به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,728
بازدید دیروز: 9,225
بازدید هفته: 31,138
بازدید ماه: 87,273
بازدید کل: 28,007,071
افراد آنلاین: 15
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۱۲ آذر ۱٤۰٤
Wednesday , 3 December 2025
الأربعاء ، ۱۲ جمادى الآخر ۱٤٤۷
آذر 1404
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۴ - سهراب مقدمی شهیدانی : بازخوانی زمینه‌های فکری و سیاسی کتاب «کشف اسرار» امام خمینی(قدس‌سره) ۱۴۰۴/۰۹/۰۷
بازخوانی زمینه‌های فکری و سیاسی کتاب «کشف اسرار» امام خمینی(قدس‌سره) - ۴

«کشف اسرار» واکنش مکتوب مرجعیت

و روحانیت قم به یک پروژه استعماری

 ۱۴۰۴/۰۹/۰۷

‫پی دی اف کتاب کشف الاسرار امام خمینی (ره) - موسسه تحقیقات و نشر معارف  اهل‌البیت علیهم‌السلام‬‎

سهراب مقدمی شهیدانی 

تهاجم به بنیان‌های فکری و دینی مردم ایران، همزمان با تئوریزه کردن وابستگی تمام‌عیار به غرب استعماری، نسخه ثابت جریان غرب‌زده دین‌ستیز ایرانی بود که از صدر مشروطیت آغاز شد و هنگامه حکومت استبدادی رضاخانی نهادینه شد و سایه شوم آن تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی همچنان باقی بود. در این میان آیت‌الله‌العظمی حائری با احیای حوزه قم، بزرگ‌ترین سنگر استعمار‌ستیزی و استبدادستیزی را در کنار پایتخت کودتا بنا نهاد و بستر را برای تربیت نسلی نو از مجتهدان مبارز همچون امام خمینی آماده کرد. این حرکت هوشمندانه با مجاهدت علمای ثلاث قم امتداد یافت و علم زعامت در سال ۱۳۲۳ به آیت‌الله‌العظمی بروجردی سپرده شد.
کتاب «کشف اسرار» امام را باید لسان گویا و شمشیر برّان حوزه قم علیه تز استعماری «پروتستانتیسم اسلامی» برشمرد.
تکاپوی مرموزانه غرب‌زدگان دین‌ستیز و ایران‌ستیز برای تحقق تئوری استعماری «پروتستانتیسم اسلامی»ایستادگی و مقاومت فرهنگی- مذهبیِ مردم مسلمان ایران در مقابل آموزه‌های خرده جریان روشنفکری ایرانی موجب آن شد که نسل اول روشنفکران ایرانی با شکستی سخت مواجه شوند. بدین‌جهت اینان بر آن شدند که پروژه تجدیدنظرطلبی دینی یا همان «پروتستانتیسم اسلامی» را در پوشش ادبیاتِ شبه‌دینی و در چارچوب «نواندیشی و اصلاح دینی» مطرح کنند. جریانِ اصلاحِ دینی البته در دو سده اخیر در جهان اسلام به‌عنوان یک جریان مؤثر و تحول ساز مطرح بوده است و طبعاً امتداد این حرکت در ایران نیز می‌توانست امکانِ نفوذ بیابد و تا مرز تحقق «پروتستانتیسمِ اسلامی» که برخی از نسل اول روشنفکران دین‌ستیز ایرانی مانند آخوندف در پی آن بودند، به پیش برود.1 
آخوندف در ستایش این طرح و راهبرد استعماری چنین نوشته است: «ظلمت روحانى برافتد و اصلاح دین از راه پروتستانتیسم اسلامى تحقق یابد، سیاست و دین از یكدیگر به‌کلی تفكیك گردند و دین تصرفى در امور دنیایى نداشته باشد...2 نویسنده كما   ل‏ الدوله نمی‌خواهد كه مردم آتئیست بشوند و دین و ایمان نداشته باشند بلكه حرف مصنف این است كه دین اسلام بنا بر تقاضاى عصر و اوضاع زمانه بر پروتستانتیزم محتاج است... عقیده‌ای كه از روى عقل و حكمت بنا نگرفته باشد چه اعتبار دارد؟ و به ثبات آن چگونه اعتماد می‌توان بست؟ دوام دین اسلام در آن صورت ممكن است كه با شعور و معرفت، كنه دین را بفهمى، بعد به جهت امتیاز ملت از سایر ملل در مسلمانى بمانى. بالكلیه از تكالیف شاقۀ آن‌که حقوق ‏اللّه‏ نامیده می‌شود خود را آزاد نمایى. چنانكه طوایف انگلیس و ینگى دنیا و پاره‏اى از سایر طوایف فرنگستان پروتستان هستند، یعنى ظاهراً مسیحى مذهب هستند، باطناً تابع عقل.»3
