با غرائز و شهوات و آمال و آرزوهاى طبيعى و انسانى دختران و پسران است، و بر حضرت حق است كه با سختگيران به سختى برخورد كند، و آنان را از لطف و محبت خود محروم سازد.
حماد بن عثمان مىگويد، مردى خدمت حضرت صادق (عليه السلام) از شخصى شكايت كرد، زمانى نگذشت كه شكايتشده از راه رسيد، امام ششم فرمود: شكايت فلانى از تو براى چيست؟ عرضه داشت به من بدهكار است و من ايستادهام تا دينارآخر آن را از او بگيرم، حضرت صورت نِشستن خود را عوض كرد و به خشم آمد و فرمود: تصور كردى تا دينار آخر را از او بگيرى بد نمىشود، گفتار حق را در قرآن مجيد نخواندهاى؟
يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.
مىترسند بدى حساب را.
خيال كردى سوء حساب به معناى ظلم و جور از جانب حق به عبد است!
نه به خدا قسم.
ما خافُوا الَّا الْاسْتِقْصاءَ.
نمىترسند مگر تا آخرين ذره عمل را به حساب كشيدن.
بدان اى مرد:
فَمَنِ اسْتَقْصى فَقَدْ اساءَ.
آنكه در حساب اينگونه سختگيرى كند كار بدى انجام داده است.
پدران و مادران، پسران و دختران از سختگيرى، بخصوص در امر ازدواج بترسيد، و از اين امر غيرانسانى بپرهيزيد، راه ازدواج را هموار كنيد، و شرايط آن را آسان بگيريد، و با شوهر دادن دختر با شرايطى سهل و آسان، و زن دادن به پسر با برنامهاى معمولى از گسترش بستر فساد، و سفره گناه جلوگيرى كنيد.
وجود خود را ميزان بين خود و ديگران قرار بدهيد
پدران و مادران بايد به اين معنا توجه كنند، كه روزى خود آنان جوان بودند، و در آتش اشتياق زن گرفتن، و شوهر كردن مىسوختند.
آرزو داشتند هر چه زودتر پدر و مادرشان وسيله ازدواج آنان را فراهم كنند، و بدون سختگيرى و تحميل شرايط سخت سفره ازدواج آنان را در فضائى باصفا و چهارچوبى غرق عشق و محبت پهن نمايند، و اگر ملاحظه مىكردند پدر يا مادرشان، نسبت به اين مسئله وارد برنامههائى مىشدند، كه اين سنت پاك الهى را به تأخير مىانداخت، يا در راه آن ايجاد دستانداز مىكرد، يا وضع پدر و مادرشان مانعتراشى بوجود مىآورد، سخت آشفته مىشدند، و حالات درونى آنان به هم مىخورد، و نسبت به پدر و مادر خويش بدبين و در نهايت كينهدار مىشدند.
امروز كه مىخواهند پسر زن بدهند و يا دختر به خانه بخت بفرستند خود را به جاى فرزند خود به حساب آورند، و آمال و آرزوى وى را، و طغيان آتش شهوت او را، و عشق آتشينش را به تشكيل زندگى جديد لحاظ كنند، باشد كه خود را به جاى او حساب كردن موجب دست برداشتن از سختگيرى شود، و زمينه زن گرفتن پسر يا شوهر كردن دختر به آسانى و سهولت فراهم آيد.
وجود مبارك اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روايتى بسيار مهم به اين مسئله فوقالعاده باارزش كه خود را ميزان بين خود و ديگران قرار بده بدين صورت اشاره فرموده:
اجْعَلْ نَفْسَكَ ميزاناً فيما بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ، وَ أَحِبَّ لِغَيْرِكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكِ، وَاكْرَهْ لَهُ ماتَكْرَهُ لَها، لاتَظْلِمْ كَما لاتُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَما تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ، وَاسْتَقْبِحْ لِنَفْسِكَ ما تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ، وَارْضَ مِنَ النّاسِ ما تَرْضى لَهُمْ مِنْكَ.
وجود خود را براى توجه به واقعيات زندگى و درك بيشتر از مسائل انسانى ميزان بين خود و غير خود قرار بده، و دوست داشته باش براى ديگران آنچه را براى خود دوست دارى، و كراهت داشته باش براى غير خود، آنچه را براى خود كراهت دارى، به ديگران در هيچ زمينهاى ستمروا مدار، چنانكه دوست ندارى به تو ستم شود، و به همه مردم نيكى كن، چنانكه دوست دارى به تو نيكى كنند، براى خود قبيح بدان آنچه را از ديگران قبيح مىدانى، از مردم خوشنود باش، آنچه را كه از خود نسبت به آنان خوشنود هستى.
حضرت مجتبى (عليه السلام) فرموده:
صاحِبِ النّاسَ مِثْلَ ما تُحِبُّ أَنْ يُصاحِبُوكَ بِهِ.
با مردم به گونهاى زندگى كن، كه دوست دارى با تو زندگى كنند.
