با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان شاهد پیگیری راهبردهای مقابله آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران هستیم. راهبردهای آمریکا در طول 4 دهه گذشته به تناسب شرایط عوض شده و آرایش میدانی براساس راهبرد تعیین گردیده است. امروز آمریکا در آستانه چهلمین سال انقلاب اسلامی راهبرد پیچیدهتری را برای مواجه با انقلاب اسلامی در پیش گرفته است. موسسه رند در گزارش سال 95 بهدلیل ناتوانی آمریکا در استفاده از ابزار نظامی و همچنین طولانیمدت بودن جنگ نرم، راهبرد اعمال فشار را بهعنوان راهبرد سوم به دولت آمریکا پیشنهاد میدهد و البته امروز آنچه که در صحنه عمل اتفاق افتاده همان نسخهای است که رند و سایر اندیشکدهها برای مواجهه با ایران پیشنهاد داده و دولت ترامپ پیگیری میکند. راهبرد قدرت اعمال فشار در واقع تجمیعی از ابزار و روشهای راهبرد سخت و نرم است که در یک قالب جدید پیریزی شده است.
در حقیقت آنچه که در سند موسسه رند بهعنوان قدرت اعمال فشار از آن یاد شده است، قدرت هوشمند(smart power ) میباشد. قدرت هوشمند پاسخی است به ناکامیهایی که در مولفههای قدرت نرم و قدرت سخت در گذار و گذر زمان تجربه شده است و در واقع ترکیبی هوشمندانه از دو قدرت سخت و نرم است.
جوزف نای، از قدرت سخت به «اجبار» و از قدرت نرم به «اقناع» تعبیر میکند. او قدرت نرم را «توانایی شکلدهی ترجیحات دیگران» تعریف کرده است و معتقد است جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای است که جامعه، گروه یا گروههای هدف را نشانه میگیرد و بدون جنگ و درگیری نظامی و گشودن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامیدارد؛ جنگ رایانهای، اینترنتی، براندازی نرم، راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و شبکهسازی، از مصادیق جنگ نرم هستند. او برخلاف برخی از صاحبنظران، اقتصاد و دیپلماسی را زیرمجموعه قدرت سخت قرار داد و تنها از «رسانه» بهعنوان قدرت نرم نام میبرد.
در یک سوی این جنگ شاهد استفاده از روشهای جنگ سخت همچون تحریمها و اعمال فشارهای اقتصادی هستیم که تبدیل به یک جنگ تمام عیار با مرکزیت وزارت خزانهداری آمریکا شده است. و در سوی دیگر شاهد جنگ رسانهای دشمن علیه ملت ایران با مرکزیت سازمان سیا هستیم.
جنگ رسانهای، ظاهراً میان رادیو و تلویزیونها، مفسران مطبوعاتی، خبرنگاران خبرگزاریها، شبکههای خبری و وبگاههای اینترنتی جریان دارد؛ اما واقعیت این است که در پشت این جدال ژورنالیستی، امری به نام «سیاست رسانهای» یک کشور نهفته است که مستقیماً توسط بودجههای رسمی مصوب مجالس کشورها یا بودجههای سری سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و سرویسهای جاسوسی، تغذیه میشود.
بنابراین در کنار فشارهای اقتصادی ،آمریکا جنگ دیگری را با عنوان جنگ رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران پیگیری میکند
در این راهبرد هدف نهایی ایجاد تهدید موجودیتی توسط مردم است. بهگونهای که مردم به این نتیجه برسند که نظام دیگر کارایی خود را ندارد و به حدی ضعیف شده که در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. در حقیقت آمریکاییها القاء فروپاشی در ذهن را مقدمه فروپاشی ایران میدانند و به همین دلیل در پروژه قدرت اعمال فشار، از همه ابزارها استفاده میکنند از جمله تحریم و تهدید نظامی تا عملیات رسانهای. اما آنچه بیشتر از همه در القاء فروپاشی نقش تعیینکننده دارد رسانهها و فضای مجازی است. بر همین اساس اصلیترین تاکتیکهای تبلیغی دشمن در فضای رسانه قابل بررسی میباشد.
تصویرسازی ذهنی مدلی است که برای توضیح تغییر نگرشها مورد استفاده قرار میگیرد. براساس این نظریه، انسان بیش از آنکه با واقعیات کار داشته باشد، با برداشتی که از واقعیت در ذهنشان ایجاد میشود، سر و کار دارد و نهایتا نیز بر اساس همین برداشتها و تصاویر، موضع اتخاذ کرده و تصمیم گیری میکند. در حقیقت نحوه پدیدار شدن مسائل در ذهن افراد است که تشکیل دهنده احساس ایشان است، نه آنچه که واقعیت دارد.
ابزار تغییر در احساس و نگرش افراد رسانههای جمعی و فضای مجازی است.برای تغییر در نگرش جامعه حریف،
3 تصویر متفاوت القاء میشود:
1- تصویر مثبت از نظام سیاسی مطلوب؛
2- تصویر منفی از نظام سیاسی حریف؛
3- القاء فروپاشی انسجام اجتماعی و ارائه تصویر تضاد مردم با نظام سیاسی خود.
با ایجاد تصاویر یاد شده، نوعی احساس از خود بیگانگی نسبت به تصاویر قبلی از خود و نظام سیاسی در ذهن مخاطب ایجاد شده و همین امر فضای تشویش و فروپاشی را بهوجود آورده که ضمن نادیده گرفتن تواناییهای نظام سیاسی، آنچه که در اذهان نقش میبندد، قدرت حریف و احساس زوال و فروپاشی در داخل است.
