۱۴۷۲ - (پاسخ به شبهات ):فلسفه نامهنگاریهای پیامبر اسلام(ص) با ســران کشــورها ۱۴۰۴/۰۱/۲۷
(پاسخ به شبهات ):
فلسفه نامهنگاریهای پیامبر اسلام(ص) با ســران کشــورها
۱۴۰۴/۰۱/۲۷
شبهه: چرا پیامبر(ص) به دیگر کشورها نامه نوشت؟ آیا این کار جنبه کشورگشایی نداشت؟
پاسخ: در قرآن بارها به این نکته اشاره شده است که دین و آیین اسلام یک دین قومی، قبیلگی و نژاد خاص نیست. اگرچه کتاب آسمانی این دین به زبان عربی نازل شده و پیامبرش در منطقه عربنشین مبعوث شده است؛ اما اسلام دینی جهانشمول است. برای مثال در آیه ١٥٨ سوره اعراف میخوانیم: « بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم...»
به اذعان مورخان و محققان، دین اسلام جزء معدود ادیان و مکاتب فکریای است که با سرعت بالا و در زمانی کوتاه تبدیل به یک نظام کامل فکری و عملی در دنیا شد و شرق و غرب جهان را فتح کرد و در میان جوامع و ملل مختلف رواج و گسترش یافت.
با توجه به جهانی بودن دین اسلام، پیامبر گرامی(صلیالله علیه و آله) در سال هفتم هجرت، پس از پیمان صلح حدیبیّه فرصت یافت براى سران کشورها و شهرها نامه بنویسد تا آنها را به اسلام دعوت کند. براین اساس، حضرت ۱۸۵ نامه براى سران کشورها و شهرهای مختلف جهان ارسال کرد و آنها را به دین اسلام دعوت نمود. ازجمله: ١. نجاشى اوّل ٢. نجاشى دوّم (دو پادشاه حبشه) ٣. خسرو پرویز امپراتور ایران ٤. منذر بن ساوى زمامدار بحرین ٥. عبدالقیس یکى از رؤساى بحرین ٦. اهل هَجَر ٧. هِرَقل امپراطور روم ٨. پاپ اعظم کشور روم صغاطر و غیره.
در آن زمان، هرچند کشورهاى متعدد وجود داشت، اما ایران و روم، دو کشور بزرگ و قدرتمند بودند که بهعنوان دو ابرقدرت جهان به شمار میآمدند و پیامبر به پادشاهان آن دو، نامه نوشت؛ بنابراین میتوان گفت همانگونه که دین اسلام یک دین جهانی بود، پیامبر خدا نیز فراتر از محل زندگی خود به تبلیغ آن پرداخت و به سران قبایل و پادشاهان کشورهای اطراف نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد.
اما از متن نامهها به دست میآید که تهدیدی در کار نبوده تا جنبه کشورگشایی داشته باشد بلکه تنها بحث بشارت و انذار است. همان روشی که پیامبران پیشین نیز انجام دادند و پیامبر آنچه در حجاز انجام داده بود در مورد سایر نقاط نیز اجرا شد. برای مثال به متن نامه حضرت به خسرو پرویز دقت کنید: «بسم الله الرحمن الرحیم من محمد رسولالله الى کسرى عظیم فارس، سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله و ادعوک بدعاء الله، فانى انا رسولالله الى الناس کافه لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین، فاسلم تسلم، فان أبیت، فان اثم المجوس علیک؛ به نام خداوند بخشاینده مهربان از محمد پیامبر خدا، به کسرى پادشاه ایران. سلام بر کسى که از هدایت پیروى کند و به خدا و رسول او ایمان بیاورد. شهادت دهد که خدا یکتاست و محمد بنده و پیامبر اوست. تو را بهسوی خدا دعوت میکنم. من پیامبر خدا به همه مردم هستم تا مردم را انذار دهم. اسلام بیاور تا در امان مانى و اگر سرپیچى کنى، گناه مجوس بر گردن تو است.»(1)
منظور از در امان بودن، تهدید به جنگ و... نیست بلکه در امان خدا بودن است، زیرا از اساس، دولت نوظهور اسلام و مسلمانان قدرت رویارویی با ساسانیان را نداشتند و پادشاه ساسانی نیز آنقدر خود را برتر میانگاشت که استاندارش در یمن را برای سرکوب مسلمانان کافی میدانست و به دخالت مستقیم خودش در ماجرا نیازی نمیدید.