اين است خواسته بر حق اسلام از تمام مردم، اين است دستورات ثمربخش دين، اين است آن روشى كه زندگى را با ديگران آسان مىنمايد، و از هجوم گناه به دايره حيات جلوگيرى مىكند، و برنامه زندگى را از نور و صفا و عشق و وفا، و سلامت و صميميت، و سادگى و آسانى پر كرده و شيرين مىنمايد.
پدران و مادران آنچه را در مسئله ازدواج در روزگار جوانى براى خود دوست داشتيد، و آن عبارت بود از اينكه با خانوادهاى همشأن خود ازدواج كنيد، در برنامه ازدواج، هر دو خانواده از شرايط سنگين و غير قابل تحمل بپرهيزند، هرچه زودتر زمينه ازدواج را فراهم آورند، از
مخارج كمرشكن دورى كنند، از حرف و نقل زياد كنارهگيرى نمايند، امروز همان را براى فرزندخود دوست داشته باشيد.
وسيله شدن براى ازدواج، در پيشگاه حق ثواب بسيار دارد، شما اى پدران و مادران زودتر از ديگران براى فرزندان خود وسيله ازدواج شويد، و اين راه را تا آخر با عشق و محبت و شيرينى و كرامت طى كنيد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ عَمِلَ فى تَزْويجِ بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ حَتّى يَجْمَعَ اللّهُ بَيْنَهُما زَوَّجَهُ اللّهُ أَلْفَ امْرَأَه مِنَ الْحُورِ الْعينِ وَ كانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَه خَطاها أَوْ بِكُلِّ كَلِمَه تَكَلَّمَ بِها فى ذلِكَ عَمَلُ سَنَه.
هر كس در فراهم آوردن زمينه ازدواج پسران و دختران اهل ايمان زحمت بكشد، تا خداوند مهربان آنها را به يكديگر برساند، مزدش هزار حوريه بهشتى است، و براى هر قدمى كه برداشته يا هر كلمهاى كه در اين زمينه گفته ثواب يك سال عبادت است.
آنان كه در امر ازدواج سختگيرى مىكنند، با اينكه مىتوانند به آسانى و سادگى زمينه تحقق آن را فراهم كنند، خود را از چه ثواب عظيمى نزد حق محروم مىكنند؟!
اينان جواب فرزندان خود را اگر دچار فساد شوند، يا ضربه فكرى و بدنى به آنان وارد شود، يا دچار اختلال روحى گردند، در دادگاه عدل الهى در صحنه وحشتناك محشر چه خواهند داد؟!
موسى بن جعفر (عليه السلام) از طريق نامهاى از عمّه بزرگوار خود درخواست كردند، فلان مالى كه دارى براى كمك به مهريه عيال محمد بن جعفر بفرست، چون نامه را به آن زن باكرامت دادند، بدون فاصله به اين مسئله اقدام كرد، متن نامه چنين بود:
خداوند را در قيامت سايهاى است كه از آن جز پيامبر، يا وصىّ پيامبر، يا كسى كه برده مؤمنى را آزاد كند، يا قرض مؤمنى را ادا نمايد، يا مؤمن بىزنى را زن دهد بهرهمند نگردد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
... وَ أَعْظَمُ الْخَطايا إِقْتِطاعُ مالِ امْرِء مُسْلِم، وَ أَفْضَلُ الشَّفاعاتِ مَنْ تَشَفَّعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فى نِكاح حَتّى يَجْمَعَ اللّهُ شَمْلَهُما.
و بزرگترين گناه تجاوز به مال مسلمان است، و برترين ميانجيگرى وساطت در امر ازدواج است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
مَنْ زَوَّجَ عَزَباً كانَ مِمَّنْ يَنْظُرُ اللّهُ الَيْهِ يَوْمَ الْقِيامَهِ.
هر كس بىزنى را زن دهد، از آنانى است كه خداوند در روز قيامت به او به ديده لطف و رحمت نظر مىكند.
و نيز آن حضرت فرمود:
أَرْبَعَهٌ يَنْظُرُ اللّهُ الَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَهِ: مَنْ أَقالَ نادِماً، أَوْ أَغاثَ لَهْفاناً، أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَهً، أَوْ زَوَّجَ عَزَباً.
خداوند به چهار نفر در قيامت نظر لطف مىاندازد، كاسبى كه جنس پسآورده را قبول كند، آنكه غمى را از دلى بزدايد، كسى كه بندهاى را آزاد كند، و آنكه انسان بىزنى را زن دهد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
هر كس قرار ازدواجى را بهم بزند، و زن و مردى را از هم جدا كند، در دنيا و آخرت دچار غضب و لعنت خدا شود، و بر حضرت حق است كه هزار سنگ آتشين بر سر او ببارد، و هر كس در جدائى بين مرد و زنى بكوشد ولى به ثمر نرسد، دنيا و آخرت دچار خشم و لعنت حق شود، و ديدار رحمت حق بر او حرام گردد.
