به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 1,937
بازدید هفته: 1,965
بازدید ماه: 117,471
بازدید کل: 23,779,269
افراد آنلاین: 7
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۲۹ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 19 May 2024
الأحد ، ۱۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۱۱۰۹ - حکمـت گمشـده مؤمـن ۱۴۰۲/۰۸/۱۹
گفتاری درباره چیستی حکمت و راه‌های دستیابی به آن
 حکمـت گمشـده مؤمـن 
   ۱۴۰۲/۰۸/۱۹

حکمت یعنی چه؟

محسن فائضی
بسیار شنیده‌ایم که حکمت، گمشده مؤمن است؛ اما آیا هرگز در این تامل کرده‌ایم که چرا آن را گمشده مؤمن معرفی کرده‌اند؟ آیا مؤمن که انسانی با باورها و اعتقادهای قوی و اعمال صالح است، چرا باید دنبال حکمت باشد؟ حکمت چه مرتبه‌ای از مراتب علم و عمل نیک است که مؤمن باید تمام همت خویش را مبذول به دست آوردن آن بکند؟ انسان چگونه به حکمت می‌رسد و چه آثاری برای حکمت است؟ حکیم کیست؟ چه عواملی موجب می‌شود تا انسان به مرتبه عالی حکمت برسد؟ نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های اسلام بر آن است تا در حد امکان به این پرسش‌ها پاسخ دهد. 
***
حکمت؛ کمال عقلانی و ایمانی بشر
امیرمؤمنان علی‌(ع) جمله‌ای دارد که بسیار مشهور و بر زبان‌ها جاری است. آن حضرت می‌فرماید: خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت؛ فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن؛ حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر؛ زیرا حکمت گمشده هر مؤمن است.(غررالحکم، حدیث 3440)
پرسشی که کمتر به آن توجه شده این است که حکمت چیست؟ چرا چنین چیزی باید گمشده مؤمن باشد؟ این چیز چه تاثیری در زندگی مؤمن به جا می‌گذارد که باید به عنوان یک هدف آن را تعریف و برای کسب آن تلاش کند و کاری به این نداشته باشد که این چیز در کجاست بلکه هر جا پیدا شد باید آن را برگیرد و رها نکند؟
به نظر می‌رسد که انسان مؤمن چیزی کم ندارد؛ چرا که مرتبه ایمان برخلاف مرتبه اسلام،‌ مرتبه بالایی است. از نظر قرآن مؤمن کسی است که نسبت به حقایق هستی به‌ویژه آن چیزی که اصول دین گفته می‌شود معرفت قطعی از طریق عقل یا نقل معتبر به دست آورده (ملک، آیه 10) و این معرفت در قلب او جا گرفته و منعقد شده است و بر خلاف دانش خود عمل نمی‌کند و مطابق معلومات قطعی، زندگی خود را شکل داده و فلسفه زیست خود را تعریف کرده است.(نمل، آیه 14)
در روایات از این حالت به عنوان ایمان یاد شده است. از جمله امیرمؤمنان علي‌(ع) در این باره می‌فرماید: الايمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأركانِ؛ ايمان عبارت است از شناخت و معرفت قلبي، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح. (نهج‌البلاغه، حكمت 218)
البته ایمان مانند هر امر باطنی و معنوی دارای مراتب و درجاتی است که کف آن را اسلام می‌گویند و پس از آنکه در آزمون‌ها موفق شد و این تسلیم را در عمل نشان داد، به عنوان مؤمن شناخته می‌شود؛ ولی همین مرتبه بالاتر از ایمان نیز دارای درجات بسیاری است که بسته به میزان فهم،‌ شناخت، عمل و مانند آن است.(حجرات، آیه 14)
اگر بخواهیم مؤلفه‌های ایمان را بر اساس آیات و روایات تبیین کنیم باید گفت که ايمان، به سه گانه‌ای به نام اعتقاد و اخلاق و عمل وابسته است. پس کسی که این سه را در چارچوب عقل و شرع داشته باشد، دارای ایمان است. برهمین اساس امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: لا يَقبَلُ اللَّهُ عزّوجلّ عملاً إلاّ بمعرفةٍ وَلامَعرِفَة إلاّ بِعَمل فَمَنْ عرف دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ علي العمل وَمَنْ لَمْ يَعْمَلَ فَلا مَعْرِفَةَ له، إنَّما الإيمانُ بعْضُهُ مِن بَعْض؛ خداوند عز و جل عملی را جز با معرفت و معرفتی را جز با عمل نمی‌پذیرد؛ پس هر که شناخت‌، آن معرفت، او را به عمل دلالت و هدایت می‌کند و کسی که عمل نکرد پس معرفتی برای او نیست؛‌ چرا که ایمان ترکیب علم و عمل است.(بحارالانوار، ج 1، ص 206؛ محاسن برقي، ج 1، ص 315)
البته ناگفته نماند که خداوند نه تنها علم و معرفت را به آدمی داده(بقره، آیه 31) بلکه ابزارهای شناختی و عمل را نیز به او بخشیده است؛ چرا که خداوند تکلیف بر چیزی که بیرون از توان و استطاعت انسان باشد نمی‌کند. از این‌رو امام صادق(ع) می‌فرماید: لَم يكلِّف الله العباد المعرفة ولم يجعل لهم إليها سبيلاً؛ خداوند هرگز كسي را به چيزي كه راه شناخت به سوي آن نيست مكلّف نمي‌كند.(بحارالانوار، ج 5، ص 222؛ محاسن برقي، ج 1، ص 315)
به هر حال، انسان مؤمن که به این درجه از معرفت و شناخت رسیده که به اصول دین معتقد و بر اساس فروع دین زندگی خود را می‌سازد و زیست اسلامی دارد و از آزمون‌های بزرگ و کوچک الهی سربلند بیرون آمده و نشان داده که اهل تسلیم است، باز گمشده‌ای دارد که کسب آن را باید در دستور کار قرار دهد و آن را به عنوان یک هدف متعالی برای خود در نظر گیرد و به سمت آن حرکت کند.
