به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,811
بازدید دیروز: 10,631
بازدید هفته: 55,767
بازدید ماه: 312,484
بازدید کل: 26,910,311
افراد آنلاین: 32
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۳۰ مرداد ۱٤۰٤
Thursday , 21 August 2025
الخميس ، ۲۷ صفر ۱٤٤۷
مرداد 1404
جپچسدیش
321
10987654
17161514131211
24232221201918
31302928272625
آخرین اخبار
۱۱ - یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس - شرکت در نماز جماعت اهل‌سنّت ۱۴۰۴/۰۵/۱۴
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس - ۱۱

 شرکت در نماز جماعت اهل‌سنّت 

 ۱۴۰۴/۰۵/۱۴

‫عبدالکریم حق‌شناس - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد‬‎

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

رعایت آداب سفر
بسیاری از دوستان، هر‌گاه می‏خواستند به جبهه یا مسافرتی بروند، مقیّد بودند که برای خداحافظی خدمت آیت‌الله حق‏شناس برسند. ایشان هم محبّت می‏فرمود و دعای سفر را برایشان می‏خواند، بدین‌ترتیب که ابتدا در سمت راست شخص سه‌‌بار صلوات می‏فرستاد و این دو آیه را تلاوت می‏کرد: (إنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَيكَ القُرآنَ لَرَادُّكَ إلى مَعادٍ)1 (فَالله‏ خَیرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرحَمُ‏ الرَّاحِمینَ)2 و سپس در سمت چپ او، همین کار را تکرار می‏کرد. جالب، اینکه: اگر چند نفر همزمان برای خداحافظی می‏آمدند، ایشان با آن کهولت سن، مقیّد بود که برای تک‌تک آنها این کار را انجام بدهد. هنگام جدا شدن هم می‏فرمود: «برو داداش‌جون! دست خدا به همراهت!». این صحنه خداحافظی در عین تلخی به خاطر دوری از ایشان، جزء شیرین‏ترین لحظات زندگی ما بود.3
***‏
آیت‌الله حق‏شناس، مسافرت که می‏رفت، برای اطرافیان سوغات می‏آورد.4 مثلاً برای خود من، بارها از مشهد سوغات آورد. هر‌گاه اطرافیان و نزدیکان هم از سفر بر‌می‏گشتند، ایشان به شوخی یا جدّی می‏پرسید: «سوغات چه آوردی؟». البتّه برای آموزش ما بود که اینها را رعایت کنیم.5
***‏
آیت‌الله حق‏شناس در طول سفر، مراقب همسفر‏ان خود بود و آداب سفر را رعایت می‏کرد. حتّی گاهی مزاح هم می‏کرد.6
***‏‏
سفرهای زیادی همراه آیت‌الله حق‏شناس به قم داشتم. یکی از تفریحات ما در مسیر، مشاعره بود. در یکی از این سفرها، پس از مشاعره چند بیت، بیتی را در پاسخ ایشان گفتم که ایشان نتوانست جوابی به آن بدهد. وقتی به قم رسیدیم، طبق معمول، ابتدا به حرم حضرت معصومه مشرّف شدیم. آنجا دیدم ایشان بی‏دلیل، خنده‏ای کرد، جوری که دندان‏هایش پیدا شد. علّت خنده را که پرسیدم، با اشاره به سمتی فرمود: «شعری که آنجا نوشته‏اند، جواب من است!».7
