به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,994
بازدید دیروز: 4,060
بازدید هفته: 7,054
بازدید ماه: 73,127
بازدید کل: 23,734,937
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 5 May 2024
الأحد ، ۲۶ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۹۶ - سالگرد قیام قهرمانانه مردم قم: سرگذشت مقاله‌ای که قم را به خروش درآورد ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
سالگرد قیام قهرمانانه مردم قم:
 سرگذشت مقاله‌ای که قم را به خروش درآورد
  ۱۴۰۲/۱۰/۱۸

سالگرد قیام مردمی قم که منتج به پیروزی انقلاب شد

ریشه‌های ماجرا این بود که پس از شهادت آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی و مجالس باشکوهی که در ‌ترحیم و به خصوص چهلم ایشان در سراسر ایران برگزار شد و رایحه خوش و نسیم دل‌انگیز نهضت امام پس از 13 سال مجدداً وزیدن آغاز کرد‌، شاه و اربابان آمریکایی‌اش از این محبوبیت امام و پویایی نهضتش به خشم آمدند.
 احسان نراقی از مشاوران دربار شاه، در این مورد گفته است:
«... شاه از بابت این جلسات و این مجالس‌ترحیم خیلی عصبانی بود. در این ضمن، یاسر عرفات یک تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره می‌کند. آقای خمینی در جواب یاسر عرفات می‌گوید که درد و محنت من روزی پایان می‌گیرد که ملت ایران از شر این آدم جابر فارغ و راحت بشود.... نصیری این متن را برده بود برای شاه، به شاه نشان می‌دهد و شاه می‌گوید که حالا باید جنگ را علنی کرد با روحانیون و به خصوص آقای خمینی. بروید یک مقاله تهیه کنید. می‌روند و دستگاه ساواک یک مقاله‌ای تهیه می‌کند و هفته بعد نصیری مقاله را برای شاه می‌برد. شاه می‌گوید نه یک کمی‌تندترش بکنید. که بعد هم وقتی که مقاله حاضر می‌شود، می‌گوید که از طریق دربار بدهید که همان دربار هویدا می‌فرستد برای وزیر اطلاعات که خودش هم گفته است. او هم می‌دهد به روزنامه اطلاعات و اطلاعات هم نمی‌خواهد چاپ کند و خلاصه چاپ می‌کند که آن جریانی که می‌دانید پیش آمد...»1
حتی برای توهین شاه به امام، آمریکا باید اجازه می‌داد!
اما این‌گونه نبود که شاه بخواهد یا اصلا می‌توانست سرخود وارد رویارویی مجدد با حضرت امام شود. او حتی برای تبعید ایشان نیز نتوانست راسا تصمیم بگیرد و براساس اسناد معتبر تاریخی از جمله اسناد سفارت آمریکا در ایران و همچنین خاطرات ارتشبد بازنشسته فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه) تصمیم برای تبعید امام مستقیما از واشنگتن گرفته شده بود و توسط عامل مستقیم کانون‌های فراماسونری یعنی حسنعلی منصور به اجرا درآمد. 
شاه برای کشتار مردم هم همواره از آمریکا اجازه می‌گرفت، چه در خرداد 1342 و چه در دوران اوج‌گیری نهضت امام و همچنین براساس اسناد تاریخی برای برقراری دولت نظامی هم از دولت ایالات متحده اجازه گرفت. چنان‌که براساس همین اسناد از جمله خاطرات ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده در ایران، این دولت آمریکا بود که به شاه دستور داد از ایران برود. 
گزارشگر «بی‌بی‌سی» در فیلم مستند «داستان انقلاب» راز نوشتن آن مقاله کذایی را چنین شرح داده است:
«... شاه به اتکا و حمایت کارتر مطمئن شده بود که قادر به مقابله با آیت‌الله خمینی هست و می‌تواند تلافی‌جویی کند...»2
داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی شاه) در گفت‌و‌گویی با «بی‌بی‌سی» درباره این موضوع توضیح بیشتری داده است:
«... فراموش نکنیم که آن مقاله (علیه امام) پنج شش روز بعد از دیدار کارتر از تهران بود که منتشر شد. کارتر قوت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود. خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرده بود و شاه احساس کرد که دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش است که به مبارزه‌ای که (امام) خمینی پیش کشیده و شروع کرده‌، پاسخ بدهد...»3
جیمی‌کارتر (رئیس‌جمهوری وقت آمریکا) در شب سال نو میلادی 1978 برای بازدیدی از پایگاه‌های آمریکا در ایران به تهران آمد. کارتر در دیدارش از ایران و به‌خصوص بر سر میز شام میهمانی کاخ نیاوران، حرف‌هایی به شاه گفت که وی را بسیار دلگرم و در عین حال گستاخ کرد.
