268 - مروری بر نتایج حملات مقاومت یمن به فرودگاه تلآویو: حملهای که خیلی چیزها را تغییر داد! ۱۴۰۴/۰۲/۲۴
مروری بر نتایج حملات مقاومت یمن به فرودگاه تلآویو:
حملهای که خیلی چیزها را تغییر داد!
۱۴۰۴/۰۲/۲۴
مقدمه
در تاریخ معاصر منطقه، یمن همواره بهعنوان یکی از کانونهای پرتنش و پرچالش منطقه شناخته شده؛ کشوری که سالها درگیر بحرانهای سیاسی، درگیریهای قبیلهای، و رقابتهای منطقهای و بینالمللی بوده است. اما طی یک دهه اخیر، تحولات یمن با به قدرت رسیدن جنبش انصارالله- که ریشه در حرکت زیدیها و شیعیان شمال یمن دارد- ابعادی کاملاً متفاوت پیدا کرده است. انصارالله، که خاستگاه آن به استان صعده بازمیگردد، در آغاز راه جنبشی مذهبی- فرهنگی با گرایشهای ضداستعماری و ضدامپریالیستی بود که در واکنش به نفوذ سعودیها، آمریکاییها و رژیم صهیونیستی در ساختار سیاسی یمن شکل گرفت. با گذشت زمان و تشدید سرکوبها از سوی دولت مرکزی یمن- بهویژه در دوران «علی عبدالله صالح»- این حرکت بهتدریج نظامی شد و وارد فاز مقابله مستقیم با دولت و نیروهای خارجی گردید.
مبانی فکری انصارالله،آمیزهای از باورهای مقاومت اسلامی، اصول عدالتخواهی اجتماعی، و قرائتی بومیشده از آموزههای مقاومت در بستر جامعه زیدی یمن است. آنها با تأکید بر استقلال یمن، طرد نفوذ بیگانگان و حمایت از محور مقاومت در منطقه، توانستند پایگاه مردمی گستردهای بهویژه در شمال کشور بهدست آورند. جنگی که از سال ۲۰۱۵ به رهبری ائتلاف سعودی علیه یمن آغاز شد، به جای تضعیف انصارالله، موجب تقویت سازماندهی، انسجام و مشروعیت این جنبش شد و آنها را از یک گروه چریکی محلی، به یک نیروی سیاسی- نظامی فراگیر با ابعاد منطقهای بدل ساخت که حالا حاکمان یمن هستند. حملات موشکی اخیر به فرودگاه بنگوریون در تلآویو نهتنها جلوهای از این تحول استراتژیک است، بلکه پیامی صریح به حامیان رژیم صهیونیستی است مبنی بر اینکه توازن قوا در منطقه دیگر همانند گذشته نیست. یمنِ محاصرهشده، با دستانی خالی اما با ارادهای پولادی و فنّاوری بومی، توانسته است قدرتهای بزرگ را به چالش بکشد و قواعد بازی را از نو بنویسد.
جریان حمله چه بود؟
حمله اخیر یمن به فرودگاه بینالمللی بنگوریون در تلآویو را باید یکی از برجستهترین عملیاتهای نظامی تاریخ این کشور در چارچوب تقابل محور مقاومت با رژیم صهیونیستی دانست؛ عملیاتی که نهتنها از منظر نظامی چشمگیر بود، بلکه پیامدهای استراتژیک، روانی و اقتصادی گستردهای نیز داشت.
بر اساس گزارش منابع امنیتی اسرائیلی و تأیید غیرمستقیم برخی مقامهای رسمی، یک موشک بالستیک فراصوت که از مناطق تحت کنترل انصارالله در یمن شلیک شده بود، توانست از لایههای دفاعی چندگانه پدافند هوائی رژیم آپارتاید اسرائیل عبور کرده و در نزدیکی باند فرودگاه بنگوریون فرود آید. این حمله که دقیقاً در زمان اوج پروازهای خارجی انجام شد، سبب شد تا چندین شرکت هوائی بینالمللی از جمله ایر ایندیا، سوئیس ایر، لوفتهانزا و حتی دلتا ایرلاینز آمریکا، پروازهای خود به تلآویو را تا اطلاع ثانوی متوقف کنند. مقامات امنیتی اسرائیل ناچار شدند وضعیت اضطراری اعلام کرده و حتی برای مدتی پروازهای ورودی را به سمت فرودگاه رامون در جنوب فلسطین اشغالی منحرف کنند.
