۷۷ - سید یاسر جبرائیلی: مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۴۰۲/۰۹/۲۸
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۷۷
نامه امام(ره) به گورباچف و صدور حکم اعدام سلمان رشدی
۱۴۰۲/۰۹/۲۸
سید یاسر جبرائیلی
انقلاب اسلامی، نهتنها خود در ذیل قدرتهای شرق و غرب عالم قرار نگرفت و «نه شرقی، نه غربی» را اصل لایتغیّر سیاست خارجی خود قرار داد، بلکه به این استقلال اکتفا نکرد و ندای آزادی همه ملّتهای جهان را سر داد. چنانکه از ادبیّات امام در پیام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به روشنی پیدا است، ایشان ضمن تأکید بر حفظ استقلال از ابرقدرتهای شرق و غرب، هدف انقلاب اسلامی را خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیسم، نابودی نظامهای شکلگرفته بر پایه این مکاتب و ترویج اسلام در جهان استکبار اعلام میکنند. در زمستان ۶۷، حضرت امام(قدّسسرّه) یک نامه و یک حکم اعدام انشاء کردند که یکی ناظر به ترویج اسلام در جهان استکبار بود و دیگری، ناظر به مقابله با تخریب و تحریف اسلام در جهان استکبار. با پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ سختی که با پشتیبانی ابرقدرتها از صدّام در داخل مرزهای ایران تعریف شده بود، اینک حضرت امام خمینی(قدّسسرّه) مرزهای این منازعه را جابهجا کرده و جبهه جدید نبرد با دشمنان اصلی انقلاب اسلامی را تعریف کردند.
اوّلین روز سال 1989 میلادی (یازده دیماه ۱۳۶۷) نامه تاریخی امام خمینی(قدّسسرّه) خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیسجمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم، ضرورت پرهیز روسیه از اتّکاء به غرب و دعوت حاکمان شوروی به اسلام منتشر شد.
این نامه در شرایطی نگاشته شد که اتّحاد جماهیر شوروی هنوز بهعنوان یک اتّحادیّه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین بهعنوان نماد جدایی شرق و غرب فرو نریخته بود و کمونیسم همچنان بر قانون اساسی شوروی و بر مقدّرات مردم در جمهوریهای این اتّحادیّه حاکم بود. بااینحال، امام در نامه عبرتآموز خود به گورباچف با استدلالهای فلسفی، بنیانهای سست تفکّر کمونیسم را به چالش کشیدند، فروپاشی قریبالوقوع شوروی را پیشبینی کرده و این سرنوشت را ناشی از عدم اعتقاد به خدا دانستند.
فرمودند ازاینپس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد؛ به گورباچف پیشنهاد دادند «جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید.» و به وی توصیه کردند از روی آوردن به غرب برای حلّ مشکلات اقتصادی برحذر باشد: «اوّلین مسئلهای که مطمئنّاً باعث موفّقیّت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دینزدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظرنمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسّر نیست. البتّه ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نهتنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بنبست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البتّه به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.»1
گذر زمان ثابت کرد تحلیل و پیشبینی امام(قدّسسرّه) کاملاً درست بود که گورباچف، آخرین ضربه را بر پیکر کمونیسم نواخته است. 25 دسامبر ۱۹۹۱ یعنی حدود سه سال پس از نامه امام(قدّسسرّه) به گورباچف، پرچم داس و چکّش اتّحاد جماهیر شوروی از کاخ کرملین در مسکو پایین کشیده شد و پرچم سه رنگ روسیه جایگزین آن شد. بلوک شرق فروپاشید، اقمار شوروی سابق مستقل شدند و تلاش آمریکا برای جذب و هضم آنها در بلوک غرب آغاز شد. خردادماه 1378 میخائیل گورباچف به واحد مرکزی خبر درباره این پیام امام(قدّسسرّه) گفت: «مخاطب پیام آیتالله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود. زمانی که من این پیام را دریافت کردم، احساس کردم شخصی که این پیام را نوشته بود متفکّر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم. اگر ما پیشگوییهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدّی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیّتی نبودیم.»2
زمستان ۶۷، جهان شاهد یک کنش بینالمللی دیگر از سوی حضرت امام خمینی و از موضع اسلام سیاسی، این بار علیه لیبرال سرمایهداری بود. انتشارات وایکینگ انگلیس اقدام به انتشار رمانی با عنوان «آیات شیطانی» به قلم احمد سلمان رشدی یک هندی سابقاً مسلمان و مقیم انگلیس کرد که در آن، در قالب داستانهای خیالی، به شخصیّت پیامبر اکرم(صلّی اللهعلیهوآلهوسلّم)، سایر پیامبران الهی و مقدّسات اسلامی توهین شده بود. تبلیغات گسترده و بیسابقه این کتاب در رسانههای غربی نشان میداد نظام لیبرال سرمایهداری از گسترش اسلام هراسان شده و رو به تخریب و تحریف و تحقیر سازمانیافته اسلام آورده است. این بود که امام(قدّسسرّه) انتشار این کتاب را «اقدامی حسابشده برای زدن ریشه دین و دینداری و در رأس آن اسلام و روحانیّت» دانسته و در قبال آن سکوت نکردند.3
بهمنماه ۱۳۶۷، امام(قدّسسرّه) طیّ یک حکم تاریخی، حکم اعدام سلمان رشدی را صادر کردند «تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید.»:
«بسمهتعالى
انّا لله و انّا الیه راجعون
به اطّلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطّلع از محتواى آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلّف کتاب دارد ولى خود قدرت آن را ندارد، او را به مردم معرّفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته
روحاللهالموسوىالخمینى
25/11/1367»4
مقامات ارشد دولتهای غربی تحت عنوان «دفاع از آزادی بیان» در واکنش به فتوای امام(قدّسسرّه) مواضع تندی اتّخاذ کردند تا نشان دهند انتشار کتاب آیات شیطانی، یک اقدام معمولی از سوی یک نویسنده نبوده و هدف، آغاز یک پروژه جدید برای تخریب اسلام است. شایعهای منتشر شد که اگر سلمان رشدی توبه کند، حکم اعدام او لغو خواهد شد امّا امام(قدّسسرّه) بلافاصله فرمودند «سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامی همِّ خود را بهکار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.»5
امام(قدّسسرّه) معتقد بودند قضیّه حمایت دولتهای غربی از سلمان رشدی، «قضیّه دفاع از یک فرد نیست، قضیّه حمایت از جریان ضدّ اسلامی و ضدّ ارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و آمریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله، خود را روبهروی همه جهان اسلام قرار دادهاند.»6
پانوشتها:
1- همان، ج 21، صص 226-220، 11/10/1367
2- روزنامه جمهوری اسلامی، 11/3/1378
3- صحیفه امام خمینی، ج ۲۱، ص ۲۷۷، 3/12/1367
4- صحیفه امام خمینی، ج ۲۱، ص 263
5- صحیفه امام خمینی، ج ۲۱، ص 268، 29/11/1367
6- همان، ص 290، 3/12/1367