به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,414
بازدید دیروز: 2,355
بازدید هفته: 23,583
بازدید ماه: 114,446
بازدید کل: 23,776,247
افراد آنلاین: 83
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 17 May 2024
الجمعة ، ۹ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۶۵ - ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) -نقش مهم شعر در حرکت‌های اجتماعی ۱۳۹۹/۰۷/۱۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - ۶۵
 
نقش مهم شعر در حرکت‌های اجتماعی
 

بخش پایانی نامه امام سجاد(ع) به محمدبن شهاب زهری:... «أ و لیس بدعائه إیّاک حین دعاک جعلوک قطباً أداروا بک رحى مظالمهم». عجیب تشبیهى است. می‌گوید اى بیچاره! آیا تو نفهمیدى این‌ها که از تو خواستند پیش شان بروى، دل شان براى خدا و دین و قرآن و حدیث و سنّت نسوخته بود و نگران محو حقایق و فضایل نبودند بلکه به جهت دیگرى تو را خواستند؟ تو را خواستند تا اینکه تو را میله‏اى قرار بدهند که بر این میله، سنگ آسیاى مظالم خود را بگردانند؛ میله‏اى که اگر نباشد، سنگ آسیا نمی‌گردد و آسیا به کار نمى‏افتد. اى محمّدبن ‏شهاب! تو همان میله‏اى هستى که سنگ آسیاى مظالم بنى‏امیّه بر روى گردن تو و بر محور تو می‌چرخد. ببین این نقش، چه نقش عظیمى است؛ چه موقعیّت حسّاس و خطیرى است که محمّدبن ‏شهاب‌ها داشته‏اند و دارند. «و جسراً یعبرون علیک إلى بلایاهم»؛ تو را پلى قرار‌دادند که از روى تو رد شدند و به بدبختى‏ها و مسکنت‌ها و بیچارگى‏هایشان رسیدند. «و سلّما إلى ضلالتهم»؛ نردبانى به‌سوى گمراهى آنها شدى. «داعیاً إلى غیّهم»؛ دعوت‌کننده‏ گمراهى آنها شدى. «سالکاً سبیلهم»؛ رونده‏ راهشان شدى. پس تو هم با آنهایی، تو هم از آنهایی، تو هم در راه آنهایی؛ سر خودت را کلاه نگذار، نگو من محمّدبن ‏شهابم و عالمم و او عبدالملک است و اموى است و من دوستدار امام سجّادم؛ نه، تو هم جزو آنهایی، تو هم یکى از افراد همان کاروانِ رو به جهنّمى. «یدخلون بک الشّک على العلماء»؛ به‌وسیله‏ تو در دل دانایان شک وارد کردند. این تردید را در هر عالمى به‌وجود آوردند که اگر این راه خطاست، پس چرا محمّدبن ‏شهاب رفت؟ چرا من نروم؟ چه مسئولیّت خطیرى است! تو را وسیله‏اى قرار‌دادند که دانایان را، حتّى آگاهان را به‌سوى خود بکشانند، امّا توی نادانِ غفلت‏زده نفهمیدى که از تو چه استفاده‏اى دارند می‌کنند. «یدخلون بک الشّک على العلماء و یقتادون بک قلوب الجهّال الیهم»؛ این جمله همانى است که عرض کردم: نقش قدرت‌هاى مذهبى و روحانى در طول تاریخ براى حکومت‌ها. حرف‌هایی که ما امروز به آنها می‌رسیم، امام چهارم در سیزده قرن پیش آنها را گفته. «و یقتادون بک قلوب الجهّال الیهم»؛ به‌وسیله‏ تو دل جاهلان را به‌سوى خود جلب می‌کنند، مردم را به‌سوى خود علاقه‏مند می‌کنند و به دنبال خود می‌کشانند. این، نقش توست اى محمّدبن ‏شهاب! بس باشد. روایت مفصّل است و باز هم ادامه دارد.
