به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 246
بازدید دیروز: 2,950
بازدید هفته: 18,904
بازدید ماه: 84,977
بازدید کل: 23,746,784
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۱ اردیبهشت ۱٤۰۳
Friday , 10 May 2024
الجمعة ، ۲ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
3 - پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ - جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
پهلوی ستایی در ترازوی تاریخ - 3

جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب اسلامی

۱۴۰۰/۱۲/۰۱

دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
ماهیت و موقعیت رژیم پهلوی
در آستانه انقلاب اسلامی
در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۵۰، کانون‌های جهانی قدرت به صورت دو بلوک شرق کمونیست و غرب کاپیتالیست نمایان شده و آرایش دوقطبی متصلبی بر نظام بین‌المللی حاکم کرده بودند. به گونه‌ای که حتی کشورهایی که در سیاست اعلامی رسمی، خود را به آن نظام دو قطبی متعهد نمی‌دانستند و به اصطلاح، کشورهای غیر متعهد و جهان سوم خوانده می‌شدند، در عمل، بر مدار یکی از این دو قطب می‌چرخیدند.
رژیم پهلوی نیز در نظام بین‌المللی دوقطبی یادشده در حوزه راهبرد و منافع جهانی بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا قرار داشت و از حمایت آن نیز برخوردار بود.
حکومت پهلوی توانست در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۵۰ بحران‌های عمده خود را پشت سر
بگذارد، مخالفان داخلی را به شیوه‌های گوناگون سرکوب کرده و بی‌اثر و بی‌خطر کند؛ قدرتمندترین ارتش و مخوف‌ترین سازمان امنیت منطقه را به وجود آورد؛ ثروت ناشی از چند برابر شدن قیمت نفت را نیز در اختیار داشته باشد؛ و در اوج ثبات سیاسی و اقتدار اقتصادی، برنامه مدرنیزاسیون مورد نظر خود را پی گرفته و وعدۂ تمدن بزرگ
بدهد.
موقعیت رژیم پهلوی در سال 1356 چنان مستحکم به نظر می‌رسید که نه‌تنها مردم عادی و نخبگان سیاسی، بلکه سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا نیز بر این باور بودند که ایران تا 10 سال آینده دچار بحران و بی‌ثباتی نمی‌شود و در شرایط انقلاب نیز قرار
ندارد.
در اوایل دی‌ماه 1356، جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، که در شب ژانویه میهمان شاه ایران بود، شاه را رهبری خردمند و ایران را جزيرة ثبات خواند.
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی به نظام شاهنشاهی در ایران پایان داد.
سقوط نظام شاهنشاهی، یکی از پدیده‌های مهم و شگفت‌انگیز نیمه دوم قرن بیستم میلادی است.
مهم، به دلیل موقعیت راهبردی ایران و اهمیت آن برای بلوک غرب در ساختار نظام دوقطبی حاکم بر جهان آن روز بود، که بدین منظور همه چاره‌ها برای بقای آن رژیم ‌اندیشیده شد و طرح‌های متعدد رفورم اجتماعی، توسعه اقتصادی، تقویت نهادهای امنیتی و حمایت بین‌المللی به طور همزمان به کار بسته شده بود
تا آسیب‌پذیری آن رژیم به کمترین حد ممکن برسد؛ و شگفت‌انگیز، بدان دلیل که در روزگار سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تمدن غرب و غلبه گفتمان سکولاریستی آن بر حوزه ‌اندیشه و عمل ‌اندیشمندان و مدیران عرصه سیاست و افکار عمومی جوامع، در این نقطه حساس جهان که به مدت چند دهه تحت سلطه غرب و اجرای برنامه‌های نو‌سازی غربگرایانه بود، انقلابی اسلامی به رهبری یک مرجع دینی رخ نمود و به تأسیس نظامی مذهبی انجامید.
تحولات کلانی چون انقلاب‌ها، مولود نیازهای کلان جوامع بوده و برای پاسخ به تهدیدها و تحقق مطالبات بنیادین معوقه‌ای رخ می‌دهند که در فرایند تحولات معمول و با روش‌های متعارف داد و ستد میان جامعه و نظام سیاسی، پاسخ خود را نیافته
