به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 3,011
بازدید دیروز: 2,950
بازدید هفته: 21,669
بازدید ماه: 87,742
بازدید کل: 23,749,548
افراد آنلاین: 60
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۱ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 10 May 2024
الجمعة ، ۲ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت (۲۳۹) : امان‌نامه خدا برای اهل زمین ۱۳۹۸/۰۹/۲۳
خوان حکمت
 
 امان‌نامه خدا برای اهل زمین
 
۱۳۹۸/۰۹/۲۳
 
  بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) درکلمه هشتاد و هفتم نهج البلاغه فرمود: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَارُ» من تعجب می‌کنم کسی ناامید باشد در حالی که درِ استغفار به روی او باز است! البته غیر از معصومین، افراد در زندگی، اشتباهاتی دارند، گاهی بر اثر (غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا؛ بدبختی ما بر ما چیره شد)[1] گاهی در اثر تقدیم جهالت عملی بر عدل عملی یا جهل علمی بر معرفت علمی، انسان در این جهاد درون، غفلت می‌کند و شکست می‌خورد ولی نباید ناامید بشود، درِ رحمت الهی همیشه باز است. فرمود وقتی استغفار در دست شماست، کلید رحمت در دست شماست، هرگز نباید کسی بگوید من از سابقه خودم ناامید هستم، اگر استغفار هست، اگر قدرت استغفار هست، اگر ادای حق مردم هست، جا برای ناامیدی نیست.
مفهوم شرک ورزی مسلمانان
یک بیان نورانی دیگری از حضرت هست که فرمود: هیچ کس حق ندارد درباره مسائل اقتصادی گله کند یا بیراهه برود، برای اینکه کلید درِ گنج‌های گوهر، دست انسان است و آن دعاست.یکی از شرایط اصلی دعا این است که از بیگانه هیچ نخواهید و خود را هم بیگانه بدانید. کسی که دعا می‌کند، اگر دعای او موحدانه باشد یعنی فقط با خدا گفتگو کند و از او بخواهد، چنین شخصی ممکن نیست دعایش مستجاب نشود.در سوره مبارکه «یوسف» فرمود: (وَ مَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ)؛[2] در این آیه دارد که اکثر مؤمنین و مسلمین مشرکند. از امام(ع) سؤال می‌کنند که چگونه مسلمان مشرک می‌شود؟آیا مؤمن مشرک می‌شود؟ فرمود همین که می‌گوید: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»؛[3] اگر فلان کس نبود مشکل ما حل نمی‌شد، یا اول خدا دوم فلان شخص! یا اول خدا دوم فلان مؤسسه! مگر خدا اولی دارد که در قبالش دوم باشد؟ مگر خدا اولی هست که ثانی داشته باشد؟ او، هم اول است هم آخر. فرمود اینکه می‌بینید می‌گویند اگر فلان کس نبود مشکل من حل نمی‌شد این شرک است، اگر فلان کس نبود،هرگز من نجات پیدا نمی‌کردم، این شرک است.
اما اگر بگویند خدا را شکر که فلان شخص را وسیله قرار داد تا مشکل من حل بشود، این می‌شود توحید. غیر خدا هر که هست و هر چه هست وسیله‌ای است که ذات اقدس اله آنها را به عنوان وسیله قرار داد و ما را به عنوان توسل به آن وسایل دعوت کرده است، این کار خداست. بیان نورانی حضرت امیر(ع) این است که اگر کسی کلید رزق دست اوست، اگر مشکل اقتصادی پیدا کند معلوم می‌شود که خدا را نخوانده است، به قول حضرت آیت‌الله حسن‌زاده(حفظه الله) «به مجاز این سخن نمی‌گویم، به حقیقت نگفته‌ای الله»، ممکن نیست کسی بگوید خدا و جواب نشنود، هیچ ممکن نیست. شرط اولش این است که دیگران را دخالت ندهد، در حرم امن توحید کسی را دخالت ندهد.
اجابت حتمی دعای خالصانه