اقدامات رسانهای
- گستردگی احساس نارضایتی و خشم و همهگیر شدن تقابل با نظام؛
- مردم نظام را نمیخواهند و به زودی به نبرد مسلحانه علیه نظام به پا میخیزند؛
- نخبگان در حال خروج از مرزها هستند و پدیده فرار مغزها به اوج خود رسیده است؛
- مردم نسبت به آینده و کارامدی نظام ناامید هستند؛
- سرمایههای مادی کشور به سرعت در حال خروج است؛
- مردم خود باید فکری به حال خود کنند چرا که هیچ مسئولی دغدغه مردم ندارد؛
راهکارهای مقابله با جنگ رسانهای دشمن
راهکارهای مقابله با جنگ رسانهای دشمن دو وجهی است. بدین معنی که برخی راهکارها در رسانه مطرح است و استفاده از امکانات و ظرفیت داخلی و برخی راهکارها عمومی، و خارج از رسانه میباشد
الف- راهکارهای رسانهای:
1- ایجاد انسجام در بین رسانههای داخلی از طریق برگزاری نشستهای مختلف به منظور رعایت مصالح کشور و خطوط قرمز در مقابل جنگ رسانهای دشمن. در توضیح اینکه یکی از اصلیترین آسیبهای رسانهای کشور در مقابل جنگ روانی دشمن، عدم هماهنگی رسانههای داخلی است. البته در این بخش انتظاری نیست که همه رسانهها انقلابی عمل نمایند، بلکه از طریق سلسله نشستهایی میتوان تا حدی امید داشت که رسانههای داخلی در ضروریات مصالح ملی منسجمتر عمل نمایند و هماهنگی و همکاری بیشتری در انتقال و انعکاس حرفهای اساسی نظام داشته باشند
2-توجه جدی به ایجاد سواد رسانه در سطح عمومی توسط رسانه ملی
3- ایجاد و تقویت قرارگاه رسانهای جبهه انقلاب چه در سطح رسانههای دیداری و شنیداری و چه در سطح فضای مجازی و توجه به محتوا به جای تاکید بر کمیت. توضیح اینکه امروز در نهادهای انقلابی مجموعههای متعددی درخصوص فضای مجازی وجود دارد و ظرفیتهای کمی خوبی مهیا شده است. اما متاسفانه آن طور که باید و شاید به امر محتوا دقت نمیشود، نه در سطح اتخاذ رویکرد و نه در تهیه محتوا بنا براین وجود قرارگاههای مدیریت چه در سطح رویکردی و چه در سطح محتوایی ضرورتی انکار ناپذیر است
4-آموزش، توجیه و تربیت متخصصان رسانهای مورد نیاز جنگ رسانهای و ایجاد شبکههای تخصصی با استفاده از ظرفیت بسیج
5-توجه به طرحهای بلندمدت و آینده نگرانه مانند تربیت هنرمندان اعم از بازیگر، کارگردان، تهیهکننده،خبرنگار و.... در برنامههای مشترک نهادهای انقلابی و صدا و سیما
ب- راهکارهای عمومی:
منظور از راهکارهای عمومی آن است که برخی عملکردها اگر چه در ظاهر ربطی به رسانه ندارند اما در جنگ رسانهای تاثیرگذار خواهند بود چرا که در جنگ رسانهای ،ابزار تخصصی است اما زمینهها و بسترها ، عوامل تاثیرگذار و... در خارج از رسانه وجود دارد. بر این اساس برای مقابله با جنگ رسانهای دشمن میبایست:
1-پادزهر جنگ روانی دشمن، نمایش انسجام و اتحاد داخلی است. در واقع صدور هرگونه پیام مبنی بر اختلاف و به ویژه پیامهایی که دولت را ناکارامد معرفی کند، کمک بزرگی به دشمن است. در اینجا تفکیک انتقاد منصفانه که با قصد اصلاح مشکلات صورت میگیرد از پیامهای تبلیغی و شانتاژ که مورد بهرهبرداری دشمن قرار گرفته و پیام شکاف در داخل را به خارج مخابره میکند، بسیار مهم است.
2- یکی از عوامل اصلی ایجاد تشتت در فضای داخلی، حتی در بین نیروهای انقلابی ،درست عمل نکردن یا عدم وجود قرارگاه هایی است که شکل صحیح رفتار سیاسی را با توجه به در نظر گرفتن همه جوانب بیان نماید و وظیفه خطدهی را داشته باشد. بنا براین ایجاد وحدت رویه در بین نیروهای وابسته و دلسوز انقلاب برای اتخاذ مسیر درست بسیار حائز اهمیت میباشد.
3-ایجاد شفافیت در رفتار سیاسی توسط مسئولین و دستگاههای مختلف. ارائه اطلاعات درست، قابل فهم عمومی و به موقع میتواند دست رسانه را برای جواب گویی به موقع باز بگذارد و همچنین اعتماد عمومی را نسبت به رسانههای داخلی بیشتر نماید.
4-توجیه و حتی آموزش مسائل تبلیغ و رسانه به مسئولین چرا که این امر هم در پیشبرد برنامههای رسانهای در مقابل دشمن نیاز است و هم خودنظارتی مسئولین در رفتار رسانهای خود
5-قرار دادن بحث آموزشهای سواد رسانهای در سین آموزشی نیروهای لشگری و کشوری به منظور آگاهی بهتراز شیوههای جنگ رسانهای دشمن و راهکارهای واکسینه کردن خود و خانواده.
منبع : بصیرت