امامان معصوم(ع) تفاوت روشها و وحدت هدف
۱۴۰۴/۰۳/۲۶
معصوم کسی است که به دلیل برخورداری از علم کامل، اراده قوی و ملکه نفسانی استوار، در گفتار و رفتار خود نه دچار خطا میشود، نه گرفتار فراموشی و نه مرتکب گناه میشود.(1) معصوم آنچه میگوید و انجام میدهد، درست و حقیقت است؛ همانگونه که قرآنکریم در وصف پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.»(2) در آیاتی از قرآن به این مهم اشاره شده که اراده خداوند عصمت اهلبیت(ع) را تضمین کرده است: «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»(3) بنابراین، تردیدی نیست که ائمه(ع) معصومند و همه تصمیمهایشان از روی حکمت و درستی است؛ اما اگر اینطور است، پس چرا واکنشهای آنها به مسائل مشترک زمانه، متفاوت به نظر میرسد.
تفاوتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتضائات آن
برای فهم درست چرایی تفاوت رفتارهای امامان(ع)، نباید فقط به شباهتهای ظاهری میان دورههای تاریخی بسنده کرد. هر امام در شرایط خاص خود تصمیم میگرفت؛ شرایطی که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تفاوتهای مهمی با دیگر دورهها داشت. همین تفاوتها باعث میشد که نوع مواجهه، شیوه برخورد و راهحلهایی که انتخاب میکردند نیز متفاوت باشد.
برای روشنتر شدن این نکته، تصور کنید یک طبیب ماهر، برای درمان یک بیماری واحد، در شرایط مختلف، نسخههای متفاوتی میپیچد. اگرچه بیماری یکی است و بیماران شباهتهای زیادی به هم دارند، اما ویژگیهای هر بیمار- مانند سن، توان جسمی، شرایط روحی، بیماریهای زمینهای مثل فشار خون یا دیابت وغیره- متفاوت است. در نتیجه، یک پزشک کاردان، نسخهای یکسان برای همه نمینویسد، بلکه دقیقاً متناسب با شرایط هر بیمار، روش درمان را انتخاب میکند. اگر کسی بدون توجه به این تفاوتها، بخواهد نسخه یک بیمار را برای همه تجویز کند، نهتنها درمانی حاصل نمیشود بلکه ممکن است آسیب بیشتری هم وارد شود. امامان(ع) نیز هر یک در جایگاه «طبیب دوّار بطبّه» بودند؛ یعنی طبیبانی الهی که با شناخت کامل از زمانه خود، بهترین راه را برای هدایت امت برمیگزیدند. اینگونه نبود که یک روش مشخص را در همه شرایط تکرار کنند. آنان براساس مأموریتی که از سوی خداوند داشتند و با شناخت کامل از مردم، حاکمیت، امکانات و ظرفیتهای جامعه تصمیم میگرفتند.
صلح امام حسن(ع) با معاویه
برای نمونه، دوران امامت امام حسنمجتبی(ع) از جمله دورههای بسیار بحرانی و پیچیده در تاریخ اسلام بود. آن حضرت پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، رهبریِ امتی را به دست گرفت که هم از درون دچار فرسودگی و ضعف بود و هم از بیرون با تهدیدهای نظامی و سیاسی جدی مواجه بود. از یکسو، خطر حمله رومیان به مرزهای شمالی کشور اسلامی وجود داشت و احتمال بهرهبرداری دشمنان خارجی از هرگونه جنگ داخلی، کاملاً جدی بود. از سوی دیگر، در جبهه داخلی جامعه اسلامی به دنبال جنگهای داخلی، بشدت دچار تشتت، ناهماهنگی و بیاعتمادی شده بود. بسیاری از نیروهای کوفه که در ظاهر به امام وفادار بودند، در عمل دچار تردید، سستی یا حتی خیانت شده بودند.
در چنین شرایطی، معاویه با بهرهگیری از فریب، تطمیع و تهدید، توانسته بود بخشهایی از لشکر امام را به سوی خود جلب کند. خیانت برخی از فرماندهان برجستهای همچون عبیداللهبنعباس- که با رشوه معاویه به اردوی شام پیوست- نمونهای آشکار از فروپاشی انسجام در سپاه امام حسن(ع) است. در چنین فضای تیره و پراضطرابی، امام حسن(ع) با چشمانی باز، صلحی تحمیلی را پذیرفت؛ صلحی که نه از سر ضعف شخصی، بلکه از سر تدبیر و آیندهنگری بود. آن حضرت با تحلیل دقیق از موقعیت سیاسی و اجتماعی زمانه، چنین دریافت که ادامه جنگ در آن شرایط نهتنها به پیروزی حق نمیانجامد، بلکه ممکن است به نابودی کامل بازماندههای جبهه حق منجر شود و زمینه را برای استقرار کامل سلطه بنیامیه فراهم سازد.
