قداست و جاودانگی شهدا از دیدگاه شهید مرتضی مطهری
۱۴۰۴/۰۲/۰۶
کامران پورعباس
استاد شهید مرتضی مطهری بارها در کلام و نوشتار خویش از مقام رفیع شهادت و قداست و جاودانگی شهدا صحبت کرده است.
گزیدهای از دیدگاههای شهید مطهری در باب شهید و شهادت را نقل میکنیم:
شهادت، بزرگترین موفقیت و آرزو
«اولیاءالله مرگ به صورت شهادت را بلاشرط از خدا طلب میكنند، زیرا شهادت هر دو خصلت را دارد: هم عمل و تكامل است - بلكه همانطور كه از حدیث نبوی نقل كردیم هر عمل نیكی در نردبان تكامل، بالاتر هم دارد جز شهادت - و از طرف دیگر انتقال به جهان دیگر است كه امری محبوب و مطلوب و مورد آرزوی اولیاءالله است. این است كه میبینیم مثلاً علی(علیهالسلام) آنگاه كه میبیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده، از خوشحالی در پوست نمیگنجد.
علی(علیهالسلام) در فاصلۀ ضربت خوردن تا وفات، جملههای زیادی دارد كه در كتب و از آن جمله در نهجالبلاغه مسطور است. یكی از آن جملهها در همین زمینه است:
«وَ اللهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ وارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لا طالِعٌ اَنْكَرْتُهُ وَ ما كُنْتُ اِلّا كَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ.» (به خدا قسم هیچ امر مكروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است.)
همان رخ داده كه میخواستم؛ به آرزوی خود كه شهادت است رسیدم. مثَل من، مثَل كسی است كه شب تاریك در جستوجوی آب در صحرایی میگردد و ناگاه چاه آبی و یا سرچشمهای پیدا میكند. مثَل من، مثَل جویندهای است كه به مطلوب خود نائل شده باشد.... در سحر نوزدهم رمضان، تا ضربت دشمن فرق علی را میشكافد، اولین یا دومین جملهای كه از او شنیده میشود، این است كه: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَه»، سوگند به پروردگار كعبه كه رستگار شدم.
پس، شهادت از نظر اسلام از جنبۀ فردی یعنی برای شخص شهید یك موفقیت است، بلكه بزرگترین موفقیت است؛ آرزوست، بلكه بزرگترین آرزوست.
امام حسین فرمود: جدّم به من فرموده است كه تو درجهای نزد خدا داری كه جز با شهادت به آن درجه نائل نخواهی شد. پس، شهادت امام حسین برای خود او یك ارتقا است، عالیترین حد تكامل است.»
عاشورا؛ روز شهید
«امام حسین(علیهالسلام) به واسطۀ شخصیت عالیقدرش، به واسطۀ شهادت قهرمانانهاش، مالك قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.... در اسلام یک روز است که روز شهید است و آن روز عاشورا است.... شهدا در میان همۀ صلحا و سعدا میدرخشند و اصحاب امام حسین در میان همۀ شهدا.»
***
«تاریخ نشان میدهد كه سخنانی كه با خون نوشته شده، هرگز پاك نمیشود زیرا از كمال صداقت و خلوص و عمق تصمیم و اندیشه حكایت میكند. منطق شهید فوق منطقهای دیگر است....
پیامهایی مانند پیام امام حسین بدون آنكه در صفحه سنگی یا لوحه فلزی حك شود، چون با خون خودشان و با اینكه صرفاً روی صفحه لرزان هوا ثبت شد، در دلها و سینهها حك شد و مانند خطوط نورانی وحی در دل انبیا، برای همیشه باقی ماند(ان للحسین محبه مكنونه فی قلوب المؤمنین)، در عالیترین مقامات و مراكز روحها ثبت شد تا آنجا كه دلها كانونی شد از احساسات او، بردن نامش اشكها را جاری میسازد.
خدا میداند كه در طول هزار و سیصد سال چند هزار تن اشك مانند گلاب از گل گرفته است. چرا؟ چون ان الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا، چون پیام آنها دل آشنا و فطرت بود، چون سخن من و ما نبود، سخن خدا و مرد در كار بود.»
محترم بودنِ خاك و قبر شهید
«صدّیقۀ كبری فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) وقتی كه پدر بزرگوارشان دستور تسبیحات معروف را به ایشان دادند (34 بار الله اكبر، 33 بار الحمد لله و 33 بار سبحان الله که ما هم معمولاً بعد از نماز به عنوان تعقیب یا در وقت خواب میخوانیم)، رفت سر قبر عموی بزرگوارش جناب حمزهًْ بن عبدالمطّلب و از تربت شهید برای خود تسبیح درست كرد. اینها معنی دارد.
یعنی چه؟ خاك شهید محترم است. قبر شهید محترم است. انسان برای اینكه اذكار و اوراد خود را بشمارد، نیازمند به سبحه (تسبیح) است؛ چه فرق میكند كه دانههای تسبیح از سنگ باشد یا چوب یا خاك و از هر خاكی بردارد برداشته است، ولی ما این را از خاك تربت شهید برمیداریم و این نوعی احترام به شهید و شهادت است؛ نوعی بهرسمیت شناختن قداست شهادت است.
بعد از شهادت امام حسین(علیهالسلام) اگر كسی بخواهد از خاك شهید تبرك بجوید، از خاك حسین بن علی تهیه میكند.