اما چرا حکمت مرتبه بالای ایمان را از آن خود ساخته است؟ حکمت چیست؟ چه خصوصیات و آثاری دارد که هر اهل ایمانی باید آن را مطلوب و مقصود و مقصد خود قرار دهد و به آن برسد؟
مفهوم‌شناسی حکمت
درباره معنای حکمت اختلاف است. در منابع اسلامی و تفاسیر قرآنی برای حکمت تعریف‌های چندی بیان شده است. هر یک از این تعریف‌ها به گوشه‌ای از حقیقت حکمت اشاره دارد. برخی حكمت را دستيابى به حق، به وسيله علم و عقل دانسته‌اند.
البته نسبت حکمت به خدا و انسان بسیار متفاوت است. از همین رو گفته‌اند وقتی حکمت به خدا نسبت داده شود به معناى شناخت اشيا و ايجاد آنها در نهايت استوارى است. اما حكمت در انسان، عبارت از شناخت موجودات و انجام دادن نيكي‌ها است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 249،«حكم») 
برخی دیگر حكمت را به معناى اتقان و استوارى خاصّى دانسته‌اند كه در آن هيچ گونه سستى و خللى نباشد. بيشترين كاربرد حکمت نیز در معلومات عقلى است كه مطابق با واقع باشد و هيچ گونه دروغ و باطلى در آن راه پيدا نكند.(الميزان، علامه طباطبایی، ج 2، ص 395) برخی نیز گفته‌اند که حكمت را از اين جهت حكمت ناميده‌اند كه صاحبش را از اخلاق پست باز می‌دارد.(المصباح، ج 1 – 2، ص 145، «حكم»)
با نگاهی به تعاریفی که برای حکمت گفته شد می‌توان دریافت که حکمت چیزی است که با عقل، شناخت حق، اخلاق و عمل خوب مرتبط است؛ یعنی نوعی معرفت و شناخت عقلانی همراه با عمل خوب و پسندیده است. بنابراین، حکیم که گاه در فارسی از آن به فرزانه یاد می‌شود، کسی است که از عقل برای شناخت حق و حرکت در مسیر رسیدن به آن تلاش می‌کند. پس حکیم و فرزانه انسان حق‌شناس و حق‌جویی است. از همین رو، عقل چون حق را در اخلاق،‌ دین، عمل صالح و مانند آن می‌یابد بدان گرایش دارد.(اصول کافی، ج 1‌، کتاب عقل و جهل)
ارزش و اهمیت حکمت
همین جایگاه ویژه و استثنایی حکمت است که ارزش آن را نیز در پیشگاه خداوند افزایش داده و خداوند حکمت را فضل و عطیه خاص به بندگان ویژه خود می‌داند(بقره، آیه 269؛ نساء، آیه 54) و در آیه 269 سوره بقره حكمت را خير فراوان دانسته و فرموده کسی که خداوند به او حکمت عطا کرده‌، به او خیر کثیر بخشیده است. 
پيامبر(صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) براین باور است که اگر کسی بهره‌ای از حکمت نبرده باشد، خانه دل او ویران است. انسان اگر حکیم نیست دست کم شرایط را باید به گونه‌ای آماده کند که از حکمت دیگران بهره مند شود.
