به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,674
بازدید دیروز: 7,321
بازدید هفته: 23,859
بازدید ماه: 79,994
بازدید کل: 27,999,811
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۱ آذر ۱٤۰٤
Tuesday , 2 December 2025
الثلاثاء ، ۱۱ جمادى الآخر ۱٤٤۷
آذر 1404
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۶ ۸ - مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری - ۱۹ - یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- نفوذ کلام ۱۴۰۴/۰۶/۰۴
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۱۹

 نفوذ کلام

۱۴۰۴/۰۶/۰۴

‫عبدالکریم حق‌شناس - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد‬‎

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

میهمانی به یاد‌ ماندنی
یکی از توفیقات الهی که نصیب من و دوستم آقا غلامرضا شیخ عطّار شد، این بود که یک شب در منزل آیت‌الله حق‏شناس مهمان ایشان شدیم و تا صبح در محضرشان بودیم. آن شب، درس‏های زیادی از حاج‌آقا یاد گرفتیم. ایشان با شامی بسیار ساده- که اگر اشتباه نکنم، دم‏پختک بود- از ما پذیرایی نمود. هنگامی که غذا را در بشقاب‏ها می‏ریخت، می‏فرمود:«به ‏به! غذای حلال، خوش‏مزه‏ترینِ غذاهاست». گویا با این تعبیر می‏خواست به ما تذکّر دهد که مبادا حرام وارد زندگی‏تان شود.
هنگام خواب، پس از آن که یکی دو پتو از اندرونی آورد، فرمود: «داداش جون! قبل از خوابیدن، سه‌بار سورۀ (قُلْ هُوَ اللهُ) را بخوانید». بعد هم پرسید: «اجازه دارم شما را برای نماز شب بیدار کنم؟». گفتیم: بلی! این که جای سؤال ندارد! ببینید ایشان تا چه اندازه به حقّ‌الناس و نیز تربیت ما دقّت داشت. پس از خواندن نماز شب، نماز صبح را به جماعت خواندیم. به نظرم اذان صبح، حدود ساعت پنج یا پنج و نیم بود. پس از نماز، به ما فرمود: «من بیدارم؛ امّا شما جوان هستید و بیشتر به خواب نیاز دارید. چراغ را خاموش کنید و استراحتی کنید. من ساعت هفت بیدارتان می‏کنم که صبحانه بخورید و به مدرسه بروید». اتاق ایشان با محلّ خواب ما، فاصلۀ چندانی نداشت و نور لامپ اتاق ایشان، به اتاق ما هم می‏رسید. برای همین، لامپ اتاق خود را هم خاموش کرد تا ما اذیّت نشویم و خودش با یک چراغ مطالعۀ کم‏نور، مشغول قرائت قرآن شد.
حدود ساعت هفت صبح بود که با صدای لرزش استکان چای در درون سینی که ناشی از لرزش دست حاج‌آقا بود، از خواب بیدار شدیم. حاج‌آقا با آن 
سنّ و سالش، شخصاً چای دم کرده بود و صبحانه‏ای شامل نان تافتون، پنیر و کره آماده کرده بود. با خوردن صبحانه، آن مهمانی به یاد ماندنی به پایان رسید و ما به مدرسه رفتیم.1
سخنان آیت‌الله حق‏شناس به شهادت کسانی که در زمان حیات آن استاد فرزانه از مواعظ ایشان بهره‏مند می‏شدند، تأثیر فراوانی در آنها داشته است. آقای حسین واحدی در این‌باره می‏گوید: مواعظ آیت‌الله حق‏شناس، مانند اکسیری بود که جوان‏ها را زیر و رو می‏کرد. کلام ایشان به واسطۀ ارتباط شدید با پروردگار، اثر عمیقی روی جوان‏ها می‏گذاشت و آنها را بسیار پرشور، باحرارت و باشعور بار می‏آورد. اگر حاج‌آقا در یک روز، دو سه جا صحبت داشت، پای صحبت ایشان، نوعاً همان جوان‏هایی شرکت می‏کردند که در جلسۀ اوّل دیده بودید. آنها به قدری مشتاق بودند که دوست نداشتند یک جلسه از صحبت‏های ایشان را از دست بدهند. آنها حاج‌آقا را به معدنی تشبیه می‏کردند که هرچه از آن برمی‏داری، به مطالب بهتر و املاح معدنی بیشتر با عیار بالاتر می‏رسی.
