نفوذ کلام
۱۴۰۴/۰۶/۰۴
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
میهمانی به یاد ماندنی
یکی از توفیقات الهی که نصیب من و دوستم آقا غلامرضا شیخ عطّار شد، این بود که یک شب در منزل آیتالله حقشناس مهمان ایشان شدیم و تا صبح در محضرشان بودیم. آن شب، درسهای زیادی از حاجآقا یاد گرفتیم. ایشان با شامی بسیار ساده- که اگر اشتباه نکنم، دمپختک بود- از ما پذیرایی نمود. هنگامی که غذا را در بشقابها میریخت، میفرمود:«به به! غذای حلال، خوشمزهترینِ غذاهاست». گویا با این تعبیر میخواست به ما تذکّر دهد که مبادا حرام وارد زندگیتان شود.
هنگام خواب، پس از آن که یکی دو پتو از اندرونی آورد، فرمود: «داداش جون! قبل از خوابیدن، سهبار سورۀ (قُلْ هُوَ اللهُ) را بخوانید». بعد هم پرسید: «اجازه دارم شما را برای نماز شب بیدار کنم؟». گفتیم: بلی! این که جای سؤال ندارد! ببینید ایشان تا چه اندازه به حقّالناس و نیز تربیت ما دقّت داشت. پس از خواندن نماز شب، نماز صبح را به جماعت خواندیم. به نظرم اذان صبح، حدود ساعت پنج یا پنج و نیم بود. پس از نماز، به ما فرمود: «من بیدارم؛ امّا شما جوان هستید و بیشتر به خواب نیاز دارید. چراغ را خاموش کنید و استراحتی کنید. من ساعت هفت بیدارتان میکنم که صبحانه بخورید و به مدرسه بروید». اتاق ایشان با محلّ خواب ما، فاصلۀ چندانی نداشت و نور لامپ اتاق ایشان، به اتاق ما هم میرسید. برای همین، لامپ اتاق خود را هم خاموش کرد تا ما اذیّت نشویم و خودش با یک چراغ مطالعۀ کمنور، مشغول قرائت قرآن شد.
حدود ساعت هفت صبح بود که با صدای لرزش استکان چای در درون سینی که ناشی از لرزش دست حاجآقا بود، از خواب بیدار شدیم. حاجآقا با آن
سنّ و سالش، شخصاً چای دم کرده بود و صبحانهای شامل نان تافتون، پنیر و کره آماده کرده بود. با خوردن صبحانه، آن مهمانی به یاد ماندنی به پایان رسید و ما به مدرسه رفتیم.1
سخنان آیتالله حقشناس به شهادت کسانی که در زمان حیات آن استاد فرزانه از مواعظ ایشان بهرهمند میشدند، تأثیر فراوانی در آنها داشته است. آقای حسین واحدی در اینباره میگوید: مواعظ آیتالله حقشناس، مانند اکسیری بود که جوانها را زیر و رو میکرد. کلام ایشان به واسطۀ ارتباط شدید با پروردگار، اثر عمیقی روی جوانها میگذاشت و آنها را بسیار پرشور، باحرارت و باشعور بار میآورد. اگر حاجآقا در یک روز، دو سه جا صحبت داشت، پای صحبت ایشان، نوعاً همان جوانهایی شرکت میکردند که در جلسۀ اوّل دیده بودید. آنها به قدری مشتاق بودند که دوست نداشتند یک جلسه از صحبتهای ایشان را از دست بدهند. آنها حاجآقا را به معدنی تشبیه میکردند که هرچه از آن برمیداری، به مطالب بهتر و املاح معدنی بیشتر با عیار بالاتر میرسی.
همچنین آقای علیرضا جوان با بیانی جالب از تأثیر فراوان آیتالله حقشناس در خود، چنین یاد میکند: تأثیری که آیتالله حقشناس در وجود من گذاشته بود، به گونهای بود که مثل برخی از یاران ائمّه: که اگر به آنها میفرمودند «وارد تنور شو!» بیچون و چرا وارد میشدند،2 اگر حاجآقا از من میخواست که از این پنجره پایین بپرم، امکان نداشت که نپرم. اینقدر تحت تأثیر منش و رفتار ایشان بودم. مثلاً زمانی بود که با زحمت زیاد، مباحثی از ایشان را ضبط کرده بودم و دوستان دیگر هم زحمت کشیده بودند و آنها را پیاده کرده بودیم؛ امّا ایشان یک روز فرمود: «اینها را بریز دور!». بلافاصله گفتم: چشم! و همه را ریختم رفت.
آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی علّت اثرگذاری موعظهها و سخنان آیتالله حقشناس در روح و جان انسان را این گونه بیان کرده است: یک دلیل ظاهری داشت و یک دلیل باطنی. دلیل ظاهری آن، با استفاده از بیانات خود ایشان، دو چیز بود: «کنترل زبان» و «تلاوت قرآن». ایشان میفرمود: «من همیشه زبانم در کنترل است. مواظب حرفزدنم هستم تا به دروغ، غیبت، تهمت و... مبتلا نشوم. مراقبم که حرف لغو نگویم؛ یعنی حرفی که نه به درد دنیای آدم بخورد و نه به درد آخرت». ایشان اهل تلاوت قرآن هم بود و به ما نیز آن را سفارش میکرد. میفرمود: «انسان، مخصوصاً شخص جوان، وقتی قرآن میخواند، با پوست و گوشت و استخوانش ممزوج میشود.3 پس وقتی حرف میزند، حرفش اثرگذار میشود»؛ امّا مهمتر از دلیل ظاهری، دلیل باطنی است که همان وجود نورانیّت در قلب ایشان بود. چون قلب ایشان نورانی بود، کلامش اثرگذار بود.
نمونهای از این تأثیرگذاری در کلام آقای حسین کریمی چنین آمده است: مدّتی بود که در عبادتهای ویژه، مثل نماز شب، شُل شده بودم. وقتی خدمت آیتالله حقشناس رسیدم، با همان نفَس مسیحایی فرمود: «نماز شب را بخوان، داداش جون!». خدا شاهد است که از فردای آن روز به مدّت چهل شب، خیلی راحت برای نماز شب برمیخاستم. جالب، آن که تأثیرگذاری مواعظ ایشان، نهتنها در زمان حیات، بلکه امروزه و پس از رحلت ایشان نیز ادامه دارد.
حجتالاسلام سیّد میرهاشم حسینی میگوید: یکی از پزشکان که مقیم کشور ایتالیاست و هیچ گاه در زمان حیات آیتالله حقشناس با ایشان ارتباط نداشته است، میگفت: سخنرانی حاجآقای حقشناس به دستم رسید و فقط یکی از سخنرانیهای ایشان را که گوش دادم، عاشق ایشان شدم. پس از آن، در عرض دو هفته، دهها سخنرانی از ایشان را گوش دادم. هر زمان که صحبتهای ایشان را میشنوم، مشکلاتم حل میشود. مثلاً یکبار حادثهای برایم اتّفاق افتاده بود که داشت کلّ کار و زندگیام را میسوزاند. همان موقع، صوت یکی از سخنرانیهای ایشان را روشن کردم، شنیدم که فرمود: «داداش جون! اگر زندگیات آتش میگیرد، چند شب [سورۀ] یس بخوان و به امام زمان هدیه کن، خوب میشود». من هم سه شب به این توصیه عمل کردم، مشکلم حل شد.
همچنین میگفت: یک شب، ساعت دو نیمهشب رسیدم خانه. خسته و کوفته رفتم روی تختخوابم که استراحت کنم. با خودم گفتم: کمی از صحبتهای ایشان را گوش کنم تا خوابم ببرد. همین که صدای ایشان پخش شد، دیدم میفرماید: «داداش جون! موقعی که خسته هستی و داری میافتی، اگر آن لحظه بلند شوی و دو رکعت نماز بخوانی، آن نماز میچسبد». همان موقع، بلند شدم و رفتم وضو گرفتم و نماز خواندم.
اینک، به برخی از ویژگیهای آیتالله حقشناس در شیوۀ سخنرانی و ارائۀ مواعظ اشاره میگردد:
اخلاص و عمل
آیتالله حقشناس میفرمود: «من وقتی میخواهم برای شما صحبت کنم، تمام سراسر4 وجود خودم را بررسی میکنم که مبادا غیر خدا در آن باشد، مبادا غیرخدا در این صحبتها باشد، مبادا برای اظهار معلومات باشد، مبادا الفاظم حساب نشده باشد! این را بدانید که باز هم تمام قلبم از گذشته و آینده، تحت نظر است آقا! 5».
