۷۱ - جایگاه معنوی و علمی امام صادق(ع) نزد بزرگان اهل سنت ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
جایگاه معنوی و علمی امام صادق(ع) نزد بزرگان اهل سنت
۱۴۰۴/۰۲/۰۱
امام صادق(ع) به دلیل اینکه از اهل بیت رسول خدا(ص) است و از اساتید مذاهب اربعه اهل سنت به شمار میآید، دانشمندان اهل سنت مطالبی را درباره او بیان داشتهاند که درباره هیچ یکی از شخصیتهای علمی خود نگفتهاند. در مطلب حاضر به گوشهای از این اظهارات میپردازیم.
***
اوصاف امام صادق(ع) در کتابهای اهل سنت
افزونبر ذکر فضائل اهل بیت، امام صادق(ع) با عناوین و عبارات بزرگ و پرمعنایی توصیف شده است، این اوصاف و عناوین، حاکی از جلالت و بزرگواری او در نسب و حسب است و بر مقام فوقالعاده معنوی و علمی او نیز دلالت دارد.
ابن عبدالبر در تعریف او چنین میگوید: جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب(رضیالله عنهم) کنیهاش ابوعبدالله و مادرش فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابیبکر صدیق است و او آن جعفری است که معروف به صادق است و او ثقه، امین، عاقل، حکیم، بسیار با تقوا و صاحب فضلی بوده که مذهب جعفری منسوب به اوست.(1)
نووی دانشمند معروف اهل سنت او را اینگونه توصیف میکند: او امام ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب(رضیالله عنهم)، هاشمی، مدنی و صادق است. محمد بن اسحاق و یحیی انصاری و مالک و ابن جریح و شعبه و یحیی القطان و دیگران از او نقل حدیث کردهاند و همگی اتفاق بر امامت و جلالت و سیادت او دارند، عمرو بن ابی المقدام گفته است که هرگاه به جعفر بن محمد نظر میکردم، میدانستم که او از سلاله انبیاست.(2)
شیخ عطار در کتاب تذکره الاولیاء که در شرح حال عرفا و اولیاء نگاشته است از امام صادق(ع) آغاز میکند و میگوید: آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفر الصادق (رضیالله عنه). شیخ عطار میگوید: ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت نیاز به کتاب جداگانه دارد، اما در این کتاب که شرح اولیاست به سبب تبرک، به صادق ابتداء میکنیم و سپس ادامه میدهد: چون ذکر او کرده شود از آنِ همه بود، نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؛ یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی، اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بیتکلّف به کمال بود و قدوه جمله مشایخ بود و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود، هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام و هم اهل ذوق را پیشرو و هم اهل عشق را پیشوا، هم عبّاد را مقدّم و هم محمدیان را مکرم، هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بینظیر بود... و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است... و من آن نمیدانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن میدانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد، تا به حدی که شافعی در دوستی اهل بیت به حدی بوده است که به رفضش نسبت کردند و محبوس کردند و او را در آن معنی شعری سروده است و یک بیت آن این است:
«لو کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثقلان انی رافض»؛ اگر دوستی آل محمد رفض(مخالفت) است گو جمله انس و جن گواهی دهید به رفض من.(3)
عبادت و تقوای امام صادق(ع)
امام جعقر صادق(ع) با جان و دل بنده واقعی خداوند بود و لحظهای از عبادت خدا غافل نبوده است، مالک بن انس(از ائمه اهل سنت) درباره عبادت آن حضرت میگوید: من ندیدم او را مگر بر سه خصلت، یا نمازگزار بود یا روزه گیر و یا اینکه قرآن میخواند و ندیدم او را که بدون طهارت(وضو) حدیثی از رسولالله(ص) نقل کند و درباره چیزی که سودی نداشت سخن نمیگفت، او از عالمان عابد و زاهدی بود که از خداوند میترسند، همانا سالی با او حج انجام دادم و چون به (مسجد) شجره(4) رسید محرم شد، پس هرگاه میخواست تهلیل بگوید حالت غش و بیهوشی بر او عارض میشد، من به او گفتم: آیا این حالت حتماً باید بر تو عارض شود؟ او با اکرام و چهره شادمان به من گفت: ای پسر ابی عامر! من میترسم از اینکه بگویم «لبیک اللهم لبیک» خداوند بگوید «لا لبیک و لا سعدیک.»(5) به گفته ابونعیم، ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق، امام ناطق بود و صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده و عزلت و خشوع را اختیار کرده بود.(6)
علم و فضل امام
فضل و علم امام صادق(ع) بر ارباب علم و دانش پوشیده نیست، این مطلب در کتابهای مختلف مربوطه بیان شده است، در اینجا به عنوان نمونه به آنچه که در برخی کتابهای اهل سنت آمده است، اشاره میشود.
