به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,211
بازدید دیروز: 2,355
بازدید هفته: 23,380
بازدید ماه: 114,243
بازدید کل: 23,776,044
افراد آنلاین: 69
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 17 May 2024
الجمعة ، ۹ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۵۶ - ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع): طرحی از معنای تقیه در تشکیلات مخفی شیعه ۱۳۹۹/۰۶/۲۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - ۵۶
طرحی از معنای تقیه در تشکیلات مخفی شیعه

در زندگى ائمّه ما، از روزگار امام صادق(علیه‏السّلام) به بعد، یک پدیده‏ دیگر هم به چشم می‌خورد و آن عبارت است از پدیده‏ رگه‏ فعّالیّت‌هاى حادّى که به‌وسیله‏ ائمّه‏ ما رهبرى می‌شده است. اثر این در روایات ما هست. یک مسئله، مسئله‏ امامزاده‏هاست که فعلاً به آن کارى ندارم.
شورش‌هایی که به‌وسیله‏ بازماندگان خاندان نبوّت انجام می‌گرفت، مثل یحیى‌بن ‌عبدالله، یحیى‌بن ‌زید، زیدبن ‌علىّ‌بن ‌الحسین، محمّدبن ‌عبدالله‌محض، ابراهیم‌بن ‌عبدالله ‌محض، حسین‌بن ‌على_ شهید فخّ _  و ابراهیم‌بن ‌اسماعیل ‌طباطبا و دیگرِ این بزرگ‌مَردان، بحث جداگانه‏اى لازم دارد؛ فعلاً به آن اشاره نمی‌کنم. امّا جریان‌هاى دیگرى وجود دارد که این‌ها بسیار مجمل هم هست. خیلى دقّت نظر می‌خواهد که انسان مطلب را از میان این روایات استنباط کند. ائمّه‌(علیهم‌‌السّلام) گویی یک سبک کارى داشته‌اند در کنار کارهاى تبلیغاتى خود و آن سبک، کارِ حادترى بوده. در چه موردى بوده، نمی‌دانم؛ به چه‌اندازه گسترش داشته است، باز هم نمی‌دانم؛ امّا وجودش مسلّم است.
در یک روایتى هست که [راوی] می‌گوید: پدرم با معلّى‌بن ‌خنیس وارد منزل امام صادق‌(صلوات‌اله‌علیه) شدند و بدون اینکه امام با آنها صحبتى کرده باشد و سؤالى از آنها کرده باشد یا آنها چیزى به امام گفته باشند، یک‌دفعه امام با قیافه‏ مسرورى گفت: «شفى الله صدورکم و اذهب غیظ قلوبکم و ادالکم من عدوّکم».1
استنباطی که بنده از این روایت می‌کنم این است: امام(علیه‏السّلام) دو نفر را برای یک مأموریّتی فرستاده‌اند که در آن، مسئله‌ زد و خورد است، گمان کشته شدن مأمورین امام وجود دارد و گمان غلبه و پیروزی آنها هم هست. یکی از این دو نفر یار نزدیک امام صادق(علیه‏السّلام)، معلّى‌بن ‌خنیس است که عاقبتِ کارش هم نشان داد که یار نزدیک امام است.
استاندار منصور وارد مدینه شد _ براى اینکه معلّى را بشناسد _ معلّى‌بن ‌خنیس را در همان روزهاى اوّل طلب کرد. باز استنباط من این است که منصور این استاندار را مخصوصاً فرستاده بود براى اینکه مدینه را تصفیه کند؛ دوستان و نزدیکان امام صادق(علیه‏السّلام) و آن کسانى را که به شدّت عمل در مبارزات شیعى شناخته‌شده بودند، بگیرد و از بین ببرد. اوّلین کسى که مورد نظر او قرار می‌گیرد، معلّى‌بن ‌خنیس است. معلّى‌بن ‌خنیس، هم مبارز است و هم با امام صادق(علیه‏السّلام) خیلى مأنوس است _ و همه این را می‌دانند _ کارهاى مالى امام دست اوست و خیلی از روابط امام با شیعیانش به‌وسیله‏ او انجام می‌گیرد. معلّى‌بن ‌خنیس را خواست و به او گفت: «نام شیعیان نزدیک امام صادق(علیه‏السّلام) را باید بگویی.» معلّى‌بن ‌خنیس گفت: «نمی گویم.» گفت: «مجبورى بگویی و اگر نگویی، تو را خواهم کشت.» گفت: « به خدا قسم اگر نام این‌ها زیر پایم بود، پایم را بلند نمی‌کردم که تو فهرست نام این‌ها را از زیر پاى من بیرون بیاورى؛ نام شیعیان را بگویم؟» نگفت نمی‌دانم، چون این حرف گفتنی نبود؛ معلوم بود که می‌داند. حاکم گفت: «می کشم.» معلّی گفت: «بسیار خب، بکش»؛ و معلّى‌بن ‌خنیس به‌وسیله‏ داود‏‏بن ‌على شهید شد.2 داود‏‏ یکى از ارکان بنى‏عبّاس و از رجال انقلابِ اوّلین این سلسله است. خب، این معلّى‌بن ‌خنیس است. بعد از آن هم که او کشته شد، امام صادق(علیه‏السّلام) آمدند علناً به داود‏‏بن ‌على اعتراض کردند. ماجراى امام صادق(علیه‏السّلام) با داود‏‏بن ‌على _ استاندار منصور _ بعد از کشته شدن معلّى‌بن ‌خنیس، از ماجراهاى شیرین تاریخ اسلام است، که امام چگونه با او حرف زد و عاقبت کار داود‏‏ به کجا رسید.3 پس معلّى‌بن ‌خنیس یک‌چنین وضعى دارد.