امام باقر(ع) می‌فرماید: پدرم امام چهارم امام سجاد(ع) آخرین وصیتی که نسبت به من کرد این بود که گفت پدرم حسین بن علی(ع) آخرین وصیتی که در آن خیمه به من کرد فرمود پسرم! «إِیَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْكَ نَاصِراً إِلَّا‌الله»؛[4] فرمود ظلم که برای همیشه حرام است، اما آن مظلومی که هیچ پناهگاهی جز خدا ندارد به او ستم نکن، برای اینکه او که قدرت دفاع ندارد ناچار است نفرین کند، هیچ قوم و قبیله و عشیره‌ای هم ندارد که به آنها توسل پیدا کند؛ چنین شخصی دعایش موحدانه و خالصانه است، او وقتی گفت خدا یعنی خدا! نمی‌گوید خدا و قبیله من و قوم من و قدرت من و مسئولین من، نه! او فقط می‌گوید خدا! اگر کسی گفت خدا و لاغیر! یقیناً دعای او مستجاب است، سرّش آن است که دعای خالصانه مستجاب می‌شود، اگر کسی برای رزق دعا کند چون «لله السماوات و الارض»، فرمود تمام آسمان و زمین را ما برای شما مسخّر کردیم:(سَخَّرَ لَكُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الأرْضِ)[5] هیچ چیزی در عالم نیست که در خدمت بشر نباشد و مأمور نباشد که به بشر خدمت بکند و خدمت نرساند، چون معنای تسخیر همین است ،ما مسخِّر نیستیم، خدا مسخِّر است و برای ما تسخیر کرده است. هیچ ستاره‌ای در آسمان، هیچ موجود آبزی در دریا، هیچ موجود معدنی در دل خاک نیست مگر اینکه مسخَّر انسان است، برای تأمین حیات و روزی او خلق شده است؛ منتها انسان باید موحدانه به سراغ جهان برود.
در دعاها هم موحدانه دعا کند اگر شرط اساسی این بود که از غیر خدا ناامید باشد،قطع نظر بکند فقط بگوید «الله»، یقیناً دعای او مستجاب است؛ این اختصاصی به مسئله استغفار در برابر گناه ندارد، دعا برای شفای مرض همین طور است، دعا برای اقتصاد همین طور است، دعا برای امنیت و امانت و اشتغال همین‌طور است، دعا برای فرزند صالح داشتن همین طور است.
در کلمه 88 نهج البلاغه می‌فرماید که وجود مبارک امام باقر(ع) از وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) این حدیث را نقل کرد که حضرت امیر فرمود در زمین دو امان بود که وسیله امنیت و حفظ جامعه را فراهم می‌کرد ،یکی رخت بربست ،دومی را از دست ندهید، این دو تا چه چیزی است؟ فرمود: «كَانَ فِی الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ»؛ دو وسیله امان بود که با آنها هرگز عذاب نازل نمی‌شود و نمی‌شد، یکی رحلت کرده است، دیگری مانده است؛ اما اوّلی که رحلت کرده است، وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله علیه و آله ) است که تا حضرت بود عذاب نازل نمی‌شد.
دومی: «وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِی فَالاسْتِغْفَارُ» مادامی که امت و جامعه اهل استغفار باشند، آن جامعه عذاب نمی‌بیند. آنگاه از حضرت سؤال کردند دلیل اینکه شما می‌فرمایید ،دو چیز عامل امنیت بود چیست؟ فرمود دلیل ما قرآن کریم است، خدا در قرآن کریم این چنین فرمود: (وَ ما كانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)؛[6] مادامی که تو ای پیغمبر در میان آنها هستی، عذابی که نظیر عذاب امت‌های قبل مانند عاد و ثمود و مانند آن بود دامنگیر این ملت نمی‌شود، اگر تو رحلت بکنی مادامی که این امت اهل استغفار باشند، اهل دعا و صلات وصوم باشند و ایمان داشته باشند، عذاب الهی نازل نمی‌شود. این گرانی‌ها، این قحطی‌ها، این کم‌آبی‌ها، این خشکسالی‌ها، برخی از بیماری‌ها عذاب است. اگر جامعه جامعه دینی باشد، ذات اقدس اله اینها را هدایت می‌کند به کشف بیماری، یک؛ کشف داروی شفابخش، دو؛ کشف درمان ‌کردن، سه؛ آن وقت این جامعه مصون می‌ماند، یا دفع خطر می‌شود یا رفع خطر.
بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی (دام‌ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 30 / 8 / 1398 .
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. مؤمنون، 106.
[2]. یوسف، 106.
[3]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476.
[4]. الكافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج‏2، ص331.
[5]. لقمان، 20.
.[6] أنفال، 33.