۱۴۸۳ - مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی: مذاکـره با دشـمن از منظر آموزههای دینـی ۱۴۰۴/۰۲/۱۰
مذاکـره با دشـمن از منظر آموزههای دینـی
۱۴۰۴/۰۲/۱۰
از مهمترین ابزار دیپلماسی، مذاکره است. مذاکره به مفهوم چانهزنی، استدلال و متقاعد کردن طرف مقابل، یکی از رایجترین و عمومیترین ابزارهای ارتباط در روابط خارجی و اقدامات دیپلماتیک محسوب میشود.
مذاکره سیاسی، ابزاری کارآمد از طریق گفتوگو برای حل مسالمتآمیز اختلافات است و نقشی اساسی در دستیابی به اهداف، مصالح و منافع حکومتها یا دو جریان متخاصم دارد. مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است. این نوشتار به بررسی مشروعیت و شرایط مذاکره با دشمن، از منظر روایات معصومان(ع) میپردازد.
1. مشروعیت مذاکره
مذاکره به عنوان یک ابزار سیاسی در شرایط خاص مجاز شمرده شده است. در تاریخ اسلام مواردی از مذاکره پیامبراکرم(صلیالله علیه و آله) و امامان(ع) با کفار و حتی ظالمان وجود دارد. برخی از مهمترین روایات و گزارشهای تاریخی که در این زمینه مطرح شدهاند عبارتند از:
الف) صلح حدیبیه
پیامبر اکرم(ص) با مشرکان مکه وارد مذاکره شد و پیمان صلحی در منطقه حدیبیه در سال ششم هجری بین ایشان و مشرکان مکه امضا شد و در سوره فتح از آن به عنوان «فتح المبین» یاد شده است: «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً؛(1) براستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم کردیم.»(2)
ب) مذاکره امام علی(ع)
امیرالمؤمنین علی(ع) در دوران خلافت خود بارها با معاویه، خوارج و سایر گروههای مخالف، گفتوگو کردهاند. برخی از مهمترین موارد مذاکره نقل میشود:
مذاکره با معاویه
یکی از اصلیترین موارد مذاکره در نهجالبلاغه، نامهنگاریهای امام علی(ع) با معاویه است. امام ابتدا سعی کردند از طریق مذاکره، معاویه را به بیعت با خود دعوت کنند. ایشان در نامهای به معاویه مینویسند: «لأَنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بُویِعُوا عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ فَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ مِنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ رَغْبَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى؛(3) همانا کسانی با من، بیعت کردهاند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت کردند، پس آن که در بیعت حضور داشت نمیتواند خلیفهای دیگر برگزیند و آنکه غایب است نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سر باز زد با او پیکار میکنند، زیرا که به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا میگذارد.»
بنابراین امام علی(ع) ابتدا از طریق مذاکره و مکاتبه سعی کردند معاویه را به بیعت دعوت کنند، اما وقتی او نپذیرفت، آماده جنگ شدند.
مذاکره با خوارج
بعد از جنگ صفین و ماجرای حکمیت، گروهی از یاران امام علی(ع)(خوارج) از ایشان جدا شدند و به مخالفت برخاستند. امام قبل از مقابله نظامی، سعی کردند از طریق گفتوگو آنها را به مسیر صحیح بازگردانند. آن حضرت تا آخرین لحظات برای رسیدن به صلح و پیشگیری از جنگ با خوارج با سیاست گفتوگو و مذاکره، مناظره، تذکر و همچنین مدارا و رحمت سعی در هدایت و زدودن پردههای جهل و نادانی آنها داشت و برای رسیدن به این هدف بارها افراد مختلفی را همچون عبدالله بن عباس پیش آنها فرستادند و حتی چند بار خود آن حضرت برای گفتوگو با آنها به اردوگاه آنان رفتند.(4)
مذاکره با طلحه و زبیر پیش از جنگ جمل
طلحه و زبیر که ابتدا با امام علی(ع) بیعت کرده بودند، بعدها برای کسب قدرت شورش کردند. امام پیش از آغاز جنگ، تلاش کردند با آنها مذاکره کنند.(5)
مذاکره امام حسن(ع) با معاویه
امام حسن(ع) با وجود عدم رضایت قلبی و آگاهی از پیمانشکنی معاویه، با در نظر گرفتن ضعف یاران و شرایط پیچیده آن زمان، صلح را بر جنگ ترجیج دادند تا شیعیان را از نابودی نجات دهند و از تلفات بیشتر جلوگیری کنند.(6)
2. اصول کلی مذاکره با دشمن
مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است.
