به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 4,231
بازدید هفته: 6,215
بازدید ماه: 121,626
بازدید کل: 23,783,517
افراد آنلاین: 3
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۳۱ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 20 May 2024
الاثنين ، ۱۲ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
5 - استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو: از شکست مجازات دسته‌جمعی ساکنان غزه تا پروژه شکست‌خورده «دو کشوری» ۱۴۰۲/۰۹/۲۲
استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو:
 از شکست مجازات دسته‌جمعی ساکنان غزه
تا پروژه شکست‌خورده «دو کشوری»
   ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

رابرت پیپ - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اشاره: «رابرت پِیپ»، استاد علوم سیاسی و مدیر پروژه امنیت و تهدیدات دانشگاه شیکاگو و نویسنده کتاب «بمباران برای پیروزی: نیروی هوائی و اجبار در جنگ»، در مقاله‌ای که چند روز پیش (6 دسامبر 2023/ 15 آذر 1402) در «فارین افرز» با عنوانِ «کارزار بمباران نافرجام اسرائیل در غزه؛ مجازات دسته‌جمعی حماس را شکست نمی‌دهد» نوشت به مسائلی پرداخت که در عنوان این گزارش آمده است. او در این مقاله از شکست‌های رژیم آپارتاید اسرائیل پس از عملیات طوفان‌الاقصی نوشت و توضیح داد که چرا پروژه شکست‌خورده «دو کشوری» به عنوان راه‌حل مسئله فلسطین مشکل دارد و چطور این راه‌حل تنها راه شکستن مقاومت می‌تواند باشد. در هنگام خواندن این مقاله باید توجه داشت که این نوشته به قلم یک آمریکایی دارای تعلق به ادبیات و اهداف سیاسی کلان دولت آمریکا است که در فضائی غیر از فضای فکری و ارزشی ماست نباید از آن همسویی کامل با خود را طلب کرد؛ اما این مقاله حاوی نکات جالب توجه زیادی است و از بابِ «خوش‌تر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران» خواندن آن مفید خواهد بود و نشان می‌دهد شکست‌های رژیم صهیونیستی چقدر عیان شده است که حتی فارین افرز هم از آن می‌گوید.
 
از 7 اکتبر، اسرائیل با حدود 40000 سرباز جنگی به شمال غزه حمله کرده و منطقه کوچکی را با یکی از شدیدترین بمباران‌های تاریخ شکسته است. در نتیجه نزدیک به دو میلیون نفر خانه‌های خود را ترک کرده‌اند. به گفته وزارت بهداشت غزه، بیش از 15000 غیرنظامی (از جمله حدود 6000 کودک و 5000 زن) در این حملات کشته شده‌اند و وزارت امور خارجه ایالات متحده پیشنهاد کرده است که تلفات واقعی ممکن است حتی بیشتر باشد. اسرائیل بیمارستان‌ها و آمبولانس‌ها را بمباران کرده و حدود نیمی از ساختمان‌های شمال غزه را ویران کرده است. این [رژیم] تقریباً تمام آب، تحویل مواد غذایی و تولید برق را برای 2/2 میلیون نفر از ساکنان غزه قطع کرده است. با هر تعریفی، این کمپین به عنوان یک عمل بزرگ مجازات جمعی علیه غیرنظامیان به حساب می‌آید.
حتی در حال حاضر، با پیشروی بیشتر نیروهای اسرائیلی در جنوب غزه، هدف دقیق این رویکرد اسرائیل چندان روشن نیست. اگرچه رهبران اسرائیل ادعا می‌کنند که حماس را به تنهائی هدف قرار می‌دهند، اما عدم تبعیض آشکار، پرسش‌های واقعی را در مورد اینکه دولت واقعاً چه می‌خواهد، ایجاد می‌کند. آیا اشتیاق اسرائیل برای درهم شکستن غزه محصول همان بی‌کفایتی است که منجر به شکست گسترده ارتش اسرائیل در مقابله با حمله حماس در 7 اکتبر شد، برنامه‌هایی که بیش از یک سال قبل به دست مقامات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل رسید؟ آیا ویران کردن شمال غزه و اکنون جنوب غزه مقدمه‌ای برای فرستادن کل جمعیت این سرزمین به مصر است، همان‌طور که در «مطالعه مفهومی» ارائه‌شده توسط وزارت اطلاعات اسرائیل پیشنهاد شده است؟
هدف نهائی هرچه که باشد، ویرانی جمعی اسرائیل از غزه مشکلات اخلاقی عمیقی را ایجاد می‌کند. اما حتی اگر صرفاً از منظر استراتژیک قضاوت شود، رویکرد اسرائیل محکوم به شکست است- و در واقع، در حال حاضر شکست خورده است. 