همچنین آقای علیرضا جوان با بیانی جالب از تأثیر فراوان آیت‌الله حق‏شناس در خود، چنین یاد می‏کند: تأثیری که آیت‌الله حق‏شناس در وجود من گذاشته بود، به گونه‏ای بود که مثل برخی از یاران ائمّه: که اگر به آنها می‏فرمودند «وارد تنور شو!» بی‏چون و چرا وارد می‏شدند،2 اگر حاج‌آقا از من می‏خواست که از این پنجره پایین بپرم، امکان نداشت که نپرم. این‌‏قدر تحت تأثیر منش و رفتار ایشان بودم. مثلاً زمانی بود که با زحمت زیاد، مباحثی از ایشان را ضبط کرده بودم و دوستان دیگر هم زحمت کشیده بودند و آنها را پیاده کرده بودیم؛ امّا ایشان یک روز فرمود: «اینها را بریز دور!». بلا‌فاصله گفتم: چشم! و همه را ریختم رفت.
آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی علّت اثرگذاری موعظه‏ها و سخنان آیت‌الله حق‏شناس در روح و جان انسان را این‏ گونه بیان کرده است: یک دلیل ظاهری داشت و یک دلیل باطنی. دلیل ظاهری آن، با استفاده از بیانات خود ایشان، دو چیز بود: «کنترل زبان» و «تلاوت قرآن». ایشان می‏فرمود: «من همیشه زبانم در کنترل است. مواظب حرف‌زدنم هستم تا به دروغ، غیبت، تهمت و... مبتلا نشوم. مراقبم که حرف لغو نگویم؛ یعنی حرفی که نه به درد دنیای آدم بخورد و نه به درد آخرت». ایشان اهل تلاوت قرآن هم بود و به ما نیز آن را سفارش می‏کرد. می‏فرمود: «انسان، مخصوصاً شخص جوان، وقتی قرآن می‏خواند، با پوست و گوشت و استخوانش ممزوج می‏شود.3 پس وقتی حرف می‏زند، حرفش اثرگذار می‏شود»؛ امّا مهم‏تر از دلیل ظاهری، دلیل باطنی است که همان وجود نورانیّت در قلب ایشان بود. چون قلب ایشان نورانی بود، کلامش اثرگذار بود.
نمونه‏ای از این تأثیرگذاری در کلام آقای حسین کریمی چنین آمده است: مدّتی بود که در عبادت‏های ویژه، مثل نماز شب، شُل شده بودم. وقتی خدمت آیت‌الله حق‏شناس رسیدم، با همان نفَس مسیحایی فرمود: «نماز شب را بخوان، داداش جون!». خدا شاهد است که از فردای آن روز به مدّت چهل شب، خیلی راحت برای نماز شب برمی‏خاستم. جالب، آن که تأثیرگذاری مواعظ ایشان، نه‌تنها در زمان حیات، بلکه امروزه و پس از رحلت ایشان نیز ادامه دارد. 