***‏‏
آیت‌الله حق‏شناس، زیاد اهل شوخی نبود؛ ولی هنگامی که بحث سفر پیش می‏آمد، می‏فرمود: «از آداب سفر، این است که مقداری ادخال سرور در قلب مؤمنین شود».8 برای همین از همان وقتی که از درِ خانه حرکت می‏کردیم، بسیاری از شوخی‏ها را از ایشان مشاهده می‏کردیم. البتّه شوخی‏ها، شوخی‏هایی بودند که کمترین نافرمانی خدا در آنها نبود. برای نمونه، وقتی با چند تن از دوستان همراه ایشان به قم سفر می‏کردیم، ایشان برای اهل ماشین، بستنی خرید. من مشغول خوردن بستنی بودم که ایشان در قالب شوخی، نکته‏ای اخلاقی را به من متذکّر شد و فرمود: «اگر همین ‏طوری که با حضور قلب بستنی‏ات را لیس می‏زنی، نمازت را هم با حضور قلب بخوانی، مسئله حلّه!».9
رعایت ادب
آیت‌الله حق‏شناس در نظافت خودش بسیار دقّت داشت. در طول پنجاه سالی که با ایشان مراوده داشتم، برای یک بار هم ندیدم بینی‏اش را طوری بگیرد که صدا بدهد یا آب دهانش را جلوی کسی به زمین بیندازد. همیشه دستمالی تمیز همراهش بود که با آن، فقط بینی‏اش را پاک می‏کرد.10
***‏
آیت‌الله حق‏شناس به احترام هر‌کسی که قرار بود نزد ایشان بیاید، عبا می‏پوشید و عمامه بر سر می‏گذاشت. حتّی در این اواخر که حال چندان مساعدی نداشت، از اطرافیان می‏خواست تا برای انجام این کار به او کمک کنند.11
***‏
آیت‌الله حق‏شناس به طور معمول در حضور ما جوراب می‏پوشید. می‏فرمود: «من برای ادب، باید جوراب پایم می‏کردم».12
حفظ کرامت اشخاص
من ندیدم آیت‌الله حق‏شناس با کسی با خشم و تندی صحبت کند. با همه خلق خدا با دلسوزی و با محبّت حرف می‏زد. می‏گفت: «این، مخلوق خداست؛ کرامت دارد». کرامت اشخاص را شدیداً حفظ می‏کرد، مگر این که احساس می‏کرد از جانب او، خطری متوجّه دیگران است، که در این صورت برخورد می‏کرد.13
شرکت در نماز جماعت اهل‌سنّت
آیت‌الله حق‏شناس فرمود: «وقتی در سفر حج در جدّه بودم، به مسجد اهل‌سنّت رفتم و در نماز جماعت برای تألیف قلوبشان به آنها اقتدا کردم؛ چون یک دسته از روایاتی که در باب اقتدا به اهل‌تسنّن رسیده، این است که برای تألیف قلوب بین مسلمان‏ها به آنها اقتدا کنید.14 لذا انسان نباید موقع نماز، از مساجد اهل‌سنّت یا مسجد‌الحرام خارج شود؛ برای این که آنها می‏گویند: چرا به ما اقتدا نمی‏کنید؟ چرا در نماز مسلمان‏ها شرکت نمی‏کنید؟ و مورد مؤاخذه واقع خواهید شد. هر‌کس که کاری دارد و می‏خواهد از مسجد بیرون برود، باید یک ساعت قبل از اذان، از مسجد خارج شود. وقتی نماز به پا شد و امام جماعت به نماز ایستاد، فوری در جماعت آنها شرکت کردم».15
استخاره گرفتن برای دیگران
نمونه‏ای از خدمات آیت‌الله حق‏شناس به دیگران، انجام استخاره برای آنان بود. تلفنِ خانه ایشان همیشه برای این کار زنگ می‏خورد. این‏ طور نبود که مثلاً ساعت مشخّصی را برای استخاره کردن در نظر بگیرد و در غیر آن ساعت، پاسخگو نباشد. آن موقع، سنّ من کم بود و درکی از سختی این کار نداشتم؛ امّا امروز به‌خوبی متوجّه می‏شوم ایشان چه‌قدر در این مسئله اذیّت می‏شده است که هر لحظه پاسخگوی تلفن باشد. این اواخر هم که استخاره گرفتن را کنار گذاشت، به اختیار خودش این کار را نکرد؛ بلکه به جهت مراعات حال خانواده چنین کرد.16
نگرانی از مشکلات جامعه
