۶۳ - سید یاسر جبرائیلی: مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۴۰۲/۰۸/۲۱
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۶۳
نمیدانید با چه کسی دارید حرف میزنید؟!
۱۴۰۲/۰۸/۲۱
سید یاسر جبرائیلی
نهایتاً جلسهای در منزل حاج احمد خمینی در محضر امام(قدّسسرّه) و با حضور سران قوا، نخستوزیر وقت و آیتالله منتظری در رابطه با این موضوع برگزار شد.1 مرحوم حاج احمد خمینی بعدها در نامهای خطاب به آیتالله منتظری درباره این جلسه نوشت: «امام(قدّسسرّه) با تواضع بسیار از شما خواستند که اعتصاب خود علیه نظام را بشکنید. به شما گفتند: «آیا شما ماها را دشمن خود میدانید؟ یقیناً این را نمیتوانید بگویید.» بعد با حالت بسیار صمیمی و گرم فرمودند: «من از شما خواهش میکنم که این کارها را کنار بگذارید و مشغول کار خود شوید.» قبول نکردید. فرمودند: «من ارادت به شما دارم. من مخلص شما هستم. از این مرید و مخلص خود قبول بفرمایید و به کار خود مشغول شوید.» با کمال خشونت گفتید: «لایکلّف الله نفسًا الّا وسعها»2 در این هنگام من به دوستان نگاه کردم. دیدم همگان از شرم و حیا سرهایشان را پایین انداختهاند و آقای خامنهای، اشک در چشمانش بود.»3
آیتالله خامنهای روایت میکنند: «از جمله چیزهایی که در همین جلسه مطرح شد و جزو حرفهای امام بود این بود که امام گفتند: «یک وقتی در مشهد بین مرحوم حاج شیخ علیاکبر نهاوندی و آمیرزا علیاکبر نوقانی اختلاف شدیدی شد.
حاج شیخ علیاکبر نهاوندی خب ملّای معروف مشهد بود و پیشنماز مسجد گوهرشاد و پیرمرد و معروف بود. آمیرزا علیاکبر نوقانی ملّای بزرگی بود، اما آن معروفیت را در حوزه نداشت.
گفتند آقای بروجردی من را فرستاد مشهد بروم ببینم قضیّه چیست و مسئله را حلّ و فصل کنم. ایشان گفتند من رفتم مشهد، تحقیقاتی کردم. بعد رفتم پیش آمیرزا علیاکبر نوقانی و گفتم ولو حق با شما باشد اما امروز آقای حاج شیخ علیاکبر نهاوندی مثل یک منارهای است در مشهد و فرد شاخصی است و مقابله و مبارزه شما با ایشان مصلحت نیست. و حالا من به شما [آیتالله منتظری] میگویم که حالا شما منارهای هستید، شاخص هستید و مناسب نیست که لطمه بخورید یا با این اصرار و پیگیری لطمه بزنید به خودتان.» اینجا البتّه یک قدری اطراف تشبیه فرق میکند، امّا امام از این استفاده کردند.»4
آیتالله خامنهای درباره این جلسه نقل میکنند: «در آن جلسه امام به ایشان اصرار میکردند که شما این کار را نکنید. لحن امام در آن جلسه خیلی لحن ملایم و مهربانانهای بود. لحن آقای منتظری تند و ستیزهگرانه بود. من یادم نمیرود، امام آن شب بیحال هم بودند، همین طور یک وری به بالشی تکیه داده بودند. آقای منتظری هم طرف چپ ایشان با یک فاصلهای نشسته بود. من هم تقریباً روبهروی ایشان بودم و دوستان هم نشسته بودند. امام میگفتند نه، مصلحت نیست، کارهایتان را شروع کنید، ادامه بدهید، ایشان هم قرص و محکم میگفت نه. هِی امام استدلال میکردند، وجهی ذکر میکردند، ایشان با یک لحن تندی جواب میداد.