تبعات این حمله از سطح امنیت فراتر رفت و به لایههای ژئوپلیتیکی و اقتصادی نیز کشیده شد. برای نخستینبار، یک بازیگر منطقهای از فاصلهای بیش از ۲ هزار کیلومتر، مهمترین زیرساخت حملونقل هوائی رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد؛ آنهم در شرایطی که انتظار چنین جسارتی را نداشتند. روزنامههای صهیونیستی از جمله «معاریو» و «یدیعوت آحارونوت» با صراحت از بحرانی بیسابقه سخن گفتند و مقامات رسمی تلآویو نیز اعتراف کردند که فضای روانی حاکم بر شرکتهای خارجی، امکان بازگشت سریع شرایط به حالت عادی را ناممکن کرده است. از سوی دیگر، این حمله پیام نمادینی برای متحدان اسرائیلـ بهویژه آمریکاـ نیز داشت. مقاومت یمن عملاً اثبات کرد که قادر است عمق استراتژیک دشمن را هدف قرار دهد، بدون آنکه حملات آمریکا یا ائتلاف سعودی بتواند بازدارندگی ایجاد کند. این تحول، تردیدهای جدی در میان نخبگان اسرائیلی و آمریکایی درباره استراتژیهای فعلی مقابله با محور مقاومت به وجود آورد و به اعتقاد تحلیلگران غربی همچون پپه اسکوبار، این یکی از نادرترین نمونههای تحقیر قدرتهای جهانی به دست یک نیروی مقاومت بومی است.
ترامپ پرچم سفید بلند کرد!
از آغاز درگیریها در منطقه دریای سرخ، ارتش یمن با بهرهگیری از توان بومی و استراتژی «نبرد نامتقارن»، ضربات سهمگینی را به ناوگان دریایی آمریکا وارد کرد. در دور دوم تنشزایی ایالاتمتحده، که بنا به گفته سید عبدالملک الحوثی از نیمه رمضان تا اوایل ذیالقعده ادامه یافت، بیش از ۱۷۰۰ حمله دریایی و هوائی علیه یمن صورت گرفت. اما در برابر این حجم آتش، یمن نهتنها عقب ننشست، بلکه با قدرت بیشتری واکنش نشان داد. هدف قرار دادن مستقیم ناوهای هواپیمابر آمریکا از جمله یواساس هری ترومن، و حتی سرنگونی جنگنده اف-۱۸، نه تنها به حیثیت نظامی پنتاگون لطمه زد، بلکه یک تحول استراتژیک را رقم زد: برای نخستینبار پس از جنگ ویتنام، آمریکا به شکل عملیاتی در یک منطقه محدود دریایی، احساس ناتوانی و تهدید جدی کرد. این شرایط، نقطه آغاز یک عقبنشینی تدریجی ولی معنادار از جانب واشنگتن بود.
همزمان با این درگیریهای دریایی، چنانکه گفته شد انصارالله با حملهای حسابشده به فرودگاه بینالمللی بنگوریون در تلآویو، عمق جغرافیایی اسرائیل را نیز ناامن کرد. این حمله، از یکسو نماد عبور از خطوط قرمز امنیتی رژیم صهیونیستی بود، و از سوی دیگر، به آمریکا این پیام را داد که ادامه حضور و حمایت از اسرائیل در این شرایط، بهائی فراتر از محاسبات قبلی خواهد داشت. تعلیق پروازهای بینالمللی به تلآویو، لغو خدمات شرکتهای هواپیمایی بزرگ، و هشدار نهادهای بیمهگر اروپایی درباره «ریسک پرواز به اسرائیل»، تنها بخشی از تبعات فوری این حمله بود. در واقع، مقاومت یمن موفق شد با پیوند زدن جبهه نبرد دریایی با عملیات هوایی، اسرائیل را در انزوای لجستیکی قرار داده و آمریکا را در موقعیت تدافعی بیسابقهای قرار دهد.