ادبیات عریان و ضددینی برخی روشنفکران غرب‌زده ایرانی مانند آخوند در پیشبرد پروژه پروتستانتیسم اسلامی، موجب واکنش منفی مردم و افشای ماهیت واقعی روشنفکری غرب اندیش الحادی- التقاطی گردید و از این‌رو برخی راهبران این خرده جریان واپسگرا، به عناصر تندرو خود توصیه نمودند که در بیان افکار و عقاید واقعی خود بازنگری کرده، از ادبیات ابهام‌آمیز و منافقانه برای پیشبرد اهداف خویش بهره بجویند. توصیه میرزا ملکم‌خان، مرد هزارچهره جریان روشنفکری، به آخوندف در این زمینه بسیار قابل توجه است. میرزا ملکم خان به آخوندزاده چنین می‌نویسد: 
«تو میرزا فتحعلی به دین هیچ‌یک از ایشان نباید بچسبی و نباید که به ایشان بگویی که اعتقاد شما باطل است و شما در ضلالت هستید، باید چنان و چنان اعتقاد را داشته باشید. شیوه هدایت و ارشاد و شیوه راهنمایی و تعلیم چنین نیست. تو بدین شیوه ناملایم برای خود هزار قسم مدعی و بدگو خواهی تراشید و به مقصود خود هم نخواهی رسید. هرکس از ایشان از روی لجاجت و عناد حرف تو را بیهوده و دلایل تو را پوچ خواهد شمرد و زحمت تو عبث و بی‌جا خواهد شد. چرا به دین ایشان می‌چسبی؟ تو دین ایشان را کنار بگذار و درخصوص بطلان آن هیچ حرف نزن.»4
واقعیت آن است که روشنفکری سکولار و الحادی با شناخت از عمق اعتقادات دینی جامعه ایرانی، از طریق فاش گویی توان پیشبرد اهداف خود را نداشت و لذا به اتخاذ راهبرد «ابهام استراتژیک» و تمسک به ادبیات دینی روی آورد و رویکرد ابزارگرایانه به دین و روحانیت در تاریخ معاصر ایران، برآمده از چنین فضائی است. از این‌رو، در نسل دوم و سوم روشنفکری، تمایل به غصب جایگاه مرجعیت تفسیرگری دینی و ‌ستیز با روحانیت به‌عنوان متولی اصلی تفسیر و ترویج دین، به نحوی پررنگ قابل‌مشاهده است. 
در ادامه نیز حذف روحانیت از تفسیر ضابطه‌مند از اسلام در پوشش نقد عنوان مجعولِ «روحانیت رسمی» و طرح «اسلام منهای روحانیت» پی گرفته شد که این مخالفت برخی روشنفکران دهه چهل و پنجاه ایران را می‌توان در امتداد اُنس آن‌ها با آثار و القائات نسل اول از روشنفکران دین‌ستیز و غربگرا تحلیل کرد. هرچند هوشمندی تاریخی فقیهان و عالمانِ شیعی موجب آن شد که این جریانِ فکری، سیاسی و اجتماعی، با همه تنوع و تکثری که به‌ظاهر داشت، به‌خوبی شناسایی شود و ضمنِ استفاده از ظرفیت‌های قابل قبولِ آن، با انحرافات و خرافات و اباطیلِ جریان روشنفکری به‌شدت مقابله صورت گیرد. تحلیل جریان اصلاحِ دینی که گاه از آن با عنوانِ «نهضتِ نواندیشی دینی» نیز یادشده، خارج از موضوعِ این نوشتار است و در جای دیگر، به همین قلم، به‌تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
حوزه  علمیه قم  طلوعی دوباره از دل شبی ظلمانی 
همزمان با جریان دین زدایی که توسط جریان روشنفکری خودباخته انجام می‌شد و در آستانه شروع استبداد پهلوی، جریان احیای نهادهای دینی و روحانیت توسط مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری با تأسیس حوزه علمیه قم آغاز 
شد. 
