۱۵۰۸ - سیرۀ تربیــتی آیتالله سید علی قاضی ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
سیرۀ تربیــتی آیتالله سید علی قاضی
۱۴۰۴/۰۲/۲۷
اسماعیل نساجیزواره
نهم اردیبهشتماه (۱۲۴۵ه.ش) یادآور طلوع خورشید منظومه معرفت و عرفان حضرت آیتالله سید علیآقا قاضی طباطبایی(ره) است. به بهانه میلاد فرخنده این عارف فرزانه، نگاشته ذیل که مبین راهبردهای سازنده ایشان در عرصه تعلیم و تربیت است به سالکان کوی معرفت و پویندگان راه حقیقت تقدیم میشود
***
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک[1]
تاریخ درخشان و پرافتخار حوزههای علمیه شیعه، همواره شاهد ظهور عالمان کبیر و عارفان بصیری بوده که با همتی بلند و عزمی راسخ، مراتب علم و معرفت را یکی پس از دیگری طی کرده و به درجات متعال نائل شدهاند. این هادیان الهی به سان ستارگان فروزان با پرتوافشانی خود در راستای رشد و بالندگی جامعۀ اسلامی و احیای ارزشهای راستین، تلاشهای وافری را مبذول داشتهاند و با تفکر پاک و اندیشۀ ناب، سرگشتگان وادی حیرت را از ظلمت و تاریکی نجات داده اند؛ چنانکه نبی مکرم(ص) میفرماید: «إنما مَثَلُ العلماءِ فی الأرضِ مثلُ النُّجومِ فی السَّماءِ لِتَهتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبحرِ؛[2] همانا دانشمندان بر روی زمین همچون ستارگان در آسمان هستند که مردم در تاریکیهای خشکی و دریا به کمک آنها هدایت میشوند.»
یکی از ستارگان پرفروغ در منظومۀ معرفت و عرفان، سیدالعارفین و حجتالذاکرین حضرت آیتالله سید علیآقا قاضی طباطبایی(ره) است. وی با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمام معارف اسلامی صاحب نظر شود و در وادی عرفان و خداشناسی قلۀ معرفت را فتح کند. آنچه از سیرۀ این شیر بیشۀ تقوا و اسوۀ معرفت برمیآید، این است که پس از پیمودن مسیر عبودیت و اخلاق، با شجاعت و صلابت، مشعل منیری را به دست گرفت تا در مسیر سالکان کوی عشق پرتوافشانی کند و این روشنگری، در افکار بلند و سیرۀ تربیتیاش نمودی برجسته دارد.
ایشان عمری را در راه اعتلای کلمۀ حق گذراند و با اخلاصی کمنظیر، در راه اسلام و قرآن گام برداشت و بازدهی بسیار عالی را در قلمرو عرفان و معرفت از خویش باقی گذاشت و با افکار بلند و عارفانهاش تأثیری عمیق در بین مشتاقان معرفت و طالبان اخلاق گذاشت و تربیتیافتگانی زبده را به جامعۀ اسلامی تقدیم کرد.
تکریم شاگردان
یکی از روشهای صحیح و کارآمد در تربیت انسان، احترام و تکریم شخصیت است. این شیوه در حقیقت پشتوانۀ سلامت روان بشر و از مهمترین عوامل رشد شخصیت اوست. خداوند متعال در قرآنکریم، بنیآدم را تکریم کرده است و هیچ موجودی را برتر از او نیافریده است: «ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکبهای راهور سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.»[3]
از آیۀ مزبور چنین استفاده میشود که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکی کرامت و دیگری برتری بر سایر مخلوقات. منظور از تکریم انسان، اعطای خصوصیاتی به او است که در سایر موجودات و پدیدهها نیست و منظور از برتری، اعطای خصوصیاتی است به انسان که دیگر موجودات در آن شرکت هستند، ولی انسان در حد اعلا از آن برخوردار است.
