خوان حکمت (۲۴۴) : خوداتکایی و چشم نداشتن به بیگانه از نظر قرآن ۱۳۹۸/۱۰/۲۸
خوان حکمت
خوداتکایی و چشم نداشتن به بیگانه از نظر قرآن
۱۳۹۸/۱۰/۲۸
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) در حکمت 65 نهج البلاغه فرمود: «فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ» (از دست دادن دوستان، غربت است)؛ آدم دوستان خودش را از دست بدهد تنها میشود، اختلاف، دوستهای آدم را از آدم میگیرد. رعایت نکردن آداب و سنن انسانی دوست را از آدم میگیرد و انسان تنها میشود. انسانِ تنها،غریب است.حالا لازم نیست که این به مرگ دوستان منتهی بشود. با اختلاف دوستان که بدترین مرگ است انسان احساس غربت میکند. انسان غریب هرگز به مقصد نمیرسد. تنها و راهگم کرده به مقصد نمیرسد.
ضرورت عدم وابستگی به بیگانه و ایستادن روی پای خود
در حکمت 66 فرمود: «فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَی غَیْرِ أَهْلِهَا»( از دست رفتن حاجت،بهتر از طلب كردن آن از نااهلان است!)،آدم باید روی پای خودش بایستد. قرآن میفرماید که ما چند قرن قبل، اسلام و مسلمانها را معنا کردیم. در تورات چنین گفتیم، در انجیل چنین گفتیم، گفتیم ملّت اسلامی، جامعه اسلامی جامعهای است که روی پای خودش بایستد: (كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ؛ همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است)،(فتح/ 29) فرمود این را ما چند قرن قبل در کتابهای انجیل و تورات گفتیم. مسلمان یعنی این! مسلمان مثل آن بذری است که آب آن کافی، هوایش سالم، خود این بذر و این خوشه گندم را من حکیمانه خلق کردم، او هم حکیم است، چرا؟ این خوشه گندم میفهمد که با این باریکی نمیتواند در برابر این حوادث و باد مقاومت کند. چند سانت که بالا آمده، «فَآزَرَهُ»:؛ از خود وزیر انتخاب میکند، «آزره إنتخب لنفسه وزیرا، جعل له وزیرا» وزیر آن است که کسی وزر و سنگینی مملکت بر دوش اوست. این خوشه گندم برای خودش یک سلطان است میفهمد که وزیر میخواهد، ولی وزیر باید خودی باشد. «فَآزَرَهُ»؛ یعنی این پایهاش را محکم میکند،اطرافش را محکم میکند، نوازش میکند، اینها را وزیر خود قرار میدهد. به این وزیر چه دستوری میدهد؟ «فَاسْتَغْلَظَ»؛ میگوید باهم همکاری بکنیم، این پایه را چند سانت و قطرش را چند سانت بیشتر بکنیم. یک چند سانتی که بالا آمدند، «فَاسْتَغْلَظَ»؛ میبینید که این خوشههای گندم یک کمربند محکمی به دور خودشان میزنند، میگویند من باید در برابر حوادث بایستم، من اگر کمربند نداشته باشم و محکم نباشم و گره نزنم باد مرا میشکند. فرمود:مسلمان آن است که کمربند ایمنی از خودش دارد و روی پای خودش میایستد، «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ»، این خوشه گندم به چه چیزی تکیه میکند؟ روی پای خودش ایستاد. این کسی که میخواهد به بیگانه تکیه کند، او اسلامی حرف میزند و غیر اسلامی فکر میکند. شما پایان سوره مبارکه «فتح» را بخوانید! فرمود: ما گفتیم مَثل او در انجیل این است، مَثل او در تورات این است، اصلاً مسلمان آن است که کمربند داشته باشد. روی پای خودش بایستد، «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ»؛ روی ساق خودش بایستد؛ آن وقت: «یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ»؛ میوه فراوان میدهد. این مزرعه را این بادها نمیشکند، چون کمربند دارد و محکم است، روی پای خودش ایستاد.
اگر کسی اسلامی حرف بزند، باید روی پای خودش بایستد. نه بیراهه برود و نه راه کسی را ببندد و دستش به دیگری هم دراز نشود. تا میتواند دست دیگران را بگیرد و تا میتواند دستش به دیگری دراز نشود. این عزیزپروری است. این عزت و استقلال یاددهی است. فرمود اگر چیزی را نخواهید بهتر از آن است که از ناکس بخواهید. روی پای خودتان بایستید.
این قرآن شناسنامه ماست.فرمود: ما مسلمانها را چند قرن قبل معرفی کردیم، مسلمان آن است که روی پای خودش بایستد. ما اگر بخواهیم بفهمیم مسلمان هستیم یا نه، با چه باید بفهمیم؟ غیر از قرآن که هویت اسلامی ما را تبیین میکند ما راه دیگری نداریم. اگر - خدای ناکرده - به دیگری تکیه کنیم، اگر خوشهای، این کار را حکیمانه نکرد، یا نگذاشتند او بکند، این ناچار است به این سنگ یا به آن خوشه یا به این چوب تکیه کند. فرمود این خوشه روی پای خودش ایستاده است،آن وقت میوههای فراوانی میدهد. فرمود به بیگانه تکیه نکنید.
مسکین، فرستاده خدا
حضرت در حکمت 67 میفرماید: اگر خواستی به کسی کمک بکنی، اگر وضع مالی تو خیلی خوب نبود یک مقدار کمی خواستی کمک بکنی، مضایقه نکن؛ این مقدار کم بهتر از آن است که هیچ چیزی ندهید، چون محرومیت به هر حال پیامد تلخی دارد:«لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ»؛ اگر یک مال کمی داشتی بدهی، همان مال کم را بدهید. محروم کردن دیگران از این بدتر است، ولو یک مال اندکی هم که شد، این مال کم را انسان به مقدار بخشش خودش عطا بکند، بهتر از آن است که فقیری را محروم کند. این از بیانات نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه است که فرمود: «إِنَّ الْمِسْكِینَ رَسُولُ اللَّهِ»،یعنی یک فقیر آبرومندی که آمده به طرف شما، میدانید چه کسی به او آدرس داد یا نمیدانید؟ این را خدا فرستاد گفت برو از فلان شخص بگیر.
آدم ـ خدای ناکرده ـ اگر مقدورش باشد و مشکل این آقا را حلّ نکند چه چیزی در میآید؟ این بیان را حتماً به نهج البلاغه مراجعه کنید که اگر کسی نیازمند بود واقعاً، و چیزی از ما خواست، چه کسی به این آدرس داد؟ چه کسی به او گفت برو نزد فلان کس؟ «إِنَّ الْمِسْكِینَ رَسُولُ اللَّهِ»، آن وقت حواس ما جمع میشود؛ به هر حال به دنبال کار او هستیم. نه میگذاریم کسی بیراهه برود، نه میگذاریم کسی موشصفت زندگی کند، نه میتوانیم بیراهه برویم. این کشور به برکت قرآن و عترت همه چیز دارد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق27 / 10 / 1397 .