مجازات گسترده غیرنظامیان ساکنان غزه را متقاعد نکرده است که از حمایت حماس دست بردارند. برعکس، این فقط باعث افزایش خشم در میان فلسطینی‌ها شده است. همچنین این کمپین در از بین بردن گروهی که ظاهراً هدف قرار گرفته بود، موفق نبوده است. بیش از پنجاه روز جنگ نشان می‌دهد که در حالی که اسرائیل می‌تواند غزه را نابود کند، نمی‌تواند حماس را نابود کند. در واقع، این گروه ممکن است در حال حاضر قوی‌تر از قبل باشد.
اسرائیل به سختی اولین [رژیمی] نیست که با ایمان بیش از حد به جادوی نیروی هوائی اشتباه می‌کند. تاریخ نشان می‌دهد که بمباران گسترده مناطق غیرنظامی تقریباً هرگز به اهداف خود نمی‌رسد. اگر اسرائیل به این درس‌ها توجه می‌کرد و به حمله 7 اکتبر با حملات جراحی علیه رهبران و مبارزان حماس به جای بمباران بی‌رویه‌ای که انتخاب کرده بود، پاسخ می‌داد، وضعیت بهتری داشت. اما هنوز برای تغییر مسیر و اتخاذ یک استراتژی جایگزین مناسب برای دستیابی به امنیت پایدار دیر نیست، رویکردی که به جای نزدیک‌تر کردن آنها، بین حماس و فلسطینی‌ها شکاف سیاسی ایجاد می‌کند: برداشتن گام‌های معنادار و یکجانبه به سمت تشکیل دو کشور. راه‌حل.
از دست دادن قلب و ذهن
از زمان ظهور نیروی هوایی، کشورها به دنبال بمباران دشمنان برای تسلیم و از بین بردن روحیه غیرنظامیان بوده‌اند. این تئوری می‌گوید که تا نقطه شکست خود رانده شوند، جمعیت‌ها علیه دولت‌های خود قیام کرده و طرف خود را تغییر خواهند داد. این استراتژی مجازات قهری در جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید. تاریخ بمباران بی‌رویه شهرها در آن جنگ را صرفاً با نام مکان‌ها به یاد می‌آورد:‌ هامبورگ (40000 کشته)، دارمشتات (12000) و درسدن (25000).
حالا غزه را می‌توان به این لیست بدنام اضافه کرد. 
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، خود کارزار کنونی را به نبرد متفقین در جنگ جهانی دوم تشبیه کرده است. وی ضمن تکذیب اینکه اسرائیل امروز درگیر مجازات دسته‌جمعی بوده است، اشاره کرد که حمله نیروی هوائی سلطنتی که مقر گشتاپو در کپنهاگ را هدف قرار داد، باعث کشته شدن تعداد زیادی از دانش‌آموزان شد. چیزی که نتانیاهو ناگفته گذاشت این بود که هیچ‌یک از تلاش‌های متفقین برای تنبیه دسته‌جمعی غیرنظامیان واقعاً به نتیجه نرسید. در آلمان، کمپین بمباران متفقین، که از سال 1942 آغاز شد، ویرانی بر غیرنظامیان وارد کرد، مناطق شهری یکی پس از دیگری و در نهایت در مجموع 58 شهر و شهرک آلمان تا پایان جنگ ویران شد. اما علی‌رغم پیش‌بینی مطمئن مقامات متفقین، هرگز روحیه غیرنظامیان را تضعیف نکرد و باعث قیام علیه آدولف هیتلر نشد. در واقع، این کمپین تنها آلمانی‌ها را تشویق کرد که از ترس صلح سخت پس از جنگ، سخت‌تر بجنگند.