اى كاش تمام پدران و مادران از اين معانى خبر داشتند، تا با عمل به اين واقعيات از ثواب عظيم الهى بهرهمند مىشدند، و اى كاش خبرداران از اين مسائل از تكبّر از عمل به اين دستوراتپرهيز مىكردند، تا در قيامت دچار خشم و لعنت و عذاب ابد حق نشوند.
كبر، صفتى ابليسى است
امروز كه بلوغ زودرس رنجى بر رنج مردم افزوده، امروز كه هجوم فرهنگ بيگانگان دردى بر دردها اضافه كرده، امروز كه صدا و تصوير رسانههاى كفر جهانى روح و فكر مردم بخصوص جوانان را اشغال كرده، امروز كه فيلمهاى مبتذل در تمام جهان بيداد مىكند، و اين همه برنامهها حاصلى جز تحريك شهوات، و شعلهور كردن غرائز ندارد، بر پدران و مادران و اقوام و ثروتمندان و خلاصه دولت و ملت اسلامى، واجب شرعى، و لازم اخلاقى است، كه تمام توان خود را در آسان
نمودن امر ازدواج جوانان، و حذف عادات و رسوم غلط، و در هم شكستن سنن غربى، و چشمپوشى از شرايط سنگين، بكار گيرند تا از اين راه ايمان و اخلاق و رفتار و كردار انسانى دختران جوان و پسران جوان تا حدّى محفوظ بماند، و اين گلهاى، باغ آدميت از پرپر شدن و افتادن در منجلاب گناه در مصونيت قرار بگيرند.
نسبت به پياده شدن فرامين الهى و دستورات رسول اكرم، و امامان معصوم تكبّر نكنيد، متأسفانه بعضى از پدران و مادران چنانكه مشاهده شده در مجالس قرارداد ازدواج آنچنان ژستى بخود مىگيرند كه انگار شاه مقتدرى هستند، و فرزند آنان شاهزاده، و بايد در امر عقد و عروسى، همچون فرعون و فرعونيان عمل شود، پيشنهادهائى مىدهند، و خواستههائى اظهار مىكنند كه خانواده مقابل بهتزده شده، و فرزندشان از ازدواج و تشكيل خانواده پشيمان مىشود، و به ناچار براى ارضاى غرائز خود دست به دوستيابى نامشروع زده، و خود را به انواع گناهان جنسى آلوده مىنمايد!!
قرآن مجيد تكبر از حق را از مشخصههاى ابليس شمرده آنجا كه مىفرمايد:
فسجد الملائكه كلّهم اجمعون الّا إبليس استكبر و كان من الكافرين
پس فرشتگان بهامر حق همه سجده كردند مگر ابليس كه گردنكشى و بزرگمنشى نمود و از كافران شد.
قال فاهبط منها فما يكون لك أن تتكبَّر فيها فاخرج إنّك من الصّاغرين.
حضرت حق به او فرمود: از اين جايگاه و مقام و مرتبه فرو شو، ترا نرسد كه در اين حريم پاك بزرگمنشى كنى، پس بيرون رو كه تو از خوارشدگانى.
على (عليه السلام) فرمود:
إِيّاكَ وَالْكِبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَالْامُ الْعُيُوبِ وَهُوَ حِلْيَهُ إِبْليسَ.
بر تو باد از اينكه در امور حيات نسبت به حق و خلق دچار كبر شوى، به حقيقت كه تكبر از بزرگترين گناهان و پستترين عيوب است، و كبر رنگ و رخساره و خصلت ابليس است.
و نيز آن حضرت فرمود:
احْذَرِ الْكِبْرَ فَإِنَّهُ رَأْسُ الطُّغْيانِ وَ مَعْصِيَهُ الرَّحْمنِ.
از كبر بپرهيز كه اين صفت سر تجاوز و روگردانى از حضرت حق است.
و نيز آن بزرگوار فرمود:
أَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّكَبُّرُ.
زشتترين خوى تكبر است.
رسول الهى فرمود:
اجْتَنِبُوا الْكِبْرَ فَإِنَّ الْعَبْدَ لا يَزالُ يَتَكَبَّرُ حَتّى يَقُولَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أُكْتُبُوا عَبْدى هذا فِى الْجَبّارينَ.
از كبر اجتناب كنيد، هر آينه انسان در كبر ادامه زندگى مىدهد، تا جائى كه خداوند عز و جل مىفرمايد: اى نويسندگان عمل، نام بندهام را جزء جبّاران عالم ثبت كنيد.
و نيز آن حضرت به ابوذر فرمود:
يا اباذَر مَنْ ماتَ وَ فى قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّه مِنْ كِبْر لَمْيَجِدْ رائِحَهَ الْجَنَّهِ إِلّا أَنْ يَتُوبَ قَبْلَ ذلِكَ.
اى ابوذر هر كس بميرد و در قلبش به وزن ذرّهاى كبر باشد، بوى بهشت را نخواهد يافت، مگر اينكه قبل از مردن توبه كند و از لباس كبر و نخوت و بزرگمنشى درآيد.