با افزایش هزینههای میدانی و چشمانداز نامشخص پیروزی، دولت ترامپ بهتدریج از سیاست تهاجمی خود در یمن عقبنشینی کرد. علیرغم لفاظیهای معمول ترامپ، فشارهای امنیتیـ بهویژه ترس از حمله مستقیم به هواپیمای ریاستجمهوری در جریان سفر احتمالی به عربستان یا اماراتـ باعث شد واشنگتن از طریق عمان وارد مذاکره شود. محمد طاهر انعم، مشاور شورای عالی سیاسی یمن، صراحتاً اعلام کرد که انگیزه اصلی برای توافق، هراس ترامپ از هدف قرار گرفتن توسط یمن بود؛ نه دغدغه حقوق بشری یا مصالح استراتژیک. این موضوع با موضعگیری محمد عبدالسلام، سخنگوی انصارالله نیز همراستا بود؛ او تأکید کرد که توافق تنها شامل توقف حملات متقابل آمریکا و یمن میشود و شامل حمایت از اسرائیل نیست. بهعبارتی، یمن حاضر نشد حتی برای یک توافق تاکتیکی، حمایت از مردم فلسطین را متوقف کند.
عملیات همچنان ادامه دارد
با وجود اعلام توقف حملات از سوی آمریکا، مقامات انصارالله تأکید کردند که این آتشبس به معنای کاهش تنش با اسرائیل نیست. محمد البخیتی، عضو دفتر سیاسی انصارالله، تصریح کرد که عملیات دریای سرخ همچنان ادامه دارد و عبور تنها برای کشتیهایی آزاد است که با رژیم اشغالگر ارتباط ندارند. این موضعگیری شفاف نشان میدهد که مقاومت یمن نهتنها توان تحمیل شرایط خود را یافته، بلکه حتی در توافق نیز دست بالا را حفظ کرده است. از منظر سیاسی، این دستاورد را باید نقطه عطفی در تاریخ درگیریهای منطقه دانست؛ جایی که یک بازیگر غیرحکومتی با تکیه بر اراده ملی و فناوری بومی، توانست نهتنها رژیم صهیونیستی، بلکه قدرتمندترین ارتش جهان را نیز به پذیرش قواعد خود وادار کند. تحولات اخیر، بازتابی روشن از گذار تاریخی غرب آسیا از عصر هژمونی آمریکا به دوران ابتکار عمل نیروهای مقاومت است؛ دورانی که دیگر قواعد گذشته در آن کاربرد ندارد.
تبعات اقتصادی و سیاسی حملات یمن
نخستین و فوریترین پیامد حمله موشکی انصارالله به فرودگاه بنگوریون، ایجاد شکاف عمیق در اعتماد شرکتهای بینالمللی نسبت به امنیت هوائی و لجستیکی اسرائیل بود. پس از اعلام تعلیق پروازها توسط چندین شرکت بزرگ اروپایی و آسیایی (از جمله لوفتهانزا، سوئیس ایر، ایجین و ایر ایندیا)، بازار هوائی رژیم صهیونیستی با بحران بیسابقهای مواجه شد. برای اقتصادی مانند اسرائیل که در بخشهایی چون فناوری پیشرفته و گردشگری وابسته به حضور خارجیهاست، انسداد ناگهانی دروازه هوائی اصلی کشور به معنای قفل شدن زنجیره تأمین، اختلال در تجارت خارجی و ضربه به صنایع خدماتی است. همچنین، بیمهگران بینالمللی نرخ پوشش خطر را برای پروازها و سرمایهگذاریهای خارجی در تلآویو بهشدت افزایش دادهاند، به طوریکه به گفته یک مقام اقتصادی در روزنامه هاآرتص، «در ۲۴ ساعت نخست پس از حمله، برخی شرکتها قراردادهای خود را در مرحله اجرا لغو کردند یا به حالت تعلیق درآوردند.»
در پی تضعیف امنیت پروازی و نگرانی عمومی، بازار گردشگری داخلی اسرائیل که در فصل بهار آماده جذب هزاران گردشگر بود، به طور کامل فروپاشید. شرکتهای گردشگری اروپایی، تورهای خود به اسرائیل را لغو کردهاند و هتلها با نرخ کنسلی بیسابقه مواجه شدهاند. از سوی دیگر، صنعت ساختوساز اسرائیل که بخشی از تجهیزات و نیروی انسانی خود را از خارج وارد میکرد، اکنون با اختلال در حملونقل هوائی و بیم سرمایهگذاران خارجی روبهرو شده است. صادرکنندگان اسرائیلی نیز، بهویژه در حوزه کالاهای فناوری، با محدودیتهای جدی مواجه شدهاند؛ چراکه بسیاری از مشتریان ترجیح دادهاند به طور موقت از خرید کالاهایی که از طریق بنگوریون ارسال میشوند، اجتناب کنند. این وضعیت، در کنار ضعف مزمن اقتصاد اسرائیل در مواجهه با شوکهای امنیتی، ریسک سرمایهگذاری در این رژیم را در چشم نهادهای بینالمللی افزایش داده است.