با توجه به اتفاقاتی که در زمانی که نازی‌ها همین تاکتیک را امتحان کردند، این شکست نباید چندان تعجب‌آور می‌بود. بلیتز، بمباران لندن و سایر شهرهای بریتانیا در سال‌های 1940-1941، بیش از 40000 نفر را کشت، و با این حال، وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا از تسلیم شدن خودداری کرد. در عوض، او از تلفات غیرنظامی ناشی از آن استفاده کرد تا جامعه را برای فداکاری‌های لازم برای پیروزی جمع کند. بلیتز به جای از بین بردن روحیه، انگیزه بریتانیا را برای سازماندهی تلاشی چندساله- با متحدان ایالات متحده و شوروی- برای ضدحمله و در نهایت تسخیر کشوری که آنها را بمباران کرده بود، برانگیخت.
در واقع، هیچ‌گاه در تاریخ، بمباران باعث نشده است که جمعیت مورد نظر علیه دولت خود شورش کنند. ایالات متحده چندین‌بار این تاکتیک را امتحان کرده است، اما هیچ فایده‌ای نداشته است. در طول جنگ کره، 90درصد تولید برق در کره‌شمالی را نابود کرد. در جنگ ویتنام، تقریباً به همان اندازه برق را در ویتنام شمالی از بین برد. و در جنگ خلیج‌فارس، حملات هوائی ایالات متحده 90درصد تولید برق در عراق را مختل کرد. اما در هیچ‌یک از این موارد جمعیت افزایش نیافته است.
یک کمپین تولید ضد این الگوی تاریخی در غزه در حال تکرار است. با وجود نزدیک به دو ماه عملیات نظامی سنگین- که عملاً توسط ایالات متحده و سایر نقاط جهان مهار نشده بود- اسرائیل تنها به نتایج حاشیه‌ای دست یافته است. با هر معیار معناداری، این کارزار حتی به شکست جزئی حماس منجر نشده است. عملیات هوائی و زمینی اسرائیل به کشته شدن 5000 جنگجوی حماس (به گفته مقامات اسرائیلی) از مجموع حدود 30000 نفر رسیده است. اما این تلفات به طور قابل توجهی خطر غیرنظامیان اسرائیلی را کاهش نمی‌دهد، زیرا همان‌طور که حملات 7 اکتبر ثابت کرد، تنها به چند صد جنگجوی حماس نیاز است تا جوامع اسرائیلی را ویران کنند. بدتر از آن، مقامات اسرائیلی همچنین اعتراف می‌کنند که این عملیات نظامی دو برابر بیشتر از جنگجویان حماس غیرنظامیان را می‌کشد. به عبارت دیگر، اسرائیل تقریباً به طور قطع بیش از کشتار تروریست‌ها تولید می‌کند، زیرا هر غیرنظامی کشته شده خانواده و دوستانی خواهد داشت که مشتاق هستند برای انتقام به حماس بپیوندند.
زیرساخت‌های نظامی حماس، مانند آنچه که هست، حتی پس از عملیات‌های بسیار تحسین‌شده علیه بیمارستان الشفاء، که ارتش اسرائیل ادعا می‌کرد حماس از آن به‌عنوان پایگاه عملیاتی استفاده می‌کرد، به‌طور معناداری برچیده نشده است. همان‌طور که ویدئوهای منتشر شده توسط نیروهای دفاعی اسرائیل نشان می‌دهد، اسرائیل ورودی‌های بسیاری از تونل‌های حماس را تصرف کرده و ویران کرده است، اما این تونل‌ها در نهایت می‌توانند تعمیر شوند، همان‌طور که در وهله اول ساخته شده‌اند. مهم‌تر از آن، به نظر می‌رسد رهبران و جنگجویان حماس تونل‌ها را قبل از ورود نیروهای اسرائیلی به آنها رها کرده‌اند، به این معنی که مهم‌ترین زیرساخت این گروه- جنگجویان آن- زنده مانده است. حماس یک مزیت نسبت به نیروهای اسرائیلی دارد: می‌تواند به راحتی جنگ را رها کند، با جمعیت غیرنظامی آمیخته شود و دوباره با شرایط مطلوب‌تری زندگی کند. به همین دلیل است که عملیات زمینی در مقیاس وسیع اسرائیل نیز محکوم به شکست است.