 پیامبر(ص) می‌فرماید: قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِكْمَةِ كَبَيْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا يَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛ دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه‏اى را براى نادانى نمى‏پذيرد.(بحارالأنوار، ج 78، ص 173، حدیث 12)
اگر بخواهیم درباره ارزش و اهمیت حکمت سخنی بگوییم باید به چند مسئله توجه داشته باشیم، نخست اینکه چه آثاری برای حکمت بیان می‌شود؟ دیگر آنکه چه کسانی از حکمت برخودار شده‌اند؟ همچنین محرومیت از حکمت چه آثار و تبعاتی برای آدمی دارد؟
آثار حکمت
با نگاهی به آموزه‌های قرآنی می‌توان برای حکمت آثاری چند بیان کرد. همه این آثاری که در آیات قرآن و روایات معتبر اسلامی بیان شده نشان می‌دهد که اگر کسی برخوردار از حکمت نباشد از حقیقت بهره‌ای نبرده است؛ چرا که تمام حقیقت را تنها می‌توان در حکمت به دست آورد؛ زیرا شناخت حقایق هستی چون خداشناسی، هستی‌شناسی، معادشناسی، خودشناسی و مانند آن بسته به حکمت دارد و تنها حکیم است که حقایق را آن گونه که هست می‌شناسد. همچنین شناخت حق و حقیقت موجب می‌شود تا رفتارهای آدمی به سمت و سوی کمالات و فضایل گرایش یابد و هر آنچه که خوب و نیک است مورد عمل قرار گیرد و هر آنچه زشت و پلید و بد است از آن اجتناب شود. بنابراین، مواردی که به عنوان آثار بیان می‌شود تنها بیان گوشه‌ای از مصادیق عینی و ملموس است. به این معنا که آن کلیات حق را می‌توان در این مصادیق به عنوان آثار حکمت دید و مورد توجه قرار داد. از جمله این مصادیق کلی از آثار حکمت اموری چون ایمان به خدا و ذکر خدا(بقره، آیات 151 و 152)،‌ هدایت و رهایی از گمراهی(آل عمران، آیه 164؛ نحل، آیه 125؛ جمعه، آیه 2)، مصونیت از گمراهی (نساء، آیه 113)، تذکر و عبرت‌گیری(بقره، آیه 269)، صالح شدن(شعراء، آیه 83)، شکرگزاری (لقمان، ‌آیه 12؛ بقره، آیات 151 و 152)، رفع اختلاف و التزام به حقایق (زخرف، آیه 63)، بهره‌گیری از معارف کتب آسمانی و دعوت دیگران به آن(آل عمران، آیه 79)، بندگی خدا و دعوت بدان(همان)، تسلیم در برابر حق و حقیقت (بقره، آیات 127 تا 130)، تزکیه نفس و پاک‌سازی از آلودگی(بقره، آیه 129)، پیروی از ادیان و شرایع الهی(بقره، آیات 127 تا 130)، تصدیق حق و حقیقت و ایمان متقابل(آل عمران، آیه 81)، انذار به مردم نسبت به زشتی‌ها و عاقبت بد زشتکاری و کفر(قمر، آیه 5)، اجتناب از کفر و یا دعوت به آن(آل عمران، آیات 79 و 80)، اجتناب از شرک و دعوت به آن(همان) و مانند آن می‌باشد.کسانی که از حکمت محروم هستند، گرفتار کفر و شرک و زشتکاری و مانند آن می‌شوند. از این رو قرآن محرومان از حکمت را محرومان از ایمان و خداپرستی و اخلاق و دین معرفی می‌کند.(آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2؛ زخرف، آیه 63)
در پایان این بخش به این نکته توجه داده می‌شود که از نظر قرآن، همه آموزه‌های وحیانی پیامبران(ع) و تعالیم و اخبار ایشان گوشه‌ای از همان حکمت است که به انسان عنایت شده است.(قمر، آیات 4و 5؛ اسراء، آیه 39) لذا نمی‌توان در ارزش و اهمیت حکمت شک و تردیدی روا داشت و برای رسیدن بدان و حکیم شدن نباید درنگ کرد و سستی نمود، بلکه با شناسایی راه‌های رسیدن و بهره‌مندی از آن، در جست‌وجوی حکمت گام برداشت و در طلب آن گمشده تلاش کرد و همه جا را برای یافتن آن کاوش کرد. 
زمینه‌های بهره‌مندی از حکمت
با توجه به اینکه شناخت حقایق و نیز عمل به خوبی‌ها در قالب اخلاق و دین و رسیدن به کمالات، در گرو خیر کثیر حکمت است، نخستین پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود، راه‌های رسیدن به حکمت و بهره‌مندی از آن است. در پاسخ می‌بایست گفت که خداوند کسانی را شایسته حکمت می‌داند که مورد توجه و عنایت او قرار گرفته و از این عطیه خاص برخوردار می‌شوند.(بقره، آیه 269)
اما اینکه چگونه مورد توجه و عنایت خاص خداوند قرار گیریم و از عطیه الهی و فضل او برخوردار شویم، پرسشی است که خداوند در آیاتی چند به آنها پاسخ داده است. انسان دارای عقل و علم است و همین عقل و علم اگر مورد استفاده قرار گیرد، زمینه‌ساز آن می‌شود که خداوند به او عنایت کرده و نعمت بزرگ حکمت را به او ببخشد. در حقیقت خردورزی آدمی و عمل بر اساس معقولات است که بستر اصلی عطیه حکمت است. اگر انسان به دانسته‌های خود عمل کند این عمل به علم موجب می‌شود که رشد کرده و شرایط مناسب برای بهره‌مندی از درجات عالی‌تر عقل فراهم آید.
البته برخی از رفتارهای نیک و خوب تاثیر بسزایی در تحقق شرایط مطلوب برای عطای حکمت دارد. از جمله اینها احسان و نيكوكارى است که زمینه‌ساز بهره مندی از حکمت الهی می‌شود.(یوسف، آیه 22؛ قصص، آیه 14)
تزکیه نفس و پاكى آن(بقره، آیه 151؛ آل عمران، آیه 164، جمعه، آیه 2)، تلاوت آیات قرآن و تدبر در آن(بقره،‌آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ احزاب، آیه 34؛ جمعه، آیه 2)، بهره‌مندی و استفاده از کتب آسمانی و وحیانی(بقره، آیات 151 و 231؛ آل عمران، آیات 48 و 164 )، رشد و بلوغ جسمى و فكرى(یوسف، آیه 22، قصص، آیه 14) و اعتدال (قصص، آیه 14)، زمینه‌هاى اساسی براى بهره‌مندى از حكمت الهى است.