محمد بستی میگوید: «و کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا روی عنه الثوری و مالک و شعبه و....»؛ امام صادق(ع) از نظر فقه و علم و فضل از سادات اهل بیت بود و ثوری و مالک و شعبه و راویان زیاد دیگر از او نقل حدیث کردهاند.(7)
از همه بالاتر ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی که امروز در جامعه اسلامی بیشترین پیرو را دارا است، او را فقیهترین کسی معرفی کرده که در زندگیاش دیده است. حسن بن زیاد میگوید از ابوحنیفه از فقیهترین کسی که او را دیده است، سؤال شد، او در جواب گفت: «ما رأیت احدا افقه من جعفر بن محمد»؛ هیچکسی را فقیهتر از جعفر بن محمد ندیده است.
این مطلب را زمانی متوجه شده که او را به دستور منصور خلیفه عباسی آزموده است، وقتی که منصور از ابوحنیفه میخواهد چهل سؤال مشکل را آماده کرده و از امام صادق(ع) بپرسد، ابوحنیفه چنین میکند و بعد از پاسخهای امام صادق(ع) بر مبنا و نظرهای تمام مذاهب اسلامی، ابوحنیفه میگوید:
من قبلاً روایت کرده بودم که داناترین مردم عالمترین آنان به اختلاف مردم است.(8) مراد امام ابوحنیفه این است که هر کسی که مسلط بر آراء و نظرات تمام مذاهب اسلامی بوده و بر اختلافات در بین آنان آگاهی داشته باشد، عالمترین فقیه اسلامی است و امام صادق چون علم کامل بر اختلاف آراء و فتاوی همه مذاهب داشته است، پس او فقیهتر از همه بوده است. بنابراین افزون بر اینکه در متون اهل سنت از او روایات فراوانی نقل شده در تفسیر نیز از آراء آن حضرت استفاده شده است که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم: سیوطی در ذیل آیه «وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ»(9) سخنی از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت فرمود: شکر کسی را که به شما نعمت میدهد انجام دهید، زیرا هنگامی که شکر منعم را انجام دهی نعمتها بیپایان میگردد و اگر کفرانورزی نعمتها بقا پیدا نمیکند، شکر موجب فراوانی در نعمت و امان از غیر میشود.(10)
سمرقندی در تفسیر آیات آخر سوره آل عمران که شامل دعاهای متعددی میشود و به إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ(11) ختم میشود، این سخن را از امام صادق(ع) نقل میکند که هر که خدا را به این دعاها بخواند حتماً دعاهایش به اجابت میرسد، زیرا خداوند به دعاکنندهها فرموده است: «أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ»(12)؛ یعنی ثواب عمل کسی را که در طاعت من آن را انجام داده است باطل نمیکنم، حالا میخواهد این کس مرد باشد یا زن.(13) سمعانی در ذیل آیه «لَوْلا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ»(14) که در داستان حضرت یوسف آمده، میگوید که امام صادق گفته است معنای برهان در این آیه این است که در خانه زن(زلیخا) بتی وجود داشت و او برخاست با پارچهای آن را پوشاند، حضرت یوسف به او گفت: چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد که من از آن حیا میکنم مرا ببیند که مرتکب معصیت میشوم، حضرت یوسف گفت: پس شایستهتر است من از پروردگارم حیا کنم و این را گفت و فرار کرد.(15)
سیوطی به نقل از ابن عباس و ابن عمر میگوید: پیامبر(ص) فرمود که خداوند دارای 99 اسم است هر که آنها را برشمرد داخل بهشت میشود، از جعفر بن محمد صادق از این اسمهای 99 گانه پرسیده شد، او در جواب گفت: تمام این اسمها در قرآن است، در سوره فاتحه پنج اسم که عبارتند از:«یا الله، یارب، یارحمن، یارحیم، یا مالک» و در سوره بقره سی و سه اسم است...(16) همین طور تا آخر قرآن 99 اسم خدا را از سورههای آن برشمرده است که مجالی برای ذکر آنها در این مقاله نیست.
