به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 3,313
بازدید دیروز: 9,496
بازدید هفته: 3,313
بازدید ماه: 69,386
بازدید کل: 23,731,197
افراد آنلاین: 15
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 4 May 2024
السبت ، ۲۵ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
1214 - تفسیر انطباق اسلام با مقتضیات زمان(پرسش و پاسخ) ۱۴۰۲/۰۸/۲۷

تفسیر انطباق اسلام با مقتضیات زمان

(پرسش و پاسخ)

اسلام و مقتضیات زمان»

پرسش:اینکه گفته می‌شود اسلام با مقتضیات زمان قابل انطباق است و رمز جاودانگی قرآن و آموزه‌های وحیانی اسلام هم همین است، چگونه قابل تبیین است و تفسیر صحیح آن چیست؟

پاسخ:قابل انطباق بودن اسلام با مقتضیات زمان
اگر آموزه‌های وحیانی اسلام با مقتضیات زمان قابل انطباق نبود، معجزه جاوید قرآن زیر سؤال می‌رفت و اسلام در همان دوران صدر اسلام محصور باقی می‌ماند و بشر حجتی برای رسیدن به کمال مطلوب و غرض هدایت الهی نداشت. بنابراین قطعاً پاسخ به این سؤال مثبت است، اما در چگونگی این انطباق دو گرایش افراطی و تفریطی وجود دارد که باید از آنها پرهیز کرد و گرایش اعتدالی و حد وسط را انتخاب کرد.
مفهوم مقتضیات زمان
معنای مقتضیات زمان این است که زمان دائماً در حال گذشتن و آمدن است. هر مقطع زمانی یک اقتضایی دارد، در هر لحظه‌ای، و وقتی و قرنی و سالی ما یک تقاضایی داریم. به عبارت دیگر زمان تقاضاهای مختلفی دارد که در هر مقطعی خود را به شکل خاصی نشان می‌دهد. در این رابطه سه تفسیر عمده در مورد مفهوم مقتضیات زمان وجود دارد که در اینجا به نحو اجمال مورد بررسی قرار می‌گیرد:
تفسیر اول
یک وقت هست که ما تقاضای زمان و قرن را این گونه تفسیر می‌کنیم که در این قرن یک چیزهای جدیدی به وجود آمده است. در واقع هر چه که در یک مقطع زمانی به وجود آید، همین به وجود آمدن جدید معنایش مقتضیات زمان است. تبعیت کردن و انطباق با تقاضا و مقتضیات زمان معنایش این است که باید با پدیده‌هایی که در این مقطع زمانی پیدا شده خود را انطباق داد و آنها را پذیرفت.
تفسیر دوم
در این نوع تفسیر مقتضیات زمان، نگاه ما به تقاضای مردم زمان است، یعنی ذوق، سلیقه و پسند مردم که در زمان‌های مختلف، تفاوت پیدا می‌کند. مثلاً در نوع مدل لباس، کفش، آرایش مو و... بنابراین معنای انطباق با مقتضیات زمان این است که ببیند ذوق و سلیقه و پسند مردم چیست؟ و از آنها پیروی کند، و خود را با آنها منطبق نماید. در واقع تحقق همان جمله معروفی که از قدیم گفته‌اند: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» یعنی اکثریت جامعه هر رنگی را پذیرفتند تو هم باید از آنها پیروی کنی و همان رنگ را بپذیری!
تفسیر سوم
در تفسیر سوم ابتدا این دو دیدگاه مورد نقد قرار می‌گیرد و سپس دیدگاه سوم ارائه می‌گردد. تفسیر اول و دوم به این دلیل غلط است و با آموزه‌های وحیانی اسلام سازگاری ندارد، که هر چیز جدیدی که در قرن جدید به وجود می‌آید، لزوماً در جهت صلاح و سعادت بشریت نیست. و لذا برخی به مقابله با آنها برمی‌آیند؛ مصلح کسی است که علیه فساد و انحرافات زمان خود قیام می‌کند، و مرتجع هم برای بازگشت به گذشته علیه زمان خودش قیام می‌کند و با پیشرفت‌ها مبارزه می‌کند. ما سید جمال‌الدین اسدآبادی را مصلح می‌دانیم زیرا او علیه اوضاع زمان خودش و مفاسد و انحرافات قیام کرد. بنابراین ما این اصل را به نحو مطلق قبول نداریم که هر پدیده‌ جدیدی در زمان و قرن جدید به وجود آید، لزوماً خوب است و باید خود را با آنها هماهنگ و منطبق نمود.
دوگانگی پدیده‌های زمان
بنابر اینکه ما در هر زمان هم می‌توانیم مصلح داشته باشیم و هم مرتجع، لذا پدیده‌های زمان دو حالت می‌توانند داشته باشند: یک حالت پیشرفت و تکامل است و حالت دوم سیر انحطاطی و قهقرایی. حیوانات از ابتدای خلقت آنچه را که باید داشته باشند،‌به آنها داده شده، و هیچ ابتکار، خلاقیت و آزادی عملی خارج از آن را ندارند و به بیان دیگر مختار نیستند، و این پدیده دوگانه تکامل و انحطاط در زندگی آنها به چشم نمی‌خورد. زنبور عسل از ابتدای خلقتش همین طور بوده است. اما انسان این گونه نیست. و می‌تواند به حکم اینکه خلیفه الله است،‌ تمدن خودش را با نقشه و طرح و ابداع خودش بسازد، و همین طور می‌تواند مسیر انحرافی و انحطاطی را سپری نماید. امام علی(ع) می‌فرماید: الیمین والشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجادهًْ» راست روی و چپ‌روی هر دو گمراه کننده است، و راه راست همان راه مستقیم است. بنابراین پدیده تجدد و مقتضیات زمان به طور مطلق مطلوب نیست، و باید با ملاک‌های عقلانی و وحیانی آنها را مورد ارزیابی قرار داد، اگر منطبق و هماهنگ بود، آنها را تأیید، در غیر این صورت باید آنها را طرد کرد.

