به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 927
بازدید دیروز: 4,943
بازدید هفته: 31,529
بازدید ماه: 52,499
بازدید کل: 23,714,320
افراد آنلاین: 32
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۱۳ اردیبهشت ۱٤۰۳
Thursday , 2 May 2024
الخميس ، ۲۳ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
1 ۰۳/۰۲/۱۲
(1 بازدید)


1 ۰۳/۰۲/۱۲
(1 بازدید)


۶۸ - سفر به سرزمین رازهای عاشقی اروند، شاهد خروشان ایثارهای بی‌صدا ۱۴۰۲/۰۱/۱۳
گزارش از راهیان نور-بخش اول
سفر به سرزمین رازهای عاشقی اروند،
شاهد خروشان ایثارهای بی‌صدا  
  ۱۴۰۲/۰۱/۱۳
جزئیات برگزاری اردو های راهیان نور جنوب و شمال غرب / یادمان های دفاع مقدس  آماده میزبانی از دانش آموزان است- اخبار کردستان - اخبار استانها تسنیم |  Tasnim | خبرگزاری تسنیم | Tasnimاعزام ۳۰۰۰ دانشجوی استان مرکزی به اردوی راهیان نور - ایسنا

سیدمحمد مشکوهًْ الممالک
در این دنیای خاکی که هر روز خبرهای خوش و ناخوش از سراسر جهان مخابره می‌شود، سفر به سرزمینی که سرنوشت مردان خدا در دوران نه‌چندان دور را رقم زده، پای جان را از این خاک جدا کرده و دل را صیقل می‌دهد. می‌توان با یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس و رشادت‌های رزمندگان که با همه وجود برای اسلام و این سرزمین دویدند و از جان خود گذشتند، جنگیدند و آینده روشن را برای خود و نسل‌های آینده فراهم ساختند، جان را از آلودگی‌ها زدود، و با الگوگیری از فداکاری همه آنانی که برای این مرز بوم جانانه تلاش کردند، به سوی پیشرفت حرکت کنیم.
مردم جنوب ایران با همه مشکلات و سختی‌هایی که در طول هشت سال دفاع مقدس، و حتی پس از آن دست و پنجه نرم کردند و می‌کنند؛ به مهمان نوازی معروف هستند. و من در سفرهای متعددی که به این خطه داشته‌ام، آن را با همه وجود لمس کرده‌ام.
مردمی که بیشترین تعداد شهید را تقدیم این انقلاب کرده‌اند و اجازه ندادند حتی یک وجب خاک کشور به دست دیگران بیفتد و با جان و دل برای این کشور جنگیدند و مبارزه کردند. مبارزه‌ای که همچنان ادامه دارد. البته این بار نه مبارزه نظامی؛ بلکه مبارزه در عرصه فرهنگ و سایر سطوح. می‌خواهم راهی سفری شوم که چندین بار آن را تجربه کرده‌ام. اما این بار با نگاهی متفاوت... متفاوت‌تر از قبل می‌خواهم قدم بردارم. سعادت یار شد با جمعی از خانواده شهدا و ایثارگر و به همت پایگاه مقاومت بسیج شهید صیاد شیرازی و مدیرعامل محترم نیروگاه شهدای پاکدشت آقای مهندس جمال آریایی، عازم این دیار شوم و در جای پای مردان خدا قدم بگذارم.

شهدای والفجر 8، اولین میزبانان سفر به دیار نور
کاروان در حال طی مسیر به سمت مناطق عملیاتی جنوب کشور است که حاج احمد عزیزی که در این سفر به عنوان راوی ما را یاری و همراهی می‌کند، از عملیات والفجر 8 می‌گوید...:
عملیات والفجر ۸ در اوج ناباوری انجام شد. عبور از اروند برای هر نیروی نظامی ناممکن بود. از ابتدای تاریخ تا والفجر۸، هیچ نیروی نظامی به خودش اجازه نداده است که از اروند عبور کند. این حماسه و کار خارق العاده و بزرگ ما، محصول حضور بچه‌های مذهبی، دینداری و توکل به خداست.