سخنان و نصایح امام صادق(ع)
آن حضرت مانند اجداد طاهرینش تمام عمرش را در راه ارشاد و رستگاری امت اسلامی و بالا بردن سطح علمی جامعه بشری سپری کرد و دلسوزانه با پیروی از رهنمودهای جدش رسول خدا(ص) در هدایت مردم کوشید و روی همین جهت است که سخنان و نصایح حکیمانه زیادی از آن حضرت به ارث مانده است، امروز این میراث ارزشمند اسلامی مایه افتخار مسلمانان در جهان است و نهتنها مسلمانان بلکه همه بشریت میتواند گفتار و کردار این امام مسلمانان را سرمشق زندگی خود قرار دهد و از تاریکیهای جهل و نادانی خود را رهایی داده و از لذت نور علم و هدایت بهرهمند شود.
سخنان امام صادق(ع) شامل حوزههای اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و علمی میشود، در اینجا به چند نمونه از این سخنان و نصایحی که در کتابهای اهل سنت منعکس شده بسنده میکنیم.
از جعفر بن محمد از کیفیت خدا پرسیده شد، در جواب گفت: «نور لا ظلمة فیه و علم لا جهل فیه و حیات لا موت فیه»(17)؛ خدا نوری است که هیچ تاریکیای در آن نیست و علمی است که جهلی در آن وجود ندارد و زندگی است که مرگی در آن نیست. امام صادق(ع) مردم را به جلب رضای خدا توصیه کرده و میگوید: مردم را با چیزی که خدا را به خشم میآورد راضی نکنید و آنان را به خاطر چیزی که خدا به شما نداده است، نکوهش نکنید و آنان را به خاطر رزقی که خداوند به آنان داده ستایش نکنید، زیرا رزق و روزی چیزی است که به وسیله حرص حریص به دست نمیآید و به وسیله تنفر متنفر رد نمیشود، اگر یکی از شما از رزق فرار کند، همان گونه که از مرگ فرار میکند، همانا رزقش او را درک خواهد کرد، همانند مرگ که او را درک میکند.(18)
امام صادق(ع) استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد و برادری بین افراد جامعه را در نفی ظلم و دروغ و وعده خلاف میداند و میفرماید: کسی که سه خصلت در او باشد چهار چیز نسبت به او بر مردم واجب میشود:
در هنگام معاشرت با آنها بر آنان ظلم نکند و در هنگام سخن گفتن با آنها به آنان دروغ نگوید و در هنگام وعده دادن به آنها با آنان وعده خلافی نکند و در این صورت بر مردم است که عدل او را آشکار سازند و مروّت او را به کمال رسانند و برادری او بر آنان واجب میشود و غیبتش بر آنان حرام میگردد.(19)
فرازهایی از وصیت امام به فرزندش
ابو نعیم سنی مذهب، صاحب حلیه الاولیاء مینویسد: معمولاً وصیتهای مردم به امور مادی و ارث و میراث و کارهای انجام نشده تعلق دارد و از طرف وصیتکننده توصیههایی به وصی میشود که بر طبق وصیت او عمل کرده و در انجام آنها کوتاهی نکند، اما بزرگان دین توجه خاصی به امور دینی و معنوی و هدایت و ارشاد مردم دارند و روی همین جهت وصیت امام صادق(ع) به فرزندش امام موسی کاظم(ع) که به عقیده امامیه جانشین پدرش و امام هفتم است، به امور معنوی و اخلاقی مربوط میشود، مخاطب این وصیت در ظاهر اگر چه فرزندش امام کاظم است، ولی در حقیقت آموزههای آن متوجه همه مسلمانان بوده و برای همگان چراغ راههای تاریک در این دنیا است، در اینجا مناسب است که برخی از فرازهای وصیت نامه امام ذکر شود.