اقدام تاریخی جناب حاج شیخ از آن‌جهت اهمیت مضاعف دارد که در این دوران، بعد از سلطه انگلیسی‌ها بر عراق و شکست نهضت بزرگ علمای نجف در مقابله با انگلیسی‌ها (ثورۀالعشرین)، حوزه بزرگ نجف در معرض افول و از بین رفتن قرار گرفت و ابتکار حاج شیخ عبدالکریم در بازتأسیس حوزه قم، از جهتی در حفظ کیان حوزه‌های علمی شیعی اهمیت داشت و موجب شد بعد از مدتی مرکزیت علوم دینی از نجف به قم منتقل شود و از دیگر سو ایشان در کنار پایتخت کودتا، بزرگ‌ترین پایگاه استعمارستیزی و استبداد‌ستیزی را برپا کرد که چهل سال بعد بستر آغاز نهضت امام خمینی(ره) شد.5
جامعه‌گرایی و پویایی حوزه علمیه قم در دوران آیت‌الله حائری
یکی از شاخصه‌های حوزه مقدسه قم در دوران باز تأسیس آن توسط آیت‌الله حائری، جامعه‌گرایی و پویایی حداکثری آن است. نشانه این شاخصه مهم، در اهتمام ویژه به امر پاسخ‌گویی به شبهات دینی، خصوصاً شبهات عقیدتی در قالب‌های مختلف خود را نشان داد. اگرچه در دوران استبداد سیاه رضاخانی، روحانیت در خفقانی بی‌سابقه به کنشگری مذهبی و اجتماعی در حداقل ممکن مشغول بود اما با تدابیر حاج شیخ عبدالکریم حائری و همراهی شاگردان شاخص او، تشکیلات روحانیت در قم، سامان گرفت و در حد توان به پاسخگویی به شبهات اعتقادی پرداختند. مرحوم حاج شیخ نسبت به پاسخ‌گویی به شبهات اهتمام جدّی داشت. این جدیّت در دوران پیش از تأسیس حوزه علمیه و در زمانی که در اراک حضور داشت نیز قابل ردیابی است. نوه آن مرحوم به نقل از پدرش چنین نقل می‌کند:«این‌که حاج شیخ خودش منبر می‌رفت، برای موج شدیدی بود که به طرفداری از درویشی به وجود آمده بود. حتی تعدادی از معاریف و سردمداران اراک، به این فرقه گرایش پیدا کرده بودند و دوست داشتند برابر آداب و رسومِ درویشی رفتار کنند! ملاعباسعلی کیوان قزوینی، در ابتدا به نمایندگی از ملاسلطانعلی گنابادی، پس از وی به نمایندگی خلیفه او، پسرش ملاعلی نورعلی‌شاه، مردم را با بیان بسیار جذاب و پرشور، به پیروی از آنان و سلوک طریقت درویشی فرامی‌خواند. منبرهای چندساعته و بسیار گیرای او، در برخی از مردم و برخی از سران خانواده‌های سرشناس و معروف اراک، اثر گذارده بود و آنان را به درویشی و صوفیه متمایل کرده بود. گفته می‌شود: حاج‌آقا محمود عراقی (اراکی) پسر حاج‌آقا محسن، دراین‌باره نرمی‌هایی می‌کرده و به مرام درویشی علاقه نشان می‌داده است. حاج شیخ، شیخ گنابادی را دعوت کرد و در جلسه‌ای با او به گفت‌وگو پرداخت...»6
مرحوم آیت‌الله حائری پس از تأسیس حوزه علمیه قم نیز دستور به تنظیم مباحث مرتبط با مهدویت دادند و در پی این دستور، کتاب «الحجة المنتظر» توسط برخی شاگردان ایشان تنظیم و مدتی پس از ارتحال ایشان منتشر گردید. گفتنی است این کتاب متضمن احادیث مهدویت و همچنین پاسخ به شبهات بهائیت است.7
زعامت آیت‌الله بروجردی و اهمیت آن در حفظ و تعالی حوزه علمیه قم
پنج سال پیش از سقوط رضاخان، زعیم حوزه علمیه قم از دنیا رفت و حوزه علمیه قم با خلأ زعامت مواجه شد. مرجعیت مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی در نجف نیز عملاً در حفظ و تعالی و تقویت حوزه قم نقش چشمگیری نداشت و در این دوران فترت، حضور مراجع ثلاث قم، حضرات آیات‌عظام صدر، حجت و خوانساری تا حدودی خلأ حاج شیخ را پر می‌کرد اما گذر زمان ثابت کرد که حوزه قم در اوج مواجهه با مخاطرات سیاسی، اجتماعی و فکری، نیازمند رهبر و زعیمی مقتدر و برخوردار از بسط ید در عرصه سیاسی و اقتصادی است تا بتواند از هرجهت خلأ حاج شیخ را پر کند و تشکیلات نوپای حوزه قم در دوران جدید را تعالی