باشند.
انقلاب اسلامی ایران نیز پاسخ جامعه ایران به تهدیدها و تحقیرها و نیازها و برای تحقق مطالبات بنیادین معوقه‌ای بود که در جریان تحولات و نهضت‌های ۲۰۰ سال اخیر ایران پاسخ خود را نیافته بودند.
بنابراین، برای درک عالمانه و واقع‌بینانه انقلاب اسلامی باید دید که اصولاً نیازها و مطالبات بنیادین جامعه ایران که در حکومت‌های قاجار و پهلوی پاسخ خود را نیافته و همچنان معوق مانده بودند و پاسخ
می‌طلبیدند، چه بود و چگونه شکل گرفت؟ جامعه ایران برای پاسخ به آنها چه واکنش‌هایی از خود نشان داد؟
چه جریان‌های فکری سیاسی بدین منظور شکل گرفت؟ نسخه تجویزی آن جریان‌ها برای پاسخ به آن نیازها چه بود و بین آنها و نظام سیاسی بر سر آن مطالبات چه تعامل و تضارب‌هایی رخ داد؟ چرا آن نسخه‌ها فرجام مطلوب جامعه را نیافت و آن مطالبات کلان همچنان بدون پاسخ ماند؟ چرا و چگونه سیر تحولات به انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی به عنوان پاسخ کلان به مطالبات جامعه
انجامید؟1
انقلاب، برای جامعه اقدامی بسیار پرهزینه است. مطالعات تاریخی و جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که جوامع فقط هنگامی به انقلاب روی می‌آورند که همه راه‌های اصلاحی مسالمت‌جویانه و یا کم‌هزینه را برای دستیابی به مطالبات خود پیموده باشند.2
بنابراین، انقلاب آخرین چاره «ناگزیر» یک ملت در برخورد با نظام سیاسی حاکم است.
حتی برخی از انقلاب‌شناسان از جبری بودن انقلاب‌ها سخن به میان آورده و گفته‌اند «انقلاب‌ها می‌آیند و نه اینکه ساخته شوند.»3
البته شاید درست آن باشد که به جای واژه جبر از واژه ضروت اجتماعی استفاده شود.
به بیان دیگر، هنگامی که در جامعه، انقلاب روی داد، به معنای آن است که وقوع انقلاب برای آن جامعه ضروری و اجتناب‌ناپذیر شده بود.
تدا اسکاچپول، صاحب نظریه فوق، به رغم این نظر کلی خود درباره انقلاب‌ها، درباره انقلاب اسلامی اعلام داشت که در ایران عقیده و اراده جامعه نیز در ایجاد انقلاب تأثیر داشته است.4
پانوشت‌ها:
1- شناخت عالمانه جمهوری اسلامی و رویدادها و مسائل مهم امروز کشور بدون شناخت تحولات ایران معاصر و شناخت ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی میسر نمی‌شود و این شناخت نیز بدون کاوش عالمانه و غیر ایدئولوژیک و غیرسیاست‌زده درباره پرسش‌های فوق به دست نمی‌آید.
2- امام خمینی تا هنگامی که به اصلاح امور امید داشت، همچنان بر دستاورد مهم مشروطیت، یعنی قانون اساسی، اصرار داشت و اجرای کامل آن را از حکومت مطالبه می‌کرد.
انسداد سیاسی ناشی از دیکتاتوری اصلاح‌ناپذیر پهلوی و بن‌بست مشروطیت، باعث نشد وی جامعه را به بازگشت به قبل از مشروطه دعوت کند.
او برای پاسخ به نیاز و بحران جامعه، با کاوش‌های نظری به یک نظام سیاسی بدیل یعنی به حکومت اسلامی یا جمهوریت مبتنی بر اسلام دست یافت و هنگامی که سیر تکاملی تحولات جامعه آماده عبور از نظام سلطنتی و ورود به عصر جدید شد، آن‌گاه دعوت به انقلاب کرد و در برابر رژیم پهلوی و گروه‌هایی که در برابر جمهوریت به قانون اساسی مشروطیت تمسک می‌جستند، اعلام کرد که جامعه ما از آن مرحله تاریخی که سقف مطالبات پدران ما سلطنت مشروطه بوده عبور کرد و به تصمیم کامل‌تر و برتری متناسب با مطالبات و نیازهای خود
رسیده است.
3- تدا اسکاچپول. دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی. ترجمه سید مجید روئین‌تن. تهران: سروش، ۱۳۷۹.
4- تدا اسکاچپول. «دولت رانتیر و اسلام شیعی در ایران». ترجمه محمدتقی دلفروز. فصلنامه مطالعات راهبردی، دوره 6، شماره 1، بهار ۱۳۸۲.