به‌طور گسترده‌تر، کارزار نظامی اسرائیل کنترل حماس بر غزه را عمیقاً تضعیف نکرده است. اسرائیل تنها یکی از حدود 240 گروگان گرفته شده در حمله 7 اکتبر را نجات داده است. تنها گروگان‌های آزاد شده دیگر توسط حماس آزاد شده‌اند که نشان می‌دهد این گروه همچنان کنترل جنگجویان خود را در دست دارد.
با وجود کمبود برق در مقیاس بزرگ و ویرانی‌های گسترده در سراسر غزه، حماس همچنان به پخش فیلم‌های تبلیغاتی که جنایات غیرنظامیان توسط نیروهای اسرائیلی و نبردهای شدید بین جنگجویان حماس و سربازان اسرائیلی را نشان می‌دهد، ادامه می‌دهد. تبلیغات این گروه به طور گسترده در شبکه پیام‌رسان تلگرام توزیع می‌شود، جایی که کانال آن بیش از 620000 مشترک دارد. بر اساس شمارش پروژه امنیت و تهدیدات دانشگاه شیکاگو (که من آن را هدایت می‌کنم)، شاخه نظامی حماس، گردان‌های قسام، از 11 اکتبر تا 22 نوامبر هر هفته نزدیک به 200 ویدئو و پوستر را از طریق آن کانال منتشر کرده است.
زمین برای صلح
تنها راه برای شکست پایدار حماس، حمله به رهبران و مبارزان آن و جدا کردن آنها از مردم اطراف است. با این حال، گفتن این کار آسان‌تر از انجام آن است، به ویژه از آنجایی که حماس مستقیماً از جمعیت محلی به جای خارج از کشور، صفوف خود را جذب می‌کند.
در واقع، شواهد نظرسنجی نشان می‌دهد که عملیات‌های نظامی اسرائیل تا چه اندازه تروریست‌ها را بیشتر از کشتن آنها تولید می‌کند. در نظرسنجی 14 نوامبر از فلسطینیان در غزه و کرانه باختری که توسط جهان عرب برای تحقیق و توسعه انجام شد، 76درصد از پاسخ‌دهندگان گفتند که حماس را مثبت می‌بینند. 
این را با 27درصد از پاسخ‌دهندگان در هر دو منطقه مقایسه کنید که در ماه سپتامبر به نظرسنجی‌های مختلف گفته‌اند که حماس «لایق‌ترین نماینده مردم فلسطین» است. این مفهوم نگران‌کننده است: بخش وسیعی از بیش از 500000 مرد فلسطینی بین 18 تا 34 سال اکنون سربازان تازه‌کار حماس یا سایر گروه‌های فلسطینی هستند که به دنبال هدف قرار دادن اسرائیل و غیرنظامیان آن هستند.
این نتیجه درس‌های تاریخ را نیز تقویت می‌کند. برخلاف عقل مرسوم، بیشتر تروریست‌ها شغل خود را به دلیل مذهب یا ایدئولوژی انتخاب نمی‌کنند، اگرچه برخی قطعاً این کار را انجام می‌دهند. در عوض، بیشتر افرادی که تروریست می‌شوند، این کار را به این دلیل انجام می‌دهند که زمین آنها در حال سلب شدن است.