حتی زمانی که دشمن خرمشهر خط شلمچه را شکست و ۳۴ روز پشت دروازه‌های خرمشهر ایستاد و مدافعین خرمشهری را پس زدند، نهایتا خرمشهر را گرفت و از بهمن شیر و کارون عبور کرد و آبادان را محاصره کرد؛ گفتند چرا این همه راهت را دور کردی، اگر از اروند می‌آمدی و آبادان را محاصره می‌کردی که راحت‌تر بود. دشمن می‌گفت ما از گرفتن خرمشهر به دنبال گرفتن آبادان بودیم. آبادان برای ما اهمیت داشته که یک جبهه دریایی به روی ایران باز کنیم.
اروند؛ سرزمین آب و آتش
ایران و عراق از روستای خیّن 84 کیلومتر تا مصب اروند در دهانۀ خلیج‌فارس مرز مشترک آبی دارند که بر اساس معاهدات بین‌المللی از آن استفاده می‌کنند. آب اروند حاصل امتزاج دجله و فرات و کارون است. اروند آب خروشانی دارد و قابل کشتیرانی است. خرمشهر و آبادان ما و بصره و فاو عراق، از جمله بنادر مهم کنار اروند هستند. اروند را با جزر و مدهایش می‌شناسند. در تمام روزهای دفاع مقدس، اروند و بنادر اطرافش مسئلۀ اصلی جنگ بودند. زمین‌های اطراف اروند را نخلستان‌ها تشکیل داده‌اند و منبع اصلی ارتزاق مردم منطقه هستند. کشاورزان کنار اروند، نخل‌هایشان را از بخشش رودخانه سیراب می‌کنند.
در سال ششم جنگ، اروند برای نبردی بزرگ انتخاب شد. هدف، تسخیر شهر فاو بود و برای این‌کار رزمندگان دو حریف مهم را پیش رو داشتند... یکی ارتش عراق و دیگری جریان خروشان اروند...
در اروندکنار، پیش از هر چیز، به زیارت شهدای گمنام مدفون در آنجا رفتیم... زائرین این یادمان، در کنار همنوازی نسیم و آب و نیزار، ساز دلشان را با نوای شهیدان کوک می‌کنند... و باز هم ما بودیم و یک یادمان دفاع مقدس... نگاهمان به اروند افتاد و خاطره‌های عبور از آن در بهمن ماه سال 64‌ گریبان احساسمان را گرفت... غواص‌ها دل به آب زده بودند تا آبروی ایمان ایران‌، حفظ شود...
فاصله این‌جا تا عراق عرض اروند است... زائرین این یادمان با حسی شبیه غرور آشنا می‌شوند... حسی که از بطن سلحشوری برخاسته است...
زائرین یادمان چشم به خروش اروند(رود وحشی جهان که در شبانه‌روز 4 بار جزرو مد می‌شود و دو بار به عقب حرکت می‌کند و عرض این رود وحشی از 150 تا 1000متر و رزمندگان در عرض 1000 تا 1300 متر را در شب عملیات طی کردند) دوخته‌اند... آب‌های بی‌قرار رسیدن به دریا... از این‌جا تا دهانه خلیج‌فارس راه زیادی نیست... در این یادمان نگاه زائرین مدهوش قدرت رزمندگان اسلام می‌شود... آری عبور از عرض این رود نا‌آرام در کلام هم ساده نیست...
نمایشگاه تجهیزات نیروی دریایی سپاه
در ادامه این سفر معنوی از نمایشگاه تجهیزات نیروی دریایی سپاه بازدید کردیم. در این نمایشگاه که برای کاروان‌های راهیان نور راه‌اندازی شده، سامانه‌های استفاده شده در نیروی دریایی سپاه، سامانه‌های موشکی، سامانه‌های جنگ نوین برای پاک ‌سازی مناطق شیمیایی، راکت‌اندازها و پهپادهای شناسایی، مینای دریایی و زیردریای انتهاری، زیردریای غواص بر، سامانه‌های غواص‌بر به نمایش گذاشته شده است. انواع شناورهای تندرو، شناورهایی که قابلیت حمل موشک و توپ‌های پدافندی دارند، راکت‌اندازه‌ها، چند نمونه پهپاد و نمونه گشت مراقبتی که به صورت آنلاین تصویر را ارسال می‌کنند، از دیگر مواردی هستند که به چشم می‌خورد.