این حالت طول کشید. شاید مثلاً ده بیست دقیقه یا بیشتر همین طور هِی امام یک چیزی میگفتند، خیلی با حلم. ماها هم تعجّب میکردیم و واقعاً از امام مستَبعَد بود که در مقابل ناسازگاری یک نفر این مقدار حلم به خرج بدهد و ملایمت کند و او با جوابهای تندی چیزهایی بگوید. من حوصلهام سر رفت. یک مقداری گذشت، به امام گفتم: «آقا! اجازه میدهید من یک کلمه بگویم؟» ایشان مثل اینکه همچین یک نفس راحتی کشیدند. رو کردم به آقای منتظری، گفتم: «آقای منتظری! شما با چه کسی داری حرف میزنی؟ ایشان مگر ولیامر من و شما نیستند؟ ایشان دارند دستور میدهند، شما تخلّف میکنید. شما ولایت فقیه را قبول داری یا نداری؟» آقای منتظری ماند. خیلی تند شدم به ایشان. گفتم: «شما مثل اینکه نمیدانید با چه کسی دارید حرف میزنید. امام دارد به شما اصرار میکند، با ملایمت میگوید، دستور میدهد به شما، چندین بار تا حالا در خلال صحبت دستور دادند؛ شما همین طور هِی میگویید نه، نه. خب پس دستور ولیفقیه کجاست؟ شما چرا برخلاف مبانی خودت حرف میزنی؟» ایشان ساکت شد؛ هیچی نگفت آقای منتظری. بعد چند لحظهای گذشت و امام گفتند: «خب من میروم دیگر.» پا شدند رفتند. ماها افتادیم دور و بر آقای منتظری و با ایشان بحثکردن و ایشان واقعاً هیچ جواب هم نداشت یعنی آقای منتظری هیچ منطق قابل قبولی بر این اصرار نداشت. گفتیم خب اتفاقی نیفتاده، یک نفری است که متّهم به یک امری است و او را بازداشت کردهاند فقط اشکال کار این است که او با شما ارتباط دارد. آیا این موجب میشود که اگر کسی اتّهام پیدا کرد، تعقیب نشود؟ خب محاکمه میکنند. در محاکمه معلوم میشود مجرم است یا مجرم نیست. واقعاً ایشان هیچ حرف منطقیای که بگوید، نداشت. خب خود ایشان از این حرفها دم میزد که باید فرقی نباشد، از این شعارها در بیانات ایشان گاهی دیده میشد. در اینجا ایشان درست نقطه مقابل این قرار گرفته بود.»5 با اینوجود، اعتصاب آیتالله منتظری چند روز دیگر به طول انجامید.
پرونده سیّدمهدی هاشمی در اختیار وزارت اطّلاعات بود و برخی با توجّه به اتّهام قتل وی در دوره پیش از انقلاب، به وزیر اطّلاعات گفته بودند این مسئله از حوزه اختیار این وزارتخانه خارج است. این بود که چهارم آبانماه ۱۳۶۵ حجّتالاسلام ریشهری وزیر وقت اطّلاعات طیّ نامهای خدمت امام(قدّسسرّه) با بیان اتّهامات مهدی هاشمی، درباره این پرونده کسب تکلیف کرد:
بسمهتعالی
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی
سلام علیکم
چنانچه مستحضرید، سیّدمهدی هاشمی و تعدادی از مرتبطین او، به حکم قوّه قضائیّه و با اطّلاع و نظر حضرتعالی دستگیر و اکنون جهت تحقیق و بازجویی در اختیار وزارت اطّلاعات میباشند. بخشی از اتّهامات آنها عبارت است از:
قتل پیش از پیروزی انقلاب
قتل و آدمربایی، پس از پیروزی انقلاب
همکاری با ساواک (این اتّهام مربوط به سیّدمهدی هاشمی میشود.)
نگهداری اسلحه و موادّ منفجره
نگهداری اسناد محرمانه دولتی
جعل اسناد دولتی
فعّالیّتهای مخفی غیر قانونی
با توجّه به جوسازیهایی که تعدادی از باقیماندگان این گروه، در جهت تخریب اذهان و ایجاد اختلاف مینمایند، خواهشمند است در رابطه با رسیدگی جدّی به کلّیّه اتّهامات این گروه، توسّط وزارت اطّلاعات، نظر مبارک خود را اعلام فرمایید.
محمّدی ریشهری _ وزیر اطّلاعات؛ (۴/۸/۶۵)6
پانوشتها:
1- محمّد محمّدی ریشهری، پیشین، ص 112
2- سوره بقره، بخشی از آیه 286، ترجمه: «خداوند هیچ کس را جز بهقدر توانایىاش تکلیف نمیکند.»
3- سیّداحمد خمینی، پیشین، صص ۳۹ و ۴۰
4- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
5- همان
6- محمّد محمّدی ریشهری، پیشین، صص 122-121