حجت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی می‏گوید: یکی از پزشکان که مقیم کشور ایتالیاست و هیچ گاه در زمان حیات آیت‌الله حق‏شناس با ایشان ارتباط نداشته است، می‏گفت: سخنرانی حاج‌آقای حق‏شناس به دستم رسید و فقط یکی از سخنرانی‏های ایشان را که گوش دادم، عاشق ایشان شدم. پس از آن، در عرض دو هفته، ده‏ها سخنرانی از ایشان را گوش دادم. هر زمان که صحبت‏های ایشان را می‏شنوم، مشکلاتم حل می‏شود. مثلاً یک‌بار حادثه‏ای برایم اتّفاق افتاده بود که داشت کلّ کار و زندگی‏ام را می‏سوزاند. همان موقع، صوت یکی از سخنرانی‏های ایشان را روشن کردم، شنیدم که فرمود: «داداش جون! اگر زندگی‏ات آتش می‏گیرد، چند شب [سورۀ] یس بخوان و به امام زمان هدیه کن، خوب می‏شود». من هم سه شب به این توصیه عمل کردم، مشکلم حل شد.
همچنین می‏گفت: یک شب، ساعت دو نیمه‏شب رسیدم خانه. خسته و کوفته رفتم روی تخت‏خوابم که استراحت کنم. با خودم گفتم: کمی از صحبت‏های ایشان را گوش کنم تا خوابم ببرد. همین که صدای ایشان پخش شد، دیدم می‏فرماید: «داداش جون! موقعی که خسته هستی و داری می‏افتی، اگر آن لحظه بلند شوی و دو رکعت نماز بخوانی، آن نماز می‏چسبد». همان موقع، بلند شدم و رفتم وضو گرفتم و نماز خواندم.
اینک، به برخی از ویژگی‏های آیت‌الله حق‏شناس در شیوۀ سخنرانی و ارائۀ مواعظ اشاره می‏گردد:
اخلاص و عمل
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «من وقتی می‏خواهم برای شما صحبت کنم، تمام سراسر4 وجود خودم را بررسی می‏کنم که مبادا غیر خدا در آن باشد، مبادا غیرخدا در این صحبت‏ها باشد، مبادا برای اظهار معلومات باشد، مبادا الفاظم حساب نشده باشد! این را بدانید که باز هم تمام قلبم از گذشته و آینده، تحت نظر است آقا! 5».
***‏
یک‌بار به آیت‌الله حق‏شناس عرض کردم: ما‌شاء‌الله چه‌قدر جوان‏ها به شما ارادت دارند و دور شما جمع می‏شوند! فرمود: «داداش جون! جهتش این است که در کلّ عمرم از این حنجرۀ من حرفی خارج نشد، جز برای خدا».6
***‏
شیوۀ سخنرانی آیت‌الله حق‏شناس، انسجام سخنرانی‏های مرسوم را نداشت و به همین جهت، گاهی مورد سؤال و شوخی اطرافیان قرار می‏گرفت. از جمله، مرحوم آشیخ جواد کربلایی به ایشان گفته بود: تو که این‌قدر شل و ول حرف می‏زنی، چرا این‌قدر آدم دور تو جمع است!؟ سخنرانی ایشان، بار معنوی سنگینی به همراه داشت که با لحنی بسیار ساده از زبان ایشان خارج می‏شد. خود ایشان معتقد بود چون در بیانات ایشان اخلاص وجود دارد، حتماً تأثیرگذار خواهد بود.7
***‏
آیت‌الله حق‏شناس هیچ‌‏گاه نشد چیزی را که خودش بِدان عمل ننموده، به دیگران توصیه کند. این را ما از قدیمی‏ها هم شنیده بودیم که ایشان فرموده است: «من اگر بخواهم در یک جلسه برای مردم موعظه‏ای بگویم، بیست و چهار ساعت قبل از آن، خودم به آن دستور عمل کرده‏ام».8
***‏
آیت‌الله حق‏شناس، روایتی را که احیاناً خودش به آن عمل نکرده بود، نمی‏خواند. ایشان هنگام آماده‌کردن سخنرانی، گاه مطالب و احادیثی را که جنبۀ اخلاقی هم داشت، خط می‏زد و نمی‏خواند. وقتی سؤال می‏کردیم که: چرا این موارد را حذف کردید؟ می‏فرمود: «چون خودم به آنها عمل نکرده‏ام! من آن مباحثی را می‏نویسم که خودم به آن عمل کرده باشم».9
***‏
ایشان این روایت را زیاد می‏خواند که می‏فرماید: وقتی موسى  از خضر خواست که او را نصیحت کند، خضر گفت: «يا موسى‏! تَعَلَّم ما تَعَلَّمتَهُ لِتَعمَلَ بِهِ، وَ لا تَتَعَلَّمهُ لِتُحَدِّثَ بِهِ، فَيَكونَ عَلَيکَ بُورُهُ‏ وَ يَكونَ لِغَيرِکَ نُورُهُ؛10 اى موسى! آنچه آموختى، براى این بیاموز که به کارش ببندى و آن را بدین قصد میاموز که براى دیگران، بازگو کنى؛ چرا که در این صورت، هلاکتش براى تو خواهد بود و روشنایى‏اش براى دیگرى».