خرمشهر پایتخت مقاومت و رشادت‌ها
در ادامه سفر به سرزمین عشق و ایثار و دلدادگی رسیدیم...
شهدای ما بهترین امکانات را داشتند؛ اما همه را رها کردند که به جبهه بروند و برای کشور و ناموس کشور بجنگند. شهید مهندسی، شهید بابایی، شهید چمران، شهید شیرازی، شهید میثمی، شهید خرازی در جبهه‌ها چه‌ها دیده بودند؟! در جبهه‌ها چه بوده که آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مشکینی می‌گوید ما در مقابل جوانان 16ساله پشت خاکریز کم آوردیم.
گلزار شهدای خرمشهر
روز دوم سفر به گلزار شهدای خرمشهر رفتیم... وقتی به منطقه عملیاتی می‌آییم زنده بودن شهدا را با پوست و گوشت و استخوان لمس می‌کنیم. استخوان شهدای ما بعد از 30 سال در این مناطق پیدا می‌شوند، در حالی که خون، گوشت و پوست آنها با این خاک آمیخته شده است. شهدای ما در این مناطق قدم برداشتند و قطره قطره خون ریختند... در این مناطق با چشم خود نور را می‌بینیم. خاطرات زیادی از شهدای گمنام برای ما نقل شده است. شنیدم که نزدیک عملیات یکی از شهدا پلاکش را درون آب اروند می‌اندازد، هم رزمش از او می‌پرسد چکار می‌کنی؟ می‌گوید: شهوت شهادتی در من ایجاد شده و فکر کردم که اگر شهید شوم تشییع جنازه‌ای با شکوه برای من برگزار می‌شود و همه مردم جمع می‌شوند، پلاک را دور‌انداختم تا شهوت شهادت را در وجود خود بمیرانم که برای رضای خداوند در این راه قدم بردارم.
در این‌جا قبرهای زیادی از شهدا وجود دارد که فقط هویت تعداد کمی از آنها مشخص است. ما در دوران دفاع مقدس غیر از اینکه کار تدارکات بچه‌های جبهه را انجام می‌دادیم رزمندگانی را هم که شهید شده بودند تدفین می‌کردیم مسلح می‌شدیم و مواظب بودیم که دشمن حمله نکند و جلوی ورود سگ‌ها را می‌گرفتیم با سرعت قبر آماده می‌کردیم و شهدا را دفن می‌کردیم.
آن زمان اصلا پلاکی درکار نبود، زمانی هم که پلاک به رزمندگان داده شد، برخی به خاطر اینکه می‌خواستند گمنام بمانند، پلاک‌ها را درمی آوردند و پلاک عده‌ای هم توسط عراقی‌ها خارج می‌شد...
در ادامه آقای حاج اکبر سلیمانی، پدر یکی از همکاران که در این سفر همراه ماست و از قضا یکی از همکاران باسابقه ما در روزنامه کیهان هم هست، شروع به صحبت کرد و گفت: ما تا به‌حال 300 هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردیم. در عملیات بیت المقدس که 10 اردیبهشت شروع شد و سوم خرداد در سه مرحله تمام شد، 19 هزار اسیر از چهل کشور داشتیم.بیش از 80 کشور به صدام کافر کمک می‌کردند تا بر ما پیروز شود اما استکبار جهانی و صدام کافر و همفکرانش در داخل، این آرزو را به گور بردند. صدام همین‌جا صحبت کرد و گفت: امروز خرمشهر، فردا تهران؛ بار دوم در عملیات کربلای 1 گفت: امروز مهران، فردا تهران. صدام 80 کشور پشتیبان داشت و از 40 کشور به او نیروی انسانی داده بودند.
16 هزار و 500 نفر در این عملیات ازبعثی‌های صدام کشته شدند و 19 هزار اسیر گرفتیم در دو عملیات بزرگ‌ترین ضربه را به دشمن زدیم. من و شهید مجید عرب و رضا کچوئی با هم به عملیات رفتیم. آنها به هم وصیت کردند، هرکدام شهید شد دیگری جنازه او را بیاورد؛ اما هردو باهم شهید شدند و من جنازه آنها را آوردم.
