خوان حکمت (۲۳۶) : برکت در بازماندگان شهدا ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خوان حکمت
برکت در بازماندگان شهدا
۱۳۹۸/۰۹/۰۲
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر (ع) در کلمه 83 میفرماید: «قَالَ(ع) لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِی الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِی نَفْسِكَ» کسی در محضر حضرت خیلی مدّاحی و ثناخوانی کرد، بیش از آن مقداری که معتقد بود درباره حضرت سخن گفت. حضرت فرمود من کمتر از آنم که تو گفتی، ولی بیشتر از آنم که در درونت داری؛ یعنی این نگرش منافقانه به سود تو نیست، گرچه ظاهراً در مدح من سخن میگویی، ولی به این مدح معتقد نیستی، به کمتر از این معتقد هستی و من بین خود و خدای خود، بیش از آنم که تو نسبت به من میپنداری.
مدح گویی دیگران، کاری شیطانی
بیان نورانی از وجود مبارک حضرت رسیده که فرمود: وقتی از کسی تعریف میکنند، آن خط حمله آتش است. میدانید در شبهای عملیات و جنگ، بعضی از شبها شبهای عملیات و حمله نبود، بعضی از شبها یا روزها زمان حمله بود. زمان حمله که خط آتش فعّال است خیلی باید مواظب بود. حضرت فرمود وقتی از کسی دارند تعریف میکنند آن خط حمله آتش است، اگر ـ خدای ناکرده ـ این شخص باور کند و زمینه تکبّر او فراهم بشود وسیله سقوط اوست، وقتی که دارند از او تعریف میکنند این زمان حمله دشمن یعنی شیطان است باید انسان خیلی مواظب باشد.
برای این کار به ما دو تا دستور دادند، گفتند یکی خودستائی چیز بسیار بدی است؛ یکی خودستانی چیز بسیار خوبی است. خودستانی یعنی خودیِ خود را از خود بگیر، وقتی خودی خود را گرفتی فقط بندگی خدا میماند، آلوده نیست؛ ولی وقتی خودستائی کردی، خودت را ستودی، این غبار جلوی آن بندگی مینشیند، این بندگی را ضعیف میکند، لذا بندگی را نمیبینی. اگر کسی خودستانی کرد و خودش را گذاشت کنار، فقط بنده میماند. در استغفارها میگویند: «أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت»(1) فقط بندگی میماند، اگر یک چنین چیزی بود این دعا یقیناً مستجاب است و اما اگر خودستایی بود که خودش را بستاید، چه دوست داشته باشد که خودش خودش را معرفی کند یا دیگران، این همان خط حمله آتش است.
برکت خدا در بازماندگان شهدا
حضرت درکلمه دیگری در جواب یک نامه، مرقوم فرمودند: «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ أَبْقَی عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»«به كسانى كه در جهاد با دشمنان اسلام به شهادت نرسیده اند، خداوند عمر طولانىتر و فرزندان بیشتر عطا مى فرماید». (2)؛ در یکی از جبهههای جنگ مسئول آن جبهه برای حضرت نوشت ما کشته زیاد دادیم مخصوصاً از فلان قبیله؛ حضرت فرمود نگران نباش که شهدای زیاد دادیم، اما «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ أَبْقَی عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»؛ خانوادههای شهید میمانند، گرامیاند، فرزندان فراوانی خدا به اینها خواهد داد، دودمان اینها منقرض نمیشود؛ اما آنها که کاری به جنگ و جبهه نداشتند، نسبت به جبهه بیتفاوت بودند، نسبت به جنگ بیتفاوت بودند، شهادت را استقبال نمیکردند، آنها منقرض میشوند.در شرح این جمله نهجالبلاغه، شهادت و ماندگاری اهل بیت(ع) به عنوان نمونه ذکر شد، چون بیشترین شهید را خاندان عصمت و طهارت، چه قبل از کربلا، چه در کربلا، چه بعد از کربلا دادند و جمعیت اینها هم زیاد نبود، اما سادات به لطف الهی شرق و غرب عالم را گرفتند. فرمودند اینها ریشههای همان خانوادههای معظم شهدا هستند، خدای سبحان هرگز این دودمان را، این خانوادهها را تنها نمیگذارد، اینها «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ» هستند؛ یعنی شمشیر،خیلیها را از بین بُرد، چند نفری ماندند، اینها ماندنیاند، خانوادههای شهدا منقرض نمیشوند میمانند، فرزندان فراوانی خدا به اینها میدهد، نام اینها را خدا زنده نگه میدارد، پاداش اینها را در آخرت میدهد که حرفی در آن نیست اما در دنیا اینها ماندنی و باقیاند.
