كربلا
«منا» يك قربانگاه بود، و ... «كربلا»، قربانگاهي ديگر.
تنها هاجر و ابراهيم نبودند كه «اسماعيل» را به «مذبح» آوردند،
محمد و علي و فاطمه (عليهمالسلام) نيز «حسين» را به قربانگاه عشق فرستادند.
براي رسيدن به كربلا، بايد ارادهاي آهنين، قلبي شجاع و عشقي سوزان داشت و در اين سفر، بايد رهتوشهاي از صبر و يقين، پاپوشي از توكل، سلاحي از «ايمان» و مركبي از «جان» داشت، تا به منزل رسيد، چرا كه راه كربلا، از «صحراي عشق» و «ميدان فداكاري» و پيچ و خم خوف و خطر ميگذرد.
زائر حسين (ع) بايد تمثيلي از شدايد و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خويش پديد آورد و كربلايش «كرب» و «بلا» باشد.
دانشگاه كربلا باز است و شاگرد ميپذيرد، از هر جا كه باشد، هر كه باشد....
اي حسين ... اي عارف مسلح! كربلاي تو، عشق را معني كرد و انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور هميشگي در همة زمانها و زمينها بود.