راستى موجودى كه از نطفه آفريده شده، و در حال حيات دنيوى، ضعيف و ناتوان، و در برابر حوادث بىقدرت و بىقوت است، و چرخى در اين عرصهگاه هستى به اراده او نمىچرخد، چه جاى آن دارد كه با حق و با خلق تكبر كند، و براى خود برترى بر ديگران قائل باشد؟
امام صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت مىكند، بين سلمان و مردى دعوا درگرفت، آن مرد با حالتى خاص به سلمان گفت: تو كيستى كه من با تو رو در رو شوم؟ سلماناميرالمؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
الْمُؤْمِنُ دَأْبُهُ زَهادَتُهُ، وَ هَمُّهُ دِيانَتُهُ، وَ عِزُّهُ قَناعَتُهُ، وَجِدُّهُ لِاخِرَتِهِ، قَدْ كَثُرَتْ حَسَناتُهُ، وَ عَلَتْ دَرَجاتُهُ، وَ شارَفَ خَلاصُهُ وَ نَجاتُهُ.
عادت و خوى مؤمن بىرغبتى او به امور مادى است، و همّتش ديندارى، و عزتش قناعت، و فعاليتش براى آخرت است. زياد شده خوبيهايش، و بالا رفته درجاتش، و نزديك شده به آزادى و نجاتش.
و نيز آن حضرت فرمود:
الْمؤْمِنُ دائِمُ الذِّكْرِ، كَثيرُ الْفِكْرِ، عَلَى النَّعْماءِ شاكِرٌ، وَ فِى الْبَلاءِ صابِرٌ.
مؤمن بطور دائم و هميشگى متذكّر حقائق و بخصوص حضرت حق است، انديشهاش بسيار، و شاكر تمام نعمتهاى الهى و صابر در بلاء است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
الْمُؤْمِنُ مَنْ طابَ مَكْسَبُهُ، وَ حَسُنَتْ خَليقَتُهُ، وَ صَحَّتْ سَريرَتُهُ، وَ انْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ، وَ امْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ كَلامِهِ.
مؤمن كسى است كه آنچه كسب مىكند پاكيزه است، و طبيعتش نيكوست، و پنهانش صحيحاست، اضافه مالش را انفاق مىكند، و از اضافه سخنش خوددارى مىنمايد.
در رابطه با ارزش مؤمن در روايات آمده:
از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده:
الْمُؤْمِنُ اعْظَمُ حُرْمَهً مِنَ الْكَعْبَهِ.
احترام و حرمت مؤمن از كعبه عظيمتر است.
امام پنجم (عليه السلام) فرمود:
انَّ الْمُؤْمِنَ يُعْرَفُ فِى السَّماءِ كَما يَعْرِفُ الرَّجُلُ اهْلَهُ وَ وَلَدَهُ وَ انَّهُ لَاكْرَمُ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ مَلَك مُقَرَّب.
مؤمن در آسمان معروف است، چنانكه مرد همسر و اولادش را مىشناسد، و هرآينه مؤمن در پيشگاه حق از ملك مقرب گرامىتر است.
رسول حق فرمود:
انَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ يَقُولُ: وَعِزَّتى وَجَلالى ما خَلَقْتُ مِنْ خَلْقى خَلْقاً أَحَبَّ الَىَّ مِنْ عَبْدىَ الْمُؤْمِنِ.
خداوند جل ثناءه مىفرمايد: به عزت و جلالم قسم آفريدهاى را در آفريدگانم در نزد خود محبوبتر از مؤمن نيافريدهام.
همكفوى
پس از اين مقدّمه كه در رابطه با دين و ديندارى مطرح شد، لازم است به اين معنا توجه شود كه از شرايط بسيار مهم ازدواج همكفو بودن زوجين است.
كفو در لغت به معناى شبيه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى بايد از نظر ظاهر و باطن بين دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد.
مهمترين مرحله شباهت، بايد در چهره ديندارى جلوه كند به اين معنا كه به فرهنگ پاك حق، مؤمن همكفو مؤمنه، و ديندار شبيه و مانند ديندار است.
به فرموده قرآن مجيد:
وَالطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ.
زنان پاك لايق مردان پاكند.
كتاب حق مىفرمايد:
فَانْكِحُوا ماطابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ.
پس با زنان پاك ازدواج كنيد.
اين پاكى در زنان و مردان در مرحله اول پاكى و پاكيزگى باطن است، كه عبارت از ايمان به خدا و قيامت و نبوت و قرآن و ملائكه و متخلّق بودن به اخلاق حق است.
بنابراين مرد مسلمان و مؤمن حق ازدواج با زنان غيرمسلمان و غيرمؤمنه را ندارد، و اگر اين ازدواج انجام بگيرد، باطل است و فرزندان آنان بدون شك زاده زنا هستند، و همچنين زن مؤمنه حق ندارد با انسان غيرمؤمن ازدواج كند، زيرا از نظر شرعى اين ازدواج باطل و حرام و فرزندان آنان زاده حرامند.
مؤمن و مؤمنه همكفو غيرمؤمن و غيرمؤمنه نيستند، كه اگر اين ازدواج باطل صورت بگيرد درى از عذاب قيامت بر روى هر دو باز شده!!