این هم نقش امام سجّاد(علیه‏السّلام) و دیگر ائمّه‏ معصومین (علیهم‌السّلام) است در مقابل علماى زمان، علماى سوء، فقهاى نابکار، روحانیان و پرچم‌داران مذهب و داعیه‏داران دین که در خدمت اهداف دولت و حکومت و قدرت قرار می‌گیرند. آیا باز هم می‌توانید بگویید امام سجّاد(علیه‏السّلام) خانه‏نشین بود و‌گریه می‌کرد؟ امام سجّاد(علیه‏السّلام) چرا این نامه را نوشت؟
یک مسئله، مسئله‏ى شعرا است. همان‌اندازه‏اى که علما و دانشمندان و فقها نقش حسّاسى دارند، در منطقه‏اى دیگر و در سطحى دیگر، عین همین نقش را به‌صورت دیگرى شاعران دارند. شعرا همیشه در هر اجتماعى نقش دارند. در همه‏ اجتماعاتى که به‌سوى راهى و هدفى می‌روند، شاعر نقش اساسى دارد؛ همیشه این‌جور است. درباره‏ نقش شاعر، بنده به نظرم مى‏آید که در یکى دو سال قبل از این در اینجا مختصرى صحبت کرده‏ام. مسئولیّت عظیمى بر دوش شاعران هر زمانى هست. توجّه ندارند که این هرزه‏گویی‏ها و هرزه‏درایی‏ها و تعقیب غیر مستقیم سیاست‌هاى ظالمانه‏اى که امروز در جهان حکمفرماست و هر زمانى حکمفرما بوده، چقدر جرم است. این شعرایی که فرهنگ را و سطح بینش جامعه را در حد مسائل سکسى پایین مى‏آورند، شعر عریان می‌گویند، ادب بى‏پرده و بى‏ادب را براى مردم مطرح می‌کنند، نمی‌دانند چه جنایتى می‌کنند. بزرگ‌ترین جنایت‌هایی که در این سطح ممکن است انجام بگیرد، این کار است؛ و این را شعرا، مخصوصاً شعراى جوان بدانند که سلاح شعرشان خیلی برّنده است. زبان شعر نو از شعر کلاسیک خیلى رساتر و گویاتر است. خود من علاقه‏مندم به شعر نو و زبان گویا و رساى شعر نو؛ البتّه درست‌ها و باضابطه‏هایش، نه هر چرندى. اگر چنانچه یک شاعرى _ چه امروز، چه هر روز دیگرى _ با این سلاح برّا بپردازد به مسائلى که در درجه‏ اوّل احتیاج این ملّت نیست، بزرگ‌ترین گناه را انجام داده؛ و همیشه همین‏جور بوده است؛ منتها انحراف‌هایی که در عالم شعر به وقوع می‌پیوندد، چند نوع است: یک روزى انحراف این بود که شاعر شعر می‌گفت براى صله؛ یعنى براى پول. پول را آدم نادار نمی‌داد؛ وَالّا اگر نادار هم می‌داد، براى او هم شعر می‌گفت. اگر فقیرِ سر کوچه هم حاضر بود بدره‏1 زر را در مقابل فلان شاعر بیندازد، قصیده را به جاى اینکه براى یک پولدارى بگوید، براى او می‌گفت. اگر عنصرى می‌دانست که همان دیگدان زر و کمربند مرصّع و جواهرنشان را فلان بقّال سر کوچه هم برایش درست می‌کند، حاضر بود برای او هم شعر بگوید:
شنیدم که از نقره زد دیگدان‏
            ز زر ساخت آلات خوان عنصرى2
عنصرى، شاعر گذشته‏ ما، دیگدانش را از نقره می‌گذارد؛ آلات سفره را از طلا درست می‌کند. خب، این را هرکس به او می‌داد، حاضر بود برایش شعر بگوید؛ منتها در آن زمان غیر از سلطان محمود کسى را نداشت که به او بدهد. سلطان محمود هم بى‏دریغ می‌داد، او هم شعر می‌گفت. این یک‌جور انحراف بود، که البتّه در روزگارهاى بعد کمتر شد.
پانوشت‌ها:
همیان و کیسه.
خاقانی.