نشانه‌های اهل حکمت 
کسی که برای رسیدن به حکمت، این خیر کثیر و فضل و عطیه خاص الهی باید این‌گونه باشد، پس حکیم در اوج و کمال این‌گونه رفتارهای مبتنی بر عقل و شرع عمل کرده و همه دینداری و اخلاق و خردورزی را می‌توان در او یافت. به این معنا که نشانه شناخت حکیم از غیر حکیم آن است که در اوج عقلانیت قرار دارد و تمامیت کمالها و فضایل عقلانی یعنی دین و اخلاق را در عمل بروز می‌دهد. پس کسی که مدعی حکمت است باید از نظر اخلاقی خیلی به کمال باشد و همه منش و کنش او مبتنی بر خلق عظیم الهی باشد. 
بر همین اساس وقتی امام كاظم‌(ع)در بیان زمینه‌های تحقق حکمت به اصل مهم اخلاقی یعنی تواضع اشاره می‌کند و می‌فرماید: إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛ زراعت در زمين هموار مى‌رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل‌هاى متواضع جاى مى‌گيرد نه در دل‌هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.(تحف‌العقول، ص 396)
انسان‌هایی که اهل دین و اخلاق نباشند، نمی‌توانند حامل حکمت باشند و همین خود نشان می‌دهد که تنها انسان‌های مؤمن و اخلاقی و عاقل هستند که استعداد بهره‌مندی از حکمت را دارند. جالب اینکه حتی کلمات حکمت‌آمیز نیز در قلب‌های بیمار جا نمی‌گیرد چه رسد که خودشان حکیم شوند و نور حکمت از آنها ساطع شود. امام صادق‌(ع) در این‌باره می‌فرماید: إنَّ الْحِكْمَةَ لَتَكُونُ في قَلْبِ الْمُنافِقِ فَتُجَلْجِلُ في صَدْرِهِ حَتّى يُخْرِجَها فَيُوعِيَهَا الْمُؤْمِنُ وَتَكُونُ كَلِمةُ الْمُنافِقِ فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ فَتُجَلْجِلُ في صَدْرِهِ حَتّى يُخْرِجَها فَيَعِيَهَا الْمُنافِقُ؛ براستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى‏گيرد، در سينه‏اش بى‏قرارى مى‏كند تا از آن بيرون آيد و مؤمن آن را برگيرد‌، و سخن منافقانه (لغو و بيهوده) در سينه مؤمن بى‏قرارى مى‏كند تا از آن بيرون برود و منافق آن را برگيرد. (بحارالأنوار، ج2، ص 94، ح28)
امام موسی کاظم‌(ع) نیز ضمن اشاره به بسترهای تحقق حکمت در انسان، نشانه دیگری را از اهل حکمت بیان می‌کند و می‌فرماید: قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ‌، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ؛ کم گویی‌، حکمت بزرگی است‌، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است.(بحاالانوار، ج 78، ص 321)
پس کم گفتن و گزیده گفتن چون در، خود نشانه‌ای از حکمت است، افزون بر اینکه این کار موجب می‌شود تا دل، آماده پذیرش عطیه الهی و نور خداوندی شود و انسان به مقام حکمت برسد. 
سخن درباره حکمت و آثار و مصادیق و برکات و عوامل و امور دیگر آن بسیار است، ولی در این مقال به همین میزان بسنده می‌شود.

 

  مصادیقی از حکمت‌های قرآن

محسن فایضی
حکمت از اصطلاحات قرآنی است. خداوند خود را حکیم دانسته و بر این نکته تاکید می‌کند که آفرینش دارای هدف و فلسفه مشخصی بوده و حرکت کلی هستی بدان سمت است. البته این به این معنی نیست که خداوند دارای هدف است، بلکه مخلوقات دارای هدف هستند؛ چرا که هدف برای چیزی تعریف می‌شود که نداشته‌ای را به دست آورد، در حالی که خداوند نداشته‌ای ندارد.
حکمت در قرآن از جایگاه ارزشی فوق‌العاده‌ای برخوردار است و خداوند در آیات متعدد از حکمت و مصادیق آن سخن گفته است. نوشتار زیر به برخی از این مصادیق اشاره کرده است.
***
چیستی حکمت
قرآن پژوه معروف‌، راغب اصفهانی درباره مفهوم حکمت در قرآن می‌نویسد: حكمت دستيابى به حق، به وسيله علم و عقل است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 249، «حكم»)
البته وی سپس تفاوت معناداری را درباره استعمال حکمت برای خدا با غیر خدا بیان می‌کند و می‌نویسد: هنگامى كه حکمت به خدا نسبت داده شود به معناى شناخت اشياء و ايجاد آنها در نهايت استوارى است. اما وقتی حكمت انسان به انسان نسبت داده می‌شود، عبارت از شناخت موجودات و انجام دادن نيكي‌ها است.(همان پیشین)
پس از نظر راغب اصفهانی، حکمت در خدا، علم مطلق خداوند به چیزها و استواری در عمل است ولی در انسان همان علم با انجام کار نیک در عمل است.
بنابراین، از نظر او تفاوت اصلی میان مفهوم حکمت در خدا و انسان عبارت است از: 1. تفاوت در حدود و ثغور علم؛ چرا که در خداوند محدود نیست ولی در انسان محدود است؛ 2. اتقان و استواری در مطلق فعل و عمل خداوندی؛ حسن انجام کار در انسان.
از این تعریف همچنین به دست می‌آید که حکمت ناظر به دو حوزه نظری و عملی است؛ یعنی حکیم به کسی می‌گویند که هم از لحاظ نظری دارای شناخت جزم به اشیاء باشد و هم از نظر عملی کار را به اتقان و نیکی انجام دهد.