حضرت آیتالله میرزا علیآقا قاضی معتقد بود نظر به اینکه انسان از این دو مزیت عالی و فطری برخوردار است، احترام و تکریم شاگرد، یک وظیفۀ اساسی برای استاد است که در حوزۀ تعلیم و تربیت، هیچ عاملی نباید مانع از تحقق آن شود؛ بنابراین در سیرۀ تربیتی خود، توجه خاصی به این موضوع داشت. آن عارف وارسته، به همۀ شاگردانش به دیدۀ کرامت و بزرگواری مینگریست و تلاش میکرد بزرگی و عزت نفس را در آنان تقویت کند. ایشان شاگرداناش را بچههای خود میدانست و آنقدر با آنان مهربان و بیتکلف بود که وقتی فهمید شاگردش آیتالله کشمیری خرمای دری دوست دارد، به در منزلاش میرفت و برایش از آن نوع خرما میبرد.[4]
وقتی با شاگردانش راه میرفت، پشتسر آنان حرکت میکرد و هرچه میگفتند آقا! شما جلو باشید، میگفت: نه من عقب میآیم، شما جلو بروید.[5] اگر بچههای کم سن و سال در جلسۀ تدریس وی حاضر میشدند، از جا بلند میشد و آنان را احترام میکرد و هرچه شاگردان میگفتند: اینها بچه هستند، میفرمود: بگذارید آنان هم یاد بگیرند.[6]
تهذیب نفس
این عارف روشن ضمیر برای کسب معرفت نفس دستور داده است که انسان سالک باید در هر شبانهروز حداقل نیمساعت را معین کند و به نفس خود توجه نماید. در اثر این توجه، رفته رفته معرفت نفس برای وی حاصل شده و به مقصود خواهد رسید.[7] ایشان به استناد این کلام گهربار حضرت علی(ع) که فرمودند: «قَصَمَ ظهْری صنْفانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّک وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّک؛[8] دو گروه کمر مرا شکستند: دانشمند بیشرم و حیا و نادان مقدس مآب.» ایشان معتقد بود که انسان غیرمهذب هر چه بیشتر علم بیاموزد، ضررش برای خود و جامعه بیشتر خواهد بود.
آن بزرگوار با تأسی از سیرۀ پیشوایان معصوم(ع) قلبش را از اغیاری نظیر حب ریاست، مال، نفس، شهرت و دنیا خالی کرد؛ به طوری که همهچیز را با چشم الهی میدید؛ زیرا دلهایی که با تزکیه، تصفیه و عبادت مطهر شدهاند و ذهنهایی که از اشتغالات دنیوی اعراض کردهاند و به عالم بالا توجه دارند، فرودگاه حکمتهای عرشی و فیوضات ربانی هستند.
مرحوم علامۀ طباطبایی(ره) میفرماید: در سال 1304 ه.ش که برای تحصیل به نجف مشرف شدم، از اوضاع این شهر شریف بیاطلاع بودم. نمیدانستم کجا بروم و چه بکنم؟ در بین راه همواره در فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی بمانم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مورد رضایت خداوند متعال باشد؟ وقتی به نجف اشرف رسیدم، به بارگاه حضرت علی(ع) روی کردم و گفتم: یا امیرالمؤمنین(ع)! من برای ادامۀ تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام، ولی نمیدانم چه روشی را در پیش گیرم و چه برنامهای را انتخاب کنم؟ از شما میخواهم که مرا به آنچه که مصلحت است راهنمایی کنید. منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از اینکه در درس شرکت کنم، در منزل نشسته بودم و در مورد آیندۀ خود فکر میکردم. ناگهان در خانه زده شد. در را باز کردم و دیدم که یکی از علمای بزرگ سلام کرد و داخل منزل شد. آن عالم، چهرهای جذاب و نورانی داشت.