ستایش عجیب جیمی کارتر از شاه
«پی‌یر سالینجر» رئیس دفتر مطبوعاتی دوران ریاست‌جمهوری جان اف کندی و روزنامه‌نگار دوران کارتر، از آن شب و سخنرانی جیمی ‌کارتر چنین گزارش داد:
«... کارتر گفت: ایران، مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است، زیرا او توانسته ایران را به ‌صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب‌ترین نقاط جهان درآورد. آنگاه رئیس‌جمهوری آمریکا مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل و قدردانی از دوستی با شاه را عنوان کرد و گفت: نظرات ما در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل، با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه، این همه احساس حق‌شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم. پس از پایان یافتن سخنان کارتر، شاه به پا خاست، دیگر میهمانان نیز از جای برخاستند و همراه او به کف زدن پرداختند. آنگاه شاه با دو دست، دست راست رئیس‌جمهوری را گرفت و به شدت فشرد و تکان داد. وی، شاد و خرسند به‌نظر می‌رسید، زیرا، هیچ‌یک از رؤسای‌جمهوری آمریکا، با چنین گرمی ‌از او ستایش نکرده بودند.»4
پی‌یر سالینجر در ادامه شرح این روایت نوشته است:
«... دیپلمات‌های آمریکایی حاضر در آن ضیافت، از سخنرانی کارتر شگفت‌زده شده بودند. آنها حق داشتند که از گفته‌های او حیرت کنند، زیرا جیمی‌کارتر، در مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری با صراحت به سیاست حقوق بشر تکیه کرده بود و ایران، به ‌دلیل نقض موارد متعدد حقوق بشر به وسیله عفو بین‌الملل محکوم شده بود.»5
سالینجر، در مورد سخنان کارتر این نکات را اضافه کرد:
«... من به نوبه خود، از آن همه اغراق گویی کارتر در سخنانش شگفت‌زده شده بودم... سخنان شب 31 دسامبر کارتر، تعارضی بود میان سیاست حقوق بشر و نیاز ایالات متحده آمریکا در حفظ متحد قدرتمندی در خاورمیانه و این متحد قدرتمند، ایران بود.»6
چراغ سبز کاخ سفید به شاه برای لجن‌پراکنی
به این ‌ترتیب روشن شد که شاه با کدام چراغ سبز اربابش، آنچنان گستاخ شده بود تا شخصا اقدام به سفارش و انتشار مقاله‌ای کند که شعله‌های انقلاب را برافروخت.
اگرچه جمله آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران در کتاب خاطراتش در این مورد صریح‌تر به ‌نظر می‌رسد:
«...در اوایل ژانویه 1977 تصمیم گرفته شد که برای بی‌اعتبار کردن (امام) خمینی مطلبی علیه او منتشر شود...»7
اما خیلی‌ها در دستگاه رژیم شاه با چاپ مقاله فوق مخالف بودند. احسان نراقی توضیح داده است:
«... هیچ یک از مقامات هم با این کار موافق نبودند، نه آموزگار موافق بود، نه دیگران، نه به‌نظر من حتی ساواک... این ناشی‌گری خودش (شاه) بود. متوجه نبود که این‌بار فقط روحانیت نیست...»
