بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) درکلمه شصت و سوم نهجالبلاغه فرمود: «الشَّفِیعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ»؛ یعنی کسی که چیزی را طلب میکند این بدون شفاعت نمیشود. «شَفع» به معنای جفت است، «وَتر» به معنای تک و طاق است. یکی را میگویند «وَتر»، دو تا را میگویند «شفع». انسان اگر بخواهد تنها حرکت کند به مقصد نمیرسد. بالی میخواهد که با آن بال پرواز کند. حضرت فرمود: شفیع هر کسی بال اوست. همان طوری که سواره بهتر از پیاده به مقصد میرسد، کسی که بالدار است در فضا بهتر از بیبال به مقصد میرسد. فرمود شفیع هر کسی بالِ پرواز اوست.
در این کتابهای فقهی و اصولی اصطلاحی است ،اگر کسی حرفی بزند برهانی اقامه نکند میگویند این حرف وِتر است، مَوتور است ،تک است و به ثمر نمیرسد؛ اما وقتی این ادعا با برهان و دلیل باشد میگویند این کلام ،مشفوع به برهان است؛ یعنی شفیع دارد، همراه دارد. برهان این کلام شفیع این کلام است. این کلام را به مقصد میرساند. «هذا الکلام مشفوعٌ بالبرهان»؛ یعنی بال دارد. برهان هر مطلبی بال آن مطلب است که میتواند پرواز کند.
پرواز با بال توبه
انسان بدون بال به مقصد نمیرسد. فرمود شفیع هر کسی بال اوست؛ منتها این بال را مشخص کردند. فرمود: «لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَة»؛ (1) ما که معصوم نیستیم، لغزش داریم، اشتباه علمی داریم،اشتباه عملی داریم ، یک شفیع میخواهیم، یک بال میخواهیم که وقتی افتادیم، با آن بال پرواز کنیم. ائمه فرمودند توبه، بال انسان است، اگر کسی لغزید و بعد توبه کرد، میتواند پرواز کند؛ اما اگر همچنان به لغزش خود ادامه داد یا بیتفاوت بود و بالی تهیه نکرد، این در بین راه میماند، در این مسافرت قدرت پرواز ندارد.
اگر کسی این راهها را طی کرد، لغزشهای او زیاد بود و نتوانست بال بزند و به مقصد برسد، آنگاه ائمه(علیهم السلام) و شفعای دیگرهستند، قرآن بهترین شفیع است، اهل بیت بهترین شفیع هستند، تا برسد به بیان نورانی ائمه(علیهم السلام) که فرمود: «و آخر من یشفع ارحم الراحمین».(2) آن آخرین بالی که به انسان میدهند، گذشت خداست. آخرین شفیع «ارحم الراحمین» است.
بعضی از کارهاست که هیچ کس حاضر نیست شفاعت کند. در برابر رحمت بیانتهای الهی هیچ چیزی نیست که قابل بخشش نباشد. آخرین کسی که از انسان شفاعت میکند و به انسان بال و پر میدهد که با آن بال پرواز کند و به مقصد برسد رحمت بیانتهای ذات اقدس اله است.
بنابراین اگر کسی لغزید میتواند بال تهیه کند و لغزش خودش را جبران کند و به پروازش ادامه بدهد، راه باز است، وسیله باز است و هیچ کسی بین ما و خدای ما نیست که حاجب باشد. این توبه بهترین شفیع است، البته این توبه سننی دارد، آدابی دارد، مستحباتی دارد، اما هیچ کدام از اینها رکن نیست. رو به قبله نشستن، با وضو یا غسل بودن، نماز توبه خواندن، سجده کردن، اینها جزء آداب و سنن است. توبه همان اراده شکستناپذیری است که انسان با خدا در میان میگذارد: «خدایا بد کردم پشیمان شدم آمدم»! این میشود توبه. حالا آن تشریفات، حساب دیگری دارد.