کمکم گفتوگو را شروع کرد و با من انس گرفت. در ضمن سخنان خود به نکتۀ مهمی اشاره کرد و گفت: «کسی که برای تحصیل علم به نجف میآ ید، شایسته است که علاوهبر تحصیل دانش، به فکر تهذیب نفس خویش باشد.» این جمله را گفت و از منزل خارج شد. سخنان او مرا شیفته کرد و تا زمانی که در نجف بودم، از محضر آن عالم پرهیزکار بهره میبردم.»[9] مرحوم علامه طباطبایی هر موقع از تهذیب نفس و کمالات معنوی سخن به میان میآمد، میگفت: «ما هرچه داریم از مرحوم آقای حاج میرزا علیآقای قاضی داریم.»
جذب شاگردان
یکی از مهمترین ویژگیهای یک معلم و استاد توانمند در فرآیند تعلیم و تربیت، جذب شاگردان است. آیتالله سید محمدحسین همدانی صاحب تفسیر ارزنده «انوار درخشان» میفرماید: «در سال 1348 ه.ق که من در مدرسۀ قوام نجف اشرف درس میخواندم، مرحوم میرزا علیآقا قاضی به آنجا تشریف آوردند و از تولیت مدرسه یک حجره برای تهجد و عبادت درخواست کردند. در آنجا بود که من شیفتۀ این عالم جلیل القدر شدم. چند ماهی از آمدن آن بزرگوار به مدرسه میگذشت که من خدمت ایشان رفتم و تقاضا کردم که کتاب جامعالسعادات مرحوم ملا مهدی نراقی را برای من بخواند و ایشان با کمال بزرگواری پذیرفت. سپس قرار شد من در کنار درسهای دیگر، در ساعات فراغت، خدمتشان برسم تا این کتاب را تدریس کنند. اما چه درسی! واقعاً درس عرفانی بود! بعد از چندی، تمام اذکار من میرزا علیآقای قاضی(ره) شده بود. به هیچ درسی توجه نمیکردم و تنها درس ایشان مورد توجه من بود. وقتی تدریس را شروع میکرد، تمام دروس دیگر از خاطرم میرفت و تنها محو آن بزرگوار میشدم. تمام روز به چیزی جز سخنان گهربار این عارف فکر نمیکردم. رفته رفته در اثر بیداریهای شبانه در من تغییراتی به وجود آمد.»[10]
دعوت به استقامت و پایداری
مرحوم آیتالله قاضی(ره) انسان صبوری بود. او برای اینکه ابواب آسمان به رویش گشوده شود، چهل سال صبر و استقامت کرد. در سیرۀ تربیتیاش خاطرنشان میکند که انسان بدون استقامت به جایی نمیرسد؛ لذا به شاگردان خود میگفت اگر طالب حقیقت هستید، به جستوجو ادامه دهید. اگر الان به هدف نرسیدید، بالاخره زمانی خواهید رسید. وی میفرمود: «انسان هیچ وقت نباید در زندگی مأیوس شود و بهخاطر دیرکرد نتیجه، نباید دست از سیر و سلوک بردارد، زیرا ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشاند و سپس ناگهان به اندازۀ گردن شتر آب زلال و روان جاری شود. هرکس در راه تلاش و کوشش، خداوند را درنظر بگیرد، خداوند برای رسیدن به اهداف و مقاصد برایش کافی است.»[11]
آن عارف وارسته که خود نماد استقامت در سیر و سلوک بود، شاگردان خود را نیز به استقامت و پایداری در امور توصیه میکرد. آیتالله مرندی(ره) یکی از شاگردان نامدار ایشان نقل میکند که: سید علیآقا قاضی در همت و تلاش مورچه را مثل میزد که با چه زحمت و کوششی برای خود توشه جمع میکند و هنگام انتقال دانه به لانه، بارها از بلندی پرت میشود، ولی ناامید نمیشود و دوباره به تلاش خود ادامه میدهد و سرانجام خود را به مقصد میرساند.[12] ایشان ادامه میدهد که آقای قاضی، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میدانست. این یک مقام بسیار عالی است که انسان از مرز خارج نشود و در برابر احکام شرع مقدس اسلام تعبد کامل داشته باشد[13] همچنین مرحوم آیتالله شیخ عباس قوچانی(ره) وصی آن عارف بیبدیل میگوید: «از لحاظ توکل بر خدا، احدی را مانند آقای قاضی ندیدم. او همچون کوه استوار بود، به طوری که ابداً مسائل مختلف اجتماعی و زندگی خم بر ابروی ایشان نمیآورد! آری او کوه بود! وی در راه سیر و سلوک، آنقدر استقامت و صبر کرد تا لطف و عنایت حضرت حق از هر جهت برایش جاری شد؛ بهگونهای که خود میگوید: هرچه را میخواستم تماماً به دست آوردم.»[14]
تأکید بر فریضۀ نماز
آن عالم فرزانه به استناد آیۀ شریفۀ «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تنْهی عنِ الْفحْشا وَالْمُنْکرِ وَلَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ»[15] به خواندن نمازهای پنجگانه در اول وقت بسیار مقید بود.
