به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 12,007
بازدید دیروز: 11,199
بازدید هفته: 27,938
بازدید ماه: 36,724
بازدید کل: 26,398,003
افراد آنلاین: 57
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۰۹ تیر ۱٤۰٤
Monday , 30 June 2025
الاثنين ، ۵ محرّم ۱٤٤۷
تیر 1404
جپچسدیش
654321
13121110987
20191817161514
27262524232221
31302928
آخرین اخبار
۲۵۸ - شهيد مطهرى : احیای دیــن در عصـر امام مهـــدی(ع)/خشوع ربانی امام صادق(ع) به روایت رئیس مذهب مالکی ۱۴۰۴/۰۳/۰۹

 

 احیای دیــن در عصـر امام مهـــدی(ع)

۱۴۰۴/۰۳/۰۹

مرتضی مطهری - دانشنامه‌ی اسلامی

... بدعت در دين خاتم هم- همانند شرایع سابق- امكان‌پذير است؛
چنان‌كه‏ ما كه شيعه هستيم و به وجود مقدس حضرت حجة بن الحسن(عج) اعتقاد داريم، 
مى ‏گوييم ايشان كه مى ‏آيند: «يَأْتى بِدينٍ جَديدٍ»
تفسيرش اين است كه آن‌قدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده كه وقتى او مى ‏آيد و حقيقت دين جدّش را مى ‏گويد، به نظر مردم مى‌‏رسد كه اين دين غير از دينى است كه داشته‌‏اند و حال اينكه اسلام حقيقى همان است كه آن حضرت مى ‏آورد. 
در اخبار و روايات آمده است كه وقتى حضرت حجت ظهور می‌فرماید خانه‏ها و مساجدى را خراب مى‌‏كند، كارهايى مى‌‏كند كه مردم فكر مى‌‏كنند دين جديدى آمده است‏!
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نیازهای زمان(1و2)) 
ج‏21؛ ص246- با تلخیص و ویرایش

 

 

خشوع ربانی امام صادق(ع) به روایت رئیس مذهب مالکی

مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی، از مذاهب چهارگانه اهل‌سنت) مى‏گويد: من مى‏رفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و خيلى زياد تبسم داشت، يعنى به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مى‏برديم رنگش تغيير مى‏كرد.
من زمانى با او آمد‌و‌شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل مى‏كند كه چقدر اين مرد عبادت مى‏كرد و عابد و متقى بود. 
همين مالك مى‏گويد: «ما رَأَتْ عَيْنٌ وَ لا سَمِعَتْ اذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نكرده مردى بافضيلت‌تر از جعفر بن محمد.
آن داستان معروف را همين مالك نقل كرده كه مى‏گويد در يك سفر با امام با هم به مكه مشرف مى‏شديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد شجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مى‏خواستيم لبّيك بگوييم و رسماً مُحرم شويم. 
همان‏طور سواره داشتيم مُحرِم مى‏شديم، ما همه لبّيك گفتيم، من نگاه كردم ديدم امام مى‏خواهد لبّيك بگويد امّا چنان رنگش متغير شده و آنچنان مى‏لرزد كه نزديك است از روى مركبش‏ به روى زمين بيفتد، از خوف خدا. 
من نزديك شدم و عرض كردم: يا ابْنَ رسولِ اللَّه! بالاخره بفرماييد، چاره‏اى نيست، بايد گفت. به من گفت: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيك؟! اگر در جواب من گفته شود: «لا لبّيك» آن‌وقت من چه كنم؟!
* شهید مطهری‌، مجموعه آثار، ج‏ ۱۸، ص ۷۳