خفتگان در دنیا
حضرت در حکمت 64 فرمود: «أَهْلُ الدُّنْیَا كَرَكْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ» (اهل دنیا مانند كاروانى هستند كه ایشان را مى برند در حالی كه خوابند)؛ اکثر مردمی که فقط به دنیا میاندیشند، به این فکر هستند که چه چیزی تهیه کنند و چه بخورند و چه بسازند و چه بگذارند و چگونه با دست خالی بروند. این کار اکثر مردم است که از زمین چه در بیاورند، روی زمین چه بگذارند و با دست خالی بروند. بزرگان حکمت گفتند اگر کسی خانه خوبی ساخت، فرش خوبی تهیه کرد، این زینت الأرض است نه زینت او، باغی که درست کرد، آن منطقه زمین را مزیّن کرد، خانهای که ساخت، آن بخش از زمین را مزیّن کرد؛ اما خدای سبحان فرمود: «حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ؛ خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهایتان زینت بخشید)، (3) آنچه در جان ماست به نام علم و عقل و عدل، آن زینت ماست؛ وگرنه باغ و راغ، زینت زمین است نه زینت ما. حتی اگر کسی آسمان برود و شمس و قمر را تصاحب کند باز هم قرآن میفرماید این شمس و قمر زینت آسمان است، نه زینت شما» إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْكَوَاكِبِ؛ ما آسمان نزدیک [= پایین] را با ستارگان آراستیم)، (4) آفتاب و ماه زینت هیچکس نیست. بر فرض کسی برود آنجا و مالک آنها بشود، زینت هر کسی در جان او نهفته است.
فرمود اکثر مردم خواب هستند. آدم خوابیده، دو تا خاصیت دارد: یکی اینکه از گذشته و حال بیخبر است، آنچه میگذرد در او بیتفاوت است؛ یکی اینکه چیزهایی را میبیند وقتی بیدار شد دست او خالی است. فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» (مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رفتند بیدار میشوند) (5) هنگام مرگ بیدار میشوند. خوابیده اگر در عالم خواب خیلی چیزها را ببیند که فلان زمین را دارد، فلان مکان را دارد و فلان مکانت را دارد ،بعد وقتی بیدار شد، دستش خالی است، این مثال ممثّل را بیان میکند. فرمود اکثر مردم آنچه در زندگیشان میگذرد خواب میبینند که چیزی دارند. اگر واقعاً مال اینها باشد چرا هنگام مرگ با دست خالی میروند؛ معلوم میشود مال اینها نیست؛ معلوم میشود تا به حال خواب میدیدند که مال اینهاست.
حضرت دریک بیان نورانی فرمود: شب و روز دو تا مرکَب هستند خسته هم نمیشوند:«اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ مَطِیَّتَان»؛ (6) دو تا مرکَب راهرو هستند. این زمان به نام شب، آن زمان به نام روز، ما را دارند میبرند تا به گور. اگر کسی مطیّه او لیل و نهار باشد او زود به مقصد میرسد. فرمود خیلی طول نمیکشد که انسان به کنار قبرش میرسد. پس ما سواریم و مَرکب ما زمان است و زمان هم گذراست و توقّف ندارد وخسته نمیشود. «النَّاسُ نِیَامٌ»، ما مثل راکبی هستیم که در حال خواب داریم این سیر و مسافت را طی میکنیم؛ وگرنه مسافت پر از آیات الهی است. اگر کسی بیدار باشد که بیداری را به همراه میبرد، او آیات الهی فراوان را میبیند: «و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است،» (7) حالا چرا ما خواب باشیم و این سفر را طی کنیم؟ چرا بیدار نباشیم؟ مخصوصاً در سحرها! گفتند «هر کس سحر ندارد از خود خبر ندارد». یک انسان غافل است که همیشه میخوابد، حالا حداکثر یک نماز صبحی بخواند. آن کسی که از خود خبر دارد اهل سحر خواهد بود.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 27 / 10 / 1397 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________________
[1]. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت371.
[2]. شرح أصول الكافی (صدرا)، ج4، ص345.
[3]. حجرات، 7.
[4]. صافّات، 6
[5]. مجموعة ورام، ج1، ص150.
[6] . الخصال، ج1، ص68.
[7].ذاریات، 20 .