اما علامه طباطبایی درباره مفهوم حکمت معتقد است: حكمت به معناى اتقان و استوارى خاصى است كه در آن هيچ‌گونه سستى و خللى نباشد و بيشترين كاربرد آن در معلومات عقلى است كه مطابق با واقع باشد و هيچ‌گونه دروغ و باطلى در آن راه پيدا نكند.(الميزان، ج 2، ص 395)
مصادیقی از حکمت عملی در قرآن
از نظر آموزه‌های قرآنی آنچه مهم و اساسی و تاثیرگذار است همان حکمت عملی است؛ زیرا شناخت، بستری است تا شرایط برای عمل خوب آماده شود؛ از این رو حتی در‌باره مفهوم عقل بر عقل عملی به جای عقل نظری تاکید می‌شود؛ چرا که انسان با عقل عملی است که می‌تواند بندگی خدا کرده و بهشت کمال را به دست آورد. در روایت است: العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که با آن خدای رحمان عبادت و ‌پرستش می‌شود و با آن بهشت به دست می‌آید.(کافی، کلینی، ج 1، کتاب عقل و جهل)
خداوند در آیاتی از قرآن مصادیق حکمت عملی را بیان کرده است. از جمله این آیات می‌توان به آیات 21 تا 39 سوره اسراء اشاره کرد که در آنها پس از بیان مصادیقی از حکمت عملی و سفارش به آنها در پایان می‌فرماید: ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَهًِْ؛ اين سفارش ها از حكمت‌هايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است.
این مصادیق بیشتر در قالب نهی و ترک بیان شده که عبارتند از:
۱. اجتناب از شرک عبادی: از نظر قرآن تنها خداوند سزاوار ‌پرستش و عبادت است و جز او را نباید معبود قرار داد، حال این معبود از جنس انسان باشد یا فرشتگان و جنیان یا اشیاء و امور دیگر. عبادت غیر خدا موجب خواری و خذلان و سرزنش است.(اسراء، آیات 22 و 23)
۲. احسان به والدین: خداوند پس از آنکه از شرک نهی می‌کند، بی‌درنگ به احسان به والدین امر می‌کند؛ یعنی اگر والدین کار بدی کردند از آنان گذشت کنند و بر آنان خرده نگیرند. (همان)
۳. اجتناب از اف‌گویی به والدین: خداوند در همین آیات بیان می‌کند که حکمت عملی آن است که از اف‌گویی نسبت به والدین پرهیز شود و در تبیین احسان نسبت به والدین می‌فرماید این احسان باید به‌ویژه در زمان پیری بیشتر شود؛ یعنی والدین اگر در زمان پیری در نزد فرزندان هستند، از آنجا که ناتوان‌تر و نیازمند توجه ویژه هستند‌، باید با آنان از در عفو و گذشت وارد شد و نباید با آنان تندی کرد و هنگام انجام دادن کارهایشان که گاه چون کودکان می‌شوند، به آنان غر زد و اف گفت و این‌گونه ابراز ناخشنودی کرد. (همان)
۴. اجتناب از خشونت نسبت به والدین: از دیگر مصادیق حکمت عملی، اجتناب از خشونت نسبت به والدین است. خداوند می‌فرماید: وَلاَ تَنْهَرْهُمَا؛ و با خشونت، آنان را از خود نرانید و این‌گونه دل‌شان را نیازارید. (همان)
۵. اکرام والدین: فرزندان علاوه‌بر احسان نسبت به والدین‌، باید فراتر از احسان با اخلاق کریمانه با آنان برخورد کنند؛ یعنی نه‌تنها از سخنان و رفتارشان رنجیده‌خاطر نشوند و از آنان گذشت کنند، بلکه کار بدشان را با کار نیک پاسخ دهند که این عمل کریمانه و از مکارم اخلاقی است و پیامبر(ص) برای آن مبعوث شده است. خداوند می‌فرماید: وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا؛ و با آنان کریمانه و با احترام سخن بگو! (همان)
۶. فروتنی نسبت به والدین: رعايت احترام والدين، همراه با تواضع كامل در برابر آنان، از دستورهای حكمت‌آميز الهى است. یعنی فروتنی به شکل خاص که خداوند از آن به خفض جناح، مانند مرغ مادر که جوجه‌هایش را زیر پر و بالش می‌گیرد، یاد می‌کند و این از مکارم اخلاقی و آداب نیکی است که خداوند به آن فرمان می‌دهد: وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهًِْ؛ و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر. (اسراء، آیه 24 )
۷. دعا برای والدین: از دیگر آداب و مکارم اخلاقی نسبت به والدین که خداوند آن را از حکمت عملی دانسته، دعا نسبت به والدین است. خداوند حتی بهترین و نیکوترین دعا را نیز به ما آموخته تا هم آن دعا را داشته باشیم و همان‌گونه عمل کنیم. خداوند می‌فرماید: وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛ و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در کودکی پروردند.» (همان) البته خداوند در آیه 25 اسراء توضیح می‌دهد که ما همان‌طوری که به قول و رفتار شما نگاه می‌کنیم به نیت‌های شما نیز توجه داریم و اگر با اخلاص رفتار کنید به‌طور طبیعی کمبودهای رفتاری و گفتاری شما را نادیده می‌گیریم و به بهترین شکل با توجه به نیت خیر شما با شما برخورد و معامله می‌کنیم. پس شما عمل صالح داشته باشید و ما با توجه به نیت شما امور را ارزش‌گذاری می‌کنیم.