 

تفسیر صحیح مقتضیات زمان
تفسیر صحیح مقتضیات زمان این است که نیازها و احتیاجات واقعی در طول زمان تغییر می‌کند. آن وقت احتیاجی که بشر در هر زمان دارد، یک نوع تقاضا می‌کند. محور فعالیت‌های بشر نیاز و احتیاج است. یعنی خدا انسان را در این دنیا با یک سلسله احتیاجات و نیازهای واقعی آفریده است. بشر به خوراک، پوشاک، مسکن، کشاورزی، خیاطی، حمل و نقل، مسافرت، علم آموختن و... احتیاج دارد. 
نیازهای ثابت و متغیر
یک سلسله از نیازها و احتیاجات بشر ثابت و لایتغیر است و لذا انسان باید به روح خودش نظام بدهد، دستورالعمل‌های اخلاقی بدهد و اینها در همه زمان‌ها ثابت و یک‌جور است. بشر باید به اجتماع خودش نظمی بدهد، آن نظام کلی در تمام زمان‌ها یکی است. انسان باید به رابطه‌ای که با خدای خودش دارد نظمی بدهد و این در تمام زمان‌ها یکی و ثابت است. همچنین در مورد ارتباطاتی که با مخلوقات دیگر نظیر زمین، درخت و حیوانات دارد. اینها احتیاجات و نیازهای ثابت و لایتغیر است. اما انسان برای تامین همین نیازها و احتیاجات ثابت، به یک سلسله ابزار و وسایل نیاز دارد که در هر عصر و زمانی فرق می‌کند. چون وسایل در اختیار و ابتکار خود انسان است و در قلمرو عقل او تعیین و شکل می‌گیرد و طبیعی است که در هر زمان و هر دوره تکمیل می‌شود و شکل متکامل‌تری پیدا می‌کند. دین هدف را معین می‌کند و راه رسیدن به هدف و تامین ابزارها و وسایل را در اختیار خود انسان و قلمرو عقل او گذاشته است و انسان به حکم قانون اتم و اکمل می‌خواهد از هر راه که ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر باشد به هدف خودش برسد. بنابراین نیازها و احتیاجات اولیه انسان ثابت است، اما نیازها و احتیاجات ثانویه که او را به آن نیازها و احتیاجات اولیه می‌رساند، متغیر است.
شرایط مبنایی و شرایط مرحله‌ای
در واقع ما دو گونه شرایط داریم: 1- شرایط چهارچوب‌مداری 2-شرایط مرحله‌ای. شرایط مرحله‌ای متغیر است و نوعا رو به تکامل می‌رود که انسان باید هم پیش‌برنده این شرایط باشد و هم تابع آنها و خود را باید با آنها منطبق نماید. ولی شرایط مبنایی و چهارچوب و مداری ثابت است مانند: عدالت، امنیت، آزادی، ایمان، راستی، فعالیت و کار، استقامت، وفا و عبادت و... ثابت و لایتغیر است. تفکیک نکردن این دو شرایط موجب پیدایش اشتباهات راهبردی می‌شود. بنابراین تفسیر مقتضیات زمان به پیشامدها و پدیده‌ها و امور رایج زمان که نو و جدید است و باید به خاطر نو بودن آن را پذیرفت و پدیده تجدد و پیشرفت و ترقی هم در این رابطه قابل توجیه است، قابل قبول نیست. و از طرفی اگر مقتضیات زمان را به ذوق و سلیقه و پسند مردم و اکثریت جامعه تفسیر کنیم که باید با آن هماهنگ و منطبق باشیم، این هم درست نیست. زیرا ممکن است اکثریت مردم جامعه‌ای دارای سلیقه کج و انحرافی داشته باشند، لذا پدیده‌های هر زمان ممکن است ناشی از یک ترقی و پیشرفت باشد و یا ممکن است ناشی از یک انحراف و اعوجاج باشد، در همه زمان‌ها این دو امکان برای بشر وجود دارد.
منطق مادیون، تغییر تمام احتیاجات بشر
در منطق مادیون تمام احتیاجات و نیازهای بشر متغیر است و اساسا انسان نیاز ثابتی ندارد! یعنی هیچ چیزی در دنیا نیست که بشر همیشه و در تمام ادوار زندگی به آن احتیاج داشته باشد. اصل این دیدگاه آنان به دو شکل بیان می‌شود: 1- یکی رنگ فلسفی می‌گیرد 2- دیگری رنگ اجتماعی دارد. در بعد فلسفی معتقدند همه چیز در این دنیا متغیر است و هیچ چیز ثابت و باقی نمی‌ماند و در بعد اجتماعی می‌گویند: هر چیز در اجتماع زاییده یک نیاز و احتیاج است و احتیاجات اجتماعی بشر در تغییر است. پس هر چیزی یک مدت موقت در اجتماع می‌ماند. آنها علم، هنر، صنعت، قضاوت، دین و مذهب، اخلاق، سیاست و حقوق و... را به منزله شاخه درختی فرض کرده‌اند که همه آنها به یک ریشه وصل هستند، و آن هم امور اقتصادی است و از آنجا که امور اقتصادی با پیشرفت ابزار تولید تغییر می‌کند بنابراین همه آن موارد روبنایی نیز تغییر می‌کند و ما چیز ثابتی نداریم! بطلان این سخن هم با وجود نیازها و احتیاجات ثابت انسان و تفاوت او با حیوان ثابت و مبرهن است.