به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 869
بازدید دیروز: 2,355
بازدید هفته: 23,038
بازدید ماه: 113,901
بازدید کل: 23,775,702
افراد آنلاین: 2
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 17 May 2024
الجمعة ، ۹ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۸- ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - بررسی مواضع امام صادق‌(ع) ... ۱۳۹۹/۰۵/۲۸
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-۴۸

بررسی مواضع امام صادق‌(ع) در برابر خلفای زمان



 

یک کار دیگر امام صادق(علیه‌السّلام) را من از یک روایتى نقل می‌کنم که در کتاب شریف «وسائل الشّیعة» است که کتاب معروفی است و مورد استناد همه‌ علما، فقها و بزرگان است. در «کتاب الجهاد»، باب سیزدهم این روایت را می‌بینیم. امام می‌فرماید: «لَوَدَدتُ انّ الخارجىّ من آل محمّد خرج و عَلَىَّ نفقة عیاله»1 دوست می‌دارم که شورشگران آل محمّد‌(علیهم‌‌السّلام) مشغول اقدامات حادّشان بشوند، مخارجشان با من، مخارج داخلى و شخصى و کارهایشان با من.
به‌طور کلّى آن کسانى که معتقدند امام صادق(علیه‌السّلام) با جریانات حادّ زمان خود مخالف بود، در مقابل این روایات فراوانى که یک نمونه‏اش را قبلاً گفتم، یک نمونه‏ دیگرش را هم حالا می‌گویم، چه می‌گویند؟ شما واقعاً روی این نکته فکر کنید، تأمّلی کنید، شاید شما به یک نتیجه‏اى برسید که من نرسیده باشم. مکرّر مى‏آیند پیش امام صادق(علیه‌السّلام)، می‌گویند: «آقا شما چرا قیام نمی‌کنید؟ چرا حرکت نمی‌کنید؟» که یکى‏اش روایت سدیر صیرفى2 بود که قبلاً خواندم، همان روایت هفده گوسفند. وقتى مى‏آیند به امام عرضه می‌کنند قیام را، اگر امام مخالف با قیام باشد، چه باید بگوید؟ اگر طرز فکر امام، طرز فکر مخالف است، باید چه بگوید؟ باید داد بکشد سر من که چه می‌گویی مؤمن؟ این حرف‌ها چیست؟ مگر ما براى این کارهاییم؟ می‌خواهم درسم را بگویم، می‌خواهم حدیثم را بگویم؛ این حرف‌ها چیست که می‌زنید؟ اگر امام(علیه‌السّلام) با این حرف‌ها مخالف است، باید این‌جورى جواب بدهد دیگر. امّا امام(علیه‌السّلام) این‌جورى جواب نمی‌دهد. امام می‌گوید که من چند نفر را دارم، و وقتی آن شخص جوابی می‌دهد امام ثابت می‌کند که او اشتباه می‌کند؛ زمینه را نمی‌داند و طرف‌داران و علاقه‏مندان و آمادگان براى قیام با امام کم هستند. از همه‏ این روایات به دست مى‏آید که امام(علیه‏السّلام) آماده است، امّا زمینه را آماده نمی‌داند. این هم یک مسئله‏اى است و باید رویش فکر شود.
یک مطلب دیگرى که درباره‏ زندگى امام صادق(علیه‌السّلام) لازم است بگویم این است که رفتار امام صادق(علیه‌السّلام) با خلفاى زمان و با منصورها چگونه بود؟ این مسئله‌ای است که خیلى مورد نظر است. روایات متعدّدى وجود دارد _ تا آنجایی که من برخورد کرده‌ام، شاید حدود پنج شش روایت هست _ که مجموع این روایات این است که منصور عبّاسى امام صادق را خواست، یا خود امام به دربار منصور رفت؛ آنجا منصور بنا کرد تندى کردن و امام(علیه‌السّلام) در جواب گفت که: «اى امیرالمؤمنین! ایّوب مبتلا شد و صبر کرد، یوسف نعمت یافت و شکر کرد و تو بازمانده‏ آن دودمانى؛ صبر کن!»3 یعنى بدی‌هایی را که از ما مى‏بینى، تحمّل کن، صبر کن. در برخی از این روایت‌ها آمده که منصور عصبانى شد، مثلاً گفت برو؛ در بعضى جاها هم محبّتى پیدا کرد و حضرت را در آغوش گرفت و بوسید. چند روایتِ این‌جورى هست. ما باید وارد شویم و اصلاً ببینیم این روایات چیست.