روزی آیت‌الله حق‏شناس فرمود: «خدا شاهد است که وقتی بعضی از خبرها را می‏شنوم، خیلی ناراحت می‏شوم. به ما فرموده‏اند: باید به افراد جامعه مانند پدر، برادر و پسر خودتان نگاه کنید. با این وصف، آیا می‏شود که سیب‏زمینی در این مملکت نایاب شود؟! البتّه نوعاً این حرف‏ها ربطی به معنویّات ندارد و اکثراً به مشکلات مادّی جامعه پرداخته می‏شود؛ امّا با این حال آیا سزاوار است که افرادی پیدا شوند که سیب‏زمینی را از همنوعان، هموطنان و هم‌کیش‏های خود دریغ کنند؟! این چه نحو اسلامیّتی است که بعضی با ارزاق مسلمانان، این‌طور رفتار می‏کنند؟! خدا می‏داند از شنیدن این حرف‏ها ناراحت شدم. آخر سیب‏زمینی و پیاز چیست که مسئولین باید بیایند و با خواهش به مردم بگویند: با ما همکاری کنید و سیب‏زمینی‏هایتان را انبار نکنید؟! آخر چرا؟! باید این‌گونه ارزاق را در دسترس همه بگذارید، نه این که پنهان کنید! امام صادق(ع) وقتی که مشاهده فرمود قیمت ارزاق ترقّی کرده و در بازارها گرانی پیدا شده است، فرمودند: «این گندم‏هایی را که در خانه است، ببرید و در بازار بفروشید». عرض کردند: آقا! قیمت گندم خیلی گران‌ شده. اگر این کار را بکنید، خودتان در مضیقه قرار می‏گیرید. حضرت فرمود: «بروید و با همین مقداری که گندم داریم، مردم را در وسعت قرار بدهید!»؛17 یعنی به همین مقداری که ممکن است، مشکل مردم را حل کنید. پس چرا در جامعه ما باید سیب‏زمینی نایاب شود؟ این قبیل رفتارها، نشانه چیست و از چه چیزی نشئت می‏گیرد؟ خدا می‏داند به خاطر بعضی از اعمال، برکت از پول و رزق شما می‏رود!».18
عشق‏ ورزی به مردم
عشق به مردم از ویژگی‏های آیت‌الله حق‏شناس بود و واقعاً به آن اعتقاد داشت. ایشان می‏فرمود: «اینها خلق خدا هستند. خداوند، خلقش را دوست دارد. پس ما‌هم باید آنها را دوست بداریم؛ چون کسی که کسی را دوست دارد، آثار او را هم دوست می‏دارد».19
گره‏گشایی از مشکلات مردم
برآورده ساختن حوائج مردم برای آیت‌الله حق‏شناس بسیار مهم، بلکه مهم‏ترین مشغولیّت بود. عبادات مستحبّ خود را برای کار مردم و حاجت آنان، تعطیل یا مختصر می‏کرد و تا جایی که ممکن بود، این‌گونه کارها را پنهانی انجام می‏داد و ما که تا حدودی نزدیک به ایشان رفت‌و‌آمد می‏کردیم نیز خبر نداشتیم. مثلاً بعدها خبردار شدیم که ایشان برای خانواده‏های زندانیان سیاسی در روزگار طاغوت، شبانه کمک می‏فرستاده است و گاه حتّی کارهای شاق به عهده می‏گرفت تا کسی را از یک گرفتاری نجات دهد.20
***‏
آیت‌الله حق‏شناس، مرتّب جویای احوال نزدیکان و اطرافیان خود می‏شد. اگر کسی کسالتی پیدا می‏کرد یا موقعیّت اقتصادی‏اش به‌هم می‏ریخت یا هر مشکل دیگری برایش پیش می‏آمد، پیگیر احوال و اوضاع او می‏شد و اگر احتمال می‏داد که وضع مالی وی مناسب نیست، مبلغی آماده می‏کرد و خودش یا به وسیله فردی دیگر، آن را به صورت محترمانه به او می‏رساند. ایشان در مواجهه با اشخاص گرفتار، مانند پدری دلسوز که نگران فرزندانش است، جویای حال او می‏شد و در حدّ امکان، مشکلش را برطرف می‏کرد.21
توجّه به مسائل مالی اطرافیان