قرآن مجيد از ازدواج انسان پاك يعنى انسان مؤمن با انسان ناپاك منع شديد فرموده:
ولاتنكحوا المشركات حتّى يؤمنَّ ولأمه مؤمنه خير من مشركه ولو اعجبتكم ولاتنكحوا المشركين حتّى يؤمنوا ولعبد مؤمن خير من مشرك ولو اعجبكم اولئك يدعون الى النّار والله يدعوا الى الجَّنه والمغفره باذنه ويبيِّن آياته للناس لعلَّهم يتذكَّرون.
با زنان مشرك تا ايمان نياوردهاند ازدواج نكنيد، كنيزان باايمان از زن آزاد مشركه بهتر است، اگرچه زيبائى يا ثروت او شما را به شگفتى اندازد.
و زنان خود را به ازدواج مردان مشرك تا ايمان نياوردهاند درنياوريد زيرا يك بنده باايمان از يك مرد مشرك بهتر است اگر چه موقعيت و زيبائى او شما را شگفتزده كند، مشركان دعوت به آتش مىكنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنمايد، و آيات خود را براى مردم بيان مىكند شايد اهل تفكر و انديشه شوند.
بنابراين مواظب باشيد دختر باايمان خود را به جوانى كه اهل حق و حقيقت نيست، و در لجنزار انكار واقعيات دست و پا مىزند به زنى ندهيد، و براى جوان پاك و مؤمن خود، دخترى كه منكر اصول الهى است به همسرى انتخاب نكنيد كه شرط اول در صحت ازدواج ايمان پسر و دختر است تا دو نور و دو پاك و دو پاكيزه و دو مؤمن به هم برسند، و از به هم رسيدن آنان ثمرات شايسته و پاك كه همان فرزندان صالحند بوجود بيايند.
تصور نكنيد كه زيبائى و مال و موقعيّت در مردى كه ايمان ندارد، و در زنى كه آراسته به حقيقت نيست موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگى است.
البته بر خانوادهها لازم است در مسئله همكفو بودن، سختگيرى نكنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قيافه و هيكل ظاهر نزديك به هم باشند، اين دو از نظر شرع مقدس همكفو و شبيه و همانند يكديگرند، و در ازدواج آنان رحمت و بركت حق تجلّى خواهد كرد.
در رابطه با مسئله كفو به روايات زير توجه كنيد:
عَنْ ابى عَبْدِاللّهِ (عليه السلام) أَنَّهُ قالَ: الْكُفْوُ انْ يَكُونَ عَفيفاً وَ عِنْدَهُ يَسارٌ.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آنكه داراى عفت همه جانبه است و زندگى در كنار او از نظر نفقه سهل و آسان است كفو دختر عفيفه و آسان زندگى كن شماست.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
اذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دينَهُ وَ امانَتَهُ يَخْطُبُ الَيْكُمْ فَزَوِّجُوهُ انْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَهٌ فِى الْارْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ.
كسى كه از دختر شما خواستگارى كرد و شما نسبت به دين و امين بودن وى رضايت داشتيد، حتماً زمينه اين ازدواج را فراهم نمائيد، كه منع ازدواج كفو با كفو از جانب شما زمينهساز فتنه در روى زمين و فساد بزرگ است.
رسول خدا در روايت ديگر مىفرمايد:
اذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دينَهُ فَزَوِّجُوهُ وانْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَهٌ فِى الْارْضِ وَفَسادٌ كَبيرٌ.
آنكس كه اخلاق و دينش مورد رضايت و پسند شما بود به او دختر بدهيد، چنانچه از تحقق اين ازدواج جلوگيرى كنيد موجب فتنه و فساد بزرگ در زمين شدهايد.
آرى سختگيرى در ازدواج، و ايجاد موانع، و تكيه بر عادات و رسومات غلط، و پيگيرى شرايط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از جانب خانوادهها براى پسران و دختران خود، علت ازدياد استمناء، لواط، زنا، فشارهاى عصبى، و بيماريهاى روانى در دختران و پسران است، و اين همه فتنه و فساد عواقب و توابعش در دنيا و آخرت گريبانگير آن پدران و مادران و اقوام و خانوادههائى است كه در مسئله ازدواج سختگيرى مىكنند.
رسول حق فرمود:
انْكِحُوا الْاكْفاءَ وَانْكِحُوا مِنْهُمْ وَاخْتارُوا لِنُطَفِكُمْ.
زمينه ازدواج همكفوها را فراهم كنيد، و با همكفو ازدواج كنيد و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شايسته به عقد خود درآوريد.
آرى ايمان و اخلاق و امانت و درستى در پسر و دختر مايه همكفويست، و بر پدران و مادران و خانوادهها واجب اخلاقى است، هر چه زودتر و سريعتر و با آسانگيرى كامل و پرهيز از شرايط غيرالهى و سنن غيراخلاقى زمينه عروسى دو همكفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودى و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب كنند.