حضرت آیتالله بهجت(ره) از قول ایشان نقل میکند که فرمود: «هرکس نمازهای واجب یومیه را اول وقت بخواند، به همۀ مقامات معنوی خواهد رسید.»[16]
وی در منزل خود تدریس میکرد و نماز جماعت را نیز به همراه شاگردان در خانه اقامه میکرد و بسیار با طمأنینه میخواند. آن عارف وارسته، خطاب به یکی از شاگردانش اینگونه نوشته است: «شما را سفارش میکنم به اینکه نمازهای یومیه را در وقت فضیلت در مسجد بخوانید؛ زیرا مسجد برای مؤمن همانند آب است برای ماهی.»[17]
مرحوم علامه طباطبایی میگوید: «هنگامی که در نجف اشرف به درس و بحث مشغول بودم، یکی از روزها مرحوم قاضی به من برخورد کرد و بدون مقدمه گفت: اگر طالب دنیایی، نماز شب بخوان و اگر طالب آخرت هستی، باز هم نماز شب بخوان.»[18] آری! از دیدگاه میرزا سید علیآقا قاضی(ره) فریضۀ نماز و نوافل انسان را به قلۀ تقوا صعود میدهد و هرچه نماز، کاملتر اقامه شود، سالک به مراتب والاتری از تقوا دست مییابد.
انس با قرآن
استناد به آموزههای وحیانی در مکتب تربیتی سید علیآقا قاضی(ره) جایگاه ویژهای دارد. او خود مفسر آیات الهی بود و بهرۀ فراوانی از این کتاب آسمانی میبرد. این عارف فاضل، مصداق روشن و کامل «عبادالرحمان» بود که خداوند متعال در وصف آنان میفرماید: «وَالَّذِینَ إِذَا ذُکرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخِرُّوا عَلَیهَا صُمًّا وَعُمْیانًا؛[19] و آنان کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان یادآوری شود، کورکورانه در آن آیات ننگرند، بلکه با دل آگاه و چشم بینا آنها را مشاهده میکنند تا به مقام معرفتشان افزوده شود.»
سیرۀ این عارف گرانمایه در عمل آکنده از آموزههای قرآنی بود و در طول زندگیاش هرگز از قرآن جدا نشد و همدم قرآن بود. در توصیه به شاگردانش میگفت: «علیکم بقراءة القرآن فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المؤمنین؛[20] بر شما باد به قرائت قرآن در شب با صدای زیبا و غمانگیز، زیرا آن شراب مؤمنان است.»
شاگردان ایشان نیز تربیت شدۀ مکتب قرآن بودند، به طوری که علامه طباطبایی(ره) بزرگترین اثر تفسیری (المیزان) را نوشت و با این کار ارزندهاش، علم تفسیر را در حوزههای علمیه رونقی دوباره داد.
