به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 11,926
بازدید دیروز: 8,554
بازدید هفته: 73,436
بازدید ماه: 330,155
بازدید کل: 26,927,944
افراد آنلاین: 64
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۳۱ مرداد ۱٤۰٤
Friday , 22 August 2025
الجمعة ، ۲۸ صفر ۱٤٤۷
مرداد 1404
جپچسدیش
321
10987654
17161514131211
24232221201918
31302928272625
آخرین اخبار
۶ ۷ - مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری - ۹ - یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس ۱۴۰۴/۰۴/۲۹
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس - ۹

 ‌احتیاط در صرف وجوهات شرعی 

۱۴۰۴/۰۵/۱۰

‫عبدالکریم حق‌شناس - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد‬‎

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

مراقبت هنگام رویارویی با نامحرم
آیت‌الله حق‏شناس خیلی مراقب بود تا جایی که امکان دارد، با خانم‏های نامحرم مواجهه نداشته باشد؛ نه حضوری و نه تلفنی. البتّه اگر کسی مطلبی داشت، نامه می‏نوشت و ایشان جوابش را مکتوب می‏داد. بارها پیش ‏آمد که من ایشان را در مسیر مسجد تا میدان قیام و بالعکس، همراهی ‏
کردم. 
وقتی که در پیاده‏رو می‏رفتیم، اگر خانمی از روبه‏رو می‏آمد، ایشان با آن سن‌و‌سال، تقریباً از فاصلۀ بیست ‌‌سی متری، به خیابان می‏آمد و اگر در خیابان بودیم و خانمی از روبه‏رو می‏آمد، ایشان راهشان را به سمت پیاده‏رو کج می‏کرد. در کوچه هم همین‌طور، اگر خانمی این طرف جوی بود، ایشان می‏رفتند آن طرف.(1)
***‏
یک‏‌بار مادربزرگ خانمم که پیرزنی بود، آمد به آیت‌الله حق‏شناس که نزدیک نود سال سن داشت، التماس دعا بگوید. دیدم ایشان سرِ خود را بالا نیاورد و در آن سن ‌و ‌سال نیز مقیّد بود که به صورت هیچ نامحرمی حتّی اگر پیرزن باشد، نگاه نکند. (2)
پُرکاری
از ویژگی‏های آیت‌الله حق‏شناس این بود که بسیار انسان فعّال و پُرکاری بود. ایشان با آن سن‌و‌سال بالا، مطالعه می‏کرد، درس می‏گفت، موعظه می‏کرد، کار مردم را راه می‏انداخت، امامت مسجد را بر‌عهده داشت. نوعاً کسی که به این سن‌و‌سال می‏رسد، گوشه‏ای می‏نشیند و استراحت می‏کند؛ ولی ایشان استراحت نداشت و می‏فرمود: «همیشه باید کار کنی، پنجشنبه و جمعه نداریم». 
ایشان برای جوان‏ها بسیار وقت می‏گذاشت. برای خواندن صیغۀ عقد ازدواج جوان‏ها و گرفتن استخاره(3) زیاد مراجعه‌کننده داشت و همۀ این کارها را هم فقط برای خدا انجام می‏داد؛ چون آنها را مصداقی از احسان به خَلق می‏دانست. (4)
کم‏حرفی و تفکّر
آیت‌الله حق‏شناس خیلی به کم‏حرفی، تدبّر و تفکّر توصیه می‏کرد و می‏فرمود: «خودم هم در منزل، اگر حاج‌ خانم کاری با من داشته باشد، پاسخگو هستم. در غیر این صورت، یا در حال مطالعه‏ام، یا قرآن می‏خوانم و یا مشغول تفکّر هستم». 