۸. رعایت حقوق خویشان: از دیگر حکمت‌های عملی آن است که انسان حقوق خویشان را مراعات کند. این حقوق به‌ویژه در حوزه مالی و اقتصادی بیشتر نمود دارد. پس سعی شود که به خویشان کمک‌های مالی و انفاقاتی انجام گیرد: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ. (اسراء، آیه 26)
۹. رعایت حقوق مساکین: مساکین کسانی هستند که توانایی انجام کاری را ندارند و به اصطلاح زمینگیر شده‌اند و در جایی سکونت کرده و حرکتی ندارند. اینان کسانی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند و کمک‌های مالی و غذایی و مانند آن در حق آنان انجام گیرد: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ. (همان)
۱۰ . رعایت حقوق در راه ماندگان: کسانی که در راه مانده‌اند و نیازمند کمک هستند باید حقوق آنان پرداخت شود: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ. (همان)
۱۱. اجتناب از تبذیر: تبذیر از ریشه بذر به معنای پخش کردن است و در اصطلاح به معنای آن است که انسان ریخت‌وپاش کند و حدود و میزان را مراعات نکند. بنابراین، ریخت‌وپاش حتی در انجام حقوق و واجبات مالی نیز براساس آموزه‌های حکیمانه قرآن جایز نیست: وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا. (اسراء، آیات 26 ) خداوند در ادامه همین فرمان توضیح می‌دهد که: ریخت‌وپاش‌کنندگان، برادران شيطان‌ها هستند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء، آیه 27)
۱۲. سخن نرم در هنگام تهیدستی و امید به رزق الهی: از دیگر آموزه‌های حکیمانه خداوند که می‌توان گفت از اخلاق کریمانه و آداب اسلامی است، برخورد کریمانه با کسانی است که حقوقی بر گردن آدم دارند ولی به‌دلیل تهیدستی نمی‌تواند پاسخگوی نیاز آنان باشد. خداوند می‌فرماید: و اگر به امید رحمتی که از پروردگارت جویای آنی‌، از ایشان روی می‌گردانی‌، پس با آنان سخنی نرم بگوی. (اسراء، آیه 28)
۱۳. اجتناب از بخل: از دیگر آموزه‌های حکیمانه و حکمت علمی آن است که از بخل به‌ویژه نسبت به گروه‌های پیش گفته‌، پرهیز شود: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَهًًْ إِلَى عُنُقِكَ؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن (بخل و امساك مكن). (اسراء، آیه 29 )
۱۴. اجتناب از گشاده‌دستی: همان‌طوری که بخل نادرست است گشاه‌دستی که موجب شود تا ناتوان از انجام وظایف و تکالیف خود شوی نیز نادرست است. خداوند می‌فرماید: وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ گشاده‏دستى منما تا ملامت‏شده و حسرت‏زده بر جاى مانى. (همان) خداوند در آیه 30 توضیح می‌دهد که افزایش و کاهش روزی براساس مشیت الهی است: بى‏گمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را افزون يا اندک مى‏گرداند. در حقيقت، او به حال بندگانش آگاه بيناست.
۱۵. اجتناب از کشتن فرزند از ترس گرسنگی: از دیگر آموزه‌های حکیمانه خداوند اجتناب از قتل فرزندان از ترس گرسنگی و فقر است. خداوند می‌فرماید: و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد. ماييم كه به آنها و شما روزى مى‏بخشيم. آرى، كشتن آنان همواره خطائى بزرگ است.(اسراء، آیه 31)
۱۶. اجتناب از زنا: خداوند می‌فرماید زنا راه درستی برای ارضای خواسته طبیعی و غریزی شهوت نیست، بلکه به جای آن باید ازدواج کرد: و به زنا نزديك مشويد، چرا كه آن همواره زشت و بد راهى است. (اسراء، آیه 32)
۱۷. اجتناب از قتل بی‌گناهان: کسی حق ندارد دیگری را بکشد مگر آن که حقی بر گردن او باشد، چنان‌که در دفاع از خود یا در جنگ یا هنگام قصاص می‌توان به عنوان یک حق کسی را کشت ولی در موارد دیگر جایز نیست: کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مکشيد مگر به حق. (اسراء، آیه 33 )
۱۸. قصاص: قصاص یکی از آموزه‌های حکیمانه خداوند است. به این معنا که اگر کسی را مظلومانه و نا بحق کشتند ولی دم او حق دارد تا قاتل را قصاص کند. خداوند می‌فرماید: هركس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى داده‏ايم. (همان)
۱۹. اجتناب از اسراف در قصاص: در قصاص نباید اسراف کرد و به همان میزان که جرم و بزه رخ داده باید محدود شود و همچنین جز قاتل کس دیگری را نمی‌توان به قصاص کشت.