بنابراین، امام با پذیرش صلحی موقت و مشروط در سال 41 هجریقمری، تلاش کرد تا به جامعه اسلامی فرصت آزمون و خطا بدهد تا در نهایت جامعه اسلامی متوجه اشتباه خود بشود و یکدست شود و حکومت را به اهل آن یعنی اهلبیت پیامبر برساند. در واقع، صلح امام حسن(ع) نه پایان مبارزه، بلکه تغییر میدان و روش مبارزه بود تا جبهه حق بتواند نفس تازه کند و در آینده با قدرتی بازسازیشده به صحنه بازگردد.(4)
مقاومت امام حسین(ع) در برابر یزید
امام حسین(ع) علیرغم انتقادات به معاویه، تقریباً به مدت 20 سال به صلح پایبند بود؛ حدوداً 10 سال در دوران امامت امام حسن(ع) و حدوداً 10 سال در دوران امامت خودشان. پس از مرگ معاویه، طبق صلحنامه نباید خلافت به سلطنت موروثی تبدیل میشد اما معاویه طوری برنامهریزی کرد که با مرگش، قدرت به فرزندش یزید برسد.
سلطنت یزید نهتنها نقض آشکار پیمان صلح بود، بلکه تهدیدی جدی برای اساس اسلام بهشمار میرفت. یزید فردی بود که علناً مرتکب فسقوفجور میشد، از شعائر اسلامی بیخبر بود، در مجالس شرابخواری و لهوولعب شرکت میکرد و شخصیتی شهوتران، ستمگر و بیاعتنا به احکام الهی داشت. سلطنت او هم جامعه را از حقیقت اسلام تُهی میساخت و هم با ظلم و جورش ممالک اسلامی را به شورش علیه اسلام سوق می داد. بیعت با چنین فرد فاسدی، در واقع به معنای خاموش کردن چراغ اسلام ناب بود. اگر امام حسین(ع) یا خاندان پیامبر، در برابر این انحراف آشکار سکوت کرده و با یزید بیعت میکردند، در ذهن مردم این تصور شکل میگرفت که همین حکومت فاسد، ادامه راه پیامبر است و لابدّ، اسلام یعنی همین. چنین کاری، نهتنها به معنای تأیید انحرافها و ظلمها بود، بلکه راه هرگونه اصلاح و بیداری دینی را برای نسلهای بعد میبست. به همین جهت امام حسین(ع) با اینکه الزام به بیعت شده بود و جانش در خطر بود، با یزید بیعت نکرد. ایشان برای طفره رفتن از بیعت و تایید یزید، از مدینه خارج و عازم مکه شد. پس از مدتی، نامههایی از کوفیان دریافت کرد که نشان میداد آنها نیز با سلطنت یزید مخالفند و خطر او برای اسلام را درک کردهاند. امام حسین(ع) پس از خروج از مکه، راهی کوفه شد؛ اما در میانه راه، کوفیان بار دیگر پیمانشکنی کردند. در نتیجه، امام و یارانش پیش از رسیدن به کوفه، در سرزمین کربلا به محاصره سپاه یزید درآمدند. آنها در برابر این ظلم ایستادگی کردند و با فدا کردن جان خود، نهتنها مشروعیت حکومت یزید را باطل ساختند، بلکه برای همیشه الگویی روشن از ایثار، آزادیخواهی و مقاومت در برابر ستم در تاریخ برجای گذاشتند.(5)
مواجهه امام سجاد(ع) با یزید
دوران امامت امام سجاد(ع) شرایط خاص و حساسی داشت. شهادت دلخراش امام حسین(ع)به دست یزید، موجی از واکنش و بیداری در سراسر جهان اسلام به راه انداخت. برای بسیاری از مسلمانان و ملل مختلف کاملاً روشن شده بود که حکومت اموی نهتنها ادامه راه پیامبر نیست، بلکه در تضاد آشکار با آن قرار دارد و خاندان پیامبر، مخالف جدی این سلطنت ستمگرند. اما فضای سیاسی آن زمان بشدت امنیتی و سرکوبگر بود، به گونهای که هرگونه فعالیت علنی یا حرکت اعتراضی سرنوشتی جز شکست و نابودی نداشت. در چنین وضعیتی، امام سجاد(ع)تمرکز خود را بر حفظ و انتقال آموزههای حقیقی اسلام، تربیت نسل آگاه شیعه و آمادهسازی بستر فکری و فرهنگی برای آینده گذاشت.