بعد از گلزار شهدای خرمشهر به شهدای غواص رسیدیم
یکی از رزمندگان دفاع مقدس برایمان از شهدای غواص و آن شب سخت گفت...:
فاو عراق تا ۵۰۰ متر آبی تا ۱۵۰۰ متر پایین‌تر با عراق فاصله داریم، لشکرهای متفاوتی قرار بود این‌جا عملیات داشته باشند، بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ بار بچه‌ها این مسیر را طی کردند بروند ببینند وضعیت عراق چگونه است. گفتند وحشی‌ترین رود در جهان اروند است. در طول روز دو بار جزر و مد دارد و این آب یک بار طرف چپ و یک بار طرف خلیج‌فارس می‌رود.
بچه‌ها بعد از بررسی گفتند امکان عملیات نیست و اگر باشد موفقیت‌آمیز نخواهد بود. شهید حاج احمد عراقی فرمانده اطلاعات لشکر ۱۰ سیدالشهدا به بچه‌ها گفت من به آن طرف آب می‌روم، یک ساعت دیگر، آن طرف با دوربین سیگار کشیدن مرا لب آب ببینید. به بچه‌ها می‌خواست بفهماند عراق ابهت ندارد، ابهت آن را می‌شکنم ببینید.
نزدیک شش ماه بچه‌ها در دزفول آموزش غواصی و شنا دیدند و سیر می‌خوردند که استخوان دردشان از بین برود تا اینکه این عملیات در بهمن ماه انجام شد.
قبل از عملیات آمار گرفتند، بیش از سه هزار و ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر نیرو جمع شد. سه هزار لباس غواصی از کشورهای دیگر مثل کره جنوبی و چین و... به صورت مخفیانه تهیه کردند که اطلاعاتشان رد و بدل نشود.
حاج قاسم سلیمانی در خاطراتش می‌گوید شب عملیات به لشکر خودم آمدم، تعداد لباس‌های غواصی کم بود، نمی‌توانستم به رزمنده‌ای که شش ماه آموزش غواصی دیده بگویم در عملیات شرکت نکند. در نهایت بچه‌هایی که لباس نداشتند، با‌ گریه قبول کرده بودند که به عملیات نروند.
هوای گرم، بوی تعفن، وجود پشه‌های بد، و اینکه عراق موانع زیادی چیده بود و رفت و آمدها را کنترل می‌کرد، سیم خاردار گذاشته بود، بشکه فوگاز گذاشته بود که اگر منفجر می‌شد و به کسی می‌چسبید، تا آن فرد نمی‌سوخت خاموش نمی‌شد. در این شرایط بچه‌ها جزر و مد آب را کنترل می‌کردند. گفتند هر سال ساعت 10:20 در ۲۰ بهمن ماه به مدت ۴۵ دقیقه اروند آرام است؛ لذا تصمیم به شروع عملیات شد.
آن طرف عراق منتظر بچه‌ها بود، رزمندگان غروب وضو گرفتند، آخرین نماز را خواندند و بعد هم عهد میثاق و اخوت بستند و آماده رفتن به جلو شدند.
به لطف حضرت حق، هوا ابری و تبدیل به باد و طوفان شدید شد، وضعیت به حدی خراب شد که فرمانده تیپ عراق گفت: ایرانی‌ها نمی‌آیند؛ فکر می‌کردند عملیات را انجام ندهند. با توجه به شرایط، آنها آمادگی خود را به 50 درصد تبدیل کردند.
این طرف قایق‌ها آماده بود و بچه‌ها می‌خواستند سوار شوند. برای اینکه آب آنها را نبرد، هشت نفری با طناب کمرها را به هم بستند. البته تعدادی از بچه‌های ما را آب برد و تفنگ از دستشان افتاد. آنها تیر خوردن همدیگر را دیدند... بعضی فرمانده گردان‌ها گفتند آخرین بند را رها کنید و به دست امام زمان(عج) بسپارید.
مهدی پسر عموی من جزو بچه‌های غواص بود و من عقب‌تر کارهای کمکی را انجام می‌دادم. مهدی گفت در خاک عراق نشسته بودم که دیدم عراقی‌ها به سمت من می‌آیند، من شروع به قرآن خواندن کردم.
