آیتالله مدنی پهلوان میدان اخلاق و معنویت
۱۴۰۴/۰۷/۲۶
تبریز؛ مهد بزرگان و نوادر
خطه تبریز خطه «اغنی البلاد» از حیث علما است؛ علمائی از این خاک ظهور کردهاند که واقعاً بینظیرند. این خطه قابلیت داشته است که نه فقط در یک عرصه بلکه در عرصههای حساس علمی، علمائی بسیار متعمق پرورش دهد. در عرصه تفسیر مانند تبریز نداریم و تا حال تفسیری بر پایه المیزان علامه طباطبایی نوشته نشده است. دکتری از دکاتره دانشگاه مدینه میگوید: «لو لا رفض الطباطبایی لکان تفسیره من احسن التفاسیر الموجوده فی العالم!»؛ اگرطباطبایی رافضی(شیعه) نبود تفسیرش از بهترین تفسیرهای جهان بشمار میرفت. در موضوع فلسفه و عرفان شخصیت بینظیری مثل علامه جعفری ظهور میکند که باید گفت:
«هیهات ان یاتی الزمان بمثله / انالزمان بمثله لعقیم»
(محال است که زمانه همچون او را بیاورد و زمانه از آوردن مثل او عقیم است.)
در علم کلام شخصیتی عظیم از تبریز داریم که به خاطر حجاب معاصرت نتوانستهایم عظمت روحی و علمی او را درک کنیم.
حتی خود تبریز هم درخصوص این شخصیت به حجاب معاصرت افتاده است و او کسی نیست جز حضرت آیتاللهالعظمی سبحانی دامت برکاته العالیه. این شخصیت نه تنها در کلام بلکه از اوحدیهای زمان در فقه و اصول است. در دفاع از ولایت و شخصیت آسمانی امیر المؤمنین(ع) آیا ممکن است کسی مثل علامه امینی ظهور کند و الغدیر را بنویسد؟ هیهات ثم هیهات. این مرد بزرگ با تتبعات حیرت آور و خارج از توان انسان عادی، آنچنان این کتاب را مستند به اسناد اهل سنت نوشته که تا حال هیچ عالمی از عامه جرات نقد آن را پیدا نکرده است.
آیتالله مدنی، پهلوان 14 عرصه
حضرت آیتالله مدنی یکی از ستارگان متلألئ این آسمان پر نور است، این عالم عامل از نوادر علمای شیعه است. ایشان در چهارده عرصه پهلوان بودند.
در این مجیزه این چهارده مورد به صورت فهرستوار بیان میشود که هر کدام از آنها محتاج یک کتاب است. مهم این است که بدانیم که چگونه این چهارده فضیلت بزرگ در یک انسان جمع شده است تا بدانیم دشمن غدّار و ناپاک چه گنجی را از ما گرفته است. قبل از غور در بیان ۱۴ فضیلت آن مرد الهی باید دوباره تاکید کرد که هیچ کس نتوانسته پانزده توفیق در این سطح را در یک جا جمع کند.
اخلاص فوقالعاده
او در اخلاص پهلوان بود. او به سرّ «الاخلاص سرّ من اسراری استودعته قلب من احببت من عبادی» رسیده بود. در سر این بزرگوار، سر سوزنی هوا و هوس نبود کسی نمیتواند یک جایی پیدا کند که او در آنجا از سر هوا و هوس تصمیم گرفته باشد. اینطور نبود که تدبیر کند که چگونه پیش مردم و در نگاه انسانها و در قضاوت آنها علو رتبه پیدا بکند. هرکس چند لحظه با او نشست و برخاست داشت فوراً میفهمید که او اصلاً غیر خدا را نمیبیند.
«مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عالم خیال که آمد کدام رفت»
مانند عبد در خدمت آقای قاضی بود، حال آنکه خود شخصیت برجسته و در نجف برای خود یلی بود. او جایگاه علمی بسیار رفیعی در نجف داشت، با این حال در برابر حضرت امام(ره) مانند عبد بود. این یعنی اخلاص.
شجاعت و غیرت
دومین پهلوانی آن شخصیت حماسی، این بود که جداً پهلوان شجاعت، غیرت و نترسی بودند. در زمان شاه هر چقدر بلا سر ایشان میآوردند اما ذرهای عقبنشینی نمیکرد و ذرهای نمیترسید و از اصول خود تنازل نمیکرد.
مدیریت مثال زدنی
سومین عرصه پهلوانی، پهلوانی در عرصه مدیریت است. انصافاً در بحران و شرارت «خلق مسلمان» اگر غیر از این بزرگوار کسی بود بحران جمع نمیشد.
ذوب در امام راحل
چهارمین پهلوانی او این بود که ذوب در حضرت امام راحل بود و غیرت فوقالعاده به منویات او داشت.
پهلوان عرفان و سلوک
پنجمین عرصه پهلوانی آقای مدنی عبارت است از اینکه در عرصه عرفان، سلوک، بُکاء، بیتابی، بی قراری واقعاً پهلوان بودند . اهالی تبریز هنوز اشکهای تکان دهنده او در خطبههای نمازجمعه را فراموش نکردهاند.