الف) اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان
براساس روایات و سیره اهلبیت(ع)، مذاکره در صورتی مجاز است که عزت و کرامت مسلمانان خدشهدار نشود. مذاکره باید از موضع عزت باشد، نه ضعف. مذاکره باید برای احقاق حق صورت گیرد. امام حسین(ع) در برابر درخواست بیعت با یزید فرمودند: «هیهات منا الذلة؛(7) هرگز ذلت و خواری را نمیپذیریم.» هرگونه سخن و پیمانی که ذلت و ضعف اجتماع اسلامی را چه به لحاظ نظامی یا اقتصادی یا علمی به دنبال داشته باشد، بهشدت از نظر قرآن و روایات محکوم است. شروع و انجام مذاکرات و نتایج آن، نباید به گونهای باشد که عزت مؤمنان مخدوش شده و منجر به ذلت آنان شود.
ب) اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ
امیرمؤمنان علی(ع) جنگ را آخرین راهحل میدانستند و تا جای ممکن سعی در پرهیز از خونریزی داشتند. ایشان هنگامی که مالک اشتر را والی مصر منصوب کردند، فرمودند: «وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًى، فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ؛(8) اگر دشمنت تو را به صلح دعوت کرد و در آن رضایت خداوند باشد، آن را رد مکن؛ زیرا در صلح، آرامش برای سپاهیانت، آسودگی از مشکلات، و امنیت برای سرزمینت وجود دارد.»
منظور از رضایت خداوند آن است که صلح بر محور حق و عدالت صورت بگیرد تا بتواند مصلحت مردم، امنیت و آزادی آنان را تأمین کرده و از حقوق آنان محافظت کند. بهطور مثال میتوان به صلح حدیبیه و صفین اشاره کرد.
در صلح حدیبیه رضای خداوند و رسول او بود، اگرچه بعضی تندروان به مخالفت پرداختند و در صلح صفین رضای خدا و ولیّ او نبود، اگرچه بعضی به آن اصرار کردند.(9)
ج) اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح
پذیرش صلح به معنای اعتماد کامل و سادهلوحانه به دشمن نیست. امام علی(ع) بلافاصله پس از توصیه به پذیرش صلح به مالکاشتر، نسبت به مکر احتمالی هشدار میدهند: «وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ؛(10) اما کاملاً از دشمن بعد از صلح برحذر باش؛ زیرا دشمن گاهی نزدیک میشود تا غفلت ایجاد کند.»
بنابراین اگر مذاکره و صلح انجام شود، نباید به دشمن اعتماد کامل داشت؛ زیرا ممکن است فریب و نیرنگی در کار باشد. بعد از توافق با دشمن باید هوشیار بود و در صورت انجام اقدامی خلاف توافق، برخورد قاطعانه با دشمن داشت.
د) اصل دور اندیشی و عدمحسنظن به دشمن
افزون بر هوشیاری نسبت به توطئههای دشمن، باید از حسنظن و اعتماد به آنان نیز اجتناب کرد و همواره متوجه فریبکاری آنان بود. امیرمؤمنان علی(ع) به دوراندیشی توصیه کرده و از اعتماد به دشمن برحذر میدارد: «فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ؛(11) دوراندیشی باید در پیش گرفت و از حسنظن و اعتماد به دشمن پرهیز کرد.»
