به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,968
بازدید دیروز: 17,748
بازدید هفته: 4,968
بازدید ماه: 112,449
بازدید کل: 25,979,163
افراد آنلاین: 83
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۱۳ اردیبهشت ۱٤۰٤
Saturday , 3 May 2025
السبت ، ۵ ذو القعدة ۱٤٤۶
اردیبهشت 1404
جپچسدیش
54321
1211109876
19181716151413
26252423222120
3130292827
آخرین اخبار
۱۲۴ - سیدحمیدرضا برقعی: یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد
 
سیدحمیدرضا برقعی | شعر هیأت
هم ‌نفس با من
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند
از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند
آشنا بود صدا، لهجه زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند
داشت از گوشه ایران به عراقم می‌خواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد
خانه دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد
خانه دوست که از دوست پر از خاطره است
خانه دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آن‌جا که در آن خانه محبوب من است
سامرا! خانه محبوب من! از او چه خیر؟
از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایه روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟
خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو
با من از گریه او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است
این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چاره هر دردی و برمی‌گردی
وعده بی برو برگردی و برمی‌گردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود
از سر مأذنه کعبه اذان می‌خوانیم
قبله کج شده را سوی تو می‌چرخانیم
هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست
می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد
یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد
سیدحمیدرضا برقعی