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
ما مِنْ رُزْءَه أَشَدَّ عَلى عَبْد انْ يَأْتِيَهُ ابْنُ اخيهِ فَيَقُولَ زَوِّجْنى فَيَقُولَ لا افْعَلُ أَنَا أَغْنى مِنْكَ.
مصيبتى از اين شديدتر نيست كه جوان مؤمنى دختر برادر مؤمنش را خواستگارى كند، و پدر دختر جواب بدهد، من از اين ازدواج عذر مىخواهم زيرا تو از نظر مالى در رتبه من نيستى!
در مسئله ازدواج عصبيّت قومى، شهرى، قبيلهاى نبايد لحاظ شود، زيرا اينگونه تعصّبات در آئين الهى مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است.
فقر و غنا، اين شهر و آن شهر، اين قبيله و آن قبيله را ملاك ازدواج قرار ندهيد، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران يك پدر و مادرند، و براى هيچيك بر ديگرى، جز به تقوا و پرهيزكارى امتياز نيست.
نظر حضرت سجاد (عليه السلام) نسبت به كفو
امامپنجم حضرت باقر (عليه السلام) نقل مىكنند: پدر باكرامتم حضرت زينالعابدين (عليه السلام) در يكى از مواقف حج به خانمى برخورد كه اخلاق نيكش آن حضرت را جذب كرد، سئوال كردند اين زن داراى همسر است؟ عرضه داشتند وى را شوهر نيست، پدرم بدون اين كه از حسب و نسب وى تحقيق كند از او خواستگارى كرد، و اين خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.
فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به اين سادگى براى او بسيار سنگين و گران آمد، به نظر آورد ممكن است آن زن فردى بىاصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طايفه شيبان است، خدمت امام چهارم رسيد و جريان را با آن حضرت در ميان گذاشت كه خدا را شكر همسر شما از فاميلى معروف و محترم است، امام به او فرمودند من شما را خردمندتر از اين مىدانستم كه به اين امور پاىبند باشى، مگر نمىدانى خداوند عزوجل به
بركت اسلام پستىها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و كرامت را جايگزين پستى و دنائت نمود، اينك مسلمان در هر موقعيتى باشد محترم است و او را پستى نيست، لئامت و خسّت از آنِ جاهليت است و بس.
بنابراين همقبيله بودن، همشهرى بودن، به اندازه هم ثروت داشتن، موجب همكفوى نيست، بنا به حكم اسلام، عرب را بر عجم، سپيد را بر سياه، قرشى را بر غيرقرشى امتيازى نيست، امتياز به تقواست و دو مرد و زن مسلمان با داشتن ايمان و تقوا و اخلاق و امانت و عفت و پاكى و طهارت و سلامت همكفو يكديگرند گرچه يكى عرب و ديگرى عجم، يكى شهرى و ديگرى روستايى، يكى غنى و ديگرى فقير، يكى سپيد و ديگرى سياه، يكى قبيلهدار و ديگرى بىقبيله باشد.
على بن اسباط به حضرت جواد (عليه السلام) نوشت: من براى دخترانم كسى را كه در اخلاق و ايمان همانند خودم باشد نيافتهام تا آنان را شوهر دهم، حضرت در پاسخ نامه وى نوشت: آنچه را درباره دخترانت نوشته بودى يافتم، خداوند ترا مورد رحمت و لطفش قرار دهد، تا اين حدود دقت در كار دختر لازم نيست، پيامبر فرمود اگر خواستگارى آمد كه دين و اخلاقش مورد پسند بود قبولش كنيد ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمين روى مىدهد.
امام صادق (عليه السلام) به مردى به نام ابراهيم فرمود: هيچ مؤمنى بهرهاى و سودى خطرناكتر از ثروت نبرده، ضرر مال از زيان دو گرگ درنده كه به گلهاى بىچوپان از سر و ته گله حمله كنند بيشتر است، اين گرگها با گوسپندان چه مىكنند، عرضه داشتم جز فساد كارى نمىكنند، فرمود: راست گفتى، كوچكترين زيان مال اين است كه مسلمانى خواستگارى دختر مسلمان بيايد و او به عذر نداشتن مال او را براند و از دادن دختر به او خوددارى كند.
به چند طايفه دختر ندهيد
در معارف الهى آمده فرزند امانت خدا و نعمت حق و احسان پروردگار به انسان است.
حفظ امانت حق به اين است كه به تربيت دينى و اخلاقى او توجه شود، و به هنگام ازدواج براى او همسر پاك و پاكيزهاى انتخاب شود.
دخترى كه به خانه شوهر مىرود تحت تأثير خانه و خانواده شوهر و خود شوهر قرار مىگيرد، و در هر صورت در آن محيط برنامههائى به وسيله شوهر از او خواسته مىشود، بايد به آن خانهاى كه مىرود خانهاى الهى و خانوادهاى مؤمن باشد، و همسرش از حسنات باطنى و ظاهرى در حدّ استعداد و طاقتش برخوردار باشد، به اين خاطر آئين الهى از شوهر دادن دختر به افرادى كه واجد شرايط الهى و اسلامى نيستند منع اكيد فرموده در روايتى از قول رسول حق آمده:
انَّمَا النِّكاحُ رِقٌّ فَاذا انْكَحَ احَدَكُمْ وَليدَهً فَقَدْ ارَقَّها فَلْيَنْظُرْ احَدُكُمْ لِمَنْ يُرِقُّ كَريمَتَهُ.