ببخشد. تدبیر برخی بزرگان و فضلای حوزه قم با محوریت امام خمینی(ره) بر این قرار گرفت که از آیت‌الله‌العظمی بروجردی برای تصدی امر زعامت دعوت به عمل آورند. این تدبیر گرچه با برخی موانع و کارشکنی‌ها نیز همراه بود اما با ازخودگذشتگی مراجع ثلاث و استقبال بدنه حوزه، تحقق پیدا کرد و ایشان در اواخر سال 1323 در قم مستقر شدند. مقارنت ورود آیت‌الله بروجردی با تکاپوی گسترده خرده جریان موسوم به «وهابیت شیعی» و تولید آثار دگراندیشانه، از جهات مختلف قابل بررسی و ارزیابی است. جالب آن‌که امام خمینی(ره) در عین‌حال که در مقام پاسخ به شبهات دینی جریان مزبور، پیشگام است، در جهت تدبیر امور حوزه و پر شدن خلأ زعامت نیز پیش‌قدم بوده، در فرایند دعوت آیت‌الله بروجردی به قم، نقش فعالی دارد. این امر نشان از دوراندیشی امام در تعالی نهاد دین و صیانت از ارزش‌های دینی دارد. گرچه مدیریت و دوراندیشی حاج شیخ عبدالکریم در تقویت حوزه قم موجب پرورش فضلای ارجمندی شد که به قدر توان در مقابل انحرافات ایستادند اما خلأ حضور یک زعیم مقتدر همچنان احساس می‌شد و از این‌رو ابتکار عمل امام و برخی دیگر از فضلای قم در دعوت آیت‌الله بروجردی به قم و تقویت زعامت ایشان، موجب شد میراث حاج شیخ با جهت‌گیری راهبردی دقیق، هدایت گردد و جایگاه حوزه قم را به‌عنوان مرکزیت معارف دینی شیعی بیش از پیش تثبیت نماید.
مرحوم آیت‌الله بروجردی در صحنه مبارزات عقیدتی حضوری جدی داشت چنانکه در برخی منابع بیان‌شده مرحوم فلسفی، شیخ مرتضی انصاری قمی و شیخ علی‌اکبر تربتی به امر ایشان به ابطال مسالک باطل اهتمام داشتند8 و افول وهابی گری شیعی و تضعیف فزاینده گسترش افکار تجدیدنظرطلبانه دینی، قطعاً بی‌ارتباط با حضور مؤثر آیت‌الله بروجردی در قم نیست. ورود اندیشه‌های منحط وهابیت در نقد معارف شیعی برای اولین بار در همین دوران شدت یافت و وحدت استراتژیک جریان موسوم به «روشنفکری سکولار» با «آموزه‌های وهابیت» در تقدس زدایی از دین، موجب پیدایش خطرهای پیچیده و جدیدی شد که نیازمند ورود مقتدرانه روحانیت و مرجعیت به عرصه صیانت از دین و تشیع بود. این مهم با حضور آیت‌الله‌العظمی بروجردی تا حدود زیادی برآورده شد، اگرچه برخی بدخواهان و کج اندیشان، زمینه اصلاح و تحول اساسی در حوزه قم را از بین بردند اما باوجود همه کارشکنی‌ها و کاستی‌ها، حوزه قم توانست دوره تثبیت را طی کند و وارد مرحله تعالی و شکوفایی گردد.
پانوشت‌ها:
1- این معنا در برخی آثار و مکتوبات برخی نویسندگان مشهور معاصر، مانند دکتر علی شریعتی نمود یافته و برای تحقق آن، مسئله «اسلام منهای آخوند» و حذفِ آنچه که به‌اصطلاح آنان «روحانیت رسمی» خوانده می‌شد، به‌عنوان یک راهبرد مطرح‌شده است.
2- اندیشه‌های آخوندزاده، ص 109.
3- همان، ص 222-221.
4- تحقیق در افکار میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، فرشته نورائی، ص46؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده، الفبای جدید و مکتوبات، تبریز، احیا، 1357، ص290.
5- بازکاوی ثمرات سیاسی اقدام آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری نیازمند بحث‌های تفصیلی دیگر است که خارج از موضوع این نوشتار است و مع‌الاسف تاکنون به نحو بایسته بدان پرداخته نشده است. انتظار آن بود که این مهم در پوشش همایش صدسالگی بازتأسیس حوزه قم محقق شود که به هر دلیل چنین نشد.
6- نشریه حوزه، شماره 5، سال 21، آذر و دی 1383، ص149.
7- الحجه المنتظر، ص13.
8- شکوه فقاهت؛ یادنامه مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا حسین بروجردی، ص53.