ایثار و احسان
ششمین پهلوانی، پهلوانی در ایثار، احسان، امدادرسانی و راهاندازی موسسات خیریه و... است. سالهای متمادی هر وقت از طریق تبلیغ مبلغی دریافت میکرد، تا به نجف میرسید سراغ مغازهای میرفت که طلبهها از آنجا به صورت نسیه مایحتاج خود را تهیه میکردند. او قرض تمام طلبهها را پرداخت میکرد در حالی که کسی از این ماجرا اطلاع نداشت. او روزها شیر میدان بود و شبها برنج و روغن و... جمع میکرد و به محلات فقیرنشین میرفت و با دست خود آنها را به فقرا میداد و معتقد بود صدقه قبل از اینکه به دست فقیر برسد به دست خدا میرسد به تعبیر قرآن «ان الله یاخذ الصدقات.»
مسلط بر قلبها
هفتمین پهلوانی، این است که در حسن خلق و در تسخیر قلوب، پهلوان بودند. عنودترین و عصبانیترین افراد را در چند لحظه با نفس سحرآمیز خود منقاد میکردند.
خستگی ناپذیری
هشتمین عرصه پهلوانی اینکه او، در «تلاش» پهلوان بودند؛ خسته نمیشدند. ملاحظه کثرت تبعید او توسط ساواک نشان می دهد که در ادبیات او مفهومی به نام خستگی نبوده است.
مصداق غیرت علوی
نهمین پهلوانی این بود که در این اوصاف جامعیت دارد؛ غالباً انسان وقتی عارف شد گوشهنشین میشود و به میدان نمیآید؛ اینطور نمیشود که شخصیت حماسی باشد ، ندا کند ملت را به میدان بیاورد و طوفان به پا کند. او در مقاطع مختلف کفن پوشیده است و براستی مصداق بارز غیرت علوی بود.
ذوب در انقلاب
دهمین عرصه پهلوانی اینکه ذوب در انقلاب بود؛ از اولین روزی که حضرت امام (ره) کار خود را آغاز کردند در کنار امام ایستادند. در خصوصیترین جلساتی که امام (ره) میخواست با حکومت عراق برگزار کند برای اینکه آنها سوءاستفاده نکنند چند فرد خاص را با خود همراه میکردند، یکی از آنها آقای مدنی بود. همانگونه که در امام (ره) ذوب شده بود، در انقلاب هم به همان اندازه ذوب بود.
تعلیم اخلاق
یازدهمین عرصه پهلوانی این است که پهلوان «تعلیم اخلاق» بودند.حضرت امام در طول عمر خود فقط ایشان را معلم اخلاق خطاب کردهاند.
من خوب یادم میآید در اول انقلاب یک سمینار در مشهد برگزار شده بود که علمای زیادی در آن نشست جمع شده بودند.
بعد از اتمام جلسه تلویزیون سه نفر را برای میزگرد دعوت کرده بود: آقای دستغیب، آقای مدنی و آقای مشکینی که هر سه در اخلاق سرآمد و مرد تمام بودند.
وقتی مصاحبه به انتها رسید، مجری گفت: یکی از عزیزان توصیه اخلاقی به شنوندهها بگوید، آقایان مشکینی و دستغیب هر دو اظهار داشتند وقتی آقای مدنی حضور دارند ما نمیتوانیم از اخلاق سخن بگوییم!
پهلوان اشک و خطابه
دوازدهمین پهلوانی این است که در اشک چشم و در خطابه پهلوان بودند. خطابهای که در آن در کنار استخدام کلمات و بهکارگیری صنعت خطابه اشک چشم باشد غوغا است. آن بزرگوار از نوادری بود که این دو فضیلت را یکجا جمع کرده بود.
دریای علم و تحمل
سیزدهمین پهلوانی عبارت است از اینکه پهلوان «صبر و تحمل» بود؛ ساواک فشار را به اوج رسانده بود، اهانتها و جسارتهای زیادی به ایشان از طرف خلق مسلمان صورت گرفت. اما او دریای «حلم» بود.
دریایِ فراوان نشود تیره به سنگ
عارف که برنجد تُنُک آب است هنوز
پهلوان امر به معروف
چهاردهمين، پهلوان در امر به معروف و نهی از منکر بودند؛ کدام عالم دین را میتوانید مثال بزنید که در زمان شاه آستین خود را بالا زده و کارخانه شرابسازی را ببندد؟
وقتی به آذرشهر میآمدند فرمودند: در کرمانشاه حرفی به من گفتهاند که من ناراحت هستم آن هم اینکه به من گفتهاند بهترین شراب از آذرشهر میآید.
فوراً آمدند و با درایت و با ایستادگی در مقابل ساواک و دربار، آن کارخانه را بستند.
آن مرحوم خودش حکم میکرد و خودش هم حد جاری میکرد. به یک مجرم حد میزد و در آن حال گریه هم میکرد.
سؤال کردند پس چرا گریه میکنید؟ فرمود با خودم میگویم آخر تو انسان بودی چرا خود را اینگونه ضایع و در نگاه خدا ساقط کردی. هرکدام ازاین فضیلتها که در اینجا به اختصار بیان شد، نیازمند شرح و بسط وافی است که در جای خود باید به آنها پرداخت.
سیدحسن عاملی
نماینده ولیفقیه و امام جمعه اردبیل