برای دهه‌ها، من افراطی‌ترین تروریست‌ها- تروریست‌های انتحاری- را مطالعه کرده‌ام و مطالعه من بر روی 462 نفر که از سال 1982 تا 2003 در مأموریت‌هایی برای کشتن دیگران در اقدامات تروریستی خود را کشتند، بزرگ‌ترین مطالعه جمعیت‌شناختی این مهاجمان است. متوجه شدم که صدها تروریست انتحاری سکولار وجود دارد. در واقع، رهبر جهان در تروریسم انتحاری در آن دوره ببرهای تامیل بود، یک گروه آشکارا ضد مذهبی و مارکسیستی در سریلانکا که حملات انتحاری بیشتری نسبت به حماس یا جهاد اسلامی فلسطین- دو گروه مرگبار تروریستی فلسطینی- انجام داد. وجه مشترک 95درصد از تروریست‌های انتحاری در پایگاه داده من این بود که آنها در حال مقابله با یک اشغال نظامی بودند که قلمروهایی را که آنها وطن خود می‌دانستند کنترل می‌کردند.
از سال 1994 تا 2005، حماس و دیگر گروه‌های تروریستی فلسطینی بیش از 150 حمله انتحاری انجام دادند که حدود 1000 اسرائیلی را کشتند. تنها زمانی که اسرائیل نیروهای نظامی خود را از غزه خارج کرد، این گروه‌ها تقریباً به‌طور کامل این تاکتیک را کنار گذاشتند. 
از آن زمان، تعداد فلسطینی‌ها در غزه و کرانه باختری 50درصد افزایش یافته است و در درازمدت کنترل این سرزمین‌ها را برای اسرائیل سخت‌تر می‌کند. دلایل زیادی وجود دارد که فکر کنیم اشغال مجدد نظامی اسرائیل در غزه- به گفته نتانیاهو برای مدت نامعلومی- به موج جدید و شاید بزرگ‌تری از حملات انتحاری علیه غیرنظامیان اسرائیلی منجر خواهد شد.»
مشکل شهرک‌نشین
اگرچه ابعاد زیادی در مناقشه اسرائیل و فلسطین وجود دارد، اما یک واقعیت به روشن شدن تصویر پیچیده کمک می‌کند. تقریباً هر سال از اوایل دهه 1980، جمعیت یهودیان در سرزمین‌های فلسطینی افزایش یافته است، حتی در طول سال‌های روند صلح اسلو در دهه 1990. رشد شهرک‌ها به معنای از دست دادن زمین برای فلسطینی‌ها و افزایش نگرانی‌ها در مورد مصادره زمین‌های بیشتری برای اسکان یهودیان بیشتر در سرزمین‌های فلسطینی است. در واقع، یوسی داگان، شهرک‌نشین  برجسته و عضو حزب نتانیاهو، خواستار ایجاد شهرک‌هایی در غزه شده است، جایی که آخرین شهرک‌ها در سال 2005 حذف شدند.
رشد جمعیت یهودی در سرزمین‌های فلسطینی عامل اصلی در دامن زدن به درگیری است. در سال‌های بلافاصله پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967، تعداد کلی یهودیان ساکن کرانه باختری و غزه تنها به چند هزار نفر می‌رسید. روابط اسرائیل و فلسطین عمدتاً هماهنگ بود. هیچ حمله انتحاری فلسطینی‌ها و تعداد کمی از هر نوع حمله در این دوره رخ داده است.
اما اوضاع پس از روی کار آمدن دولت جناح راست به رهبری حزب لیکود در سال 1977 تغییر کرد و نوید یک توسعه عمده شهرک‌ها را داد. تعداد شهرک‌نشینان افزایش یافت- از حدود 4000 نفر در سال 1977 به 24000 نفر در سال 1983 و به 116000 نفر در سال 1993. تا سال 2022، حدود 500000 شهرک‌نشین اسرائیلی یهودی در سرزمین‌های فلسطینی زندگی می‌کردند، به استثنای یهودیان30، که در آن قدس شرقی ساکن بودند. 