خداوند می‌فرماید: پس ولی دم، نبايد در قتل زياده‏روى كند، زيرا او [از طرف شرع‏] يارى شده است. (همان)
۲۰. اجتناب از خوردن مال یتیم: از دیگر حکمت‌های عملی اجتناب از مال یتیم و تصرفات مالکانه در آن است: به مال یتیم نزدیک مشوید. (اسراء، آیه 34)
۲۱. جواز تصرف نیک در مال یتیم: یکی از آموزه‌های حکیمانه قرآن آن است که در مال یتیم می‌توان به شرط احسان به او تصرف کرد؛ به این که کاری کرد که سرمایه‌اش افزایش یابد و یا کاری انجام گیرد که به نفع یتیم است. خداوند می‌فرماید: و به مال يتيم، جز به بهترين طريق نزديك نشويد. (همان)
۲۲. بازگردان مال به یتیم پس از بلوغ: از دیگر حکمت‌های الهی بازگرداندن مال یتیم پس از بلوغ به خودش است. این کار در راستای دستور عمومی وفای به عهد و پیمان است. (همان)
۲۳. وفای به عهد: خداوند وفای به عهد را بسیار مهم و اساسی دانسته است و می‌فرماید: و به عهد خويش وفا کنيد که بازخواست خواهيد شد. (همان)
۲۴. اتمام پیمانه: در هنگام معاملات و بده‌وبستان باید پیمانه به تمام داده شود: و چون پيمانه مى‏كنيد، پيمانه را تمام دهيد. (اسراء، آیه 35)
۲۵. توزین درست: در هنگام توزین نیز رعایت درستی و راستی بسیار مهم است. خداوند می‌فرماید: با ترازوى راست و درست بسنجيد، اين بهتر و سرانجامش نيكوتر است. (همان)
۲۶. اجتناب از رفتار فاقد علم: انسان باید تنها دنبال کاری برود که بدان علم دارد و اگر نسبت به چیزی علم ندارد باید آن را ترک کند. خداوند می‌فرماید: و از چيزى كه بدان علم ندارى در مرحله اعتقاد و گفتار و عمل پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و دل، هر يك مورد سؤال قرار خواهند گرفت. (اسراء، آیه 36 )
۲۷. اجتناب از نخوت: از دیگر آموزه‌های حکیمانه خداوند، پرهیز از خودپسندی و رفتارهای نخوت‌آمیز است. خداوند می‌فرماید: و در زمين با نخوت گام برمدار و با بزرگ‌منشى و سرمستى راه مرو‌، كه تو زمين را نتوانى شكافت و در بلندى به كوه‏ها نتوانى رسيد. (اسراء، آیه 37) به این معنا که انسان هرچه تلاش کند که گردنکشی کند گردنش فرازتر از کوه نخواهد بود و هر کاری کند نمی‌تواند دیگری را به خواری و مذلت بکشاند و به اعماق زمین برساند. خداوند پس از بیان همه این مصادیقی که مرتبط با اجتناب و ترک است، می‌فرماید: كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهًُْ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا؛ همه اين کارها ناپسند است و پروردگار تو آنها را ناخوش دارد. (اسراء، آیه 38) و سپس ناظر به همه این مصادیق اثباتی و انکاری می‌فرماید: اين [سفارش‌ها] از حكمت‌هايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است، و با خداى يگانه معبودى ديگر قرار مده، وگرنه حسرت‏زده و مطرود در جهنم افكنده خواهى شد. (اسراء، آیه 39) بنابراین‌، آنچه می‌توان از مفهوم حکمت در قرآن نسبت به انسان به دست آورد، این است که خداوند رفتارهای آدمی را که در قالب پرهیز از بدی‌ها و انجام خوبی و حسنات انجام می‌گیرد، به عنوان حکمت واقعی معرفی می‌کند. انسان حکیم کسی است که در حوزه اخلاقی در چارچوب مکارم اخلاقی عمل و رفتار کند.

 

 حکمت عبادات 

خدا چه نیازی به عبادت ما دارد؟
پاسخ را در چند محور ارائه می‌دهیم:
1. با توجه به آیات و روایات و ادله عقلی، هدف خدا از آفرینش انسان چیزی نیست که بازگشت به ذات پاکش کند. چرا که می‌دانیم وجود خدا از هر جهت کامل و بی‌نهایت و غنی بالذات است. بنابراین باید هدف را در بیرون ذات او جست‌وجو کرد، هدفی که به مخلوقات بازمی‌گردد و مایه کمال آنهاست. در آیه: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛(1) جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا بپرستند،» روی عبودیت و بندگی تکیه شده و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهائی آفرینش جن و انس معرفی می‌کند. اندکی تأمل در مفهوم این آیه و مشابه آن، نشان می‌دهد هدف اصلی آفرینش، عبودیت است. بنابراین روشن شد همه برای عبادت پروردگار آفریده شده‌ایم.
توضیح اینکه خداوند به خلقت انسان و به عبادت او نیازی ندارد و سودی که از عبادت آدمی حاصل می‌شود، به طور کامل به خود انسان برمی‌گردد و خداوند نیازی به آن ندارد چون غنی مطلق است. اگر آموزگاری دلسوز و مهربان دانش‌آموز را به انجام تکالیف گوناگون درسی در کلاس و در منزل ملزم می‌کند و با تهدید و جدّیت او را به انجام تکالیف وادار می‌نماید، بسیار روشن است که تمام سود انجام تکالیف، از آنِ دانش‌آموز است و معلم تنها از باب محبت و خیرخواهی و سعادت‌خواهی دانش‌آموز او را به انجام تکالیف مجبور می‌کند، خدا نیز اگر فرمود: ما انسان‌ها را برای عبادت آفریده‌ایم، تمام سود عبادت به جیب عبادت‌کننده می‌رود، پس خلقت بشر برای عبادت است و تمام عبادات و تکالیف الهی که متوجه انسان می‌شود، برای تکامل و سعادت و آسایش آدمی است و او در پرتو نور تکالیف به کمال و هدف آفرینش خود دست می‌یابد.