اوّل‌نکته‏اى که درباره‏ این روایات عرض می‌کنم، این است که همه‌ این پنج شش روایتى که هست، راوى‏اش ربیع حاجب است. ربیع حاجب کیست؟ ربیع حاجب آن کسى است که منصور عبّاسى در میان تمام نزدیکان خود گشته و او را انتخاب کرده براى دربانى و ملازمت دائمى. منصور، مکّه هم که رفت، او را با خودش برد؛ این در روایات هست. او در بغداد هم با منصور بود، در حیره هم با منصور بود. راوى، جناب ربیع است! این مثل چه کسی می‌مانَد؟ مثال از جاهاى کوچک کوچک بزنیم، جاهاى بزرگ و بالا نرویم. فرض کنید شما یک دشمن خونى‏اى دارید که دائماً با او در حال ستیزه و جنگ و مبارزه‏اید و او هم با شما همین‌طور است. دوستان شما هم به اتّکاء دشمنى شما با او، با او می‌جنگند و مبارزه می‌کنند. بعد شما در زندان یا در شهر دیگرى هستید، یا یک گرفتارى‌ای دارید، یا در این دنیا نیستید. حال این دشمن بیاید این دوستان شما را دانه دانه ببرد، بگوید شماها چرا مبارزه می‌کنید؟ اربابتان، رئیستان آن روز آمد، افتاد به پاى من، پاى من را بوسید، گفت غلط کردم و من جزو مخلصین و دوستان تو هستم. این حرف براى سرکار چقدر حجیّت دارد؟ ربیع حاجب، یار نزدیک وفادار منصور _ که مورد اطمینان کاملش هم هست _ نقل می‌کند که بله، امام صادق(علیه‌السّلام) آمد، بعد که چنین گفت، منصور چنین گفت. منتها براى اینکه شیعه باورش بیاید، براى اینکه نسل‌هاى بعد دست به دست این حرف را برای همیشه در میان خود حفظ کنند، این ماجرا را که نقل می‌کند، دو سه تا فضیلت هم براى امام صادق(علیه‌السّلام) می‌شمرد؛ منتها فضیلت‌هایی که به حال منصور ضررى ندارد. مثلاً می‌گوید امام صادق آمد وارد مجلس شد، دیدم که لب‌هاى امام می‌جنبد. تا وارد شد، منصور با اینکه قبلاً خیلى عصبانى بود، ناگهان بلند شد و حضرت را در آغوش گرفت. بعد پرسیدم که: «یابن رسول‌اله! زیر لب چه می‌خواندید؟» گفت: «دعا». وقتى شیعه نگاه می‌کند، فوراً ذهنش متوجّه فضیلت امام(علیه‌السّلام) می‌شود، که امام ما دعایی بلد بود که منصور عبّاسى را از خودش منصرف کرد؛ دیگر ملتفت نمی‌شود که این ربیعِ نامرد، در قالب یک منقبت، یک فحش بزرگ به امام صادق(علیه‌السّلام) داد و یک دروغ بزرگ به تو گفت؛ و خوشمزه اینجاست که از باب اینکه می‌گویند دروغگو‌ کم‏حافظه است، ربیع داستان ورود امام صادق(علیه‌السّلام) را به محضر منصور و جریانى که بین اینها گذشته، تا آنجایی که من دیده‌ام، سه جور نقل می‌کند. یا رُوات بعدی جعل کرده‌اند که خب حرفى نداریم؛ یا اگر جعل نکرده‌اند و روایات به‌طور صحیح به ربیع حاجب می‌رسد، ربیع سه جور قضیّه را نقل کرده و این سه جور با هم منافات دارد.4 نمی‌شود بگوییم که اینها سه بار اتّفاق افتاده. یعنى این‌قدر مشابه و درعین‌حال با تفاوت‌هاى اساسى؟ یک جا می‌گوید امام این دعا را خواند، یک جا می‌گوید امام آن دعاى دیگر را خواند، یک جا می‌گوید امام قبلاً به من چنین گفت، یک جا می‌گوید بعداً چنین گفت، یک جا می‌گوید منصور چنان گفت؛ حرف‌هایی که با همدیگر کاملاً متناقض است و در یک نقل صحیح، این‌همه تناقض و تعارض ممکن نیست. پس این یک نکته است درباره‌ این روایات که توجّه داشته باشید راوی آن، ربیع حاجب است.
پانوشت‌ها:
1- وسائل‌الشّیعة، شیخ حرّ عاملی، ج15، ص54، به نقل از سرائر، ابن‌ادریس حلّی، ج3، ص569
2- کافی، کلینی، ج2، ص242. این روایت در صفحه‌ی 206 تحت عنوان «کم بودن جمعیّت شیعیان واقعی در زمان امام صادق(ع)» ذکر شده است.
3- بحارالانوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج47، ص193
4- اثبات‌الهداة بالنصوص و المعجزات، شیخ حرّ عاملی، ج 4، ص 211 و 212