آن عراقی که نزدیک من رسید میله را به زمین زد، سر میله را گرفتم، او را نگاه می‌کردم، ولی عراقی مرا نگاه نمی‌کرد. میله را که زمین زد، فشار می‌داد، پایین می‌رفت و دست من هم همراه میله به زمین می‌رفت. به برکت آیاتی که از قرآن خواندم، دشمن در فاصله یک متری مرا نمی‌دید.
چون دشمن در منطقه دستگاه گذاشته بود و شنود می‌کرد، به رزمندگان اعلام شده بود تمام بی‌سیم‌ها خاموش و ساعت 10:20 روشن شود، سکوت رادیویی بود. زمانی که بچه‌ها رسیدند به عقب اعلام کردند که نورافکن‌های عراقی روشن شده است، آنها متوجه شدند ولی خبر نداشتند آمادگی عراقی‌ها به 50 درصد رسیده است.
بعد از چند دقیقه نورافکن‌ها خاموش می‌شود. پشت بی‌سیم حاج احمد کاظمی به حاج قاسم سلیمانی می‌گوید احمد، احمد قاسم. و سکوت رادیویی را می‌شکند و با رمز، آهسته می‌گوید ما رسیدیم و بچه‌ها با رمز یا فاطمه الزهرا(س) برای عملیات آماده می‌شوند.
بچه‌های غواص در آن طرف شروع می‌کنند و سنگرها را می‌زنند و بچه‌هایی که در قایق بودند با سرعت برای کمک می‌روند. درگیری خیلی بود. چون هوا خراب بود پرواز هوایی انجام نشد ولی بچه‌ها خیلی پیشرفت کردند و اسیر گرفتند. انتقام مردم دزفول و آبادان را از دشمن گرفتیم.
در روز دوم هوا بهتر و پاتک عراق با ‌تانک تی 70 و 72 شروع شد. دشمن در منطقه به فرماندهی عدنان خیرالله، وزیر دفاع که لعنت خداوند بر او باد، پاتک قوی را زد. هر روز از ساعت 7 صبح تا غروب، هر 5 دقیقه، خط بچه‌های ایران به وسیله دو هواپیما بمباران می‌شد. این پاتک‌ها ادامه داشت ولی موفقیت‌آمیز نبود. در روز سوم صدام وارد منطقه شد، با توپ فرانسوی و انواع موشک‌ها بچه‌های ما را می‌زدند. ما فقط آرپی جی و دوشکاها را به آن طرف فرستادیم. آنها در منطقه خودشان بودند، سلاح‌های خودشان را داشتند؛ اما ما نمی‌توانستیم سلاح سنگین ببریم.
صدام روز هفتم قبول کرد که این منطقه به دست بچه‌های ما افتاده. او در سخنانش گفته بود اگر ایران فاو را بگیرد، من کلید بصره را می‌دهم. بچه‌ها پشت بی‌سیم می‌گفتند کلید را بفرست؛ رزمنده‌های ما 27 ماه در منطقه فاو بودند. کار ما تدارکات بود به بچه‌های تعاون کمک می‌کردیم. آن طرف رفتم دیدم وضعیت خراب است؛ بچه‌های ما را بمباران کرده بودند، آنجا که رسیدم به شدت از بچه‌ها خون ریخته شده بود و تکه تکه شده بودند، این وضعیت خیلی خیلی سخت بود... همه را جمع کردیم و آوردیم.
این یادگار هشت سال جنگ تحمیلی با‌گریه و بغض ادامه داد: روز دوم دوباره به خط جلو رفتم تا وضعیت رزمندگان را ببینم، می‌خواستم داخل سنگر بروم ناصر از بچه‌های محله وهم رزم گفت داخل سنگر نرو. گفتم چرا مگر چه شده؟ گفت بچه‌ها خواب هستند، برای همیشه خوابیدند... دشمن شب قبل شیمیایی زده....
بچه‌های ما شجاعانه و مردانه برای نظام و مملکت ایستادند. امروز نشستیم و آرام صحبت می‌کنیم؛ اما در آن هشت سال، سکوت و آرامشی نبود، همواره آتش، و پر از غم و غصه بود. ما در آن دوران غم‌ها دیدیم تا شما نبینید، ما شکستیم برای اینکه شما شکسته نشوید، ما خم شدیم که این انقلاب و مردم باقی بمانند و ان‌شاءالله که همین بشود.