(6) فارغ از اینکه در منابع تاریخی، گزارشی درباره تلاش حکومت برای گرفتن بیعت از امام سجاد(ع) وجود ندارد، حتی اگر چنین بیعتی هم صورت گرفته بود، برای همگان روشن بود که اینگونه بیعتها تحت فشار و اجبار انجام میگیرد و هرگز به معنای رضایت قلبی یا تأیید مشروعیت حکومت نیست؛ بلکه مردم آن را نشانهای از اجبار میدانستند، نه همراهی. با توجه به آنچه گفته شد، روشن میشود که: عصمت تنها به معنای ترک گناه نیست، بلکه یعنی حضور مداوم در مسیر درست و انتخاب بهترین راه در هر شرایط. علم امام نیز فراتر از اطلاعات عادی است؛ نوری الهی است که حق و باطل را برای او آشکار میکند.
بنابراین، هیچیک از رفتارهای امامان نمیتواند ناشی از اشتباه، ضعف، یا سازشکاری باشد. آنچه گاه تفاوت در روش آنان به نظر میرسد، در واقع، انعطاف حکیمانهای است که با توجه به شرایط خاص هر دوره و ظرفیت مردم انتخاب شده است. آنان همه در پی یک هدف مشترک بودند: پاسداری از توحید، اقامه حق، حفظ اسلام و رساندن انسان به کمال. اما مسیر این هدف، بسته به زمان و زمینه، متفاوت بود.
همانگونه که یک پزشک، با وجود آگاهی کامل از بیماری، برای بیماران مختلف نسخهای یکسان نمیپیچد، امام معصوم نیز با توجه به اقتضائات زمانه، راهبرد مناسب خود را برمیگزیند.بنابراین، تصور تفاوت یا تعارض در سیره امامان معصوم(ع)، بیشتر ناشی از نگاهی سطحی به تاریخ و بسنده کردن به ظاهر وقایع است. اگر اندکی ژرفتر بنگریم، درمییابیم که چنین برداشتی نه با حقایق تاریخی سازگار است و نه با حقیقت «عصمت» و «علم الهی» امامان(ع).
در نگاهی کلنگر، سیره اهلبیت(ع) نه مجموعهای پراکنده، بلکه مسیری هدفمند، منسجم و سرشار از حکمت است. هر امام، با درک ژرف از زمانه خود، گامی هماهنگ در جهت یک مقصد بلند برمیدارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی این پیوستگی و وحدت در سیره اهلبیت را با تعبیر ماندگار «انسان دویستوپنجاه ساله» به زیبایی به تصویر کشیدهاند؛ گویی شخصیتی واحد، در گستره دو و نیم قرن، در چهره امامان گوناگون ظاهر میشود و متناسب با شرایط پیچیده و متغیر هر دوران، تصمیمهایی گوناگون اما در راستای هدفی یگانه اتخاذ میکند؛ هدفی که چیزی نیست جز اقامه دین، دفاع از حق و هدایت انسان به سوی تعالی.(7)
پینوشتها:
1. مصباحیزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی، هفدهم، 1384 ش، ص 197. 2. نجم، آیات 3-4. 3. احزاب، آیه 33. 4. برای مطالعه بیشتر، رک: پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، سیویکم، 1393 ش، صص 118-129؛ همچنین، رک: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱ ش، صص 137-164. 5. برای مطالعه بیشتر، رک: پیشوایی، سیره پیشوایان، صص 143-144؛ همچنین، رک: جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص 171-231. 6. برای مطالعه بیشتر، رک: پیشوایی، سیره پیشوایان، صص 265-266؛ همچنین، رک: جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص 253-280. 7. خامنهای، سید علی، انسان دویستوپنجاه ساله، تهران، صهبا، دوازدهم، 1391 ش، ص 16.
* میثم شادپور