استاد جوادی آملی در تحلیل این مسئله می‌گوید: در نظام تکوین، هر معلولی بنده علت خود است، در حدوث و بقا از آن پیروی می‌کند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را می‌برد. هیچ‌گونه گسستگی در رشته علیت راه ندارد. عناوین اسلام، تسبیح، سجده، عبودیت و اطاعت که در قرآن آمده همه ناظر به همین مطلب است. بر اثر حکمت خدای سبحان هیچ کاری بیهوده از او صادر نمی‌شود، چون خداوند حکیم است و هر حکیمی کارش را با هدف انجام می‌دهد، پس کار خداوند دارای هدف است و بر اثر غنای ذاتی او هیچ چیزی نمی‌تواند هدف ذات حق باشد، زیرا لازمه‌اش آن است که ذات بدون آن هدف کامل نبوده و با نیل به آن کامل شود، در حالی که واجب‌الوجود عین کمال صِرْف و نامحدود است. هدف انس و جن در نظام تشریع، تکامل عبادی آنها است و اگر انسان که دارای روح مجرد عقل است آن را شکوفا کند و از همراهان خود سبقت بگیرد، خودش هدف بسیاری از موجودات مادون قرار می‌گیرد... و در مجموع می‌توان یقین شهودی به معارف را هدف نهائی آفرینش انسان دانست.(2)
2. حقیقت عبادت چیست؟ آیا تنها انجام مراسمی مانند نماز، روزه و سایر واجبات منظور است؟ یا حقیقتی فراتر از آنها؟
همه عبادت‌هایی که در دین آمده اهمیت زیادی دارد و مصداق عبادتند اما عبادت مفهومی فراتر از امور یاد شده دارد که هدف از آفرینش آدمی عبادت به مفهوم کاملتر آن است، چون «عبد» از نظر لغت عرب به انسانی گفته می‌شود که سر تا پا به مولا و صاحب خود تعلّق دارد، اراده‌اش پیرو اراده او و خواستش تابع خواست او است.
عبودیت عبارت است از اظهار آخرین درجه فروتنی در برابر معبود و به همین دلیل تنها کسی می‌تواند معبود باشد که نهایت بخشش و لطف را کرده و او کسی جز خدا نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج تکامل انسان و قرب او به خداست. عبودیت اطاعت بی‌قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‌هاست و بالاخره عبودیت کامل آن است که آدمی جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد و هرچه را غیر اوست فراموش کند و این است هدف آفرینش بشر که خدا برای وصول به آن میدان آزمایشی فراهم کرده و علم و آگاهی به انسان داده و نتیجة نهائی آن غرق شدن در اقیانوس رحمت الهی است.(3)
3. آفرینش‌، نشانه توانایی و کمال آفرینش نه تنها نشانه ناتوانی و نقص نیست بلکه دلیل بر توانایی و کمال است. در میان ما انسان‌ها هر کسی که از نظر علمی، فکری، جسمی، هنری و... کاملتر و تواناتر است، آثار وجودی او بیشتر است. مثلاً دانشمند می‌تواند چیزی را بسازد و یا کشف کند، در حالی که انسان‌های عادی به دلیل ناتوانی علمی هرگز نمی‌توانند چیزی بسازند یا پدیدة علمی را کشف کنند یا مثلاً افرادی که دارای کمالات بیشتری‌اند، می‌توانند کارهای مهم انجام بدهند، در حالی که افراد ناقص از نظر علمی و یا جسمی و مانند آن به دلیل کمبودها و کاستی‌های خود کار مهمی را نمی‌توانند انجام بدهند.
بنابراین بسیار روشن است که آفرینش‌، دلیل بر توانایی و کمال است و نه دلیل بر عجز و نقص. با توجّه به این مثال گویا، مسئله تا حدودی به ذهن نزدیکتر می‌شود. در قرآن کریم آیات متعدّد آمده که آفرینش عالم و آدم را به عنوان دلیل بر قدرت و توانایی و کمال خدا دانسته که به چند نمونه از آیات اشاره می‌شود:
«خداوند هرچه بخواهد، می‌آفریند و خدا بر هر چیزی تواناست.»(4) «آیا نداستند خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده، تواناست که مانند آن را بیافریند؟»(5) در این‌گونه آیات سخن از آن است که خلقت خداوند دلیل بر توانایی و قدرت او و در برخی آیات دیگر عدم آفرینش را دلیل عجز از خلقت دانسته و فرموده: «کسانی را که جز خدا می‌خوانند، هرگز حتّی مگسی را نمی‌آفرینند، هرچند برای آفریدن آن گرد هم آیند!»(6) در این آیه عدم توانایی بر خلقت دلیل بر ضعف و عجز و ناتوانی دانسته شده است. بنابراین از مجموع این‌گونه آیات که در قرآن فراوان آمده به خوبی به دست می‌آید که آفرینش دلیل بر قدرت و کمال خداوند است نه نقص و عجز او. به همین جهت در قرآن کریم درباره خلقت و اینکه خداوند قدرت بر آفرینش دارد فراوان بحث شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ذاریات: 56.
2. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 24.
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج22، ص 388.
4. مائده: 17.
5. اسراء: 99.
6. حج: 73.
6. حج: 73.