در سطح منطقهای، حملات یمن باعث تشدید اختلافات پنهان میان آمریکا و برخی شرکای سنتیاش در منطقه شد. کشورهای حاشیه خلیجفارس که میزبان ناوهای آمریکایی هستند، نگران شدهاند که ادامه حضور نظامی ایالات متحده در منطقه دریای سرخ و بابالمندب، آنها را به هدف عملیات تلافیجویانه یمنیها بدل کند. این نگرانیها در جلسات غیرعلنی شورای همکاری خلیجفارس مطرح شده و حتی برخی منابع گزارش دادهاند که امارات در پشتپرده به واشنگتن اعلام کرده تمایلی به افزایش تنش در دریای سرخ ندارد. در بعد سیاسی، تلآویو نیز با بحران درونی شدیدی مواجه است؛ رسانههای اسرائیلی فاش کردهاند که وزیران کابینه، دولت نتانیاهو را به ناتوانی در مدیریت بحران امنیتی متهم کردهاند. این حمله، بار دیگر زخم کهنه بیاعتمادی میان نهادهای امنیتی و سیاسی اسرائیل را باز کرده است و ممکن است بحران سیاسی جدیدی را در دولت ائتلافی تلآویو رقم بزند.
یکی از مهمترین نتایج سیاسی این حملات، تغییر لحن آشکار واشنگتن نسبت به انصارالله بود. در حالی که پیشتر آمریکا انصارالله را تهدیدی تروریستی میدانست، اکنون ناچار به تعامل غیرمستقیم از طریق میانجیگری عمان شده است. این تغییر موضع، نشانهای از واقعگرایی جدید در سیاست خارجی ایالاتمتحده و اعتراف به شکست در ایجاد بازدارندگی در برابر مقاومت یمن است. توافق نانوشته برای توقف حملات متقابل، در عمل به معنای خروج آمریکا از حالت تهاجمی در غرب آسیا و آغاز یک دوره دفاعی محتاطانه است. بهویژه آنکه در دوران انتخابات ریاستجمهوری، ترامپ یا هیچ رئیسجمهور دیگری، نمیخواهد با تابوت نظامیان یا انفجار ناوها در سواحل سعودی مواجه شود. در نتیجه، یمن با هزینهای کمتر از آنچه تصور میشد، توانست نقطه ضعف استراتژیک آمریکا در منطقه را آشکار سازد و تصویری تازه از موازنه قوا در دریای سرخ ترسیم کند.
فرار سرمایه
حملات اخیر به فرودگاه بنگوریون و ناوهای آمریکایی، موج تازهای از بیاعتمادی را میان سرمایهگذاران خارجی در اسرائیل ایجاد کرده است. تحلیلگران اقتصادی بلومبرگ و فایننشالتایمز گزارش دادهاند که صندوقهای سرمایهگذاری بینالمللی، از جمله برخی نهادهای بزرگ فناوری مستقر در سیلیکونولی، بررسی مجدد سرمایهگذاری در شرکتهای اسرائیلی را آغاز کردهاند. در همین حال، رسانه اقتصادی «کالکالیست» اسرائیل نوشته است: «این حمله مانند یک شوک بود؛ حتی در دوران جنگ غزه نیز پروازها تا این حد دچار اختلال نشده بودند. پیام واضح است: سرمایهگذاری در اسرائیل دیگر یک منطقه کمخطر محسوب نمیشود». از سوی دیگر، بازار بورس تلآویو نیز طی روزهای پس از حمله یمنیها دچار افت ملموس شد، بهویژه در بخشهای گردشگری، هواپیمایی و بیمه که بیشترین ضربه را متحمل شدند.
