به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 941
بازدید دیروز: 1,937
بازدید هفته: 2,878
بازدید ماه: 118,384
بازدید کل: 23,780,181
افراد آنلاین: 4
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۳۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 19 May 2024
الأحد ، ۱۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۷۲ - سید یاسر جبرائیلی: مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه -۱۴۰۲/۰۹/۱۴
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۷۲

ماجرای نامه تاریخی  امام(ره)  در  برکناری آیت‌اللّه منتظری

۱۴۰۲/۰۹/۱۴

خرید و قیمت کتاب روایت رهبری - مناسبات جمهوریت و اسلامیت در انتخاب ولی فقیه  | ترب

سید یاسر جبرائیلی
امام(قدّس‌سرّه) نامه‌ای به این شرح خطاب به آیت‌الله منتظری نوشته بودند که حاج احمد برای آیت‌الله خامنه‌ای و آقای ‌هاشمی خواند:
 بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه‌ اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدّم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیّت و مشروعیّت رهبری آینده‌ نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به‌قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته‌شده‌ منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیّه‌ شما از منافقین، تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلّحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله‌ مهدی‌ هاشمی قاتل، شما او را از همه‌ متدیّنین متدیّن‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتّب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیّه‌ مهدی ‌هاشمی که بسیار است. 
من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این ‌پس وکیل من نمی‌باشید و به طلّابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله مسئله‌ مالی هم ندارید.
 اگر شما نظر من را شرعاً مقدّم بر نظر خود می‌دانید - که مسلّماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند - با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکّاء به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم؛ دیگر خود دانید:
1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی ‌هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.
2 - از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید، در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید؛ شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4 - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به‌وسیله‌ شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید، ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان - روحی‌له‌الفداء - و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنّم نسوزید، خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید؛ شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم؛ ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبّر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیّه بودید و اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلّماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. 
والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست‌جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلّف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان، مقدّم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. 
من کار به تاریخ و آنچه اتّفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه‌ شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیّات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته‌شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمّل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.
والسّلام 
یکشنبه 6/1/68 
روح‌الله الموسوی الخمینی1 
حاج احمد همزمان اصل نامه را نیز به دفتر آقای ‌هاشمی ارسال کرده بود. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند:‌ «حاج احمد آقا وقتی نامه را خواند، گفت امام می‌گویند که فلانی و آقای‌ هاشمی بروند قم و نامه را به ایشان بدهند. این کار برای ما خیلی تلخ بود. گفتیم از امام سؤال می‌کنیم، اگر امام تأکید کردند بروید می‌رویم و الّا اگر خود امام تأکید نکردند، ما نمی‌رویم. بین من و آقای‌هاشمی این صحبت شد. بعد که رفتیم، معلوم شد که امام اصرار نداشته‌اند که من و آقای ‌هاشمی نامه را ببریم. بعداً نامه را کس دیگری 
- ظاهراً آقای عبدالله نوری - برده بود و به ایشان داده بود.»2 «خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما. بعد هم ارتباط قطع شد، یعنی گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ آقای ‌هاشمی گفت من گفته‌ام آقای مشکینی و هیئت‌رئیسه‌ خبرگان بیایند این‌جا که بنشینیم صحبت کنیم و الان می‌آیند اینجا. آمدند. وقتی که آمدند، قضیّه را مطرح کردیم که یک چنین اتّفاقی افتاده و امام یک چنین نامه‌ای به آقای منتظری نوشته‌اند. 
آنها هم مثل ما نگران شدند.مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهنمان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. حرکت ما به سمت منزل امام اصلاً به این قصد بود که برویم امام را از این اقدام منصرف کنیم. ما چهار نفر - من و آقای ‌هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی - رفتیم بیت امام. آن دو نفر دیگر که آقای مؤمن و آقای طاهری بودند نیامدند.»3 