آن گونه که نقل شده است امام در روزهای واپسین عمر خود به فرزندش خطاب میکند که:ای پسرم! وصیتم را بپذیر و آن را حفظ کن، زیرا اگر آنها را حفظ کنی زندگی با سعادت و مرگ نیکو خواهی داشت.
پسرم! کسی که به آنچه خداوند قسمتش کرده راضی باشد بینیاز خواهد بود و کسی که چشمانش به مال دیگران دوخته، فقیر خواهد مرد و کسی که راضی نباشد به آنچه که خداوند قسمتش کرده، خدا را در قضائش متهم کرده است، کسی که لغزش خود را کوچک شمارد، لغزش دیگران را بزرگ میشمارد و کسی که لغزش دیگران را کوچک بشمارد لغزش خود را بزرگ میشمارد. پسرم!
کسی که آبروی دیگران را بردارد، عیبهای خانهاش آشکار شود و کسی که شمشیر سرکشی و تعدی و شورش را برکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد و کسی که در جمع سفیهان داخل شود حقیر شود و کسی که با عالمان همنشین شود، بزرگ شود و کسی که به جاهای بد داخل شود متهم شود.
پسرم! بپرهیز از اینکه مردم را ناچیز شماری که تو را ناچیز خواهند شمرد و بپرهیز از داخل شدن به جاهایی که تو را کمک نمیکند، که باعث ذلت تو خواهد شد.
پسرم! حق را بگو چه به سودت باشد و چه به زیانت، تلاوتکننده کتاب خدا و فاشکننده اسلام و امرکننده به معروف و نهیکننده از منکر و وصلکننده قطع رحم و آغازکننده سخن با کسی که با تو سخن نمیگوید و عطاکننده به سائل باش... پسرم! اگر زیارت میکنی بهترینها را زیارت کن و فجار را زیارت مکن که آنان صخرهای است که آبش بیرون نیاید و درختی است که برگهایش سبز نشود و زمینی است که گیاهش آشکار نشود.(20)
پینوشتها:
1. ابو عمر یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، ج2ص66، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، 1387ق. 2. نووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، ج1ص155، بیروت، دارالفکر، اول، 1996م. 3. عطار، شیخ فرید الدین، تذکره الاولیاء، ص10، تهران، بهزاد، تهم، 1384ش. 4. محلی است در اطراف مکه که حاجیان در آنجا احرام میبندند. 5. التمهید لابن عبدالبر، ج2ص67. 6. احمد بن عبدالله، ابو نعیم، حلیة الاولیاء، ج3ص192، بیروت، دارالکتاب العربی، چهارم، 1405ق. 7. بستی، محمد بن حبان، الثقات، ج6ص131، دارالفکر، اول، 1395ق-1975م. 8. قرشی، عبدالقادر بن ابی الوفا، الجواهر المضیئه، ج1ص286، کراچی، میر محمد کتابخانه؛ عبدالله بن عدی جرجانی، الکامل فی ضعفاأ الرجال، ج1ص132، بیروت، دارالفکر، 1409ق- 1988م. یوسف بن زکی مزی، تهذیب الکمال، ج5ص79، بیروت، مؤسسه الرساله، اول، 1400ق-1980م. محمد بن احمد ذهبی،، سیر اعلام النبلاء، ج6ص257، بیروت، مؤسسه الرساله، نهم، 1413ق. 9. بقره: 152. 10. سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدرالمنثور، ج1ص374، بیروت، دارالفکر، 1993م. 11 و12. آل عمران: و 195 و 194... 13. سمرقندی نصر بن محمد ابو لیث، تفسیر سمرقندی، ج1ص300، بیروت، دارالفکر. 14. یوسف: 24. 15. سمعانی، منصور بن محمد، تفسیر سمعانی، ج3ص23، ریاض، دارالوطن، اول، 1418ق-1997م. 16. الدرالمنثور، ج3ص615. 17. ابوالفاسم حسین بن محمد، محاضرات الادباء، ج2ص410، بیروت، دارالقلم، 1420ق. 18. مالکی، ابوبکر احمد بن مروان، المجالسة و جواهر العلم، ج1ص494، بیروت، دار ابن حزم، 1423ق. 19. بستی، محمد بن حبان، روضة العقلاء ج1ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1397ق-1977م. 20. حلیة الاولیاء، ج3ص195.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه به نقل از فارس