آیتالله حسنزادهآملی(ره) از استاد خود علامه طباطبایی(ره) اینگونه نقل میکند که مرحوم طباطبایی(ره) فرمود: استاد ما، عارف عظیم و سالک مستقیم،مرحوم آیتالله حاج علیآقای قاضی(ره) اولین دستوری که به هر شاگرد خود میداد، ذکر یونسیه «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» بود که به حالت سجده خوانده شود.[21] آن سالک راه قرآن، برای رفع اضطراب و ناراحتیهای روحی، خواندن آیه «اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ»[22] را سفارش میکرد و برای تقویت حافظه، خواندن آیتالکرسی و معوذتین (سورۀ ناس و فلق) را توصیه میکرد.
فرزند ایشان آقای سید محمدحسن قاضی، دربارۀ روش یادگیری قرآن خواندن مادرش اینگونه نقل میکند: «مادرم به آقای قاضی میگفت که من سالهای سال است که در منزل شما هستم و قرآن خواندن را به من یاد نداده ای. آقا فرمود: تو قرآن را باز کن؛ مقابل هر سطر یک صلوات بفرست و بعد بخوان. وی به همین سبک صلوات میفرستاد و قرآن میخواند. بعدها که ما بزرگ شدیم و خواندن و نوشتن را آموختیم، من نزد مادرم میآمدم و به او میگفتم: این آیهای که میخوانم کجای قرآن است؟ وی پیدا میکرد و نشان میداد؛ یعنی خواندن و نوشتن بلد نبود، ولی اشاره میکرد که فلان صفحۀ قرآن است و سطر آن را هم تعیین میکرد.[23]
پرورش جسم در کنار تربیت روان
مرحوم قاضی(ره) در سیرۀ تربیتی خود بر این نکته تأکید داشت که تربیت و تعالی انسان از رهگذر تربیت بدن امکانپذیر است. نظر ایشان نه دنیاگرایی بود و نه ترک دنیا، بلکه در عین خلوت داشتن با خویشتن، بهرهمندی از نعمتهای دنیا را مورد توجه قرار میداد. در این زمینه فرزند ایشان سید محمدحسن قاضی میگوید: «روش آقای قاضی برخلاف روش استادش مرحوم ملاحسین قلیهمدانی(ره) بود. وی انسانی بسیار بزرگ و وارسته بود و روشش ترک دنیا و دل کندن از آن بود، ولی آقای قاضی میفرمود تنعمات مادی، همسر، فرزندان و دنیایتان را داشته باشید و در همین زندگی طبیعی و عادی به سمت خدا حرکت کنید؛ از اینرو، ظاهر ایشان بسیار مرتب و تمیز بود. موها و دستهایشان را حنا میزد و به تمیز بودن کفش خیلی اهمیت میداد و عطر و بوی خوش استعمال میکرد و میفرمود: این بدن مرکب ماست و باید به آن رسیدگی شود.[24] از دیدگاه این غواص اقیانوس معرفت، نباید در زندگی تن را رها کرد، بلکه جسم مَرکبی است برای روح که سالک میتواند با آن مدارج معنوی را طی کند.[25]
توجه به ظرفیت شاگردان
این معلم الهی با استناد به کلام گهربار حضرت محمد(ص) که فرمودند: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الانْبِیآءِ أُمرْنَا أَن نکلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم؛[26] ما پیامبران مأمور هستیم که با مردم به اندازۀ درک و فهمشان سخن بگوییم» براساس توانمندی با شاگردان خود سخن میگفت. ایشان توان دریافتی و ذوق مخاطبش را درنظر میگرفت و خاطر شنونده را با تلخی و ابهام و تکلف نمیآزرد. آثار اخلاقی به جا مانده از این عالم ربانی از آفت تکلف پیراسته است و روانی آن آثار بهگونهای است که پیام خود را به روشنی عرضه میکند.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) درخصوص توجه به اندازۀ درک و گنجایش وجودی هر فرد میفرماید: «مرحوم قاضی(ره) به آن دسته از شاگردان خود که از لحاظ گنجایش مبحث اعتماد داشت، در مقولۀ توحید صحبت میکرد و با هرکدام به مقتضای استعداد و حالات و رفتارشان سخن میگفت. بعضی زودتر رشد میکردند و بعضی دیگر اینطور نبودند و رشدشان به تأخیر میافتاد و بعضی از شاگردانش پس از 10 تا 12 سال رفتوآمد از مبحث توحید چیزی سر در نمیآوردند.»[27]
ایشان کلاسهای مختلف در سطوح گوناگون داشت و استعداد و مراتب شاگردان را مراعات میکرد. این مربی انسان ساز، در برابر هر شنونده یا شاگردی توان فکری و ظرفیت دریافتی او را درنظر میگرفت و در فرآیند تعلیم و تربیت واقعبینانه و دقیق عمل میکرد. مباحث را میسنجید و درخور گنجایش روحی و فکری مخاطب مطرح میساخت. به هر گروه و مخاطبی که پند و اندرز میداد، میکوشید که از توان و کشش آنان بالاتر نباشد و افکار بلند معنوی را بر هر اندیشهای تحمیل نمیکرد.
