منطق قدرت (۱)
(پرسش و پاسخ)
پرسش:از منظر آموزههای وحیانی قدرت در منظومه فکری و عملی فرد مسلمان و جامعه اسلامی از چه جایگاه و پشتوانه منطقی برخوردار است؟
پاسخ:در نظام طبیعت و در رابطه با تنازع بقاء همواره قدرت حرف اول را میزند. به این معنا که ضعیف در نظام طبیعت پایمال و نابود است و این اقویا هستند که حق حیات داشته و بر دیگران که ضعیف هستند همواره غالب و برتر خواهند بود. این منطق طبیعی فاقد معنویت و پشتوانه ارزشی است. در حالی که آموزههای وحیانی اسلام، منطق طبیعی قدرت را با آموزههای معنوی و ارزشهای متعالی انسانی درآمیخته و قدرت را به عنوان یک کمال انسانی در ابعاد مختلف مادی و معنوی معرفی میکند. در اسلام تحصیل قدرت برای فرد و جامعه واجب است قرآن کریم میفرماید: «و اعدوالهم مااستطعتم من قوه» این قوه و توانمندی اختصاص به بعد فیزیکی و مادی ندارد بلکه تمامی ابعاد وجودی انسان و جامعه را دربرمیگیرد. (انفال- 60)
همچنین در روایات بر این نکته به صراحت تاکید شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «المومن القوی خیر و احب الیالله من المومن الضعیف» مومن قوی از مومن ضعیف نزد خدا بهتر و محبوبتر است. (کنزالعمال، ج1، ص 115) در اینجا تفصیل این بحث را از دیدگاه معمار اندیشه اسلام ناب شهید مطهری (ره) مطرح میکنیم:
تعریف قدرت
در آثار استاد مطهری به طور مشخص تعریفی درباره قدرت نمیتوان یافت اما از تفاوتی که میان قدرت و قوت قائلند میتوان دریافت که قوه یا استعداد امری است درونی اما قدرت بیشتر مواقع و نه به طور کلی بر امر بیرونی نظیر تکنولوژی، سازمانهای اجتماعی و نظامی و نظم و انتظام قابل تطبیق است.
ملزومات جامعه اسلامی
به اعتقاد استاد اقتدار از اصول ثابت جامعه اسلامی است و جامعه مسلمانان ضعیف را نمیتوان جامعهای اسلامی نامید. بر مسلمین واجب است که اقتدار کسب کنند و برای یافتن اقتدار مقدمات اقتدار نیز بر آنان واجب میگردد. بر این مبنا در اندیشه شهید مطهری تمام علومی که مورد نیاز جامعه اسلامی است علوم اسلامی خوانده شده است و بر مسلمانان واجب است در علوم متخصص شوند و حال آنکه در میان متفکرین دینی افرادی که شاخص جامعه اسلامی را «اخلاق» و «احکام» میدانند، بیشترند. استاد مطهری نه تنها اخلاق را از ارکان جامعه اسلامی میدانند، که برای اقتدار نیز به هماناندازه اهمیت قائلند.
دارا شدن اقتدار درونی و بیرونی
قدرت در اندیشه شهید مطهری محدود به قدرتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی و به طور کلی مادی نیست. قدرت معنوی در اندیشه ایشان جایگاهی رفیع دارد. به نظر وی قدرت بیرونی بدون اراده و اقتدار درونی ارزش ندارد و قابل دوام نیست. ایشان با عارفان مسلمان همعقیدهاند و سخت به سخن اقبال لاهوری اعتقاد دارند که قبل از به دست آوردن آهن باید شخصیتی محکم مانند آهن داشت و با متصوفه در این رای مخالفند که فقط باید اکتفا به اقتدار درونی کرد بلکه معتقدند که باید قدرتهای مادی را کسب کرد. قدرت باطنی و ظاهری لازم و ملزوم یکدیگرند. اسلام، اجازه نمیدهد به بهانه قدرت باطنی، از قدرت ظاهری دست برداریم و یا به قدرت ظاهری اکتفا کنیم. همانطور که نمیتوان به بهانه جهاد اکبر، جهاد اصغر را ترک گفت.
ادامه دارد