چشمه اشک
مديه ايمان ، رسول رحمت را از دست داد
و مکه توحيد ، محور وحدت را.
شگفتا! آيا رسول الله هم خواهد مرد؟
اين ، سوالي است که در بستر ذهن برخي ، جاري است.اما قران کريم ، پيشاپيش به آن پاسخ داده است که :« وما محمد الا رسول الله قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم...»
محمد جز فرستاده اي نيست ، پيامبران پيش از او نيز رفته اند!پس آيا اگر بميرد يا کشته شود ، به عقب يا جاهليت برميگرديد؟
اين تفکر جاهليت زدگان _ و شايد خواسته آنان _ بود که « رهبر» از دنيا رحلت کند و با رفتن او « راه» هم بي راهبر و بي رونده بماند.
اما ، خداي رحمان ، رسول رحمت را در تداوم راهش و استمرار پيامش و بقاي مکتبش همواره زنده نگه داشته است.
« ولايت » چهره ديگري از همان رسالت است،
و... « امام » ، وجود دوباره « پيغمبر» .
هرچند خداي عزيز ، رسول عزت آفرين را به جوار خويش برده است،
هر چند امت ، در سوگ آن پدر ، يتيم شده است ،
هرچند رابطه وحي ، ميان آسمان و زمين ، و خدا و بشر ، قطع شده است ،
ولي حضرت رسول همواره زنده است ، در اذاني که موذن فرياد برمي آورد،
در تشهدي که نمازگزار ، گواهي مي دهد،
در نمازي که در پهنه زمين و درازاي زمان برپا مي شود،
در جهاد هر رزمنده ، در خشوع هر عارف ، در تعلم هر علم آموز ، در عدالت گستري هر حاکم، در مقاومت هر مسلمان در فلسطين و مصر و بوسني و کشمير، در اسلام خواهي هر مسلمان فرانسوي و ترک و الجزايري و ...
امروز ، نظام مبتني بر « ولايت» استمرار همان حکومت پيامبر در « مدينة النبي » است.
ايستادگي مسلمانان عصر حاضر در برابر هجوم نظامي ، سياسي و فرهنگي استکبار ، تکرار همان مقاومتهاي مومنان صدر اسلام در برابر شکنجه هاي قريش و محاصره در « شعب ابوطالب » است.
راه ،همان راه است،
و پيام ، همان پيام!
چه کسي مي گويد رسول خدا مرده است؟
امروز زنده تر از محمد کيست؟و حرکت آفرين تر از اسلام چيست؟
هر چند آن روز ، در ماتم رسول مدني ، دلها درياي خون شد و ديده ها در امواج اشک شناور گرديد، اما « آئين محمدي »جهانگير شد و مسلمين ، تمدن آفرين اعصار گشتند.
اکنون نيز ، گرچه احزاب و منافقان و کافران ، بر ضد « امت محمدي » بسيج شده اند ولي نيروي حصار شکن اسلام ، محدوده تاريخ و جغرافيائي را درنورديد ، حتي در قلب اروپاي قرن بيستم ، در دل استکبار متحد بر ضد دين ما ، وحشت آفريده است.به بوسني نگاه کنيد!...
عصر ما شاهد تکرار جنگهاي صدر اسلام و همدستي قبايل کفر و طوايف شرک بر ضد نوري است که از « الله اکبر» به روشنگري حتي در دلهاي مسيحيان و بودائيان و ماترياليستها پرداخته است.
« ياران! برادران!
اينک ، نبرد « بدر» و « حنين » است؛
يک سوي ، کافران
سوي دگر مهاجر وانصار.
اين سو « محمد » است ،
سوي دگر قبايل و احزاب!
حق و است و باطل است که مي جنگد ،
نور است و ظلمت است که درگيرند...»
پيامبر رفته است ، اما درسهاي « ايمان »،« وفا» ،« جهاد» ، و« صبر» که به امت خويش آموخته است باقي است.
مدينه، در سوگ نشسته است،
ليکن در رواق چشمهاي اشکبار ، انعکاس جاودانگي او هويداست.
امروز محشر غم و قيامت اندوه برپاست،
اما داغ جانکاه رحلت رسول را ، شکوه ديدنش و فروغ نامش و حيات تعاليمش ، تسلي نمي بخشد.
امروز ،کدام پرچم ، بر بلنداي بشريت معاصر در ااهتزاز است ؟
اسلام
بلندتر از اين باد ، پرچم توحيد....