بازتاب رسانهای
رسانههای جریان اصلی در غرب، هرچند معمولاً با محافظهکاری نسبت به تحولات محور مقاومت گزارش میدهند، اما اینبار نتوانستند ابعاد حمله موشکی یمن به فرودگاه بنگوریون و پیامدهایش را نادیده بگیرند. روزنامههایی مانند The Guardian و The New York Times
ضمن اشاره به تعلیق گسترده پروازها، از اصطلاحاتی نظیر «ناامنی بیسابقه در قلب اسرائیل» و «تغییر قواعد بازی» استفاده کردند. شبکه خبری CNN نیز در تحلیل خود اعلام کرد: «حوثیها نهتنها در عرصه نظامی که در حوزه رسانهای نیز دست بالا را دارند؛ زیرا توانستهاند یک فرودگاه نمادین اسرائیل را هدف قرار داده و واکنش جهانی گستردهای ایجاد کنند». در اروپا نیز نشریاتی مانند Der Spiegel آلمان، به وضوح اذعان کردند که پیام حمله یمن، فقط به اسرائیل محدود نمیشود، بلکه حامل هشداری آشکار برای آمریکا و متحدانش است: مقاومت یمن، صرفاً یک گروه شورشی محلی نیست، بلکه یک بازیگر منطقهای با توانایی ضربه زدن به زیرساختهای حیاتی در نقاط کلیدی خاورمیانه است.
بیتردید این بازتاب رسانهای گسترده، تنها به انعکاس خبر محدود نماند؛ بلکه زمینهای برای تحلیلهای عمیقتر درباره توازن قوا در منطقه فراهم ساخت. روزنامه فرانسوی Le Monde با نگاهی تحلیلیتر نوشت: «با حمله به بنگوریون، یمن نشان داد که دیگر فقط دغدغه دفاع از صنعا یا الحدیده را ندارد؛ بلکه وارد مرحلهای از بازدارندگی منطقهای شده است.» در همین راستا، Foreign Policy نیز در یادداشتی هشدار داد که حملات انصارالله اکنون دیگر واکنشی نیست، بلکه «کنشگری استراتژیک برای تغییر معادلات ژئوپلیتیکی» است. شبکه ژاپنی NHK نیز گزارش داد که تعلیق پروازها از سوی خطوط هوائی آسیایی، نه به دلیل فشار سیاسی، بلکه بر پایه ارزیابیهای امنیتی مستقل و واقعی از «تهدید موشکی مؤثر» صورت گرفته است. همچنین در آمریکا، اندیشکده Council on Foreign Relations در گزارشی تأکید کرد: «در حالیکه دولت بایدن درگیر تبیین سیاستهای خاورمیانهای خود است، یمن موفق شده است شکافی عمیق در ساختار بازدارندگی آمریکا در دریای سرخ ایجاد کند که تبعات آن فراتر از یک عملیات موشکی است.» این حجم از پوشش و تحلیل، از تغییر جایگاه یمن در نگاه رسانههای غربی حکایت دارد؛ جایگاهی که دیگر نمیتوان آن را بهعنوان یک «کشور فقیر با جنگ داخلی» توصیف کرد، بلکه بهعنوان بخشی از نظم جدید مقاومت در منطقه شناخته میشود.
در داخل سرزمینهای اشغالی، رسانههای عبریزبان از جمله «معاریو»، «یدیعوت آحارونوت» و «هاآرتص» با زبانی تند و گاه ملتهب، عملکرد نظامی و سیاسی دولت نتانیاهو را زیر سؤال بردند. «معاریو» در گزارشی صریح نوشت: «ما انتظار چنین بردی از سوی حوثیها را نداشتیم. اینکه آنها بتوانند تلآویو را در مرکز هدف قرار دهند، نشان میدهد هیچ نقطهای در این کشور امن نیست.»
«یدیعوت» نیز در تحلیل خود هشدار داد: «اگر پروازها برنگردند، نهفقط گردشگری بلکه هویت اقتصادی اسرائیل آسیب خواهد دید.» همچنین رسانهها بهصراحت اذعان کردند که سطح آمادهباش در فرودگاه بنگوریون در حالت اضطرار باقی مانده و بسیاری از پروازهای داخلی نیز با تغییر مسیر یا تعویق مواجه شدهاند. این حجم از پوشش رسانهای منفی، فشار اجتماعی و سیاسی زیادی بر کابینه راستگرای اسرائیل وارد کرده که در حال حاضر با بحران مشروعیت و اعتراضات داخلی مواجه است.
