تپشهای زلال آسمان
تپشهای زلال آسمان
در ربیع شادمانی با خدا
مینویسم شعر لبخند تو را
مینویسم با بهشتی از سرور
با قلمهایی که دارد رنگ نور
ای ربیع آرزوهایم سلام!
برگ سبز گفتوگوهایم سلام!
ذکر ما را با حضورت دم بده
مژدگانیهای ما را هم بده
مژدگانیهایی از جنس حضور
مژدگانیهای ایام سرور
اول از مدح تو مینوشم عسل
کوزهای از دست کندوی ازل
آب زمزم را تو شیرین کردهای
کام آدم را تو شیرین کردهای
آسمان با نور تو تزیین شده
با قدمهایت زمین سنگین شده
ای تپشهای زلال آسمان
زندگی بیزوال آسمان
جانشین مطلق آئینهها
ای امام جمعه آدینهها
بعد بسم الله رحمان رحیم
نام تو برده است موسای کلیم
خلوت سجادههای انبیاء
گرمی حال و هوای انبیاء
رحمان نوازانی
صاحب لحظهها
گل زیبای ساعتی هر روز
میکشد انتظار و بیتاب است
میشمارد دقیقههایش را
یا نگاهش به راه مهتاب است
از دل قطرههای پاک گلاب
عطر او را سراغ میگیرد
یا نشان از دو بال شاپرکی
که میآید به باغ میگیرد
با پرستو که در هوای بهار
میخورد پیچ و تاب، همدرد است
روز و شب از غم جدایی او
روی گلبرگ چهرهاش گرد است
ساقه سبز و کوچک خود را
راهی قبله دعا کرده
شبنم از شوق این دعای قشنگ
در کنارش چهگریهها کرده!
همزمان با سحر، دعا کرده
گل نرگس به باغ برگردد
صاحب لحظهها، امام زمان (عج)
به شبی بیچراغ برگردد
نسرین صمصامی