وقتی پدرم از دنیا رفت، من همان لحظه با آیت‌الله حق‏شناس تماس گرفتم و از ایشان خواستم که برایش دعا کند. ایشان فرمود: «چشم من حتماً برای ایشان دعا می‏کنم» و سپس فرمود: «اگر کاری دارید یا چیزی لازم دارید، به من بگویید». مقصودشان این بود که اگر برای هزینه‏های کفن‌و‌دفن و مراسم ختم، پول نیاز دارم، بگویم. این از ویژگی‏های آن شخصیّت بزرگوار بود که علاوه ‌بر مسائل معنوی، در این موضوعات نیز نسبت به ما محبّت داشت و دقّت می‏کرد که کسی در مضیقه مالی نباشد. من تشکّر کردم و گفتم: الحمد‌لله از این بابت مشکلی نیست و نگرانی نداریم، فقط شما برای ایشان دعا بفرمایید.22
دستگیری از نیازمندان
سال‏ها قبل، دکتر اکبری که دندانپزشک بود، از قول دوستش که او هم دندانپزشک بود، این جریان را برایم تعریف کرد، می‏گفت: آبدارچی مطبّ ما شخص میانسالی بود که میانه خوبی با آدم‏های مذهبی خصوصاً روحانیان نداشت. یک بار که آیت‌الله حق‏شناس به مطبّ ما آمده بود، هنگام رفتن، دیدم ایشان یک بسته دویست ‌تومانی را به‌گونه‏ای که کسی متوجّه نشود، داخل جیب او گذاشت. با این که مدّت‏ها بود آن شخص به عنوان آبدارچی در مطبّ ما کار می‏کرد، امّا چون ظاهر مرتّبی داشت، هیچ‌وقت فکر نمی‏کردم که آدمی باشد که مشکل مالی داشته باشد. برای همین، از این که حاج‌آقا به او کمک کرد، تعجّب کردم، تا این که مدّتی بعد، وقتی همان شخص را دیدم که گوشه خیابان، بساط پهن کرده و دستفروشی می‏کند، متوجّه شدم که وضع مالی خوبی نداشته است و آن موقع، حاج‌آقا به این مسئله اشراف داشته و به او کمک کرده است.23
***‏
یکی از کارهای جالب آیت‌الله حق‏شناس، رسیدگی به روحانیانی بود که در اطراف ایشان زندگی می‏کردند. یادم هست ایشان به بهانه‏های مختلف، از علما و روحانیانی که در شعاع دو کیلومتری خانه ایشان زندگی می‏کردند، تفقّد می‏کرد و گاهی مبلغی را درون پاکت می‏گذاشت و از من می‏خواست که آن را به فلان عالم برسانم. این کار هر ‌ماه یا دو‌ ماه یک بار انجام می‏شد و من پاکت‏ها را مستقیم به افراد مورد نظر می‏دادم.24
***‏
استادی داشتم به نام حاج‌آقا جوادی افغانی که از اساتید تراز‌اوّل در ادبیّات عرب بود. حدود سی سال پیش وقتی ایشان بیمار بود، همراه آیت‌الله حق‏شناس به عیادت ایشان رفتیم. چون آقای جوادی وضع مالی خوبی نداشت، دیدم موقع خداحافظی، آیت‌الله حق‏شناس، پنهانی یک بسته پول کنار تخت ایشان گذاشت.25
***‏
یکی از دغدغه‏های آیت‌الله حق‏شناس، عیادت از بیماران به‌ویژه علما و رسیدگی به مشکلات آنان بود. گاه می‏شد که با ماشین، حدود یک ساعت راه می‏رفتیم تا به عیادت فلان عالم در آن طرف تهران برویم. بارها پیش آمد که آخر هفته همراه ایشان به قم می‏رفتیم. در این سفرها اگر می‏شنید عالمی بیمار است، به عیادتش می‏رفت و اگر می‏خواست کمکی به او برساند، برای این که آن عالم خجالت نکشد، به من می‏فرمود: «اجازه می‏دهید چند دقیقه‏ای خصوصی با ایشان باشم؟» و وقتی به اتاق کناری می‏رفتم، ایشان مبلغی به آن عالم تحویل می‏داد. گاهی ایشان به عیادت کسی می‏رفت که شاید در طول سال، یک بار هم همدیگر را نمی‏دیدند.26