در اسلام با اینکه اصل بر حسنظن است؛ اما دشمن نمیتواند مورد اعتماد باشد، چون دشمن است نه دوست(12) بنابراین، با رعایت شرط دوراندیشی و عدم حسنظن به دشمن است که صلح به نفع جامعه اسلامی رقم خورده و میتواند خطرات و تهدیدات دشمن را برطرف سازد و امنیت جامعه اسلامی را تأمین کند.
ه)اصل پایبندی به عهد و پیمان در مذاکره
در مذاکره و پیمانها، صداقت و وفای به عهد بسیار مهم است. امام علی(ع)در این باره به مالکاشتر میفرمایند:
«إِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ؛ اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی، یا مسئولیتی برعهده گرفتی، به عهد خود وفادار باش و امانت را رعایت کن و جان خود را سپر پیمان خود قرار بده.»
حضرت به مالک اشتر دستور میدهد جان خودت را سپر پیمانی که با دشمن بستهای قرار بده.
و درباره اهمیت معاهده صلح به افکار عمومی مردم اشاره میکند: «فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَیْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ؛ هیچ فریضه الهی به اندازه لزوم وفای به عهد، مورد اجماع نیست؛ چون عموم مردم در عین اختلاف گرایشها و تشتت آراء، به رعایت معاهده صلح و وفای به عهد اتفاق نظر دارند.»
حضرت میفرماید حتی مشرکان نیز وفای به عهد را الزامآور دانسته و از عواقب شوم نقض آن هراس داشتند:
«وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیمَا بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ مشرکان زمان جاهلیت جدای از مسلمانان آن را مراعات میکردند؛ چون عواقب پیمانشکنی را دریافته بودند.»
پایبندی به پیمان صلح، حتی اگر مشکلات و سختیهایی را در پی داشته و هزینههایی را تحمیل کند، باز هم قابل نقض نیست. امام علی میفرماید: «وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَى ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَهٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَ لَا آخِرَتَکَ؛(13) مبادا مشکلات پیمانی که بر عهدهات قرار گرفته و خدا بر گردنت نهاده، تو را به پیمانشکنی وا دارد؛ زیرا شکیبایی تو در مشکلاتِ پیمانهایی که امید پیروزی در آینده را به همراه دارد، بهتر از نقض عهدی است که از کیفر آن میترسی و در دنیا و آخرت نمیتوانی پاسخگوی آن باشی.»
بنابراین تا زمانی که دشمن به شرایط صلح وفادار بماند، باید به معاهده صلح احترام گذاشت و از هرگونه نقض و زیرپانهادن آن دوری کرد.
و) اصل پرهیز از فریبکاری در معاهدات صلح
فریبکاری، خیانت و خدعه صفات بد و ناپسندی است که انسان مؤمن، چه با دوست و چه با دشمن، باید از آنها اجتناب کند. حضرت علی(ع) درباره معاهده صلح، هرگونه فریب، خیانت و خدعه با دشمن را نادرست خوانده و از آن باز میدارد و آن را گستاخی بر خداوند میداند: «فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لَا تَخِیسَنَّ بِعَهْدِکَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ فَإِنَّهُ لَا یَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِیٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَهَ وَ لَا خِدَاعَ فِیهِ؛(14) هرگز پیمانشکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده؛ زیرا جز نادان بدکار کسی بر خدا گستاخی روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانی را که با نام او شکل میگیرد، با رحمت خود مایه آسایش بندگان و پناهگاه امنی برای پناهآورندگان قرار داده است تا همگان به حریم امن آن روی بیاورند. پس فساد، خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد.»
در این شرط، عهد و پیمان وسیله امنیت اجتماعی و حریم آرامش مردم و پناهگاه بیپناهان معرفی شده است. بنابراین، در پیمان صلح باید از هرگونه فساد، خیانت و فریب اجتناب شود تا هم امنیت جامعه حفظ شده و اهداف صلح تحقق یابد و هم از جرئت و گستاخی بر خداوند دوری شود.