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «مقصود از علم، علوم اهل‌بیت است که موجب اصلاح قلب می‏شود و هدف اوّلیۀ ما برای آموختن این علوم باید این باشد که به آن عمل کنیم، نه این که مثلاً بگوییم این روایت، به درد منبر می‏خورد، پس آن را یاد بگیرم».11
توصیه‏های کاربردی، همگانی و مؤکّد
از جمله ویژگی‏های آیت‌الله حق‏شناس، کاربردی بودن صحبت‏های ایشان بود. مشکلی که امروزه داریم، این است که معمول صحبت‏ها و موعظه‏ها در زندگی مردم کاربرد ندارد و عینی نیست؛ امّا یادم نمی‏آید که ایشان حدیثی را فرموده باشد که برای ما کاربرد نداشته باشد. احادیثی که ایشان می‏خواند، احساس نمی‏کردیم که برای هزار و خُرده‏ای سال پیش است؛ بلکه احساس می‏کردیم که برای امروز ماست. کسی که پای صحبت ایشان می‏نشست، می‏دانست که آنچه می‏شنود، در زندگی‏اش اثرگذار است.12
***‏
در برخی از جلسات سخنرانی حاج‌آقا، بیش از هزار نفر شرکت می‏کردند. گاهی پس از سخنرانی، وقتی با برخی از حاضران در آن جلسه، صحبت می‏کردیم، همه می‏گفتند: صحبت‏های حاج‌آقا به گونه‏ای بود که انگار مخاطب ایشان در این چند دقیقه سخنرانی، فقط من بودم؛ چراکه ایشان مشکلات مرا گوشزد نمود و راه رفع آن را نیز فرمود. بقیّۀ حاضران نیز همین حس را داشتند.13
***‏
رهنمودهای آیت‌الله حق‏شناس به گونه‏ای بود که هر فردی در هر درجه و شغلی که قرار داشت، می‏توانست از ایشان بهره ببرد. اگر یک مجتهد تمام‏عیار می‏آمد، با توجّه به جایگاه او، مطالبی را بیان می‏کرد. اگر طلبۀ‏ پایۀ یکمی هم می‏آمد، با توجّه به ظرفیّت او، خوراک به او می‏داد. مسافرکش، بقّال، تاجر، پزشک، مهندس، مسئول مملکت، هرکدامشان متناسب با خودشان از مطالب حاج‌آقا بهره می‏بردند.14
***‏
آیت‌الله حق‏شناس در بحث‏های تهذیب نفس، پرهیز از غیبت، احسان به مردم، یا در بحث‏های توحیدی، به قدری به زبان ساده صحبت می‏کرد که برای همۀ اقشار مردم قابل فهم بود.15
***‏
آیت‌الله حق‏شناس با وجود جایگاه والای علمی‏اش، هنگام سخنرانی، احکام شرعی مورد ابتلا را بیان می‏نمود. سخنرانی ایشان معمولاً با یک آیۀ قرآن شروع می‏شد و در مرحلۀ بعد، احکام شرعی را بیان می‏نمود و بعد از آن، وارد مباحث اخلاقی می‏شد.16
***‏
آیت‌الله حق‏شناس فرمود: «یک‌بار شخصی را به اینجا آوردم که به منبر برود. خودم هم آنجا نشستم که گوش بدهم و استفاده کنم؛ امّا دیدم که او دارد در بارۀ زکات صحبت می‏کند. آخر مگر کسی اینجا گاو و گوسفند دارد؟! دیگر در اواخر حرف‏هایش بود که در حدّ پنج دقیقه، در‌بارۀ آیۀ (قَد افلَحَ مَن تَزَکّی)17 صحبت کرد. من خیلی دلم سوخت که چرا این آقا می‏خواهد وقت را پُر کند! مگر نمی‏داند که در روز قیامت، از ما سؤال می‏کنند که: در این یک ساعت، چه چیزی برای این جوان‏ها گفتید؟!».18
