به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 15,633
بازدید دیروز: 10,007
بازدید هفته: 68,690
بازدید ماه: 105,367
بازدید کل: 25,972,081
افراد آنلاین: 81
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۱۲ اردیبهشت ۱٤۰٤
Friday , 2 May 2025
الجمعة ، ٤ ذو القعدة ۱٤٤۶
اردیبهشت 1404
جپچسدیش
54321
1211109876
19181716151413
26252423222120
3130292827
آخرین اخبار
113 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - گذشته و آینده ننگین آمریکا ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 113
  گذشته و آینده ننگین آمریکا 
۱۴۰۴/۰۱/۲۶
‫کتاب جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصه فرهنگ و هنر [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب  گیسوم‬‎
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
این ایده که اروپایی‌ها اساسا شرایط پیرامون مک کارتیسم را اشتباه درک کرده بودند توسط لزلی فیدلر مطرح شد، او استدلال کرد که اشتباه است فرض کنیم، همان‌طور که بسیاری «ضدسرمایه‌داران مبهم اندیش» در سراسر جهان فرض کرده‌اند، «چون مک‌کارتی علیه نفوذ کمونیست‌ها فریاد می‌زند پس این دلیل کافی است که کل ایده پوچ است». آن‌ها با فرض «بی‌گناهی افراد به خاطر وابستگی سازمانی»، در دفاع از هر کسی که مک‌کارتی به او اتهام می‌زد خیز می‌گرفتند. 
او «قیل و قال‌هایی» که به خاطر ترس آمریکایی‌ها از مک‌کارتی به راه افتاده بود را «خنده‌دار» و بیخود می‌نامید. فیدلر در آخر نتیجه گرفت که سناتورِ ویسکانسین به آسیاب بادی [در داستان دن کیشوت] می‌ماند [که قهرمان داستان از روی توهم آن‌ را با غول اشتباه گرفته و به آن حمله می‌کرد]1 بنابراین وقتی «شرهای واقعی» برای پیکار وجود دارند، وارد کردن ضربات خود بر پیکر او هیچ آورده‌ای جز «هدر رفت نیرو» برای ما نخواهد داشت. 
از جمله افرادی که با کارت بازی «شر کمتر» بازی کرد محافظه‌کار جوان بریتانیایی، پِریگرین ورستورن، بود. او در شماره نوامبر ۱۹۵۴ اینکانتر، اعلام کرد که «آمریکا گذشته‌ ننگینی داشته و بدون تردید آینده‌ ننگینی هم خواهد داشت. و هرچه زودتر این واقعیت اجتناب‌ناپذیر را بپذیریم زودتر می‌توانیم بهره کامل از نعمات پرشمار آن ببریم بدون آنکه به نقاط ضعف او پیله کنیم. 
افسانه[ها]، خدای آمریکایی را خلق کرد. خدا شکست خورده است، اما برخلاف خدای کمونیستی که با بررسی دقیق‌تر مشخص شد که شیطان بوده است، خدای آمریکایی، تازه انسان شده است». 
اینکه که اینکانتر موشکافانه [اخبار مربوط به] محدودسازی‌های فرهنگی در بلوک کمونیستی را بررسی می‌کرده، بر کسی پوشیده نیست. اما اغماض او در برابر مک‌کارتیسم کمتر به چشم آمده: آنجا که مجله می‌توانست پرتو نور افتاده در چشم حریف را ببیند، اما لکه نشسته بر چشم خویش را نمی‌دید[!].
مطمئنا از کسانی که مدعی احترام به آرمان آزادی هستند انتظار می‌رفت راهی برای محکوم کردن افرادی که به آن حمله کردند و یا آن را زیر پا گذاشتند، بیابند. کمیته آمریکایی حق داشت که موضوع مک‌کارتیسم را مطرح کند و تلاش سازمان سیا برای سرکوب این بحث اشتباه بود. ولی ویزنر مردی نبود که قدم‌هایش با این چیزهای خُرد2 سست شود [و پا پس بکشد] او در یادداشت خود پیشنهاد کرده بود که «توسل به اتحاد و همفکری و حفظ این تلاش ارزشمند، ممکن است کارساز باشد».
 این درخواست به سرعت سازماندهی شد. نامه ناباکف به آرتور شلزینگر که در بحبوحه آمادگی برای جشنواره «شاهکارهای هنری» پاریس در‌آوریل ۱۹۵۲ نوشته شده، بادقت عجیب و غریبی حرف‌های یادداشت ویزنر را پژواک می‌کرد: «صریح و بی‌پرده می‌گویم، من از انشعاب در کمیته آمریکایی ابراز تاسف می‌کنم. او هشدار داد که: مخاطرات این دو شقگی برای کنگره و سازمان فرانسوی ما از شماره بیرون است. باید به اروپایی‌ها روشن شود که مک‌کارتی یک مرد است نه یک جنبش. من متقاعد شده‌ام که ما باید به اقدامات و روش‌های انفرادی مک‌کارتی حمله کنیم. اما من سودمندی و منطق قطعنامه‌ها علیه مک‌کارتیسم را زیر سؤال می‌برم که حداقل برای اروپایی‌ها روشن می‌شود مک‌کارتی نماینده یک جنبش مردمی معتبر در ایالات متحده است». ناباکف در ادامه از شلزینگر می‌خواهد که «هرکاری که از دستتان برمی‌آید برای جلوگیری از انشعاب در کمیته آمریکایی انجام دهید. زبان بنده قاصر از بیان تبعات چنین گسستی ست که عملاً یک ضربه مرگبار به کار ما در این‌جا وارد خواهد کرد.»
افسر پرونده، لی ویلیامز فاش کرد: بدین ترتیب اگر مشکلی با کمیته‌های کنگره یا وابستگان و یا سردبیران پیش بیاید آن هنگام که بیش از حد از خط [تعیین شده] خارج شوند [و پایشان را از گلیمشان درازتر کنند]، یکی از راه‌های به کارگیری حق وتوی آژانس، بدون آنکه چنین به نظر برسد، این بود که از روی تمام سازوکار بروکراسی بپرد و پیام را مستقیما از کسی که در ساختار کنگره «در بالا» قرار دارد به [گوش] خاطیان برساند. 
این کار معمولا به دوش جولیوس فلایشمن می‌افتاد. که در یک مناسبت معروف به سردبیران اینکانتر هشدار داد، اگر به نوشتن مقاله بحث برانگیز اصرار بورزند، ممکن است بودجه آن‌ها به خطر بیفتد.‌ به نظر می‌رسید ناباکف نقش مشابهی را، هم در این‌جا بر سر ورود نابهنگام کمیته آمریکایی به میدان مین مک‌کارتی و هم در مناسبت‌های آینده، به خود می‌گرفت. [دو احتمال وجود دارد] یا ناباکف در «موقعیت» پادرمیانی در چنین مواردی قرار گرفته بود، بدون آنکه بداند دستور از سوی چه کسی صادر شده و یا به احتمال زیاد این کار را آگاهانه انجام 
می‌داد.
پانوشت‌ها: 
1- در بخشی از رمان دن کیشوت اثر سروانتس، قهرمان داستان با این توهم که آسیاب‌های بادی غول هستند به آن‌ها حمله می‌کند.
2- مردی نبود که با این بحث‌ها یعنی اختلافات و دوصدایی در کنگره پا پس بکشد.