گزارشهایی از شبکه «کان ۱۱» و همچنین برنامههای تحلیلی شبکه ۱۲ اسرائیل نیز بهوضوح نشان داد که افکار عمومی در سرزمینهای اشغالی بهشدت دچار اضطراب و بیاعتمادی نسبت به کارآمدی ساختار امنیتی شدهاند. شبکه «کان» در گزارشی میدانی، از نظرسنجی فوری میان شهروندان تلآویو پرده برداشت که بر اساس آن، بیش از ۶۳ درصد پاسخدهندگان اعلام کردند دیگر احساس امنیت در مراکز عمومی ندارند. این نگرانی، بهویژه در میان جامعه کسبوکار و فعالان حوزه گردشگری تشدید شده است؛ به طوری که اتحادیه هتلداران اسرائیل با صدور بیانیهای رسمی اعلام کرد رزروهای تابستانی از سوی گردشگران خارجی «کاهش کمسابقهای» داشته است. در ادامه این موج، حتی برخی تحلیلگران نظامی از جمله «ران بن یشای» در تحلیل منتشرشده در «یدیعوت» تصریح کردند که «تلآویو در مواجهه با تهدید موشکی یمن، نه طرح پدافندی کارآمد دارد و نه استراتژی بازدارنده مشخص.» مجموعه این انتقادات، نوعی وضعیت تدافعی در دستگاه تبلیغاتی اسرائیل ایجاد کرده که ناگزیر به اعتراف به شکاف عمیق میان روایت رسمی و واقعیت میدانی است.
در واکنش به این تحولات، لابیهای صهیونیستی در ایالاتمتحده، بهویژه AIPAC، تلاش کردند با فشار بر کنگره، ایالاتمتحده را وادار به حمایت عملی از اسرائیل کنند، اما فضای عمومی واشنگتن چندان آمادگی پذیرش هزینههای تازه برای دفاع از تلآویو را ندارد. تحلیلهایی در والاستریت ژورنال و واشنگتن پست منتشر شد که از «دگرگونی شرایط میدانی» سخن میگفتند و به تلآویو هشدار میدادند که دیگر نباید انتظار مداخلات فوری و بیقیدوشرط آمریکا را داشته باشد. این واکنش سرد، نهتنها اسرائیل بلکه لابیهایش را نیز دچار سردرگمی کرده است؛ بهویژه آنکه در میان خود جامعه یهودیان آمریکا نیز، صدای منتقدانِ ماجراجوییهای بیپایان تلآویو بلندتر شده است. در این شرایط، حمله موفق یمنیها، نهفقط یک پیروزی نظامی، بلکه یک ضربه استراتژیک به تصویرسازی اسرائیل بهعنوان «جزیرهای امن در منطقهای متلاطم» بود.
در ادامه این تحولات، نشریه Foreign Policy در گزارشی تحلیلی اشاره کرد که حتی در درون ساختار تصمیمگیری ایالاتمتحده، نوعی تجدیدنظر محتاطانه در حال شکلگیری است؛ چراکه مقامات پنتاگون بهخوبی دریافتهاند مداخله نظامی مستقیم در حمایت از اسرائیل، بهویژه در تقابل با نیروهایی مانند انصارالله، نهتنها پرهزینه بلکه بینتیجه خواهد بود. در همین راستا، «بروس ریدل»، کارشناس ارشد اندیشکده بروکینگز، هشدار داد که «ادامه اتکای واشنگتن به بازیگری چون اسرائیل که در مهار بحرانهای منطقهای ناکام بوده، هزینههای ژئوپلیتیکی زیادی برای ایالاتمتحده خواهد داشت.» از سوی دیگر، گزارش شبکه MSNBC با اشاره به افزایش مخالفتهای داخلی، تصریح کرد که بخشی از رأیدهندگان دموکرات بهویژه جوانان، دیگر از حمایتهای بیچونوچرای دولت آمریکا از تلآویو دفاع نمیکنند. در چنین فضائی، لابیهای صهیونیستی مانند AIPAC برای نخستینبار طی دهههای اخیر با بحران مشروعیت در سطح افکار عمومی آمریکا مواجه شدهاند؛ بحرانی که اگر ادامه یابد، بهتدریج قدرت نفوذ سیاسی آنها در تصمیمگیریهای کلان ایالاتمتحده را نیز به چالش خواهد کشید.