***‏
آیت‌الله حق‏شناس در سخنرانی‏های خود که معمولاً همراه ‌گریه ایراد می‏شد، از تکرار پرهیز نداشت. مثلاً ایشان در هر سخنرانی حتماً به نماز شب و خلوت در سحر اشاره داشت. همچنین اصراری نداشت که صحبت‏هایش از قبل، مثل متنی منظّم از ابتدا تا انتها مشخّص شده باشد. برخی از منبری‏ها آهنگ صحبت‏هایشان به لحاظ محتوا تغییر پیدا نمی‏کند و هنگام سخنرانی معلوم است که از اوّل تا آخر، چه مطلبی را می‏خواهند بیان کنند. به نظرم این شیوه، شیوۀ خوبی است، ولی برای تریبون و سخنرانی‏های غیرمنبری؛ امّا در منبر، عیبی ندارد که به موضوعات و مشکلات مختلف پرداخته شود. ایشان درد کنونی افراد را می‏گفت، نه این که مقیّد باشد فقط مطالبی را که از قبل آماده کرده، بگوید. مثلاً ایشان در یک سخنرانی، سه‌بار با فاصله‏های متناوب، یک جمله را تکرار کرد که اصلاً ربطی به موضوع سخنرانی نداشت. وسط صحبت، سه‌بار با تشر فرمود: «داداش جون! چرا شلوغش می‏کنی؟ [درست است که] همسرت‏ مبتلا به فلان گناه شنیع شده، [امّا] عرضه داری، ببخشش. نمی‏توانی، طلاقش بده. چرا شلوغ می‏کنی؟».19
پانوشت‌ها:
1- به نقل از حجت‌الاسلام علی عبدی انبوهی.    2- اشاره است به جریان‌ هارون مکّی از یاران امام صادق (ر. ک: المناقب، ابن شهرآشوب: ج۴ ص۲۳۷).   3- امام صادق: «مَن قَرَأَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِه‏؛ هرکس در حال جوانى و با ایمان، قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خون او مى‏آمیزد» (الکافی: ج۲ ص۶۰۳ ح۴).   4- نفس، تمام بدن.   5- مواعظ: ج۲ ص۲۶.   6- به نقل از حجت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   7- به نقل از حجت‌الاسلام عبدالرضا پورذهبی.   8- به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.   9- به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.   10- منیة المرید: ص۱۴۰، کنز العمّال: ج۱۶ ص۱۴۳ ح۴۴۱۷۶.   11- به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.   12- به نقل از حجت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   13- به نقل از دکتر جواد محمّدی.   14- به نقل از حجت‌الاسلام سیّدمیرهاشم حسینی.   15- به نقل از آقای حسین واحدی.   16- به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.   17- {آن که خود را پاک گردانید، قطعاً کامیاب شد} (اعلی: آیۀ ۱۴).   18- مواعظ: ج۴ ص۲۳۳.   19- به نقل از آقای سعید حدّادیان.