***
یکبار به آیتالله حقشناس عرض کردم: ماشاءالله چهقدر جوانها به شما ارادت دارند و دور شما جمع میشوند! فرمود: «داداش جون! جهتش این است که در کلّ عمرم از این حنجرۀ من حرفی خارج نشد، جز برای خدا».6
***
شیوۀ سخنرانی آیتالله حقشناس، انسجام سخنرانیهای مرسوم را نداشت و به همین جهت، گاهی مورد سؤال و شوخی اطرافیان قرار میگرفت. از جمله، مرحوم آشیخ جواد کربلایی به ایشان گفته بود: تو که اینقدر شل و ول حرف میزنی، چرا اینقدر آدم دور تو جمع است!؟ سخنرانی ایشان، بار معنوی سنگینی به همراه داشت که با لحنی بسیار ساده از زبان ایشان خارج میشد. خود ایشان معتقد بود چون در بیانات ایشان اخلاص وجود دارد، حتماً تأثیرگذار خواهد بود.7
***
آیتالله حقشناس هیچگاه نشد چیزی را که خودش بِدان عمل ننموده، به دیگران توصیه کند. این را ما از قدیمیها هم شنیده بودیم که ایشان فرموده است: «من اگر بخواهم در یک جلسه برای مردم موعظهای بگویم، بیست و چهار ساعت قبل از آن، خودم به آن دستور عمل کردهام».8
***
آیتالله حقشناس، روایتی را که احیاناً خودش به آن عمل نکرده بود، نمیخواند. ایشان هنگام آمادهکردن سخنرانی، گاه مطالب و احادیثی را که جنبۀ اخلاقی هم داشت، خط میزد و نمیخواند. وقتی سؤال میکردیم که: چرا این موارد را حذف کردید؟ میفرمود: «چون خودم به آنها عمل نکردهام! من آن مباحثی را مینویسم که خودم به آن عمل کرده باشم».9
***
ایشان این روایت را زیاد میخواند که میفرماید: وقتی موسى از خضر خواست که او را نصیحت کند، خضر گفت: «يا موسى! تَعَلَّم ما تَعَلَّمتَهُ لِتَعمَلَ بِهِ، وَ لا تَتَعَلَّمهُ لِتُحَدِّثَ بِهِ، فَيَكونَ عَلَيکَ بُورُهُ وَ يَكونَ لِغَيرِکَ نُورُهُ؛10 اى موسى! آنچه آموختى، براى این بیاموز که به کارش ببندى و آن را بدین قصد میاموز که براى دیگران، بازگو کنى؛ چرا که در این صورت، هلاکتش براى تو خواهد بود و روشنایىاش براى دیگرى».
آیتالله حقشناس میفرمود: «مقصود از علم، علوم اهلبیت است که موجب اصلاح قلب میشود و هدف اوّلیۀ ما برای آموختن این علوم باید این باشد که به آن عمل کنیم، نه این که مثلاً بگوییم این روایت، به درد منبر میخورد، پس آن را یاد بگیرم».11
توصیههای کاربردی، همگانی و مؤکّد
از جمله ویژگیهای آیتالله حقشناس، کاربردی بودن صحبتهای ایشان بود. مشکلی که امروزه داریم، این است که معمول صحبتها و موعظهها در زندگی مردم کاربرد ندارد و عینی نیست؛ امّا یادم نمیآید که ایشان حدیثی را فرموده باشد که برای ما کاربرد نداشته باشد. احادیثی که ایشان میخواند، احساس نمیکردیم که برای هزار و خُردهای سال پیش است؛ بلکه احساس میکردیم که برای امروز ماست. کسی که پای صحبت ایشان مینشست، میدانست که آنچه میشنود، در زندگیاش اثرگذار است.12
***
در برخی از جلسات سخنرانی حاجآقا، بیش از هزار نفر شرکت میکردند. گاهی پس از سخنرانی، وقتی با برخی از حاضران در آن جلسه، صحبت میکردیم، همه میگفتند: صحبتهای حاجآقا به گونهای بود که انگار مخاطب ایشان در این چند دقیقه سخنرانی، فقط من بودم؛ چراکه ایشان مشکلات مرا گوشزد نمود و راه رفع آن را نیز فرمود. بقیّۀ حاضران نیز همین حس را داشتند.13
***
رهنمودهای آیتالله حقشناس به گونهای بود که هر فردی در هر درجه و شغلی که قرار داشت، میتوانست از ایشان بهره ببرد. اگر یک مجتهد تمامعیار میآمد، با توجّه به جایگاه او، مطالبی را بیان میکرد. اگر طلبۀ پایۀ یکمی هم میآمد، با توجّه به ظرفیّت او، خوراک به او میداد. مسافرکش، بقّال، تاجر، پزشک، مهندس، مسئول مملکت، هرکدامشان متناسب با خودشان از مطالب حاجآقا بهره میبردند.14