حمله موشکی ارتش یمن به فرودگاه بنگوریون تنها یک عملیات نظامی نبود؛ این حمله حامل پیامی عمیق، تاریخی و حتی تمدنی بود. یمنیها نشان دادند که پشتیبانیشان از مردم فلسطین، نه شعار رسانهای بلکه استراتژی اصیل در بطن ایمان و هویت آنان است. در زمانی که بسیاری از دولتهای عربی پشت به آرمان فلسطین کردهاند و در صف عادیسازی با تلآویو ایستادهاند، مردانی از صعده، تعز و الحدیده، بیچشمداشت، هزینه حمایت از غزه را با خون و محاصره و موشک میپردازند. آنچه امروز در آسمان تلآویو یا دریای سرخ رخ میدهد، بازتاب فکری است که «مقاومت» را بهمثابه یک اصل وجودی و نه یک تاکتیک مقطعی تلقی میکند. در این معادله جدید، «جغرافیای مقاومت» دیگر از مرزهای سرزمینی عبور کرده و به نقشهای فراملی بدل شده است که خطوطش را نه دیپلماتها، بلکه اراده ملتها ترسیم میکند. از کربلای ۲۰۰۴ در نجف و بصره، تا نبرد ۳۳ روزه در جنوب لبنان، تا این روزها که صعده در شمال یمن به پناهگاه مقاومت فلسطینی تبدیل شده است، یک پیوستار روشن وجود دارد: مقابله با اشغالگری به زبان مردم، نه با زبان قدرتهای بزرگ. یمن، کشوری که سالها در رنج فقر، جنگ داخلی، محاصره و تحقیرهای جهانی بود، حالا پرچمدار مرحلهای تازه از مقاومت است. جنگ با یمن برای آمریکا و اسرائیل، بهتدریج به نبردی پرهزینه، ناتمام و خستهکننده تبدیل شد؛ تا آنجا که حتی چهرهای چون ترامپ که همیشه ژست مرد عمل به خود میگرفت، ترجیح داد زیر سایه ترس و با میانجیگری عمانیها، از صحنه عقبنشینی کند. این، پیروزی یک ملت بود، نه تنها با موشکها، بلکه با ماندن، با ایستادگی، با باور. امروز وقتی کودکی در غزه از شلیک پهپادهای اسرائیلی جان میگیرد، دیگر تنها نیست؛ در صعده، در صنعاء، در الحدیده، در دل خاکی که هنوز بوی خون جنگ تحمیلی سعودی را میدهد، کسانی هستند که شب را با امید پرتاب موشک به تلآویو به صبح میرسانند. این همان همبستگی نوینی است که نظم منطقه را بازنویسی میکند: همبستگی جنوب جهانی، ایمان به ارادههای شکستناپذیر و مقاومت در برابر یک نظم خسته، که دیگر نه مشروع است، نه مؤثر.
آینده در دست استادان جنگ نامتقارن
حملات اخیر یمن به اهداف استراتژیک رژیم صهیونیستی و ناوهای آمریکایی، تنها یک پیروزی میدانی نیست؛ بلکه آغازی است بر یک روند بازآرایی نظم منطقهای. در آینده نزدیک، احتمالاً شاهد تقویت موقعیت سیاسی و دیپلماتیک انصارالله در صحنه بینالملل خواهیم بود؛ گروهی که تا همین چند سال پیش از سوی غرب «شبهنظامی شورشی» تلقی میشد، اکنون در تراز یک بازیگر منطقهای با قابلیت بازدارندگی نظامی و نفوذ ژئوپلیتیکی ظاهر شده است. این تحول بهویژه با ادامه جنگ در غزه و تضعیف مشروعیت اسرائیل، میتواند جایگاه یمن را بهعنوان یکی از ستونهای «محور مقاومت» مستحکمتر کند.
از سوی دیگر، این روند تأثیر مستقیمی بر استراتژی نظامی آمریکا در منطقه دارد. تجربه تلخ سقوط جنگندهها، آسیبپذیری ناوهای هواپیمابر و ناتوانی در مهار یک کشور فقیر اما مصمم، واشنگتن را وادار خواهد کرد که در بلندمدت به تجدیدنظر در سیاستهای مداخلهگرایانه خود در غرب آسیا بپردازد. بعید نیست که در ماهها و سالهای آینده، آمریکا مسیر کاهش تنش و حتی خروج تدریجی از برخی نقاط بحرانی مانند دریای سرخ یا تنگه بابالمندب را پیش بگیرد؛ بهویژه اگر این حضور، بیش از آنکه بازدارنده باشد، به هزینهای سنگین و تبلیغاتی برای دشمنانش بدل شود.
