احیای دیــن در عصـر امام مهـــدی(ع)
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
... بدعت در دين خاتم هم- همانند شرایع سابق- امكانپذير است؛
چنانكه ما كه شيعه هستيم و به وجود مقدس حضرت حجة بن الحسن(عج) اعتقاد داريم،
مى گوييم ايشان كه مى آيند: «يَأْتى بِدينٍ جَديدٍ»
تفسيرش اين است كه آنقدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده كه وقتى او مى آيد و حقيقت دين جدّش را مى گويد، به نظر مردم مىرسد كه اين دين غير از دينى است كه داشتهاند و حال اينكه اسلام حقيقى همان است كه آن حضرت مى آورد.
در اخبار و روايات آمده است كه وقتى حضرت حجت ظهور میفرماید خانهها و مساجدى را خراب مىكند، كارهايى مىكند كه مردم فكر مىكنند دين جديدى آمده است!
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نیازهای زمان(1و2))
ج21؛ ص246- با تلخیص و ویرایش
خشوع ربانی امام صادق(ع) به روایت رئیس مذهب مالکی
مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی، از مذاهب چهارگانه اهلسنت) مىگويد: من مىرفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و خيلى زياد تبسم داشت، يعنى به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مىبرديم رنگش تغيير مىكرد.
من زمانى با او آمدوشد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل مىكند كه چقدر اين مرد عبادت مىكرد و عابد و متقى بود.
همين مالك مىگويد: «ما رَأَتْ عَيْنٌ وَ لا سَمِعَتْ اذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نكرده مردى بافضيلتتر از جعفر بن محمد.
آن داستان معروف را همين مالك نقل كرده كه مىگويد در يك سفر با امام با هم به مكه مشرف مىشديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد شجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مىخواستيم لبّيك بگوييم و رسماً مُحرم شويم.
همانطور سواره داشتيم مُحرِم مىشديم، ما همه لبّيك گفتيم، من نگاه كردم ديدم امام مىخواهد لبّيك بگويد امّا چنان رنگش متغير شده و آنچنان مىلرزد كه نزديك است از روى مركبش به روى زمين بيفتد، از خوف خدا.
من نزديك شدم و عرض كردم: يا ابْنَ رسولِ اللَّه! بالاخره بفرماييد، چارهاى نيست، بايد گفت. به من گفت: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيك؟! اگر در جواب من گفته شود: «لا لبّيك» آنوقت من چه كنم؟!
* شهید مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۷۳