نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
فصل دوازدهم: درسهایی از شست و شوی مغزی و اطاعتپذیری
«حیرتانگیز است که زندانها شبیه کارخانهها، مدارس، سربازخانهها و بیمارستانها، که همه شبیه زندانها شدهاند، هستند.»
مایکل فوکالت1
«هدف آموزش عمومی پاسخگویی به طبقه جوان ما با دانش و برانگیختن فهم و فراست آنها نیست... هیچ چیز نمیتواند از حقیقت فراتر رود. هدف... صرفاً عبارت است از فرو کاستن هر چه بیشتر افراد به سطح اشخاص بیآزار یکسان، تربیت و تعلیم شهروندان یکدست، سرکوب مخالفت و خلاقیت. این است هدف آموزش عمومی در ایالات متحده.»
هنری منکن،2 روزنامهنگار آمریکایی [آوریل 1924]
شما چگونه میتوانید یک ملتی با مردمان به نسبت عاشق آزادی را متقاعد کنید که هماهنگ با یک دولت پلیسی به سوی زندان گام بردارند؟ شما شروع میکنید آنها را متقاعد کنید که در معرض خطر هستند و فقط حکومت میتواند از آنها محافظت کند. با اعلام خطرهای مداوم، و حوادث تروریستی پراکنده، واقعی یا صحنهسازی شده، آنها را تحریک میکنید. با پوششهای خبری پشت سر هم کشتیهای در حال غرق شدن، هواپیماهای ناپدید شده و با انتقادهای تند مشاهیر کذایی نژادپرست موعظهگر، اذهان آنها را منحرف میسازید. از فیلمهای پرفروش، نمایشهای واقعیات3 و بازیهای ویدئویی خشونتآمیز استفاده میکنید تا آنها در مورد تاکتیکهای نظامی به هیجان بیاورید و سپس در حالی که اذهان آنها منحرف شده و از مشاهده همه آنچه که در اطرافشان رخ میدهد، مات و مبهوت هستند، جوانان آنها را عمدتاً با تکیه بر مدارس دولتی و فرهنگی عمومی، مطابق با طرز تفکر خود، شستوشوی مغزی میدهید.
با اینهمه، در سرتاسر دنیا آموزش عمومی همواره به نوعی وسیله برای تبلیغات دولتسالار،4 چه مذهبی، چه نظامیگرایی، چه دموکراسی و چه استبدادگرایی، بوده و آمریکا استثنا نیست. در واقع مدارس دولتی امروز، نه تنها دژهای مستحکم آزادی بیان نیستند، بلکه صرفاً نمونه کوچکی از دنیای فراسوی دیوارهای ساختمان مدرسه بوده و این دنیا، به گونه فزایندهای دشمن آزادی است.
نمونههای کوچک دولت پلیسی
در درون مدارس دولتی آمریکا تقریباً همه جنبههای دولت پلیسی آمریکا را که ما در خارج از مدرسه به آنها مبتلا هستیم، میتوان یافت: فلزیابها، دوربینهای دیدبانی پلیس نظامی شده، سگهای موادیاب، شوکرها، دیدبانی سایبری، تفتیشهای تصادفی و... این فهرست ادامه دارد. جوانان آمریکا، چه در قالب سیاستهای عدم تساهل مطلق، چه مقررات شدید ضدقلدری، چه مأموران پلیس موظف به شوک وارد کردن و دستگیر نمودن بچههای به اصطلاح سرکش، چه آزمونهای یکجور و یکدست با تأکید بر پاسخهای حفظی و شایستگی سیاسی و یا استفاده گسترده از سامانههای دیدبانی که در مدارس سرتاسر سبز شدهاند، در صف اول شستوشوی مغزی به منظور تبدیل شدن به شهروندان مطیع دولت پلیسی جدید آمریکا قرار دارند.
سیاستهای عدم تساهل مطلق که همه خلافها را صرفنظر از اهمیت آن به شدت مجازات میکند، جوانان را وادار میکند از انجام هر کاری که میتواند نامتعارف تلقی شود، چه گرفتن انگشت اشاره به شکل اسلحه، چه نقاشی کردن روی میزهایشان و چه جویدن آدامس با صدای بلند، پرهیز کنند. فناوریهای دیدبانی، به منظور ردیابی فعالیتهای روزمره دانشآموزان و عادت دادن جوانان به زندگی در یک اردوگاه کار اجباری الکترونیک، توسط مسئولان مدرسه، پلیس، عوامل اداره امنیت ملی و نهادهای شرکتی، مورد استفاده قرار میگیرند. در حالی که تمام تحرکات آنها تحت مراقبت قرار دارند، روابط متقابل آنها مورد ارزیابی قرار میگیرند و فعالیتهای آنها ثبت و بایگانی میشوند. به عنوان مثال، وزارت آموزش و پرورش همراه با کالجها و ادارات دولتی نظیر وزارت کار و ادارات فناوری و بچهها،5 و خدمات خانواده،6 سامانهای به منظور ردیابی، بایگانی و انتشار اطلاعات درباره تمامی مقاطع تحصیلی بچهها ایجاد کردهاند. این سامانه به یک پایگاه دادهها بهنام این بلوم7 متکی است که توسط غولهای شرکتی، همچون بیلاند ملیندا گیتس فاندیشن8 و روپرت مرداخ نیوز کرپ9 تأمین مالی میشود. وزارت آموزش و پرورش همچنین 40 میلیون دلار از ادارات مختلف ایالتی و فدرال به منظور کمک به تأمین مالی این برنامه، دریافت کرده است.
پانوشتها:
1- Michel Foucault
2- Henry Mencken
3- Reality Show نمایش واقعیات نوعی برنامه تلویزیونی است که هدفش نشان دادن نحوه زندگی مردم عادی در زندگی روزمره (یا یک موقعیت خاص) است و به منظور سرگرم کردن مردم و نه آگاهی بخشی، توسط برنامهسازان تولید میشود.
4- دولت سالار (Statist) به کسی گفته میشود که طرفدار یک نظام سیاسی تمرکزگراست، که در آن دولت مرکزی کنترل مرکزی همهجانبه و عمیقی را بر همه جنبههای حیات اقتصادی و اجتماعی مردم اعمال کند.
5- Technology and Children
6- Family Service
7- In Bloom
8- Bill and Melinda Gate Foundation
9- Rupert Murdoch’s News Corp.