فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
جوسلسون مدتها بود که از عدم امنیت پوشش شرکتهای صوری یا به اصطلاح صورتی کنگره نگران بود و در سال ۱۹۶۱، کورد مهیر را متقاعد کرد که باید گروهی «حامیان» جدید پیدا کنند. دایانا جوسلسون به یاد آورد: «در پاسخ به نگرانیهای مایکل و سازمان سیا، آنها به راهکار هوشمندانهای رسیدند که باید منابع بودجه را متنوع کنند و همین کار را هم کردند.»
ناباکف در فوریه ۱۹۶۱ به نیویورک رفت تا با مدیران بنیادها صحبت کند. عجیب اینکه، هیچیک از بنیادهایی که به آنها مراجعه کرد، حاضر به همکاری نشدند. به نظر میرسد سفر او فقط یک پرده دودآلود نمایشی بود که مانع دیدهشدن اتفاقات پشتپرده میشد و طراحی گردید تا چنین جلوه دهد که کنگره فعالانه و به صورت علنی در جستوجوی شرکای مالی است، در حالی که در واقعیت، معاملات پشتپرده برای توافق از پیش بین سازمان سیا و سایر بنیادها در جریان قرار داشت. تا سال ۱۹۶۳، صورت درآمدهای کنگره (دریافتیهای کنگره)، مجموعهای کاملاً جدید از اهداکنندگان را نشان
میداد.
این بنیادها عبارت بودند از: کُلت، فلورنس، لوسیوس ان. لیتائور، بنیاد خیریه رانتلایم، شلتر راک (که «حامی اصلی» آن دونالد استرالم، عضو هیئتمدیره بنیاد فارفیلد بود)، سونابند و سانن.
در مورد بنیاد فارفیلد، اعتبارش در مقام یک بنیاد «مستقل» بهشدت زیر سؤال رفته بود. لارنس دو نوفویل گفت: «قرار بود که یک پوشش باشد، اما در واقع کاملاً شفاف و پدیدار بود.
همه ما به این مسئله میخندیدیم و به آن میگفتیم «بنیاد فارفِچی» (پفکی). همه میدانستند چه کسانی پشتش هستند. مسخره بود.»
بخل افسانهای جونکی فلایشمن به نظر، تاییدکننده شایعاتی بود که این روزها در همه محافل واشنگتن و نیویورک بر سر زبانها افتاده بود: اینکه او فرشته (حامی مالی) واقعی کنگره آزادی فرهنگی نیست. ناباکف بعدها به جوسلسون گفت: «جونکی خسیسترین مرد ثروتمندی بود که تا به حال شناختم.»
به همین ترتیب، ناتاشا اسپندر به یاد آورد: «جونکی به خست معروف بود. در یک مهمانی شام در رستورانی در سینسیناتی با جونکی و چند نفر دیگر، مجبور شدم یک دایم (سکه ده سنتی) از او قرض بگیرم تا تلفنی کنم.
وقتی با تاکسی برمیگشتیم، استیفن [اسپندر] به من گفت: «فردا صبح باید آن سکه را پس بفرستی.» و من فکر کردم شوخی میکند، اما اینطور نبود. بنابراین آن سکه را پس فرستادم.»
اینک چنین استدلال میشد که اگر بنیاد فارفیلد، بودجهها را، هم به پروژههای آمریکایی و هم بینالمللی اختصاص دهد، در این صورت منافع سازمان سیا در لا به لای این کمکها «پنهان» شده و کمتر جلب توجه کرده و به چشم خواهد آمد.
دیانا جوسلسون در این زمینه توضیح داد: «بنیاد فارفیلد در سایر فعالیتها نیز مشارکت داشت زیرا لازم بود برای خودش پوشش ایجاد کند، برای حالتی که کسی در مورد فعالیتهایش تحقیق نماید.»
گزارش بنیاد فارفیلد برای دوره یک ژانویه ۱۹۶۰ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۶۳، بخشی از صدها کمک مالی بلاعوض اعطاشده در آن دوره را فهرست کرد که دریافتکنندگان شامل موارد زیر میشدند:
شورای آمریکایی انجمنهای علمی، آکادمی هنر و علوم آمریکا، انجمن زبانهای مدرن، کارگاه رقصان، جشنواره دو جهان در اسپولتوی ایتالیا (کمک به هزینههای عمومی و مشارکت دانشجویان آمریکایی و هزینههای شاعر، تد هیوز)، مؤسسه مطالعات پیشرفته در هنرهای نمایشی، تئاتر زنده نیویورک، نیویورک پرو موزیکا، انجمن مجلات ادبی آمریکا، پارتیزان ریویو («کمک هزینه برای مخارج»)، مؤسسه بینالمللی مادرید (کمک هزینه برای حفظ کتابخانههای شخصی فدریکو گارسیا لورکا، خوزه اورتگا و فرناندو المالگرو).
تحت عنوان «سفر و تحصیل» بنیاد فارفیلد به دهها نفر بورسیه اعطا کرد، از جمله: مری مککارتی («برای تهیه یک گزیدهنامه از نوشتههای جدید اروپایی») نقاش شیلیایی ویکتور سانچز اُگاز، شاعر دریک والکات («برای سفر در ایالات متحده»)، پاتریشیا بلیک، مارگاریتا بوبر- نویمان، لایونل تریلینگ (برای سفر به لهستان، رم، آتن و برلین)، آلفرد شرمن (از همکاران اسپکتیتور) برای سفری به کوبا.
از قضا، همین گستردگی عظیم کمکهای مالی بنیاد فارفیلد بود که آن را بهطور ویژه در معرض افشاگری قرار داده بود.
در پی افشاگریهای پاتمن، حتی نیاز نبود یک کارآگاه زبده مانند شرلوک هولمز1 باشید تا بتوانید حدس بزنید چه کسی طراح پشتپرده این بنیاد است. شگفتآنکه حتی یک روزنامهنگار هم به فکر تحقیق بیشتر نیفتاد.
سازمان سیا واقعاً «نگاهی سختگیرانه به این شیوه تأمین مالی انداخت»، اما آنچه که بعدها موجب شگفتی کمیته ویژهای شد که درباره این موضوع تحقیق میکرد این بود که «سازمان سیا حتی بعد از این ماجرا هم حاضر نشد در روش خویش، یعنی استفاده از آنها به عنوان کانالِ مالی برای پروژههای پنهانی تجدیدنظر کند؛ روشی که باعث میشد اعتبار و استقلال بنیادهای آمریکایی خدشهدار شود.»
این دقیقاً همان وضعیتی بود که در وهله اول موجب شده بود پاتمن یافتههایش را افشا کند. رئیس گروه برنامهریزی و ارزیابی کارکنان عملیات پنهانی چنین استدلال کرد: «درس واقعی ماجرای پاتمن این نیست که باید از استفاده از پوشش بنیادها برای تأمین مالی دست بکشیم، بلکه این است که باید این کار را حرفهایتر و گستردهتر انجام دهیم.»
پانوشت:
1- در کتاب گفته که لازم نیست کانن دویل را بیاورید تا متوجه شوید که... (از آنجایی او خالق شخصیت شرلوک هلمز بوده، در بالای بهجای نام بردن از او از شرلوک هولمز نام بردیم)