128 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - خشم جوسلسون از دور خوردن توسط کنگره ۱۴۰۴/۰۳/۰۶
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 128
خشم جوسلسون از دور خوردن توسط کنگره
۱۴۰۴/۰۳/۰۶
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
استراتژی دالس- مهیر، همانطور که جوسلسون همیشه نگران بود، کاملاً اشتباه از آب درآمد. تزریق دلارهای بیشتر فقط در به تعویق انداختن لحظه درگیری نهائی بین تندروهای نیویورک و افراد کارکشته در عملیات پاریس مؤثر بود. در کمتر از یک سال، بیاعتمادی و کینهتوزی متقابل که اولین بار پس از فستیوال پاریس نابوکف در سال ۱۹۵۲ خود را نشان داده بود، به طور علنی آشکار شد. در ۲۶ مارس ۱۹۵۶، گاردین منچستر، نامهای از برتراند راسل منتشر کرد که به «جنایات افبیآی» در طول محاکمه روزنبرگ اشاره داشت و آمریکا را با «دیگر دولتهای پلیسی مانند آلمان نازی و روسیه استالین» مقایسه میکرد. جوسلسون بلافاصله واکنش نشان داد و به ایروینگ کریستول پیشنهاد کرد که «یک خبرنگار آمریکایی باهوش در لندن» پیدا کند تا با راسل مصاحبه کند به گونهای که «نشان دهد راسل شواهد جدیدی در پرونده روزنبرگ ندیده و بیانیه او بر اساس برخی تبلیغات کمونیستی بوده که در سن پیری دیگر نمیتواند آنها را از حقیقت تشخیص دهد.»
اما زمانی که جوسلسون در حال آمادهسازی برای تضعیف ادعاهای راسل از طریق یک مصاحبه حسابشده بود، کمیته آمریکایی تصمیم گرفت با بیاحتیاطی وارد عمل شود. نامهای اعتراضی مستقیماً به راسل فرستاده شد که او را به «کوتاهی غیرعادی از استانداردهای عینیت و عدالت» متهم میکرد و میگفت «خدمت بزرگی به دشمنانی کردهاید که فکر میکردیم شما مشغول مبارزه با آنها هستید.» آیا به ذهن راسل خطور کرده بود که «سزاواری هر دوستدار آزادی فرهنگی و به ویژه یک مقام کنگره آزادی فرهنگی... در بیان ادعاهای نادرست و غیرمسئولانه درباره فرآیند عدالت در ایالات متحده» را در نظر بگیرد؟ جای تعجب نداشت که پاسخ راسل به این نامه استعفا از سمت ریاست افتخاری کنگره بود.
جوسلسون خشمگین بود، نه فقط به این دلیل که نامه به راسل «به تحکمآمیزترین شکل ممکن نوشته شد.» علاوه بر این، برایش غیرقابلتصور بود که چنین ارتباطی با راسل، میتوانست توسط هر شعبه دیگری از کنگره و بدون تأیید قبلی جوسلسون صورت گیرد. پس از تشکیل جلسه اضطراری حد نصاب
کمیته اجرائی در پاریس، جوسلسون رسماً از تشکیلات آمریکایی به خاطر عدم «مشورت با ما هنگام انجام اقداماتی که میتواند عواقب جدی بینالمللی داشته باشد» انتقاد کرد. دیگر برای بازگرداندن راسل دیر شده بود، زیرا چهارمین استعفای او از کنگره واقعاً دیگر آخرین استعفای وی بود. در ژوئن ۱۹۵۶، نام او از سربرگ تمامی نامههای کنگره حذف گردید.