آقای امینی درباره‌ این جلسه می‌گویند:‌ «به اتّفاق آقای مشکینی و آقایان محمّد مؤمن و طاهری خرّم‌آبادی در زمان مقرّر در دفتر آقای‌ هاشمی حاضر شدیم و تشکیل جلسه دادیم. ما جریان پیام امام را در امر به دعوت خبرگان برای تشکیل اجلاسیّه‌ خبرگان مطرح کردیم. 
آقای‌ هاشمی رفسنجانی گفت چندی است که امام در رابطه با عزل آقای منتظری از قائم‌مقامی تصمیم گرفته و یکی دو مرتبه به من فرموده که مسئله آقای منتظری را تمام کنید؛ ولی من چون از عواقب آن می‌ترسیدم با التماس و خواهش از ایشان خواستم در این اقدام عجله نکنند شاید در آینده راه‌حلّ بهتری پیدا شود؛ ولی امام قبول نکرد و فرمود من تصمیم خودم را گرفته‌ام، هرچه زودتر قضیّه را تمام کنید. 
تا اینکه امروز خبردار شدم خودش شخصاً وارد عمل شده، و در رابطه با عزل آقای منتظری نامه‌ای نوشته و برای من فرستاده تا به همراه آقای خامنه‌ای ببریم قم و تحویل آقای منتظری بدهیم. یک نسخه‌ آن را هم به صداوسیما فرستاده تا در رادیو خوانده شود. ولی من به حاج احمد آقا گفتم به صداوسیما بگویید نامه را نخوانند تا ما خدمت امام برسیم و حرفمان را بزنیم؛ خواندن نامه دیر نمی‌شود.»4 آقای‌ هاشمی می‌گوید آقای مشکینی درباره‌ مفید بودن این تلاش تردید داشتند.5
آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون ملاقات با امام نقل می‌کنند:‌ «دیر هم بود، ساعت حدود 9 شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج احمد آقا گفتیم که ما آمده‌ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت 
- گمانم گفت امام می‌گویند - که نامه را برای آقایان هم بخوانید. 
آقای‌هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. هیچ کس دیگر هم از بیت امام آن وقت آنجا نبود.
 بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید. رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته‌ بودند و اخم کرده. وارد شدیم و نشستیم. اگر منظره‌ اتاق امام در نظرتان باشد، فرض کنید این‌جا آن مبل بزرگی بود که امام این گوشه‌اش می‌نشستند، آقای ‌هاشمی نشست همین پهلوی دست ایشان. معمولاً که می‌رفتیم، آقای‌هاشمی همان دم می‌نشست. 
من آمدم این طرف روی زمین نشستم. این هم جای من بود، همیشه که می‌آمدم، این‌جا می‌نشستم. 
آقای مشکینی و آقای امینی رفتند دورتر یک خرده‌ای با فاصله نشستند. وقتی نشستیم، آقای ‌هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر این جوری. «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند. خب واقعاً برق از چشم همه‌ ‌ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود.
 یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستان‌ها دارم از این که چیزی را که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت می‌کرد که زیاد و کم نشود. اگر یک وقتی یک چیزی گفته می‌شد که یک قدری این طرف و آن طرف بود، در اوّلین وقت ممکن اصلاح می‌کرد، که من یک نمونه‌اش را برای شما بگویم. 
یک شب منزل حاج احمد آقا بودیم، امام هم بودند. من نام یکی از شخصیّت‌های معروف دنیای اسلام را بردم و پرسیدم: نظر شما نسبت به ایشان چیست؟ امام تأمّل مختصری کردند و گفتند: «نمی‌شناسم.» یک جمله‌ دیگر هم گفتند که نشانه‌ بی‌اعتقادیِ به آن شخصیت بود. خوشبختانه آن جمله یادم رفته، یعنی بعد از همان قضیّه هم یادم رفت. گذشت.
من فردا یا پس فردایش با امام کاری داشتم، رفتم منزل ایشان. ایشان گفتند: «آن مطلبی که شما پرسیدید، همان نمی‌شناسم.» یعنی آن جمله‌ی بعدش را پاک کردند. یعنی این‌قدر ایشان مواظب بود که یک چیزی نگوید که برخلاف موازین باشد.»6 
آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت می‌کنند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده‌ایم که همکاری کنیم. 
اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کانّه جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. هر کدام یک جمله‌ کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.»7 
ایشان کلام تعریض‌گونه‌ شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.«بعد آقای‌هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. 
یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم این‌جا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.»8
به نظر می‌رسد امام تا پایان جلسه متقاعد نشده‌ بودند که این نامه از صدا و سیما خوانده نشود اما نگران تبعات آن بوده‌اند و پس از تأمّل مجدّد، از خوانده شدن آن منصرف شده‌اند همچنان که آقای‌هاشمی نقل می‌کند: «صبح زود بعد از طلوع فجر فرستاده‌ امام به منزلمان آمد. پیغام امام را آورد که فرموده بودند از انتشار نامه‌ تندشان به آقای منتظری صرف نظر کرده و به خاطر رفع ناراحتی من، این را به من اطّلاع دادند.»9
 پانوشت‌ها:
1- صحیفه‌ امام خمینی، ج 21، ص 331
2- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی)
3- همان
4- وب‌سایت آقای ابراهیم امینی، پیشین
5- ‌اکبر‌ هاشمی رفسنجانی، پیشین، ص ۵۰
6- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی)
7- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی)
8- همان
9- اکبر ‌هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی: خاطرات سال 1368، ص 52