نكاح يك نوع بندگى و اطاعت است، فردى از شما وقتى دخترش را شوهر مىدهد، او را در مدار طاعت و بندگى شوهر درمىآورد، لازم است هر يك از شما دقت كند، كه دخترش را در اختيار چه كسى قرار مىدهد.
شوهر دادن دختر به كسى كه پاىبند به دين و فرائض الهى و عقايد حقّه نيست و به تعبير كتاب خدا فاسق است جايز نيست.
شوهر دادن دختر به مرد بداخلاق كه آلوده به كبر، فخر، حسادت، حرص، طمع، بخل و بدزبانى است، ممنوع است.
شوهردادن دختر به مرد نادان و سفيه و كمعقل كه قدرت اداره زندگى را ندارد، و چيزى براى زن جز مشكلات بوجود نمىآورد كارى خلاف شرع ودور ازانسانيت است.
شوهر دادن دختر به مرد شرابخوار و آن پليد و پستى كه از حرام الهى خوددارى نمىكند اكيداً ممنوع است. اكنون به روايت بسيار مهم اين قسمت توجه كنيد.
قالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ زَوَّجَ كَريمَتَهُ مِنْ فاسِق نَزَلَ عَلَيْهِ كُلَّ يَوْم أَلْفُ لَعْنَه.
كسى كه دختر عزيز و باكرامتش را به فرد بىدين شوهر دهد، روزى هزار بار لعنت بر او نازل مىشود.
كَتَبَ حُسَيْنُ بْنُ بَشّار الَى الْكاظِمِ (عليه السلام): انَّ لى قَرابَهً قَدْ خَطَبَ الَىَّ وَ فى خُلُقِهِ سُوءٌ قالَ: لا تُزَوِّجْهُ انْ كانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ.
حسين بن بشار به موسى بن جعفر (عليه السلام) نوشت: يكى از اقوام من از دخترم خواستگارى كرده، ولى اخلاق بدى دارد، حضرت جواب نوشتند: اگر دچار سيّئات اخلاقى است به او نده.
امام صادق (عليه السلام) با استناد به آيه 5 سوره نساء از دختر دادن به سفيه و نادان كه لياقت ندارد مال به او بدهند، و نمىتوان به او در امور اجتماعى و فردى و مسئله امانات اعتماد كرد، منع اكيد فرمودند.
قالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ بَعْدَ ما حَرَّمَهَا اللّهُ عَلى لِسانى فَلَيْسَ بِأَهْل انْ يُزَوَّجَ اذا خَطَبَ.
هر كس شراب را بعد از اينكه من مأمور اعلام حرام بودنش از جانب خدا شدم بنوشد، هرگاه به خواستگارى دختر يك خانواده آمد، بدانيد كه شايستگى پاسخ شنيدن ندارد.
امام هشتم حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
وَايّاكَ انْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَانْ زَوَّجْتَهُ فَكَأَنَّما قَدَّمَتْ الَى الزِّنا.
بترس از اين كه دختر به شرابخوار بدهى، كه اگر او را به چنين تبهكارى شوهر دهى گويا آن عفيفه كريمه را به زنا دادهاى!!
آرى آنكه پاىبند به واجبات الهى نيست، و از فسق و فجور پرهيز ندارد، و آنكه از حسنات اخلاقى برخوردار نيست، و آلوده به بداخلاقى است، و آنكس كه از عقل و فكر لازم بهره ندارد، و آن سستارادهاى كه از مشروبات حرام پرهيز ندارد، اهليت ندارد كه دخترى پاك و مؤمنه كه امانت حق است به او سپرده شود، كه نه تنها دختر ضايع مىگردد، بلكه فرزندانى كه آن دختر براى آن تبهكار مىآورد متأثر از آثار سوء وجودى آن شوهر خواهند شد، كه قبل از اينكه دانش بشر به اين حقيقت برسد امام ششم (عليه السلام) اين حقيقت را اعلام فرموده است:
الْحَرامُ يَبينُ فِى الذُّرِّيَّهِ.
آثار حرام در نسل آشكار مىگردد!!
با اينگونه زنان ازدواج مكنيد
همانطور كه اسلام اجازه شوهر دادن دختر را به چند طايفه از جمله فاسقان، سفيهان، بداخلاقان، مشروبخواران، نمىدهد، و حرمت و ارزش زن را با ممنوعيت ازدواج با اين چند طايفه حفظ مىكند، به همين نسبت به جوانان مؤمن و باكرامت اجازه ازدواج با زنانى كه واجد شرايط الهى و اسلامى نيستند نمىدهد.
