هنوز یکی دو روزی از پیروزی انقلاب نگذشته بود و مردم هنوز درگیر با بقایای رژیم گذشته، شهید میدادند که در کردستان و مرکز آن سنندج به پادگانهای نظامی حمله برده و ادعای خودمختاری کردند. نیروهایی را که سالیان سال در آن خطه تدارک دیده بودند، اینک به کار گرفتند تا نظام نوپای انقلابی را از پای درآورند.
این خط خودمختاری و در واقع تجزیهطلبی 6 ماه بعد و در مرداد 1358 با محاصره و اشغال برخی شهرهای کردستان و قتلعام مردم به اوج خود رسید تا اینکه حضرت امام خمینی رحمتالله علیه، خود رأسا وارد میدان شدند و نیروهای نظامی را به مقابله با آنها فرخواندند تا اینکه غائله خوابید. اما فتنه تجزیهطلبی در ترکمنصحرا و خوزستان و آذربایجان و... با میدان آوردن گروهکهای خلقالساعه در طول سال 1358 ادامه یافت.
از همان نخستین ماههای سال 1358، تحریم اقتصادی ایران از سوی آمریکا و برخی متحدینش در غرب شروع شد، سرمایههای ایران در بانکهای غربی بلوکه شد و ایران از دستیابی به بخش مهمی از ثروتش در خارج کشور بازماند. همچنین بعضی راههای مبادله اقتصادی با کشورهای دیگر دچار مشکل و اختلال گردید. آنچه بعد از 47 سال هنوز وجود دارد اما در طی این سالها همچنان فعالیتهای علمی و اقتصادی در اعلا درجه خود ادامه داشته است.
ترور و تجاوز نظامی و کودتا علیه انقلاب
هنوز یکی دو ماه از پیروزی انقلاب سپری نشده بود که خط ترور سران نظام با به شهادت رساندن سپهبد محمدولی قرنی (رئیس سابق ستاد ارتش) آغاز شد و سپس با ترور استاد مطهری در 12 اردیبهشت 1358 (یعنی کمتر از 3 ماه پس از پیروزی انقلاب) به عنوان یکی از پایههای مهم نظام تازه تأسیس، اوج یافت.
این ترورها در همان سال با شهید کردن آیتالله قاضی طباطبایی (نماینده امام در استان آذربایجان)، مهدی عراقی (از یاران دیرین امام) و دکتر مفتح (از اعضای شورای انقلاب) ادامه یافت. و در حالی که این ترورها و تحریم اقتصادی ادامه داشت، در 5 اردیبهشت 1359 خبر تجاوز شبانه نیروهای کماندویی آمریکا با دهها هواپیمای نظامی و هلیکوپتر به ایران انتشار یافت که در صحرای طبس توسط شنهای بیابان زمینگیر شده و شکستی خفتبار را متحمل گردیده بودند.
پس از شکست تجاوز نظامی آمریکا، در 18 تیرماه همان سال، خبر کشف کودتایی گسترده پخش گردید که از ماهها پیش تدارک دیده و حتی اطلاعیههای پیروزی آن نیز چاپ شده بود و بنا داشتند از پایگاه نوژه همدان به مرحله اجرا درآورند اما باز هم دست خداوند، این توطئه عظیم را با شکست مواجه ساخت و نظام جمهوری اسلامی همچنان پرقدرت باقی ماند.
ورود به فاز جنگ تحمیلی
دو ماهونیم بعد از آن، ناگهان صدام بعثی در مقابل دوربین تلویزیون، قرارداد 1975 الجزایر را پاره کرد و خبر از فتح 3 روزه تهران داد و گفتوگو با خبرنگاران را به همان 3 روز بعد در تهران موکول نمود. متعاقب آن، 160 هواپیمای جنگی عراق به 15 شهر و فرودگاههای اصلی ایران حمله برده و 13 لشکر مکانیزه و غیرمکانیزه صدام، به مرزهای ایران تجاوز کرد و در همان روزهای نخست بیش از 30 هزار کیلومتر از خاک ایران اشغال شد. شهرهای خرمشهر و نوسود و نفتشهر و سومار و... به اشغال صدامیان درآمدند، آبادان در محاصره قرار گرفت، اهواز از 3 سمت مورد هجوم واقع شد و...
اما نهتنها تهران و دیگر شهرهای بزرگ فتح نشدند! بلکه رویای صدام و حامیان بینالمللیاش به کابوس بدل گردید و ارتش بعث در همان خرمشهر و برخی نقاط تصرف شده دیگر زمینگیر شد که با فداکاریها و رزمجانانه سپاهیان اسلام تا آخرین میلیمتر از خاک ایران بیرون رانده شدند.
صدام و اربابانش به هیچیک از اهداف خود نرسیدند و سرانجام چند سال بعد در حالی که صدام مورد هجوم همان اربابان و حامیانش قرار گرفته بود، در نامهای به سران نظام جمهوری اسلامی نوشت: «شما به هر آنچه میخواستید دست یافتید.»
و بالأخره خودش نیز با خفت و خواری دستگیر و به دار آویخته شد.
منافقین تروریست، برگ نهائی
گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) اسلحههای بسیاری را از پادگانها و مراکز نظامی به غارت برده بود، سازماندهی قوی و برنامهریزی داشت، تیمهای تروریستی مختلف تحت عنوان میلیشیا آمده ساخت، در نهادها و ارگانهای مهم سیاسی و نظامی و فرهنگی نفوذ کرد، با تحت اختیار گرفتن رئیسجمهور قدرتطلب، دیگر گویی همه میدان را در اختیار خود داشت.