ائمه فرمودند چند گروه ماندنیاند؛ درباره علما فرمودند: «العُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهرُ»(3) در کتابها میمانند، در حوزهها میمانند، در دانشگاهها میمانند، در افکار میمانند، در قلوب میمانند، نام و یاد اینها میماند، برای اینکه آثار اینها زنده است. درباره خانوادههای شهدا فرمود اینها منقرض نمیشوند، اینها ماندنیاند؛ یک نفر یا ده نفر از این خاندان برود، ذات اقدس اله دهها نفر از خاندان اینها را نگه میدارد.اینها «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ»اند یعنی شمشیر، خیلیها را از پا درآورد چند نفری ماندند اینها ماندنیاند؛ برکات اینها، فرزندان اینها به مقاماتی میرسند، جمعیت اینها، کثرت خاندان پیدا میشود، نام اینها همیشه زنده است. «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِیًّا»(4) انسان کاری در راه خدا بکند ممکن نیست که خدا آن را فراموش کند؛ حالا یکی را ده برابر یا صد برابر یا هزار برابرعطا میکند، این مربوط به حُسن نیت است، مربوط به حُسن عمل است.
وجود مبارک زینب کبری(س) هم سوگند یاد کرد فرمود قسم به خدا نمیتوانید ما را از پا در بیاورید ما ماندنی هستیم «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا، سوگند به خدا که هرگز نمیتوانی یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، ».[5]
رسالت جهانی پیامبر(ص)
وجود مبارک پیغمبر(ص) جهانی فکر میکرد. در همان اوایلی که ذات اقدس اله سور قرآنی را نازل کرد فرمود تو جهانی هستی. در سوره مبارکه «مدّثر» سه بار کلمه بشر تکرار شده است: یک بار حرف مخالفان و معاندان است که در اتاق فکر نشستند گفتند ما چه بگوییم؟ نتیجه آن مشورتها که ولید و امثال ولید اعلام کردند این بود که ما دو رسالت را انکار کنیم یک حرف عادی را هم بپذیریم، بگوییم رسالتی از آسمان به زمین نیامده، یک؛ رسالت زمینی هم نداریم دو، نه ـ معاذالله ـ فرشتهای از آسمان آمده، نه ـ معاذالله ـ این شخص پیامبر است، پس چیست؟ این حرفهایی است که خودش ساخته: «إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ»(6) یک آدم عادی است، نه از آسمان خبری است نه او سمَتی دارد، حرف عادی است.
آنگاه ذات اقدس اله بعد از چند آیه دو بار کلمه بشر را ذکر میکند میفرماید اینکه آنها گفتند، باید بدانند این «ذِكْری لِلْبَشَر»،(7) یک؛ «نَذیراً لِلْبَشَر»،(8) دو؛ یعنی ما حقوق بشر آوردیم، برای بشر کتاب آوردیم نه برای عرب، این برای عرب قدم اول است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 23 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1. الأمالی(للصدوق)، النص، ص25.
2. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت84.
3.تحف العقول، النص، ص170.
4. مریم، 64.
5. اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص185.
6. مدثر، 25.