پرهیز از سختگیری در تربیت
حضرت آیتالله قاضی(ره) در فرآیند تعلیم و تربیت از سختگیری بشدت اجتناب میکرد، زیرا معتقد بود که اکراه و اجبار در هر کاری نتیجۀ عکس میدهد. وقتی از فرزند ایشان آقا سید محمدحسن قاضی در مورد به سن تکلیف رسیدن فرزندان آقای قاضی سؤال کردند، جواب داد که پدرمان هیچگونه سختگیری در مورد تربیت فرزندان به کار نمیبرد. مثلاً مادرمان خیلی مقید بود که ما را برای اذان بیدار کند، ولی ایشان از روی مهربانی و دلسوزی میگفت که به بچهها سخت نگیرید، حالا خیلی وقت دارند. او با بچهها خیلی مهربان بود و همه را با احترام و محبت صدا میکرد. آن عارف متهجد، دوست داشت که هر کاری در وقت و زمان خودش انجام گیرد، نه زودتر از آن.
هرگاه برخی از فرزندانش که هنوز در سنین نوجوانی بودند و به تقلید از ایشان برای نماز شب بیدار میشدند، آنان را نهی میکرد و میگفت بروید بخوابید. وی با فکر باز با مسائل نوجوانان و جوانان برخورد میکرد و متعصب و محدوداندیش نبود. در امر تحصیل بچههای خود از شیوۀ اجبار استفاده نمیکرد، بلکه آنان را آزاد میگذاشت. از اینرو، برخی از فرزندان وی طلبه شدند و بعضی به دنبال کارهای دیگر رفتند.[28]
استفاده از روش یادآوری
در حوزۀ تعلیم و تربیت، استفاده از روش «یادآوری» سبب میشود که دانستهها در وجود متربی نهادینه شود؛ زیرا خداوند خطاب به پیامبرش(ص) میفرماید: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ؛[29] یادآوری کن زیرا یادآوری برای مؤمنان سودمند است.»
آیتالله سید محمدحسین حسینیتهرانی در کتاب «روح مجرد» میفرماید: «آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهشهای مادی، شهوی و غضبی که غالباً از شهوت و زیاده روی در لذتها برمی خیزد، روایت خاصی را به شاگردان خویش دستور میداد تا بنویسند و به آن عمل کنند و اضافه میکرد که آن را در جیب خود بگذارند و هفتهای یکی دوبار مطالعه کنند. آن بزرگوار در پاسخ سؤال یکی از شاگردانش توصیه میکند که کتابهای عرفانی و اخلاقی را بیشتر مطالعه کند. سپس اضافه میکند که برای نهادینه شدن مطالب در ذهن باید آنها را تکرار و یادآوری کرد.»[30]
ایجاد انگیزه
اولین فروغ امامت، حضرت علی(ع) در مورد تأثیر کلام فرزانگان بر شیفتگان میفرماید: «إِنَّ کلاَمَ الْحُکمَاءِ إِذَا کانَ صَوَاباً کانَ دَوَاءً، وَإِذَا کانَ خَطَأً کانَ دَاءً؛[31] سخن عالمان هنگامی که درست باشد، مانند داروست و اگر اشتباه باشد درد است.» همچنین آن امام همام(ع) در کتاب شریف نهجالبلاغه خاطرنشان میکند که: «رُبَّ قَوْل أَنْفَذُ مِنْ صَوْل؛[32] چه بسا گفتاری که از شمشیر برّان نافذتر است.»