ایشان در صحبت‏های خود، این حدیث را هم زیاد تکرار می‏نمود: «كانَ أكثَرُ عِبادَةِ أبی ذَرٍّ- خَصلَتَينِ: التَّفَكُّرَ وَ الاعتِبارَ؛ (5) بیشترین عبادت ابو‌ذر- که رحمت خدا بر او باد- دو چیز بود: اندیشیدن و پند گرفتن». (6)
منظّم بودن
آیت‌الله حق‏شناس، بسیار منظّم بود. وقتی می‏گفت «مثلاً ساعت پنج بعد از ظهر بیا»، اگر دیرتر می‏رفتم، خیلی با ملایمت می‏فرمود: «داداش علی! دیر کردی!» و اگر زودتر می‏رفتم، تذکّر می‏داد و می‏فرمود: «داداش علی! ده دقیقه زود آمدی!». (7)
***‏
آیت‌الله حق‏شناس در خورد ‌و ‌خوراک و در خوابیدن، خیلی منظّم بود. به ما هم توصیه می‏کرد که ساعت نُه شب بخوابیم و ساعت چهار صبح برای نماز شب بیدار شویم. بعد از خواندن نماز صبح هم کمی بخوابیم و سپس به سر کار برویم.(8)
نصیحت‏پذیری
از ویژگی‏های آیت‌الله حق‏شناس، نصیحت‏پذیر‌ بودن ایشان بود. ایشان با آن مقام و جایگاه علمی‏ای که داشت، اگر کسی به ایشان تذکّری می‏داد، به‌راحتی می‏پذیرفت. برای نمونه، می‏فرمود: «برای خرید خانه، چهل روز زیارت عاشورا با همان روش مخصوص (9) خواندم و نصف پول خانه جور شد. سپس چلّه دوم را شروع کردم. 
هنوز آن را به پایان نرسانده بودم که نصف دوم هم جور شد. مانده بودم که آن را ادامه بدهم یا ندهم که خانمم گفت: شما تا الآن [زیارت عاشورا را] برای خرید خانه می‏خواندی. از حالا به بعد، به خاطر خود آقا بخوان! من هم چلّه دوم را تمام کردم». (10)
عرفی ‌بودن
آیت‌الله حق‏شناس سعی می‏کرد زندگی متعارفی داشته باشد. رفتار ایشان در امور زندگی، مانند یک انسان معمولی بود و این‌طور نبود که مثلاً برای شفای بیماری، از مراجعه به پزشک و مصرف دارو خودداری کند. 
حتّی بارها به ما می‏فرمود: «سعی کنید مریض نشوید؛ ولی اگر مریض شدید، معالجه واجب است.»(11)
زندگی مطابق شأن
آیت‌الله حق‏شناس، ساده‏زیست بود؛ امّا از نعمت‏های خدا، خوبش را استفاده می‏کرد؛ یعنی اگر مثلاً چیزی می‏خواست بخرد، جنس خوبش را می‏خرید. این مسئله در تمام شئون زندگی ایشان جاری بود، چه در خورد ‌و ‌خوراک، چه در لباس و پوشاک و چه در سفر و سکونت. مثلاً در سفر وقتی می‏خواستیم منزلی تهیّه کنیم، تأکید داشت که باید جایی باشد که نه خیلی پایین باشد و نه خیلی بالا، بلکه متوسّط و در شأن یک مؤمن باشد. 
می‏فرمود: «خدا به مؤمن کرامتی داده که باید حفظ شود».
حاج‌آقا این شئونات را به دیگران هم گوشزد می‏کرد. مثلاً اگر کسی لباس خیلی فاخری می‏پوشید که در شأنش نبود، به او تذکّر می‏داد و اگر کسی لباسی پایین‏تر از شأنش می‏پوشید نیز تذکّر می‏داد. (12)
***‏
زمانی، خرید لوازم و موادّ خوراکی منزل آیت‌الله حق‏شناس بر‌عهده من بود. برای این کار، دستمالی را در اختیارم گذاشته بود تا وسایل خریداری شده را درون آن بپیچم و تأکید داشت که آنچه برای خانه ایشان تهیّه می‏کنم، در منظر مردم نباشد. 
نزدیک ایّام عید نوروز، طبق مرسوم، وقتی می‏خواستم خوراکی‏هایی برای پذیرایی مهمان‏ها تهیّه کنم، ایشان دو نوع سفارش می‏داد. 
آنچه برای خودش سفارش می‏داد، خیلی مختصر بود؛ امّا برای خانواده دستور می‏داد که بهترین‏ها را تهیّه کنم. 
می‏فرمود: «شأن کسی مانند من، پذیرایی با یک استکان چای است؛ امّا خانواده من نباید احساس کند که چون همسر یک روحانی است، باید در تنگنا و فشار زندگی کند». (13)
آیت‌الله حق‏شناس در خرج کردن از سهم امام و سهم سادات، با احتیاط زیاد عمل می‏کرد. 