تحولات اخیر همچنین نظم دریایی جهانی را با چالشهایی جدی مواجه کرده است. اگر یمن همچنان بر ممنوعیت عبور کشتیهای مرتبط با اسرائیل از مسیرهای استراتژیک پافشاری کند، امنیت تجارت جهانی، بهویژه انتقال انرژی و کالا از آسیا به اروپا، دستخوش بیثباتی خواهد شد. این امر کشورهای بزرگ اقتصادی را وادار خواهد کرد تا یا در جهت پایان دادن به محاصره غزه به اسرائیل فشار بیاورند یا بهدنبال مسیرهای جایگزین پرهزینهتری باشند. به این ترتیب، پشتیبانی یمن از فلسطین، از مرز ایدئولوژی عبور کرده و به یک ابزار اثرگذار ژئواکونومیک تبدیل شده است.
در نهایت، روند تحولات نشان میدهد که عصر «جنگهای نامتقارن» به مرحلهای تازه وارد شده است؛ مرحلهای که در آن دیگر برتری تسلیحاتی لزوماً به معنای برتری استراتژیک نیست. بازیگرانی چون انصارالله نشان دادهاند که با اتکا به اراده، حمایت مردمی، تسلیحات بومی و پشتوانه ایدئولوژیک، میتوانند معادلات قدرت جهانی را برهم بزنند. اگر این مسیر ادامه یابد، غرب آسیا به صحنهای از ظهور قدرتهای نوین بومی تبدیل خواهد شد که قواعد بازی را به نفع ملتها و علیه هژمونیهای فرسوده بازتعریف میکنند.
جنگهای نامتقارن در اصل به درگیریهایی اطلاق میشود که در آن دو طرف نزاع از نظر توان نظامی، فناوری، منابع و جایگاه بینالمللی در سطوح بسیار نابرابری قرار دارند. در اینگونه جنگها، طرف ضعیفتر با بهرهگیری از تاکتیکهای غافلگیرکننده، تسلط بر جغرافیا، نبرد چریکی، اطلاعات محلی و گاهی انگیزههای ایدئولوژیک سعی میکند نقاط ضعف دشمن قدرتمندتر را هدف قرار دهد. این نوع جنگها در دهههای اخیر بهویژه پس از جنگ ویتنام و سپس درگیریهای افغانستان و عراق، بهصورت جدی وارد دکترینهای نظامی و امنیتی شدهاند. در واقع، تجربههای متعدد نشان داده که دستیابی به پیروزی در جنگهای نامتقارن نهتنها ممکن است، بلکه در مواردی، طرف ضعیفتر توانسته به طور کامل مسیر جنگ را تغییر داده و حتی به پیروزی نهائی دست یابد، بیآنکه لزوماً از نظر سختافزاری برتری داشته باشد.
یمن امروز به الگویی شاخص از موفقیت در میدان جنگهای نامتقارن تبدیل شده است. جنبش انصارالله با منابع محدود اما ارادهای فراتر از انتظار، توانسته در برابر ائتلافی متشکل از قدرتهای جهانی و منطقهای ایستادگی کند. این گروه با اتکا به تسلیحات بومی، مهارت بالا در جنگ چریکی، تکیه بر شبکههای اطلاعاتی و پشتیبانی مردمی، نهتنها در برابر حملات هوائی و زمینی ائتلاف سعودی-آمریکایی مقاومت کرده، بلکه توانسته عملیاتهایی با برد استراتژیک علیه اهدافی مانند فرودگاه بنگوریون و ناوهای آمریکایی در دریای سرخ ترتیب دهد. آنچه انصارالله را از دیگر گروههای مقاومت متمایز میکند، ترکیب بینظیر بین انگیزههای ایدئولوژیک، تخصص نظامی و مدیریت رسانهای است. تجربه یمن اثبات کرد که در میدان جنگهای مدرن، دیگرتانک و جنگنده حرف آخر را نمیزنند؛ بلکه درک صحیح از تاکتیک، جامعه، روان دشمن و توازن سیاسی منطقهای، سرنوشت نبرد را تعیین میکند. به همین دلیل است که بسیاری از تحلیلگران، یمن را نهتنها یک بازیگر، بلکه یک آموزگار نوظهور در میدان نبردهای نامتقارن میدانند.