ز)اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح
معاهده صلح باید شفاف و روشن بوده و تفسیرهای مختلف در آن راه نیابد. این شرط نیز بهطور صریح در کلام امام علی(ع) نقل شده است: «وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التأکید وَ التَّوْثِقَةِ؛(15) قراردادی را امضا نکن که در عبارات آن جای گفتوگو باشد و پس از محکمکاری و دقت در قرارداد، به عبارات دوپهلو و قابلتوجیه تکیه مکن.»
در معاهده صلح باید از الفاظ صریح استفاده شود و از بهکاربردن واژههای دوپهلو و متشابه پرهیز گردد تا راه بهانهجویی برای نقض پیمان صلح و زمینه تفسیرهای مختلف و تأویلهای نابجا را ببندد؛ اگرنه، بعد از پیمان صلح ممکن است برخی طرفها آن را به نفع خود و برخلاف آنچه توافق صورت گرفته است تفسیر کنند.
توجه به شرط شفافیت معاهدات، امروزه در قراردادهای بینالمللی که طرفهای آن به زبانهای مختلف سخن میگویند، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا ممکن است یک طرف با کاربردها و ظرافتهای زبان طرف مقابل آشنایی کامل نداشته باشد.
از اینرو، زمینه به کاربردن الفاظ و تعبیرات دوپهلو که به صورتهای مختلف تفسیرپذیر باشد، وجود دارد و اگر یک طرف اهل خدعه و فریب باشد، میتواند معاهدات را بهگونهای تنظیم کند که بعد بتواند آن را به نفع خودش تفسیر کند.(16)
ح) امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزشهای دینی باشد
در شرایط اضطرار، امتیازدهی موقتی برای حفظ اصل اسلام مجاز است؛ ولی امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزشهای دینی باشد.
پیامبراکرم(ص)پیشنهاد مشرکان مبنی بر پرستش متقابل خدایان یکدیگر را با نزول سوره کافرون رد کردند: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛(17) دین شما برای خودتان و دین من برای خودم.»
نتیجهگیری
آموزههای اسلامی، در مورد تعامل با بیگانگان، همواره بر استکبارستیزی و نفی سازش با مستکبران تأکید دارند؛ اما در عین استکبارستیزی، ارتباط و تعامل با دشمن غیرمستکبر را با شرایط و ضوابطی امضا کردهاند.
اسلام مذاکره را بهعنوان یک ابزار سیاسی، مشروع میداند. در مذاکره باید اصولی را رعایت کرد؛ ازجمله اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان، اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ، اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح، اصل دوراندیشی و عدمحسن ظن به دشمن، اصل پایبندی به عهد و پیمان در مذاکره، اصل پرهیز از فریبکاری در معاهدات صلح، اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح و در نهایت این اصل که امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزشهای دینی باشد.
پینوشتها:
1. فتح، آیه 1.
2. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، بوستان کتاب، قم، 1385ش، ص677.
3. شریف رضى، نهجالبلاغه(للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 6 و نامه 54.
4. همان، خطبههای 122و 36 و 40.
5. همان، نامه 54.
6. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، صص9-14.
7. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف، ترجمه فهرى، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص97.
8. شریف رضى، نهجالبلاغه(للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.
9. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین(ع) ، دارالکتبالاسلامیه، چاپ اول، تهران، 1386ش، ج11، صص109-110.
10 و 11 شریف رضى، نهجالبلاغه(للصبحی صالح)، هجرت، قم،
12. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، تهران، 1386ش، ج11، ص111.
13، 14 و 15. شریف رضى، نهجالبلاغه(للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.
16. محسنی، محمدسالم، شرایط صلح از دیدگاه امام علی(ع)، پژوهشنامه علوی، دوره 12، شماره 23، شهریور 1400ش، صص277-290.
17. کافرون، آیه 6.
* مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی