درآمد ناامیدکننده موزه هنر مدرن در یک حراجی
۱۴۰۴/۰۵/۱۰
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
مدافعان موزه هنر مدرن همواره ادعای ارتباط حمایت موزه از اکسپرسیونیسم انتزاعی با پیشبرد پنهانی تصویر بینالمللی آمریکا را رد کردند. جالب اینجاست که یکی از استدلالهای آنها این بود که موزه در واقع در ابتدای ظهور این جنبش از آن غفلت کرده است. مایکل کیملمن در پاسخی که در حمایت موزه نوشت، این طور گفت: «نمایشگاههای موزه از اکسپرسیونیسم انتزاعی، بیشتر در داخل کشور اما همچنین در خارج، عمدتاً در اواخر دهه پنجاه برگزار شد، یعنی زمانی که نسل اول جنبش، دیگر جای خود را به نسل دوم آن داده بود».
اما این که گفته شود موزه هنر مدرن آنچه را که درست جلوی چشمش بود، نمیدید، سخنی گمراهکننده است و این واقعیت را نادیده میگیرد که موزه به طور پیوسته و مداوم آثار اکسپرسیونیستهای انتزاعی را از زمان اولین ظهورشان جمعآوری کرده است. از سال ۱۹۴۱، موزه هنر مدرن آثار آرشیل گورکی، الکساندر کالدر، فرانک استلا، رابرت ماتروِل، جکسون پولاک، استوارت دیویس و آدولف گوتلیب را خریداری کرد. در مه ۱۹۴۴، موزه برخی از آثار هنری قرن نوزدهم خود را در حراجی فروخت تا بودجهای برای خرید آثار قرن بیستم فراهم کند. اگرچه درآمد حاصل از فروش ناامیدکننده بود، اما پول کافی برای خرید «نقاشیهای مهمی از پولاک، ماتروِل و ماتا» فراهم شد. بنابراین، همانطور که از یک موزه هنر مدرن انتظار میرفت، و بهویژه موزهای که تصدیق میکرد «مسئولیت اخلاقی بزرگی در برابر هنرمندان زنده دارد که حرفه و ثروت آنها میتواند بهشدت تحت تأثیر حمایت یا عدم حمایت موزه قرار گیرد»، نسل جدید نقاشان آمریکایی به جمع آنها پیوستند.
اینکه این خریدها در مقابل مخالفتهای داخلی انجام شد، نشاندهنده عزمی برای تثبیت حق اکسپرسیونیسم انتزاعی جهت شناخته شدن به عنوان یک جریان معتبر بود. هنگامی که برخی از اعضای کمیته مجموعههای موزه، با تشویق انتقادات منفی روزنامهها، «بهشدت اعتبار برخی از خریدها، از جمله نقاشیهایی به نام «اکسپرسیونیست انتزاعی» را زیر سؤال بردند»، اعتراضات آنها بیاثر بود؛ و هیچکس مانع خرید یک اثر از روتکو نشد.
در مورد تورهای خارجی، ماتروِل، مارک توبی، جورجیا اوکیف و گوتلیب همگی برای نمایشگاه «نقاشی آمریکایی از قرن هجدهم تا امروز» انتخاب شدند که در سال ۱۹۴۶ در لندن افتتاح شد و سپس به سایر پایتختهای اروپایی رفت. این یکی از اولین حضورهای اکسپرسیونیسم انتزاعی در یک نمایشگاه گروهی تحت حمایت رسمی بود (حمایت توسط وزارت امورخارجه و دفتر اطلاعات جنگ صورت گرفت). در همان سال، نمایشگاه «چهارده آمریکایی» موزه هنر مدرن شامل گورکی، ماتروِل، توبی و تئودور روزاک بود.
تا سال ۱۹۴۸، لینکلن کیرستین، فعال سابق موزه هنر مدرن، در Harper›s شکایت کرد که موزه «کار خود را تقریباً بیش از حد خوب انجام داده» و خود را به «آکادمی انتزاعی مدرن» تبدیل کرده است که اصول آن عبارتند از: «بداههپردازی به عنوان روش، تحریف به عنوان فرمول و نقاشی... به عنوان سرگرمی که توسط دکوراتورهای داخلی و فروشندگان پرحرارت دستکاری میشود».
در سال ۱۹۵۲، حدود پنجاه هنرمند آمریکایی، از جمله ادوارد هاپر، چارلز بورچفیلد، یاسوئو کونیوشی و جک لوین، در آنچه به عنوان «بیانیه واقعیت» مشهور شد، به موزه هنر مدرن حمله کردند و آن را به دلیل «اینکه بیش از پیش در چشم عموم با هنر انتزاعی و غیرهدفمند شناسایی میشود» مورد انتقاد قرار دادند، «دگماتیسمی» که به نظر آنها «تا حد بسیار زیادی از موزه مدرن و تأثیر بیچون و چرای آن در سراسر کشور ناشی میشد.»
در همان سال، ماهنامه کمونیستی Masses and Mainstream هنر انتزاعی و «معبد» آن، یعنی موزه هنر مدرن، را در یک مقاله تند مورد تمسخر قرار داد که عنوان آن («دلار، خطخطیها و مرگ» بود) متنی که به طرز عجیبی پیشگوییهایش درست از آب درآمد.
آیا واقعاً میتوان استدلال کرد که موزه هنر مدرن دیر به این جریان پیوست؟ هنگامی که سیدنی جانیس نمایشگاه گروهی «هنر پیشرو آمریکا برای پاریس» را در اواخر سال ۱۹۵۱ به گالری دو فرانس برد، با شکستی سنگین مواجه شد. نظرات در بهترین حالت ملایم و عمدتاً کاملاً خصمانه بود. حتی یک نقاشی نیز فروخته نشد. جانیس نتیجه گرفت: «خیلی زود بود.» سایر گالریداران خصوصی که از مکتب نیویورک حمایت میکردند، تردیدی نداشتند که این امر به دلیل به رسمیت شناختهشدن زودهنگام اکسپرسیونیسم انتزاعی توسط موزه هنر مدرن بود. ساموئل کوتز از گالری کوتز گفت: «باید بگویم که موزه مدرن یکی از اولین مکانهایی بود که افرادی مانند ماتروِل، گوتلیب و بازیلوتس را پذیرفت. [آلفرد] بار از این سه نفر به طور خاص و بسیار استقبال کرد و این اشتیاق را به افرادی مانند باردن، یا نلسون راکفلر و دیگر اعضای گروه موزه منتقل کرد.»