از همینروی با برگشت سرکردهشان از مسافرت اروپا و پاریس، انگار دستور عملیات را از محافل صهیونی خارج کشور دریافت کرده بود، فرمان آغاز جنگ مسلحانه را صادر کرد. جنگی که از نظر آنها و اربابانشان، حداکثر 3 ماه به طول میانجامید. چرا که نظام جمهوری اسلامی گویا به سختی درگیر اختلافات درونی خویش بود و رئیسجمهور هم که هنوز توهم یازده میلیون رأی را داشت، ابلهانه سر به آسمان میسایید که عنقریب با کمک منافقین رهبر خواهد شد!! در اولین قدم و در 30 خرداد 1360 تیمهای تشکلیافته نظامی با سلاحهای سرد و گرم به مردم هجوم برده و دست به سلاخی وحشیانه ملت زدند و این اعلام رسمی جنگ مسلحانه علیه مردم محسوب گردید.
اما خط اصلی، زدن سران نظام بود که به خیال سرکرده منافقین و اربابان او، رژیم جمهوری اسلامی به اصطلاح بیآینده شود! بنابراین در دومین قدم با انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه 1360، آیتالله دکتر بهشتی و جمعی از یاران ایشان در دولت و مجلس به شهادت رسیدند. کار به جایی رسید که برای رسمیتیافتن مجلس، ناچار شدند، مجروحین حادثه 7 تیر را به جلسه علنی مجلس ببرند. این در حالی بود که روز قبل نیز تروریستها یکی از پایههای نظام یعنی حضرت آیتالله خامنهای را ترور کرده بودند اما به فضل الهی ایشان زنده ماندند تا نظام جمهوری اسلامی را از گردابهای سخت آینده به در ببرند.
ترور سران نظام ادامه یافت، رئیسجمهوری و نخستوزیر و دادستان کل کشور و امامان جمعه و نمایندگان امام در استانهای بزرگ و... به شهادت رسیدند. 5 مهرماه 1360 منافقین همه قوایشان را بیرون ریختند و با اسلحههایشان، به کشتار مردم دست زدند و دیگر پیروزی را قطعی میدانستند. اما باز هم نشد، نظام جمهوری اسلامی ماند و مردم ماندند و انقلاب پا برجای ماند.
گفتند حالا سرانگشتان نظام یعنی مردم کوچه و بازار را ترور میکنیم و بقال و نانوا و دستفروش و میوهفروش و کارگر و معلم و دانشجو و دانشآموز و... را ترور کردند، بیش از 17000 ترور...
در آخرین تلاش همه نیروهایشان را با کمک صدام و ارتشش به داخل ایران آورده و شروع به آتش زدن شهرها و خانههای مردم کردند اما بازهم مردم در برابر آنها ایستادند و پاسخ سفاکیها و ددمنشیهایشان را دادند. باز هم این انقلاب و نظام اسلامی بود که ماند و منافقین نیز مانند صدام و کودتاچیان و متجاوزان و تروریستها و تجزیهطلبان به درک واصل شدند.
فتنهها و کودتاهای مخملی
فتنهها آغاز گردید، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، پس از شکست خوردن همه آن توطئههای نظامی از سال 1368 شروع شد و با خوشخیالی برخی از افراد درون نظام تحت عنوان شنیدن صداهای مختلف و مخالف و بازگشت نخبگان، مزدوران پیشانی سفید نظام سلطه جهانی با سلام و صلوات به داخل مملکت بازگشتند و مجله و روزنامه و کتاب منتشر نمودند، به محافل دانشگاهی و آکادمیک نفوذ کردند، در مراکز سیاسی و اقتصادی جای گرفتند و...
از اینجا بود که فتنههای 1378 و 1388 کلید خورد و هزینههای بسیاری برای نظام به بار آورد. شدت هجمه فتنه پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 به حدی بود که همه جهان استکبار به گونهای تمام عیار و با شمشیر از رو بسته وارد میدان شدند. چون به قول خودشان کار را دیگر تمام شده میدیدند. اما با جسارت به ساحت مقدس حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام، اینبار شور حسینی بساطشان را جمع کرد و باز ملت و انقلاب و نظام ماند و فتنه گران به زبالهدان تاریخ پیوستند. فتنههای بعدی به روش و مسیر دیگر در سالهای 1398 و 1401 نیز روی داد و تبلیغات عظیم رسانههای زنجیرهای بیگانه سوار بر بعضی مشکلات داخلی و ناکارآمدی بخشی از مسئولین (خصوصاً طی دهه 1390 که با هدر دادن پول و فرصتها و انرژیهای مردم بر سر موضوعاتی مانند برجام، ضربههای بزرگی بر اقتصاد ایران وارد آوردند) به همراه برخی رسانههای داخلی به کمکشان آمدند.
همه نیروهای ریز و درشت از منافقین ورشکسته تا تروریستهای نشاندار و بینشان و تا تجزیهطلبها و سلطنتطلبهای حقیر و... را به میدان آوردند اما به دلیل آنکه اساس قدرت نیروهای یاد شده در میادین مختلف و در برابر انقلاب و نظام اسلامی به فنا رفته بود، اینبار جز مترسکی بیش نبودند و همان لحظههای نخست بادشان خالی شد.
اینک که دیگر همه پادوهایشان آزمایش خود را پس داده و بیخاصیتی و فشل بودنشان را به اثبات رساندهاند، حالا خود جرثومه فساد یعنی اسرائیل وارد میدان شده، همان چیزی که آرزوی شهیدان بزرگوار انقلاب و دفاع مقدس همچون شهید همت بود که آمالشان این بود با اسرائیل رو در رو شوند.
حالا دیگر همان اسرائیل هم در مقابل قدرت انقلاب و مردم ایران درمانده و نوبت رأس استکبار جهانی یعنی آمریکاست که تمامقد به میدان بیاید که حریفش ماییم.