مرحوم میرزا علیآقا قاضی با الهام از رهنمودهای سازندۀ پیشوایان معصوم(ع) در وجود شاگردان و رهروان خویش انگیزه و رغبت ایجاد میکرد. هرکس یک ساعت پای درس ایشان مینشست، یک دنیا معرفت و آگاهی پیدا میکرد؛ وقتی صحبت میکرد، همه گریه میکردند[33] آیتالله سید هاشم رضویکشمیری از شاگردان استاد قاضی میگوید: «وقتی به محضر آقای قاضی میرفتیم، چنان انبساط روحی، شادی و ابتهاجی به ما دست میداد که تمام مشکلات، سختیها و ناملایمات زندگی روزمره را از جان و تن ما میزدود.»[34]
تواضع
تواضع راستین از آن کسانی است که خدا را به وحدانیت شناخته و هستی خویش را در آن گم کردهاند و برای خویش هستی و وجودی نمیبینند:[35] «عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعینِهِمْ؛[36] آفریدگار در اندیشۀ آنان بزرگ است، پس هرچه جز اوست، در مقابل دیدگانشان ناچیز است.» این همان چیزی است که حضرت علی(ع) در وصف عارفان مکتبش میفرماید: «از کارهای اندک خویش خرسند نیستند و کارهای بسیار را زیاد نمیبینند. خویش را متهم میکنند و از کارهای خود ترسان هستند.»[37]
آیتالله قاضی(ره) غبار کوی پیشوایان معصوم(ع) بود. درک عظمت حق، وی را خاضع و خاشع و تمام تجملات و خودنماییها را از او سلب کرده بود. وی بهگونهای فروتن شده بود که دیگر «خودی» نمیدید که بخواهد به مطرح کردن آن بپردازد، اگرچه جهانی بس بیانتها در درون داشت، وقتی میخواست خویشتن را توصیف کند، میفرمود: من لنگۀ کفش انسانهای کامل هم نمیشوم. در مجلس روضۀ حضرت اباعبدالله(ص) خودش کفشهای میهمانان امام حسین(ع) را جفت و تمیز میکرد؛ به طوری که بعضی افراد به او خرده میگرفتند که انسان بزرگ نباید چنین کاری بکند.[38]
دختر این عالم ربانی، بانو سیده فاطمه قاضی، دربارۀ تواضع ایشان میگوید: «مرحوم پدرم خودشان را خیلی کم میگرفتند. همیشه میگفتند که من چیزی بلد نیستم. حتی وقتی بچهها یا نوهها به ایشان میگفتند آیتالله! میگفت نه، نه، من آیتالله نیستم. خیلی خودشان را پایین میدانستند. هیچگاه درصدر مجلس نمینشستند و هرگاه شاگردان و مهمانان در منزل به سراغشان میآمدند برای احترام به آنان میایستادند.»[39]
آیتالله عبدالله جوادیآملی در مورد تواضع این عارف فرزانه میفرماید: «حضرت استاد در کمتر مسئلهای از مسائل دینی و حکمتهای قرآنی بود که تحلیل شایستهای نداشته باشد، ولی اگر احیاناً مسائلی رخ میداد که ایشان جوانب آن را کاملاً بررسی نکرده بود، با شهامت کامل میگفت که نمیدانم.»[40]
ختام سخن
مرحوم آیتالله میرزا علیآقای قاضی«ره» در طول عمر با برکت خویش توانست مراحل عالی عرفان را طی کند و به مقامات متعالی دست یابد. او متواضعانه با کولهباری از دانش و معرفت در میان خاکیان زیست و رنجهای فراوانی را متحمل شد. برخی از جاهلان و غرضورزان با غیظ غلیظ و کینههای کهنه موجبات آزردگی وی را فراهم ساختند، اما این تنگناها و مصائب، اندیشههای عرفانی آن بزرگوار را در حصر و حبس قرار نداد و نتوانست مانع پرتوافشانی این خورشید درخشان در منظومۀ عرفان شود.