7. مدثر، 31.
8. مدثر، 36.
حضرت امیر (ع) در کلمه 83 میفرماید: «قَالَ(ع) لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِی الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِی نَفْسِكَ» کسی در محضر حضرت خیلی مدّاحی و ثناخوانی کرد، بیش از آن مقداری که معتقد بود درباره حضرت سخن گفت. حضرت فرمود من کمتر از آنم که تو گفتی، ولی بیشتر از آنم که در درونت داری؛ یعنی این نگرش منافقانه به سود تو نیست، گرچه ظاهراً در مدح من سخن میگویی، ولی به این مدح معتقد نیستی، به کمتر از این معتقد هستی و من بین خود و خدای خود، بیش از آنم که تو نسبت به من میپنداری.
مدح گویی دیگران، کاری شیطانی
بیان نورانی از وجود مبارک حضرت رسیده که فرمود: وقتی از کسی تعریف میکنند، آن خط حمله آتش است. میدانید در شبهای عملیات و جنگ، بعضی از شبها شبهای عملیات و حمله نبود، بعضی از شبها یا روزها زمان حمله بود. زمان حمله که خط آتش فعّال است خیلی باید مواظب بود. حضرت فرمود وقتی از کسی دارند تعریف میکنند آن خط حمله آتش است، اگر ـ خدای ناکرده ـ این شخص باور کند و زمینه تکبّر او فراهم بشود وسیله سقوط اوست، وقتی که دارند از او تعریف میکنند این زمان حمله دشمن یعنی شیطان است باید انسان خیلی مواظب باشد.
برای این کار به ما دو تا دستور دادند، گفتند یکی خودستائی چیز بسیار بدی است؛ یکی خودستانی چیز بسیار خوبی است. خودستانی یعنی خودیِ خود را از خود بگیر، وقتی خودی خود را گرفتی فقط بندگی خدا میماند، آلوده نیست؛ ولی وقتی خودستائی کردی، خودت را ستودی، این غبار جلوی آن بندگی مینشیند، این بندگی را ضعیف میکند، لذا بندگی را نمیبینی. اگر کسی خودستانی کرد و خودش را گذاشت کنار، فقط بنده میماند. در استغفارها میگویند: «أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت»(1) فقط بندگی میماند، اگر یک چنین چیزی بود این دعا یقیناً مستجاب است و اما اگر خودستایی بود که خودش را بستاید، چه دوست داشته باشد که خودش خودش را معرفی کند یا دیگران، این همان خط حمله آتش است.
برکت خدا در بازماندگان شهدا
حضرت درکلمه دیگری در جواب یک نامه، مرقوم فرمودند: «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ أَبْقَی عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»«به كسانى كه در جهاد با دشمنان اسلام به شهادت نرسیده اند، خداوند عمر طولانىتر و فرزندان بیشتر عطا مى فرماید». (2)؛ در یکی از جبهههای جنگ مسئول آن جبهه برای حضرت نوشت ما کشته زیاد دادیم مخصوصاً از فلان قبیله؛ حضرت فرمود نگران نباش که شهدای زیاد دادیم، اما «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ أَبْقَی عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»؛ خانوادههای شهید میمانند، گرامیاند، فرزندان فراوانی خدا به اینها خواهد داد، دودمان اینها منقرض نمیشود؛ اما آنها که کاری به جنگ و جبهه نداشتند، نسبت به جبهه بیتفاوت بودند، نسبت به جنگ بیتفاوت بودند، شهادت را استقبال نمیکردند، آنها منقرض میشوند.در شرح این جمله نهجالبلاغه، شهادت و ماندگاری اهل بیت(ع) به عنوان نمونه ذکر شد، چون بیشترین شهید را خاندان عصمت و طهارت، چه قبل از کربلا، چه در کربلا، چه بعد از کربلا دادند و جمعیت اینها هم زیاد نبود، اما سادات به لطف الهی شرق و غرب عالم را گرفتند. فرمودند اینها ریشههای همان خانوادههای معظم شهدا هستند، خدای سبحان هرگز این دودمان را، این خانوادهها را تنها نمیگذارد، اینها «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ» هستند؛ یعنی شمشیر،خیلیها را از بین بُرد، چند نفری ماندند، اینها ماندنیاند، خانوادههای شهدا منقرض نمیشوند میمانند، فرزندان فراوانی خدا به اینها میدهد، نام اینها را خدا زنده نگه میدارد، پاداش اینها را در آخرت میدهد که حرفی در آن نیست اما در دنیا اینها ماندنی و باقیاند.