در یکی از عملیات‌ها 80 نفر رفتیم و فقط هشت نفر برگشتند. ما برای اسلام و انقلاب ایستادیم، شما هم بمانید.
نماز مغرب و عشاء را در روز اول سفر در حسینیه منطقه اروند خواندیم و تا انتهای شب، خاطرات این روز به یادماندنی را مرور کردیم...
مسجد جامع خرمشهر
با توجه به اینکه خرمشهر از گذشته‌ها محل تردد بازرگانانی که اکثرا از مسلمانان کشورهای همسایه و شیخ نشین‌های خلیج‌فارس بوده و محل تجمع مسلمین و اهالی منطقه بوده است، این مسجد برای برپایی نماز این افراد در شهر خرمشهر بنا شده است و گفته می‌شود بیش از ۱۲۰ سال قدمت دارد اما از موسس و بانی آن اطلاع دقیقی در دست نیست‌.
مسجد جامع دارای نمای آجری و حدود هزار متر مربع کاشی آیات خشتی و ۷۷۰مترمربع کاشیکاری معرق می‌باشد که دو گلدسته با ارتفاع ۲۸ متر از کف زمین و دو گنبد بزرگ و کوچک که گنبد بزرگ و گلدسته‌ها با کاشی معرق تزیین شده در آن واقع شده است.
این مسجد از نظر ساخت و ساز به صورت آجر و خشت و با سقف تیرهای چوبی از درخت‌های هندل که از جنگل‌های آفریقا به این منطقه از طریق دریا آورده بودند ساخته شده بود و بعد از چندی از آنجایی که موقعیت مسجد در کنار نهر بزرگ منشعب از رودخانه اروند که شهر را به صورت کمربندی احاطه می‌کند (نهر چاسبی) قرار داشت، به همین علت به عنوان مسجد لب شاخه معروف شد.
از طرفی مسجد در مبادی بازار بزرگ اصناف بازار صفا قرار داشته است به گونه‌ای که محل تردد مردم از صحن مسجد بوده است و به همین دلیل تغییری در ساخت و‌ساز مسجد انجام پذیرفت و عقب‌نشینی مختصری صورت گرفت و بعدها در سال ۱۳۴۸ قطعه زمینی در ضلع غربی به مسجد اضافه و به صورت فعلی تجدید بنا شد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی شهر خرمشهر به دلیل نزدیک بودن به مرز شلمچه یکی از اولین نقاطی بود که مورد حمله رژیم بعثی عراق قرار گرفت و اشغال گردید. خرمشهر پس از ۵۷۸ روز(۱۹ ماه) اشغال توسط رژیم بعثی عراق در تاریخ ۳ خرداد سال ۶۱ با حمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌، ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای مقاومت بسیج طی چند مرحله عملیات نظامی با عنوان عملیات بیت المقدس بازپس‌گیری شد. این مسجد به علت اینکه رزمندگان اسلام پس از فتح خرمشهر و بازپس‌گیری آن از دشمن در آن جشن پیروزی گرفتند، برای همیشه در تاریخ مقاومت ایران ماندگار شد.
این مسجد که اکنون سمبل مقاومت در خرمشهر است، در مدت ۳۵ روز مقاومت مردم، ستاد مردمی مرکز تبادل اخبار، اورژانس مجروحان و محل نگهداری موقت شهدا بوده است. این بنای تاریخی یادآور شهدایی مانند محمد جهان آرا. بهروز مرادی، بهنام محمدی و محمد دشتی است.
مسجد جامع خرمشهر یکی از تنها ساختمان‌هایی بود که در این شهر پس از بازپس‌گیری به صورت نیمه‌سالم باقی مانده بود و همچنین چون این مسجد در زمان مقاومت (قبل از اشغال) مرکز فرماندهی و تدارکات و مدافعان شهر بود، لقب نماد مقاومت را به خود گرفت و در حال حاضر نیز بین بازماندگان جنگ و علاقه‌مندان به تاریخ جنگ ایران و عراق به همین عنوان شناخته می‌شود.