روايات بسيار مهمى در اين زمينه از مصادر وحى در معتبرترين كتب نقل شده، كه به پارهاى از آنها اشاره مىشود، رسول خدا فرمود:
ايّاكُمْ وَ تَزَوَّجَ الْحَمْقاءِ فَإِنَّ صُحَبَتَها ضَياعٌ وَوَلَدَها ضِباعٌ.
از ازدواج با زن كودن و دچار حماقت بپرهيزيد كه همنشينى با آنان تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمكار است.
و نيز آن حضرت فرمود:
ايّاكُمْ وَ خَضْراءَ الدِّمَنِ قيلَ يا رَسُولَ اللّهِ وَما خَضْراءُ الدِّمَنِ. قالَ: الْمَرْأَهُ الْحَسْناءِ فى مَنْبَتِ السُّوءِ.
از سبزه مزبله پرهيز كنيد، پرسيدند سبزه مزبله كدام است؟ فرمود: زن زيباروى كه در خانوادهاى پست و بد و فرومايه بار آمده!
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
كانَ (صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُولُ فى دُعائِهِ: اللّهُمَّ انّى اعُوذُ بِكَ مِنْ وَلَد يَكُونُ عَلَىَّ رَبّاً، وَ مِنْ مال يَكُونَ عَلَىَّ ضَياعاً، وَ مِنْ زَوْجَه تُشيبُنى قَبْلَ أَوانِ مَشيبى وَ مِنْ خَليل ماكِر.
رسول حق در دعايش به پيشگاه حضرت حق عرضه مىداشت: خداوندا به تو پناه مىبرم از فرزندى كه به جاى فرمانبرى از من فرمانگذار من باشد، و مالى كه بدون سود تباه گردد، و زنى كه مرا پيش از وقت «بر اثر كودنى و حماقت و بدخلقى» پير كند، و دوستى كه اهل مكر و حيله باشد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
شِرارُ نِسائِكُمْ العُقَرَهُ، الدَّنِسَهُ، اللَّجُوجَهُ، الْعاصِيَهُ، الذَّليلَهُ فى قَوْمِها، الْعَزيزَهُ فى نَفْسِها، الحَصانُ عَلى زَوْجِها، الهَلُوكُ عَلى غَيْرِهِ.
بىخيرترين زنان شما: زنان عقيم و زنانى كه پاكيزگى را رعايت نمىكنند و لجباز و نافرمان و در ديد فاميل پست، و در نظر خود عزيز، و نسبت به شوهر سركش، و با ديگران رام و تسليم هستند.
و آن جناب فرمود:
الشُّؤْمُ فى ثَلاثَهِ أَشْياءَ فى الدّابَّهِ وَالْمَرْأَهِ وَالدّارِ فَأَمَّا الْمَرْأَهُ فَشُومُها غَلاءُ مَهْرِها وَعُسْرُ وِلادَتِها وَأَمَّا الدّابَّهُ فَشُومُها كَثْرَهُ عِلَلِها وَسُوءُ خُلْقِها وَأَمَّا الدّارُ فَشُومُها ضيقُها وَخُبْثُ جيرانِها.
نامباركى در سه چيز است: در مَركب، زن، و خانه. اما نامباركى زن بالا بودن كابين و نازايى اوست، و نامباركى مركب زيادى بيماريها بدخوبودن (چموشى) آن است و نامباركى خانه كوچكى و بدى همسايگان آن مىباشد.
وَ قالَ (صلى الله عليه وآله وسلم) شَرُّ الْاشْياءِ الْمَرْأَهُ السُّوءُ.
بدترين چيزها زن بد است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
شَرُّ الزَّوْجاتِ مَنْ لاتُؤاتى.
بدترين همسر آن زنى است كه ناموافق باشد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
الا اخْبِرُكُمْ بِشِرارِ نِسائِكُمْ؟ الذَّليلَهُ فى اهْلِها، الْعَزيزَهُ مَعَ بَعْلِها، الْعَقيمُ الْحَقُودُ، الَّتى لاتَتَوَرَّعُ عَنْ قَبيح، الْمُتَبَرَّجَهُ اذا غابَ عَنْها بَعْلُها، الْحَصانُ مَعَهُ اذا حَضَرَ، لاتَسْمَعُ قَوْلَهُ، وَ لاتُطيعُ امْرَهُ، وَ اذا خَلى بِها تَمَنَّعَتْ كَما تَمَنَّعَ الصَّعَبَهُ عِنْدَ رُكُوبِها، وَ لاتَقْبَلُ مِنْهُ عُذْراً، وَ لاتَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً.
بدترين زنانتان را معرفى نكنم؟ آنكه در فاميلش پست و بىمقدار، و نسبت به شوهرش فخرفروش، نازا، كينهتوز، از كار زشت روى نگرداند، و در غياب شوهر خود را زينت دهد، و در حضور وى بىپيرايه باشد، از شوهر اطاعت نكند، فرمانش را نپذيرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمكين نكند، عذر شوهر را نپذيرد، و از خطايش در نگذرد.
(النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى)
«بحار، ج 103، ص 220»