خسرو با دیدن این نامه برافروخته شد و با تندی تمام، نامه را پاره کرد و مقداری خاک برای حضرت فرستاد. او به این کار بسنده نکرده و به باذان کارگزار خود در یمن دستور داد تا کسانی را به مدینه بفرستد و پیامبر را دستگیر و راهی کاخ کسری کند.(2) پیامبر خدا در جواب این اهانت خسرو پرویز فرمودند: « اللهم مزّق ملکه کما مزّق کتابی؛ چنانکه نامه مرا را پاره کرد، خدایا پادشاهیاش را پاره کن و خاکى که فرستاده است نشان آن است که بزودی مسلمانان، کشور وى را میگشایند.»(3) البته این عبارت به معنای دستور یا تأیید فتوحات عصر خلفا نیست بلکه صرفاً یک پیشگویی بود. همانگونه که در روایات، پیشگوییهایی شده که بنی امیه ساقط خواهند شد اما این به معنای تأیید عباسیان نیست که بنی امیه را ساقط کردند، استفاده از تعبیر «مَزِّقَ» در فرمایش پیامبر گویای آن است که خسرو، نامه ایشان را پاره کرده و بر همین اساس، حضرت از خداوند میخواهند رشته فرمانروایی خسرو پاره شود.(4)
در این نامه نهتنها شواهدی برای حمله وجود ندارد، بلکه حتی دستور به انجام آن در آینده نیز دیده نمیشود. تنها نفرین به شخص پادشاه است و البته خبر دادن از فتح ایران به دست مسلمانان در آینده. اتفاقاً این نامه و عملکرد خشن شاه ساسانی، زمینه اسلام آوردن بسیاری از ایرانیان را فراهم کرد، زیرا هنگامیکه پادشاه به باذان درباره دستگیری پیامبر دستور داد، حاکم ایرانی یمن، چند تن از افراد خود را به مدینه فرستاد تا دستور خسرو را اجرا کنند. پیامبر از آنها یک شب فرصت خواست و پاسخ به درخواستشان را به فردا موکول کرد. فردا به آنها اطلاع داد که از غیب به ایشان خبر رسیده، خسرو پرویز دیشب به دست پسرش شیرویه کشته شده و بنابراین فرمانش بیاثر شده است.
آنها به یمن بازگشتند و شرح رخداد را به باذان گزارش کردند. باذان برای کشف واقعیت صبر کرد تا از کسری خبری برسد. اگر خبر با فرمایش پیامبر(ص) موافق بود، مطمئن شود که قطعاً ایشان پیامبر است و اگر خبر برخلاف گفته ایشان بود، دوباره اقدام به دستگیری ایشان کند. از شیرویه به باذان نامهای رسید که فرمایش پیامبر را تأیید میکرد. او نوشت که خسرو پرویز به دستش کشته شده باذان را بر یمن ابقا کرده است. هنگامیکه باذان و ایرانیان مقیم یمن این کرامت را دیدند، کسی را به مدینه فرستادند و به حضرت ایمان آوردند. ایرانیان مقیم یمن که بعدها به «ابناءالفرس» مشهور شدند، در اسلامآوری سایر ایرانیان نیز نقش بسزایی ایفا کردند.(5)
نتیجهگیری
رسالت اصلی پیامبران الهی دعوت مردم به حق و توحید است. در برخی از انبیای الهی این رسالت در حد قبیله و عشیره است اما دین برخی از انبیا جهانی است. ازآنجاکه دین اسلام، جهانی است و به قوم و نژاد خاصی منحصر نمیشود، حضرت محمد(ص) به سران کشورها و قبیلههای اطراف ازجمله پادشاهان ایران، روم، حبشه و حاکم مصر نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد که با برخورد متفاوت آنها مواجه شد. اما در این نامهها نه حرف از جنگ بود و نه حرف از کشورگشایی بلکه همان رسالت انبیای الهی یعنی دعوت به حق انجام پذیرفت؛ همان کاری که حضرت ابراهیم(ع)نسبت به نمرود و حضرت موسی(ع) نسبت به فرعون انجام داد.
پینوشتها:
1. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد ابوالفضل، دارالتراث، بیروت، 1387 ق، ج 2، ص 655.
2. یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بیتا، ج 2، ص 78.
3. ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه، 1300 ق.ج 4، ص 254.
4 و 5. محسنی، مصطفی، باذان اولین شهید ایرانی مسلمان، نشرمعارف، 1402 ش، ص 137-139
مصطفی محسنی