به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 830
بازدید دیروز: 9,496
بازدید هفته: 830
بازدید ماه: 66,903
بازدید کل: 23,728,714
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 4 May 2024
السبت ، ۲۵ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۷ - خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری: جای این اسم اسم آقا سید جعفر را بنویس! ۱۴۰۲/۱۲/۱۲

جای این اسم اسم آقا سید جعفر را بنویس! 

۱۴۰۲/۱۲/۱۲

آیین نکوداشت آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری در قم برگزار می شود - خبرگزاری حوزه

در یکی از دیدارهایی که با یکی از مراجع تقلید معاصر- که شاگرد مرحوم آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی است- داشتم، از ایشان پرسیدم: آیا از آیت‌الله سید عبدالهادی کرامتی دیده‌اید؟
فرمودند: آقا سید عبدالهادی خیلی مرد بزرگی بود، من خود از او کرامتی ندیدم، اما واجد مطالبی بود، درسش از نظر کیفی نظیر نداشت، پنج مجتهد مسلّم پای درسش بودند، مانند: سید علی بهشتی و شیخ عباس رُمیثی، که بعد از آل یاسین عرب‌ها به او رجوع کردند که رساله بدهد، ولی او به سید عبدالهادی ارجاع داد. مرحوم آقای میلانی هم همۀ بیتش را بعد از سید ابوالحسن به سید عبدالهادی رجوع داد. هیچ هوسی در او نبود.
ایشان وقتی نابینا شد، مرحوم آقا سید جعفر شیرازی فرعی از روی عروه می‌خواند و ایشان بحث می‌کرد- مثل روزهای بینائی- من هم همیشه پهلویش می‌نشستم. آقا سید جعفر شیرازی در تقوا و سکوت نمونه بود، آمد تهران و در تهران فوت کرد. خبر فوتش که به آقا سید عبدالهادی رسید، سر در گوش من گذاشت و فرمود: این قضیه را اکنون که آقا سید جعفر فوت شده می‌گویم، تا بود نگفتم!
یک شب خواب دیدم که دو تا کرسی گذاشتند در بیرونی منزل (همان بیرونی که درس می‌گفت)، حضرت سیدالشهدا(ع) و حضرت عباس(ع) وارد شدند و روی این دو کرسی نشستند، دفتری را حضرت عباس(ع) باز کرد و من این دفتر را می‌دیدم. حضرت سیدالشهدا با اشاره به یکی از اسم‌هایی که در آن دفتر بود، فرمود: «این اسم را قلم بزن!» حضرت عباس هم آن نام را قلم زد. سپس فرمود: «جای این اسم، اسم آقا سید جعفر را بنویس!» حضرت عباس هم نام آقا سید جعفر را نوشت، دفتر را بست و رفتند.
من از عظمت این خواب تا صبح نخوابیدم، فردا وقتی آقا سید جعفر آمد گفتم: آقا سید جعفر، من دیشب خوابی دیدم و از عظمت آن تا صبح نخوابیدم، زود قضیه را بگو و خواب را برای ایشان بیان کردم.
آقا سید جعفر منقلب شد و گفت: من دیشب در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) بودم، پس از بیرون آمدن به این فکر افتادم که من یک عمر برای امام حسین(ع)‌ گریه کردم، ولی کسی را نگریاندم و این اجر نصیب من نشده، این فکر مرا مشغول کرد، دیشب هم شب اوّل محرم بود، رفتم گشتم و کتاب جلاء‌العیون مجلسی را پیدا کردم، آمدم خانه زن و بچه‌ام را دور هم جمع کردم و گفتم از امشب من روضه می‌خوانم، شما هم ‌گریه کنید.
این خواب را آقا سید عبدالهادی همان شب دیده بود! 
* کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری انتشارات دار‌الحديث قم