بنایی مشابه این مسجد تاریخی در باغ موزه تاریخی در تهران اتوبان حقانی جنب پارک طالقانی ساخته شده است.
مسجد جامع خرمشهر سی و چهارمین اثر تاریخی ایران است که در سال ۱۳۹۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
در ادامه سفر همزمان با شب میلاد امام زمان(عج) به منطقه شهدای غواص در منطقه علقمه رسیدیم...
عملیات بزرگ و سرنوشت ساز کربلای 4 در سوم دی ماه سال 1365 انجام شد که می‌توانست در آن سال سرنوشت جنگ را تغییر دهد. آب از سمت دجله و فرات عراق وارد رودخانه اروند می‌شود. عمق آب در این جزیره از هفت متر شروع شده و هرچه به جلوتر می‌رود عمق آب بیشتر می‌شود. این عملیات با 13 لشکر، 12 تیپ و 25 گردان غواص و در مجموع 300 گردان انجام شد که عملیاتی بزرگ و سرنوشت ساز بود.
۲۲:۳۰ روز ۳ دی‌ماه ساعت آغاز عملیات اعلام شد
ساعت ۲۱ همان روز نیروهای تخریبچی غواص وارد اروند‌رود شدند تا خود را به نقطه شروع عملیات (نقطه رهایی) برسانند، از ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ فرماندهان گردان‌ها خبر تمرکز دشمن بر روی تنگه‌های عبوری و تیربارهای فعال عراقی‌ها را به فرمانده عملیات اعلام کردند.
گردان‌های تخریبچی غواص که با رشادت خود را به محل‌های تعیین شده رسانده بودند رأس ساعت ۲۲:۳۰ با رمز محمد رسول‌الله (ص) عملیات را آغاز کردند.
ساعت ۱۲:۱۰ بامداد غواصان با عبور از موانع ایجاد شده خط نخست، اهداف اولیه خود را به‌دست آوردند و در برابر حملات شدید دشمن مقاومت کردند. ساعت یک بامداد رادیو عراق در اقدامی بی‌سابقه خبر حمله ایران را همراه با مکان و محور عملیات اعلام کرد که نشان از آمادگی قبلی آنان داشت.
رزمندگان با گذشتن از رودخانه به سختی نفوذ خود را به جزایر ام‌الرصاص، ام‌البابی، بلجانیه، سهیل و قطعه آغاز کردند، اما دشمن که با اطلاعات قبلی بر منطقه تسلط داشت پاتک ضدغواص و شناور را شروع و عقبه نیروهای ایرانی را بمباران کرد، پاتک‌های دشمن به حدی بود که ادامه حرکت غواصان و قایق‌سواران برای رسیدن به اهداف موج دوم و سوم حمله با سختی رو به رو شد.
ساعت ۶ صبح روز ۴ دی‌ماه با دستور عقب‌نشینی فرماندهان موافقت شد و نیروهایی که مواضع خود را به دست نیاورده بودند از ادامه حرکت خودداری کردند، ساعت ۱۱ صبح عراق پاتک سنگین خود را علیه رزمندگان ایرانی شروع کرد و در ساعت ۲۳:۴۵ شب همان روز دستور توقف عملیات اعلام شد. درست است که این عملیات به اهداف نهایی تعیین‌شده نرسید، اما برای نخستین بار نیروهای ایرانی با گذشت از دژهای محکم آبی دشمن وارد خشکی‌های کشور عراق شدند و خسارت‌های سنگینی را به دشمن تحمیل کردند.
شلمچه بوی چادر خاکی حضرت زهرا (س)
شلمچه یادگار میعاد‌گاه اوایل و اواخر رزمندگان دفاع مقدس میدان مقاومت... چند کیلومتر طی مسیر در میان خاطرات دفاع مقدس و بعد از آن یادمان ملکوتی شلمچه... جایی که بوی چادر خاکی حضرت زهرا(س) می‌دهد... کاش کسی به ما می‌گفت که برای توصیف شلمچه از کجا باید شروع کرد... از شهداء‌، از حال و هوای شهادت‌، از نگاه متحیّر و مبهوت زائرین و یا از روضه‌های دردناک مدینـه؟...)