ما كه میخواهیم نماز بخوانیم و از طرفی سجده بر فرش و بر مطلق مأكول و ملبوس را جایز نمیدانیم، با خود خاكی یا سنگی برمیداریم، ولی پیشوایان ما به ما گفتهاند حالا كه باید بر خاك سجده كرد، بهتر كه آن خاك از خاك تربت شهیدان باشد؛ اگر بتوانید، از خاك كربلا برای خود تهیه كنید كه بوی شهید میدهد؛ یعنی تو كه خدا را عبادت میكنی، سر بر روی هر خاكی بگذاری نمازت درست است ولی اگر سر بر روی آن خاكی بگذاری كه تماس كوچكی، قرابت كوچكی، همسایگی كوچكی با شهید دارد و بوی شهید میدهد، اجر و ثواب تو صد برابر میشود.
امام فرمود: سجده كنید بر تربت جدم حسین بن علی كه نمازی كه بر آن تربت مقدس سجده كردهاید، حجابهای هفتگانه را پاره میكند. یعنی ارزش شهید را درك بكن! خاك تربت او به نماز تو ارزش میدهد.»
دلایل مقدس بودنِ نام شهید
«شهید به چه کسی میگویند؟
روزی چقدر آدم کشته میشوند؟ مثلاً هواپیما سقوط میکند و عدهای کشته میشوند، چرا به آنها شهید نمیگویند؟ چرا دور کلمه «شهید» را هالهای از قدس گرفته است؟ چون شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد، روحی که هدف مقدس دارد، کسی است که در راه عقیده کشته شده است، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.»
هیچ کس به اندازه شهدا
به بشریت خدمت نکرده است
«شهید به خون خودش ارزش میدهد. یک نفر به ثروت خودش ارزش میدهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف میکند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد. ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عامالمنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی درمیآورد و با این عمل به آن ارزش میدهد. دیگری به فکر خودش ارزش میدهد، به خودش زحمت میدهد و یک کتاب مفید و اثر علمی بهوجود میآورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش میدهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار میدهد. دیگری به خون خودش ارزش میدهد، در راه بشریت خون خودش را فدا میکند. کدامیک بیشتر خدمت
کردهاند؟
شاید خیال کنید علما یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کردهاند؛ خیر، هیچ کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز میکنند و برای بشر آزادی را به هدیه میآورند، آنها هستند که برای بشر محیط عدالت بهوجود میآورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران بهوجود میآورد. مثَل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
ابنسینا قانون ننوشت، محمد بن زکریا الحاوی ننوشت، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوی همینطور، مگر از پرتو شهدا. آنهائی که تمدن عظیم اسلامی را پایهگذاری کردند، موانع را از سر راه بشریت برداشتند، آنهائی که مثل شعلههایی در یک ظلمتهایی درخشیدند و جان خودشان را فدا کردند، آنهائی که سراسر وجودشان حماسه الهی بود، حقخواهی و حقپرستی بود، آنهائی که پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز درآوردند و مستقر کردند، آنهائی که منادی عدالت بودند، منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما که اینجا نشستهایم، مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسههای آنها هستیم.»
شهادت تزریق خون است به پیكر اجتماع
«شهید چه میكند؟ شهید تنها كارش این نیست كه در مقابل دشمن میایستد، یا دشمن را میزند یا از دشمن میخورد؛ اگر تنها این بود، باید بگوییم آن وقتی كه از دشمن میخورد و خونش را میریزند، خونش هدر رفته. نه، هیچ وقت خون شهید هدر نمیرود، خون شهید به زمین نمیریزد. خون شهید هر قطرهاش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلكه به دریایی از خون میگردد و در پیكر اجتماع وارد میشود. لهذا پیغمبر فرمود:
«ما مِنْ قَطْرَهًٍْ اَحَبُّ اِلَی اللهِ مِنْ قَطْرَهًِْ دَمٍ فی سَبیلِ اللهِ. هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطرۀ خونی كه در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست.»
شهادت تزریق خون است به پیكر اجتماع؛ این شهدا هستند كه به پیكر اجتماع و در رگهای اجتماع - خاصه اجتماعاتی كه دچار كمخونی هستن د- خون جدید وارد
میكنند.»
شهادت، فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود
در راه هدف مقدس
«شهادت قداست خود را از اینجا کسب میکند که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.»
***
«مرگی شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالی یا ظنی یا یقینی فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن فی سبیل الله از آن استقبال کند.»
***
«بدن و جامه شهید از ناحیه روح و اندیشه و حقپرستی و پاکباختگیاش کسب شرافت کرده است.»
دو رکن شهادت
«شهادت دو رکن دارد: یکی اینکه در راه خدا و فی سبیل الله باشد. دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد. هدف مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید.»
***
«اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جداشدنی نیست. صداقت اسلام انسان با این معیار شناخته میشود.»
شهدا شمع محفل بشریتند
«مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
آری شهدا شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.»
***
«هر فردی لیاقت ندارد که بابالجهاد بر رویش گشوده شود، هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد، خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است.»
منطق شهید
«منطق شهید، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.»
***
«منطق شهید، منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسهآفرینی است. منطق دورنگری بلکه بسیار دورنگری است.»
***
«منطق شهید، منطق سوختن و روشن کردن است؛ منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است.»
***
«منطق شهید از یک طرف منطق عشق الهی است و از طرف دیگر منطق اصلاح اجتماعی؛ دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آنها یک انسان بهوجود بیاورند، شهید بهوجود میآید.»
اهمیت گریه بر شهید
«اسلام با اینکه با گریه بر میت عادی چندان روی خوشی نشان نداده است، مایل است که مردم بر شهید بگریند زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج او است.»
جاودانگی شهید
«شهید از راه خون خودش، خودش را در اجتماع جاوید میکند، یعنی خون جاویدی در اجتماع بهوجود میآورد.»
***
«شهید به خون خود و در حقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی میبخشد. خون شهید برای همیشه در رگهای اجتماع میجهد.»