***‏
یک بار بین دو نماز وقتی آیت‌الله حق‏شناس سر خود را کمی به سمت جمعیّت چرخاند، من برای این که خیلی دوست داشتم خدمتی به ایشان بکنم، سریع رفتم جلو و پرسیدم: حاج‌آقا! فرمایشی داشتید؟ ایشان از جیبش یک اسکناس صد تومانی در آورد و فرمود: «این را دو تا پنجاه تومانی کن و پنجاه تومانش را به شیخی بده که پشت‌سر من در صف پنجم نشسته است». همان موقع از مسجد بیرون رفتم و از مغازه‏ای دو تا اسکناس پنجاه تومانی گرفتم و برگشتم. صف‏ها را شمردم و دیدم دقیقاً صف پنجم، پشت سر حاج‌آقا، طلبه‏ای قدبلند نشسته است و سرخمیده در احوال خودش غوطه‏ور است. وقتی یکی از پنجاه تومانی‏ها را پنهانی کف دستش گذاشتم، با تعجّب نگاهی کرد و سپس لبخند رضایت بر لبانش نشست.27
پانوشت‌ها:
1- (آن که [ابلاغ] قرآن را بر تو واجب کرده است، قطعاً تو را به وعده‏گاه باز می‏گرداند) قصص: آیه ۸۵.    2- (پس خدا بهترین نگهبان است؛ و اوست مهربان‏ترین مهربانان) یوسف: آیه ۶۴.   3- به نقل از آقای مرتضی اخوان.   4- پیامبر خدا۹: «إذا رَجَعَ أحَدُكُم مِن سَفَرِهِ فَليَرجِع إلی أهلِهِ بِهَدِيَّه؛ هر‌گاه فردى از شما از مسافرت بر‌مى‏گردد، با هدیه‏اى براى خانواده‏اش باز گردد» (المعجم الصغیر: ج ۲، ص ۳۹).   5- به نقل از دکتر جواد محمّدی.   6- به نقل از آقای محمّدحسن میرشاه‏ولد.   7- به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.   8- پیامبر خدا۹ درباره جوانمردی در سفر می‏فرماید: «وَ أمّا الّتی فِی السَّفَرِ فَبَذلُ الزادِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ المِزاحُ فی غيرِ المَعاصی؛ جوانمردى در سفر، عبارت است از بخشیدن زاد و توشه [خود به همراهان‏] و خوش‏اخلاقى و شوخى کردن، [به شرط آن‏] که معصیت خدا [در آن‏] نباشد» (عیون أخبار الرضا۷: ج ۲، ص ۲۷، ح ۱۳). برای دیدن روایات بیشتر، ر.ک: میزان الحکمه: ج ۵، ص ۳۰۹ (آداب السفر).   9- به نقل از آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی.   10- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.   11- به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد میرهاشم حسینی.   12- به نقل از دکتر جواد محمّدی.   13- به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.   14- ر.ک: وسائل‌الشیعه: ج ۸، ص ۲۹۹، باب ۵.   15- مواعظ: ج ۱ ،ص ۱۹۸.   16- به نقل از آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی.   17- بحار‌الأنوار: ج ۴۷، ص ۶۰، ح ۱۱۲.   18- مواعظ: ج ۳، ص ۹۹.   19- به نقل از حجّت‌الإسلام محمّدعلی جاودان.   20- به نقل از حجّت‌الإسلام محمّدعلی جاودان.   21- به نقل از آقای محمّدحسن میرشاه‏ولد.   22- به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی.   23- به نقل از حجّت‌الإسلام غلامحسن بخشی.   24- به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.   25- به نقل از حجّت‌الإسلام غلامحسن بخشی.   26- به نقل از آقای محمّدحسن میرشاه‏ولد.   27- به نقل از آقای مرتضی اخوان