ایشان با یک نفر دیگر وارد منزل امام می‌شوند‏. گویا امام این‌ها را به یک مأموریّتى فرستاده _ البتّه این‌ها در حدیث نیست، استنباط من است _ و احتمال این هست که در این مأموریّت، این‌ها جان خودشان را از دست بدهند. تا امام مى‏بیند که این‌ها آمده‌اند، می‌فهمد که مأموریّت با موفّقیّت انجام گرفته. بدون اینکه آنها حرفى بزنند و گزارشى بدهند و مطلبى را بیان کنند، امام ابتدائاً بنا می‌کند حرف زدن؛ می‌گوید خدا دل شما را شفا داد، خدا کینه‏ دل شما را خالى کرد، خدا شما را بر دشمنتان مسلّط کرد، خدا به شما یکى از دو حُسنی را داد. در قاموس اسلامى، رفتن به جنگ با دشمن، یکى از دو نیکى و یکى از دو شانس را دارد: «قل هل تربّصون بنآ الّآ احدى الحسنیین»4 این منطق اسلام است. در جنگ، یکى از دو نیکى براى انسان هست: یا این است که بر رقیب و حریف غلبه می‌کند و پیروز می‌شود و یا این است که به دست او شهید می‌شود. مردن براى آن کسى که در راه خدا جهاد می‌کند، معنى ندارد؛ کشته شدنِ معمولى نیست. ممکن نیست یک نفر آدمى را که مجاهد فى‌سبیل‏الله است، مردارش کنند، او را به یک صورت معمولى بکشند؛ دشمن، او را شهید می‌کند. مردن او شهادت است و شهادت بالاترین فوزى است که یک مسلمان می‌تواند به آن نائل شود؛ بنابراین یک حُسنى‏، پیروزى است، یک حُسنى‏، شهادت است. امام وقتى‌که دید این‌ها سربلند برگشتند، فرمود شما یکى از این دو حُسنى را گیر آورده‌اید. آن چیست؟ پیروزى است. پس پیداست که این‌ها به مبارزه رفته بودند، به جریان حادّی رفته بودند. بعد از آنکه این جملات را بیان می‌کند، می‌فرماید: «اگر آن صورت دیگر پیش مى‏آمد و شما به دست دشمن کشته می‌شدید، جاى شما در مقامات عالى بهشت و رضوان خدا بود.»
مطلبى که در این روایات بیشتر نظر من را جلب کرده، این است که راوى، پسر یکى از این دو مأمور امام است؛ او نقل می‌کند. در روایت نمی‌گوید پدر من و معلّى کجا رفته بودند، با کدام دشمن درگیر شده بودند، ماجراى زد و خورد این‌ها از چه قرار بود و امام کى به این‌ها این دستور را داده بود؛ این‌ها هیچ مطرح نیست. چرا مطرح نیست؟ براى خاطر اینکه تقیّه است. اینجا یک طرحى از معناى تقیّه باید به ذهن شما بیاید؛ ملتفت شوید که تقیّه چه جور چیزى است؟ تشکیلات است، بنا نیست این پسر بداند که بابا کجا رفته. پدرى که از بیان امام، سرشار از مسرّت شده، برگشته به پسرش نقل کرده که امام به ما این‌جور گفت. یا شاید این پسر وقتى‌که وارد منزل امام شده‌اند همراه پدر بوده و این جریان را شنیده؛ یا به‌عنوان خبر، این پدر با یکى از دوستانش مطلب را در میان گذاشته و پسر شنیده. امّا پسر بنا نیست بداند پدر کجا رفته بوده، براى چه رفته بوده، امام کى به او گفته. چرا؟ چون تشکیلاتِ مستور و مخفى شیعه است؛ تقیّه است. وقتی‌که یک‌چنین جریاناتى را در تاریخ ائمّه‌(علیهم‌‌السّلام) تعقیب می‌کنیم، نمونه‏هاى فراوانى را پیدا می‌کنیم.
پانوشت‌ها:
1- بحارالانوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج65، ص93
2- مناقب آل‌ابی‌‌طالب(ع)، ابن شهرآشوب ج4، ص225
3- همان، ج4، ص230. بعد از کشته شدن معلّی‌بن ‌خنیس، امام صادق(ع) به داودبن ‌علی اعتراض کردند و او بر اثر نفرین و دعای حضرت هلاک شد.
4- سوره‌ توبه، بخشی از آیه‌ی52؛ «بگو آیا برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار میبَرید؟...»