ستارۀ زندگانی سید علی قاضی(ره) پس از عمری تلاش و مجاهدت در سال 1366ه.ق در سن 83 سالگی غروب کرد و روح او به ملکوت اعلی پیوست و پیکر مطهرش در نجف اشرف، قبرستان وادیالسلام، در کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد. آنچه که این عالم ربانی را ابرمرد عرفان و معرفت کرد، تنها زهد و عبادتش نبود. رمز موفقیت این عارف بصیر آن بود که تمام امور زندگیاش اعم از علم، معنویت، اخلاق، معاشرت و... در پرتو افکار عرفانی و راهبردهای تربیتیاش شکل گرفته بود. معرفت توحیدی وی خورشیدی بود که پرتوهای آن تمام زندگیاش را دربرگرفته و از او عارفی بیبدیل و انسانی جامع و کامل ساخته بود، به طوری که عرشیان و ملکوتیان، حیران و سرگشتۀ وی شده بودند.
پینوشتها:
[1] مثنوی معنوی، جلالالدین محمد بلخی، دفتر پنجم، ص 716. [2] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 2، ص 25. [3] اسرا، 70. [4] اسوۀ عارفان، صادق حسنزاده و محمود طیارمراغی، ص 113. [5] صلح کل، جمعی از نویسندگان، مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، 1382، ص 157. [6] همان، ص 170. [7] همراه با فرزانگان، علیرضا رجالیتهرانی، ص 213. [8] بحارالانوار، ج 2، ص 111. [9] یادبود یادوارۀ علامه طباطبایی در کازرون، منوچهر مظفریان، 1369 ش، صص 112-111. [10] نگین عرفان، واحد پژوهش انتشارات هنارس (1390 ش)، ص 42. [11] عطش (ناگفتههایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیتالله سید علی آقا قاضی)، هیئت تحریریۀ مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمسالشموس، (1388 ش)، ص 129. [12] بحر خروشان، حسین روحانینژاد، ص 120. [13] مردی از ملکوت، محمدباقر نجفزاده، ص 16. [14] اقلیم وجود، محمد لکعلیآبادی، ص 58. [15] عنکبوت، 45. [16] زمرم عرفان (یادنامۀ فقیه عارف حضرت آیتالله محمدتقی بهجت)، محمد محمدیریشهری، ص 79. [17] اقلیم وجود، ص 71. [18] جرعههای جانبخش، غلامرضا گلیزواره، ص 58. [19] فرقان، 73. [20] دریای عرفان (زندگینامه و شرح احوال آیتالله سید علی قاضی) هادی هاشمیان، ص 128. [21] چشمۀ توحید، واحد پژوهش انتشارات هنارس (1390 ش)، ص 18. [22] مؤمنون، 97. [23] اقلیم وجود، صص 45-44. [24] همان، ص 81. [25] بحر خروشان، ص 107. [26] تحف العقول، حسن بن شعبة حرّانی، ص 32. [27] اقلیم وجود، ص 62. [28] بحر خروشان، ص 105. [29] ذاریات، 55. [30] اقلیم وجود، ص 60. [31] نهجالبلاغه، ترجمۀ محمد دشتی، حکمت 265، ص 692. [32] همان، حکمت 394، ص 724. [33] صلح کل، صص 169- 168. [34] چشمۀ توحید، ص 89. [35] مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، محدث نوری، ج 11، ص 298. [36] نهجالبلاغه، خطبه 193، ص 402. [37] همان، ص 404. [38] صلح کل، ص 48. [39] عطش، ص 167. [40] شمس الوحی تبریزی، عبدالله جوادیآملی، صص 242-241.
از: پاسدار اسلام، شماره 411