***
آیتالله حقشناس در بحثهای تهذیب نفس، پرهیز از غیبت، احسان به مردم، یا در بحثهای توحیدی، به قدری به زبان ساده صحبت میکرد که برای همۀ اقشار مردم قابل فهم بود.15
***
آیتالله حقشناس با وجود جایگاه والای علمیاش، هنگام سخنرانی، احکام شرعی مورد ابتلا را بیان مینمود. سخنرانی ایشان معمولاً با یک آیۀ قرآن شروع میشد و در مرحلۀ بعد، احکام شرعی را بیان مینمود و بعد از آن، وارد مباحث اخلاقی میشد.16
***
آیتالله حقشناس فرمود: «یکبار شخصی را به اینجا آوردم که به منبر برود. خودم هم آنجا نشستم که گوش بدهم و استفاده کنم؛ امّا دیدم که او دارد در بارۀ زکات صحبت میکند. آخر مگر کسی اینجا گاو و گوسفند دارد؟! دیگر در اواخر حرفهایش بود که در حدّ پنج دقیقه، دربارۀ آیۀ (قَد افلَحَ مَن تَزَکّی)17 صحبت کرد. من خیلی دلم سوخت که چرا این آقا میخواهد وقت را پُر کند! مگر نمیداند که در روز قیامت، از ما سؤال میکنند که: در این یک ساعت، چه چیزی برای این جوانها گفتید؟!».18
***
آیتالله حقشناس در سخنرانیهای خود که معمولاً همراه گریه ایراد میشد، از تکرار پرهیز نداشت. مثلاً ایشان در هر سخنرانی حتماً به نماز شب و خلوت در سحر اشاره داشت. همچنین اصراری نداشت که صحبتهایش از قبل، مثل متنی منظّم از ابتدا تا انتها مشخّص شده باشد. برخی از منبریها آهنگ صحبتهایشان به لحاظ محتوا تغییر پیدا نمیکند و هنگام سخنرانی معلوم است که از اوّل تا آخر، چه مطلبی را میخواهند بیان کنند. به نظرم این شیوه، شیوۀ خوبی است، ولی برای تریبون و سخنرانیهای غیرمنبری؛ امّا در منبر، عیبی ندارد که به موضوعات و مشکلات مختلف پرداخته شود. ایشان درد کنونی افراد را میگفت، نه این که مقیّد باشد فقط مطالبی را که از قبل آماده کرده، بگوید. مثلاً ایشان در یک سخنرانی، سهبار با فاصلههای متناوب، یک جمله را تکرار کرد که اصلاً ربطی به موضوع سخنرانی نداشت. وسط صحبت، سهبار با تشر فرمود: «داداش جون! چرا شلوغش میکنی؟ [درست است که] همسرت مبتلا به فلان گناه شنیع شده، [امّا] عرضه داری، ببخشش. نمیتوانی، طلاقش بده. چرا شلوغ میکنی؟».19
پانوشتها:
1- به نقل از حجتالاسلام علی عبدی انبوهی. 2- اشاره است به جریان هارون مکّی از یاران امام صادق (ر. ک: المناقب، ابن شهرآشوب: ج۴ ص۲۳۷). 3- امام صادق: «مَن قَرَأَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِه؛ هرکس در حال جوانى و با ایمان، قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خون او مىآمیزد» (الکافی: ج۲ ص۶۰۳ ح۴). 4- نفس، تمام بدن. 5- مواعظ: ج۲ ص۲۶. 6- به نقل از حجتالاسلام سیّد میرهاشم حسینی. 7- به نقل از حجتالاسلام عبدالرضا پورذهبی. 8- به نقل از حجتالاسلام محمّدعلی جاودان. 9- به نقل از دکتر علیاکبر محمّدی. 10- منیة المرید: ص۱۴۰، کنز العمّال: ج۱۶ ص۱۴۳ ح۴۴۱۷۶. 11- به نقل از حجتالاسلام غلامحسن بخشی. 12- به نقل از حجتالاسلام سیّد میرهاشم حسینی. 13- به نقل از دکتر جواد محمّدی. 14- به نقل از حجتالاسلام سیّدمیرهاشم حسینی. 15- به نقل از آقای حسین واحدی. 16- به نقل از حجتالاسلام غلامحسن بخشی. 17- {آن که خود را پاک گردانید، قطعاً کامیاب شد} (اعلی: آیۀ ۱۴). 18- مواعظ: ج۴ ص۲۳۳. 19- به نقل از آقای سعید حدّادیان.