مشکل به اینجا ختم نشد. دو ماه بعد، استعفای جیمز تی. فارل از سمت ریاست ملی کمیته آمریکایی تیتر خبرها شد. فارل مردی پیچیده بود. در حالی که یک ضدکمونیست آشکار به شمار میآمد، نمیتوانست ژست بسیاری از روشنفکران نیویورکی را تحمل کند که «پیشروگرایی خیابان پارک» آنها فقط بهانهای برای عدم انجام کارهای بهتر بود. او خودش یک بار از سیاست کنارهگیری کرده بود و در سال ۱۹۴۱ به مه یر شاپیرو نوشت:
«به این نتیجه رسیدهام که امروز کار زیادی نمیتوانم در این دنیا انجام دهم، چون افراد زیادی هستند که خود را به عنوان مردان سیاست جا میزنند. بنابراین، قصد دارم سخت روی کار خودم کار کنم.» اما سپس وسوسههای یک جنگ صلیبی علیه کمونیسم، مقاومت او را شکست و او نیز به این نبرد پیوست. در نهایت، نه کمونیسم، بلکه رفتارهای خودسرانه و پیشپاافتاده همرزمانش او را شکست داد. جورج اورول زمانی هشدار داده بود که «تکبعدیبودن و ترس از بیان عقاید نوآورانه با تواناییهای خلاقانه سازگاری ندارد.» نامه استعفای فارل آکنده از خستگی از جنگ سرد بود. او شکایت کرد:
«ما هرگز نتوانستهایم بهطور عمیق در زندگی آمریکایی ریشه بدوانیم... ما نتوانستهایم سهم کافی در مبارزه علیه سانسور در این کشور داشته باشیم... زمان آن فرا رسیده همه کسانی که به روح لیبرال اعتقاد دارند، تلاش جدیدی برای احیای آن انجام دهند... ما دائماً در آستانه تبدیل شدن به یک کمیته سیاسی با دیدگاههایی در مورد سیاست خارجی و بسیاری مسائل دیگر هستیم. با این کار، در خطر ترکیب سیاست و فرهنگ قرار داریم.»
او همچنین بر دلیل شخصی خود برای استعفا تأکید کرد، که هشداری نهچندان پنهان به دیگر نویسندگان کمیته آمریکایی بود: «اگر میخواهم بهتر بنویسم، باید زمان بیشتری به آن و به مطالعه اختصاص دهم.»
اگر فارل تصمیم نمیگرفت که ابتدا استعفای خود را به نیویورک تایمز اعلام کند، شاید ماجرا همین جا تمام میشد. او دوشنبه شب، ۲۷ اوت ۱۹۵۶، دیروقت به این روزنامه تلفن زد، یعنی زمانی که ظاهراً تحت تأثیر مشروبات الکلی بیپروا شده بود. او از شکست کمیته آمریکایی در تبدیل شدن به یک سازمان مردمی، ناتوانی آن برای انجام کاری در مورد سانسور در ایالات متحده، بیتوجهی به آزادیهای مدنی آمریکا و سرباز زدن از مسئله مککارتی انتقاد کرد. دیانا ترینلینگ توسط هیئتمدیره انتخاب شد تا استعفای فارل را بپذیرد که او نیز در نامهای سرد و بیروح و مملو از تحقیر و اهانت، این کار را انجام داد. در پاریس، خبر استعفای فارل با خشم توام با ناباوری مایکل جوسلسون مواجه شد که با عصبانیت نوشت: «ما نمیتوانیم درک کنیم که چرا کمیته از فرصت ۲۴ ساعته بین زمانی که خانم ترینلینگ تماس را دریافت کرد و زمانی که داستان واقعاً به چاپ رسید استفاده نکرد تا جیم فارل بیانیه اولیه خود را پس بگیرد و آن را با بیانیه استعفایی جایگزین کند که مورد توافق همه افراد درگیر در ماجرا باشد.»
دیگر کافی بود. هنگامی که ایروینگ براون نامهای دریافت کرد که از او میخواست سه سال حق عضویت خود به کمیته آمریکایی را پرداخت کند، آن به سادگی آن را نادیده گرفت. جانی فلایشمن در اکتبر ۱۹۵۶ از هیئتمدیره کنارهگیری کرد و گفت که عملیات پاریس بیش از حد او را مشغول نموده و اصلا وقت برای کارهای دیگر ندارد. در ۳۱ ژانویه ۱۹۵۷، سیدنی هوک به نابوکف نوشت که کمیته آمریکایی به دلیل مشکلات مالی «با اکراه تصمیم گرفته زندگی سازمانی فعال خود را به حالت تعلیق درآورد».