برای همین، اگر کسی به ایشان مراجعه می‏کرد و به تشخیص ایشان، او مستحقّ دریافت از وجوهات نبود، از صدقات به او کمک می‏کرد تا ردّ سائل نکند؛ ولی هرگز از وجوهات به او نمی‏داد. در این میان، عدّه‏ای ناراحت می‏شدند و گاهی به ایشان جسارت هم می‏کردند؛ امّا ایشان کوتاه نمی‏آمد. (14)
***‏
در دوره‏ای که من همراه آیت‌الله حق‏شناس بودم، یکی از کارهای مهمّ ایشان، رفتن به منزل یا دفتر مراجع تقلید آن زمان و تحویل وجوهات به آنها بود. ایشان در پول‏هایی که مقلّدان مراجع تقلید به ایشان پرداخت می‏کردند، اصلاً تصرّف نمی‏کرد و با اینکه از طرف همه مراجع، اجازه تصرّف داشت، عین مبلغ را تحویل می‏داد. (15)
***‏
آیت‌الله حق‏شناس به دلیل احتیاط شدیدی که در مصرف وجوهات شرعی داشت، در مواردی، برخی تصرّفات را بر‌عهده آیت‌الله سیّد محمّد وحیدی شبستری می‏گذارد و ایشان با اظهار شرمندگی و اینکه شما خود «مُجیز (اجازه‌دهنده)» هستید، قبول مسئولیت می‏کرد. (16)
اهتمام به تندرستی
آیت‌الله حق‏شناس در غذا تنوّع‏طلب نبود؛ امّا همان مقداری را که می‏خورد، از خوبش می‏خورد. مثلاً تابستان‏ که مشهد می‏رفتیم، حاج‌خانم (همسر ایشان) شب‏ها دوست داشت غذای ساده مانند شیربرنج، نان‌و‌ماست یا ماست‌ و ‌خیار بخورد؛ امّا حاج‌آقا می‏فرمود: «داداش‌علی! من ضعیفم. نصف‌شب می‏خواهم برای نماز بیدار شوم، ضعف می‏کنم. برای من، یک سیخ کباب‏ بگیر تا بخورم و برای عبادت جان داشته باشم». (17)
***‏
آیت‌الله حق‏شناس، مدّتی به دستور پزشک از دمپایی پلاستیکی استفاده می‏کرد. می‏فرمود: «به من می‏گویند اینها در شأن شما نیست؛ ولی من برای رعایت سلامت خودم، اینها را 
می‏پوشم». (18)
***‏
من برای درس کفایهًْ‌الاُصول خدمت آیت‌الله حق‏شناس می‏رسیدم. روز یکشنبه‏ای بود که حاج‌آقا به من نگاه کرد و فرمود: «شما باید بروی به خودت برسی و تا به خودت نرسیدی، درس تعطیل است!». من فکر کردم منظور ایشان رسیدن به لحاظ معنوی است و این که مثلاً نماز شب را طولانی‏تر بخوانم (اساتید اخلاق معمولاً چنین دستورهای معنوی‏ای می‏دهند)؛ امّا حاج‌آقا همان لحظه متوجّه شد که در ذهن من چه گذشت و فرمود: «داداش‌جون! غذای صبح و ظهر و شبت را مرتّب کن». من هم تا آخر هفته، غذاهای بهتری خوردم و وقتی هفته بعد خدمتشان رسیدم، فرمود: «حالا خوب شد! سرِ‌حال آمدی». (19)
بهره‏گیری از فرصت‏ها
زمانی که من خدمت آیت‌الله حق‏شناس بودم، ایشان حدوداً هشتاد سال داشت. در آن سن‌و‌سال، بسیار مطالعه می‏کرد. همیشه یک کتاب همراهش بود و هر ساعت و هر جایی که فرصتی پیش می‏آمد، آن را مطالعه می‏کرد. 