علی امینی، از نخست‌وزیران اسبق شاه و از نیروهای وابسته به آمریکا درباره انتشار مقاله فوق و خام‌دستی شاه گفت:
«...ایراد این وقایع این بود که کسی او را متوجه نمی‌کرد که کارش صحیح نیست... اصرار خود شاه بود. اردشیر زاهدی برای خود من نقل کرد، او مدعی بود که مدتی با شاه بحث کرده، گفته آقا بد است، این فحش‌ها چیست، اصلا خود این کار از ناحیه دربار زشت است... تمام اینها را به‌حساب شاه می‌گذارند، خوب آن آدم مذهبی متأثر می‌شود. همه رژیم، شاه بود. والّا خوب اینها می‌دانستند که این وزراء داخل آدم نیستند...»8
چه کسی مقاله را نوشت؟
اغلب سیاسیون و مورخین، ساواک یا داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت رژیم را نویسنده مقاله فوق دانسته بودند، اما او بعدها در گفت‌و‌گو با «بی‌بی‌سی»، این موضوع را تکذیب کرد و گفت:
«...مقاله ارتباطی به ساواک نداشت. در دربار تهیه شد. خود شاه شخصا در آن سهم داشت... کسی اصلا جرات نمی‌کرد در ایران چیزی بنویسد و چاپ بکند بدون دستور شاه، چون به هر حال به موجب قانون اساسی رهبران مذهبی یک موقعیتی دارند که کسی به خودش اجازه نمی‌دهد. مقاله به من داده شد و من به خبرنگار اطلاعات دادم. فرصت کنگره حزب رستاخیز بود و آنها هم ایراد کردند، اعتراض کردند که ممکن است این مقاله اسباب زحمت خودشان بشود...قم یکپارچه به دست مذهبی‌ها افتاده بود... چاره‌ای نبود، گفته بودند باید چاپ شود و باید چاپ می‌شد. دفعه اولی هم نبود که از دربار این جور مطالب به روزنامه‌ها فرستاده می‌شد و چاپ می‌شد...»9
عصر شنبه 17 دی‌ماه 1356، وقتی روزنامه اطلاعات بر روی دکه‌های مطبوعاتی قرار گرفت، عده کمی‌صفحه 7 آن و مقاله‌ای که در ستون سمت چپ آن به چاپ رسیده بود را دیدند. اما صبح 18 دی‌ماه، بریده همان صفحه شامل مقاله مذکور تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشته فردی به نام
«احمد رشیدی مطلق» بر در و دیوارهای مدارس حوزه علمیه قم نصب شده و طلاب دور تا دور آن، تجمع کرده بودند و چون خیلی‌ها نمی‌توانستند آن را ببینند، افرادی با صدای بلند مقاله یاد شده را می‌خواندند. مقاله‌ای سراپا توهین و اهانت به مقام مرجعیت شیعه و شخص حضرت امام خمینی، رهبر در تبعید ملت ایران. 
گزارش‌های ساواک حکایت از آن دارد که وقتی افرادی با صدای بلند مقاله را برای دیگران قرائت می‌کردند، هربار به نام امام می‌رسیدند، حاضران با صدای بلند صلوات می‌فرستادند.
اعتراضات از همان تجمعات شروع شد و به گردهمایی در منازل مراجع عظام کشیده شد. خودداری روحانیون و وعاظ از منبر رفتن و سپس تعطیلی دروس حوزه و بازار قم در 19 دی، به دنبال آن، تظاهرات طلاب انقلابی و بازاریان و مردم و بالاخره هجوم مأموران و مزدوران رژیم شاه که طلاب و روحانیون تظاهرکننده را به خاک و خون کشیدند، نخستین صحنه اوج‌گیری نهضت امام را رقم زد و قیام قم، به‌عنوان اولین خیزش مردمی این دوران به ثبت رسید. 
در چهلم شهدای قم بود که تبریز به پا خاست و از آن پس چهلم‌ها در پی چهلم‌ها، روز به روز نهضت امام را عمق بیشتری بخشید و صفوف بیشتری از مردم را به میدان مبارزه و انقلاب کشانید تا ورود امام در 12 بهمن و دهه فجر انقلاب و پیروزی آن در 22 بهمن 1357.
___________________________
1- احسان نراقی- مستند داستان انقلاب- تلویزیون بی‌بی‌سی و انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی- دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- پاییز 1387- صفحه‌های 227 و 228   2- مستند داستان انقلاب- تلویزیون بی‌بی‌سی   3- داریوش همایون- مستند «آب در ‌هاون»- قسمت اول- شبکه دوم سیما- 12 بهمن 1388
4- Pierre Salinger; America Held Hostage. Doubleday and company.INC. Garden city, New York, 1981, pp.4- 5   5- همان   6- همان   7- آنتونی پارسونز- غرور و سقوط- ‌ترجمه محمود طلوعی- نشر هفته- 1362- صفحه 99   8- علی امینی- مستند داستان انقلاب- تلویزیون بی‌بی‌سی- پیشین   9- داریوش همایون- مستند داستان انقلاب- پیشین