ائمه فرمودند چند گروه ماندنیاند؛ درباره علما فرمودند: «العُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهرُ»(3) در کتابها میمانند، در حوزهها میمانند، در دانشگاهها میمانند، در افکار میمانند، در قلوب میمانند، نام و یاد اینها میماند، برای اینکه آثار اینها زنده است. درباره خانوادههای شهدا فرمود اینها منقرض نمیشوند، اینها ماندنیاند؛ یک نفر یا ده نفر از این خاندان برود، ذات اقدس اله دهها نفر از خاندان اینها را نگه میدارد.اینها «بَقِیَّهًْ السَّیْفِ»اند یعنی شمشیر، خیلیها را از پا درآورد چند نفری ماندند اینها ماندنیاند؛ برکات اینها، فرزندان اینها به مقاماتی میرسند، جمعیت اینها، کثرت خاندان پیدا میشود، نام اینها همیشه زنده است. «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِیًّا»(4) انسان کاری در راه خدا بکند ممکن نیست که خدا آن را فراموش کند؛ حالا یکی را ده برابر یا صد برابر یا هزار برابرعطا میکند، این مربوط به حُسن نیت است، مربوط به حُسن عمل است.
وجود مبارک زینب کبری(س) هم سوگند یاد کرد فرمود قسم به خدا نمیتوانید ما را از پا در بیاورید ما ماندنی هستیم «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا، سوگند به خدا که هرگز نمیتوانی یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، ».[5]
رسالت جهانی پیامبر(ص)
وجود مبارک پیغمبر(ص) جهانی فکر میکرد. در همان اوایلی که ذات اقدس اله سور قرآنی را نازل کرد فرمود تو جهانی هستی. در سوره مبارکه «مدّثر» سه بار کلمه بشر تکرار شده است: یک بار حرف مخالفان و معاندان است که در اتاق فکر نشستند گفتند ما چه بگوییم؟ نتیجه آن مشورتها که ولید و امثال ولید اعلام کردند این بود که ما دو رسالت را انکار کنیم یک حرف عادی را هم بپذیریم، بگوییم رسالتی از آسمان به زمین نیامده، یک؛ رسالت زمینی هم نداریم دو، نه ـ معاذالله ـ فرشتهای از آسمان آمده، نه ـ معاذالله ـ این شخص پیامبر است، پس چیست؟ این حرفهایی است که خودش ساخته: «إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ»(6) یک آدم عادی است، نه از آسمان خبری است نه او سمَتی دارد، حرف عادی است.
آنگاه ذات اقدس اله بعد از چند آیه دو بار کلمه بشر را ذکر میکند میفرماید اینکه آنها گفتند، باید بدانند این «ذِكْری لِلْبَشَر»،(7) یک؛ «نَذیراً لِلْبَشَر»،(8) دو؛ یعنی ما حقوق بشر آوردیم، برای بشر کتاب آوردیم نه برای عرب، این برای عرب قدم اول است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 23 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1. الأمالی(للصدوق)، النص، ص25.
2. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت84.
3.تحف العقول، النص، ص170.
4. مریم، 64.
5. اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص185.
6. مدثر، 25.
7. مدثر، 31.
8. مدثر، 36.