همیشه کاغذ و قلمی همراه داشت و از هر فرصتی برای نوشتن مطالب مهم و حکیمانه استفاده می‏کرد. حتّی وقتی که داخل ماشین بودیم، اگر پشت ماشینی، شعر یا مطلب حکیمانه‏ای می‏دید، آن را یادداشت می‏کرد. (20)
***‏
آیت‌الله حق‏شناس معمولاً حدود یک ساعت مانده به اذان، وارد مسجد می‏شد و در کتابخانه آنجا مشغول مطالعه می‏شد. ایشان همیشه سفارش می‏کرد که: «وقتت را بیهوده نگذران. به مطالعه مشغول باش و از عمرت استفاده کن». این جمله هم از تکیه‏کلام‏های ایشان بود که می‏فرمود: «نمی‏شود برای تتمّه عمر، قیمت گذاشت!» (21) (22)
***‏
زمانی که آیت‌الله حق‏شناس در حوالی میدان قیام سکونت داشت، کوچه‏ای که خانه ایشان در آنجا بود، ماشین‌رو نبود. هنگامی که می‏خواستیم به مسجد برویم، ایشان آماده می‏شد و می‏آمد پشت درِ خانه، روی پلّه‏ای که آنجا بود، می‏نشست. در فاصله‏ای که من برای کرایه کردن ماشین به سر کوچه می‏رفتم، ایشان از فرصت استفاده می‏کرد و کتابی را از بُقچه‏ای که کتاب‏هایش را در آن می‏گذاشت، بر‌می‏داشت و در آن سنّ‌و‌سال، مشغول مطالعه می‏شد. (23)
***‏
یک روز، آیت‌الله حق‏شناس مریض شد و با‌ هم به مطبّ دکتر ضرّابی رفتیم و در نوبت نشستیم. از آنجا که ایشان معمولاً پیش دکتر ضرّابی می‏رفت، مُنشی دکتر، ایشان را می‏شناخت. 
برای همین، وقتی ما را دید، به دکتر اطّلاع داد و خواست ما را بدون نوبت داخل اتاق بفرستد؛ امّا حاج‌آقا نپذیرفت و فرمود: «الآن نوبت من نیست! می‏نشینم تا وقتی نوبتم شد، می‏روم داخل». مطب تقریباً شلوغ بود و باید حدود یک‌ساعتی معطّل می‏شدیم. در این فرصت، حاج‌آقا بقچه‏اش را باز کرد و کتابی را خودش برداشت و کتاب ولایت‌فقیه امام خمینی را هم که تازه چاپ شده بود، به من داد و گفت: «مطالعه کن که عمرت تلف نشود». خلاصه، یک ساعت تمام، آنجا مطالعه کردیم! (24)
***‏
آیت‌الله شاه‏آبادی، از اساتید آیت‌الله حق‏شناس، برخی از درس‏های خود را در مسیر فاصله مسجد تا منزل بیان می‏نموده است.(25) 
در سال‏هایی که توفیق همراهی روزانه با استاد حق‏شناس را داشتم و فاصله منزل تا مسجد را پیاده می‏رفتیم، ایشان با یادآوری همین نکته، عمدتاً این مدّت را به بحث‏های علمی و به طور خاص، تقریر مبانی استاد خویش اختصاص می‏داد؛ فرصت بی‏نظیری که هیچ‌گاه مشابه آن، تکرار نشد. (26)
پانوشت‌ها:
1- به نقل از آقای مرتضی اخوان.   2- به نقل از آقای فرشاد.   3- ر.ک: ص ۹۶ (استخاره گرفتن برای دیگران).   4- به نقل از آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی.   5- الخصال: ص ۴۲، ح ۳۳، از امام صادق ۷.   6- به نقل از آقای مرتضی اخوان.   7- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.   8- به نقل از دکتر جواد محمّدی.   9- ر.ک: ص ۳۰۲، پانوشت ۴.   10- به نقل از حجّت‌الإسلام احمد قالیباف.   11- همان.   12- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.   13- به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.   14- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو. در این‌باره، ر.‌ک: ص ۶۸ (گذشت از خطاهای دیگران، خاطره آخر).   15- به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.   16- به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.   17- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.   18- به نقل از حجّت‌الإسلام عبد‌الرضا پورذهبی.   19- به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد میرهاشم حسینی.   20- به نقل از آقای محمّدحسن میرشاه‏ولد.   21- امیر‌مؤمنان ۷: «بَقيَّهًُْ عُمُرِ المَرءِ لا‌ثَمَنَ لَها، يُدرِکُ بِها ما فاتَ وَ يُحيی بِها ما أماتَ‏؛ باقی‌مانده عمر شخص، قیمت‌ناپذیر است. به وسیله آن، گذشته را جبران مى‏کند و آنچه را مُرده است، زنده مى‏گرداند» (تنبیه الخواطر: ج ۱، ص ۳۶).   22- به نقل از آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی.   23- به نقل از حجّت‌الإسلام غلامحسن بخشی.   24- به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد محمّد یوسفی.   25- ر.ک: ص ۴۵ (خاطره حجّت‌الإسلام بخشی).   26- به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.