قلم در انتظار نوشتن بود و من سرگشتۀ چیزی برای عرضه... سرانجام رشتۀ کار را به دست حضرت حافظ سپردم تا چشمۀ ذوق او، عطش اشتیاقم را فرونشاند... حافظ شیرازی کار از این‌جا آغـاز نمود: یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان / بحث سرّ عشق و ذکر حلقه عشاق بود...
آری؛ اگر این خاک، امروز مهبط فرشته‌ها و زیارتگاه دلشده‌هاست و دل‌ها در این‌جا راحت شکستن را، بلد می‌شوند، تمامش رمزی از رموز مستی است...
سال‌هاست که این‌جا قلب واژه‌های حماسه است... نمی‌دانم شاید پای احساس ما به این‌جا که می‌رسد، لنگ می‌شود... از هر که پرسیدیم این‌جا کجاست، جوابی تازه داد... یکی گفت قدمگاه آقا علی بن موسی الرضا‌(ع)... دیگری گفت کربلای ایران... پیرزنی هم که اشک امانش نمی‌داد، گفت آخرین بار پسرم را این‌جا دیده‌اند...
در ورودی این‌جا نوشته‌اند، یادمان شلمچه... در میان کتاب‌ها و خاطرات باقیمانده از دوران دفاع، این نام بزرگ را جست‌وجو کردیم... به کربلای 5 رسیدیم، غرورمان بالا گرفت... به حاج حسین خرازی رسیدیم جانمان آتش گرفت...
حاج حسین خرازی را صدا کردیم تا یاد ماندگار این مرد بزرگ، در میان خاک‌های خونین شلمچه همراهمان شود... آستین خالی‌اش، از شکوه خیبر خبر می‌داد و تن سوخته‌اش از عظمت کربلای 5... شرح حالِ شیدایِ این فرزند اصفهانیِ خمینی(ره) را، باید با ادبیات عشق و عرفان، توصیف کرد...
شلمچه یادمان کربلای 5 هم هست... یادمان زمستان 1365... یادش بخیر؛ آن روزها، شلمچه با نوای رزمندگان اسلام، روضۀ قبر بی‌نشان حضرت صدیقۀ طاهره (س) را دم می‌گرفت... راستی رمز عملیات کربلای 5 هم یا زهرا (س) بود، رمز تمام فتوحات دفاع مقدس...
و امروز همه آمده‌اند... همۀ دوست داران شهادت آمده‌اند... آمده‌اند تا سری به گرفتگی‌های دلشان بزنند... شاید هم آمده‌اند تا بار عقده‌هایشان را به باراندازِ عقده گشای یادمان دلگشای شلمچه بسپارند...
این‌جا شاهرگ حیاتی راهیان نور است... جایی که کاروان‌ها، نامۀ سرگشادۀ عواطف لطیفشان را تقدیم تاریخ حماسه می‌کنند... در سال شلمچه ای، تمام روزها و ماه‌های تقویم رنگ شهادت دارند...
کسی چه می‌داند، شاید در میان ازدحام تردد زائرین، پسری به استقبال چشمان خشکیدۀ مادرش آمده باشد... شرح حکایت چشمان خشکیده و انتظار بی‌پایان مادر بماند برای بعد... جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی / غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد...
چشم‌های مضطرب و دلهای مشوّش زائرین یادمان پر از احساس شلمچه، آغوش خاک گرمش، به آرامش می‌رسند و بلور غلتان اشک، پردۀ آخر هجران را، در سرزمین شهیدان روایت می‌کنـد...
نماز جماعت را در مسجد یادمان شهدای گمنام شلمچه خواندیم و از خداوند خواستیم کمک کند تا غم بزرگی مثل غم بی‌حیایی، بی‌عفتی و بی‌غیرتی غفلت‌زدگان را از دل امام زمان(عج) برداریم.
و سلام کردیم بر مردانی که در کربلای ۵ از کانال ماهی گذشتند و از گلوله مستقیم و تانک نترسیدند و برای حفظ ارزش‌ها گام برداشتند؛ شهدایی که سوختند، خون دادند، جان خود را تقدیم کردند تا ارزش‌های دینی حفظ شود.
این سفر ادامه دارد