با رشد شهرک‌ها، هماهنگی نسبی بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها از بین رفت. ابتدا ایجاد حماس در سال 1987 و سپس انتفاضه اول 1987-1993، انتفاضه دوم 2000-2005 و ادامه دور درگیری بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها از آن زمان آغاز شد.
رشد تقریباً مستمر شهرک‌های یهودی یکی از دلایل اصلی این است که چرا ایده راه‌حل دو دولتی از دهه 1990 اعتبار خود را از دست داده است. اگر قرار است در آینده مسیری جدی برای تشکیل یک کشور فلسطینی وجود داشته باشد، این رشد باید به پایان برسد. به هر حال، چرا فلسطینی‌ها باید حماس را رد کنند و از یک روند فرضی صلح حمایت کنند، در صورتی که انجام این کار تنها به معنای از دست دادن بیشتر سرزمین‌شان است؟
یک صلح پایدار
تنها راه‌حل دو کشوری به امنیت پایدار برای اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها منجر خواهد شد. این تنها رویکرد عملی است که واقعاً حماس را تضعیف می‌کند و اسرائیل می‌تواند و باید به‌طور یکجانبه با طرحی به پیش برود و قبل از مذاکره با فلسطینی‌ها به تنهائی گام‌هایی بردارد. هدف باید احیای روندی باشد که از زمان شکست آخرین مذاکرات در سال 2008، یعنی 15 سال پیش، خاموش بوده است. برای روشن بودن، اسرائیل باید این رویکرد سیاسی را با رویکرد نظامی همراه کند و در عملیات محدود و مستمر علیه رهبران حماس و جنگجویان مسئول جنایات 7 اکتبر شرکت کند. اما این رژیم باید عنصر سیاسی استراتژی را اکنون اتخاذ کند، نه بعدا. اسرائیل نمی‌تواند منتظر بماند تا پس از مدتی افسانه‌ای که حماس تنها با قدرت نظامی شکست بخورد.
کسانی که شک دارند که راه‌حل دوکشوری می‌تواند به نتیجه‌ای دست یابد، درست می‌گویند که از سرگیری فوری مذاکرات با فلسطینی‌ها اراده حماس برای مبارزه را کاهش نمی‌دهد. برای یک چیز، این گروه یک طرفدار آشکار از بین‌بردن اسرائیل است. از سوی دیگر، این یکی از بزرگ‌ترین بازندگان راه‌حل دو کشوری خواهد بود، زیرا توافق صلح تقریباً به‌طور قطع شامل ممنوعیت گروه‌های مسلح فلسطینی به غیر از رقیب اصلی داخلی حماس، تشکیلات خودگردان است که احتمالاً از حمایت مجدد برخوردار خواهد شد و مشروعیت در صورتی توافقی را تضمین می‌کند که اکثریت فلسطینی‌ها از آن حمایت کنند. و حتی در صورت دستیابی به راه‌حل دو کشوری، اسرائیل همچنان به یک توان دفاعی قوی نیاز خواهد داشت، زیرا هیچ راه‌حل سیاسی نمی‌تواند تهدید تروریسم را برای سال‌های آینده به‌طور کامل از بین ببرد.
اما به همین دلیل است که هدف در حال حاضر نباید ارائه فوری طرح نهائی برای راه‌حل دو کشوری باشد- چیزی که در حال حاضر به سادگی در حوزه امکان سیاسی نیست. در عوض، هدف فوری باید ایجاد مسیری برای یک کشور نهائی فلسطین باشد. اگرچه بدبینان ادعا می‌کنند که چنین مسیری غیرممکن است زیرا اسرائیل شرکای فلسطینی مناسبی ندارد، در واقع اسرائیل می‌تواند به تنهائی گام‌های مهمی بردارد.
اسرائیل می‌تواند علناً اعلام کند که قصد دارد به وضعیتی دست یابد که در آن فلسطینی‌ها در کشوری زندگی کنند که فلسطینی‌ها در کنار یهودی‌ها هستند. می‌تواند اعلام کند که قصد دارد فرآیندی را برای دستیابی به آن هدف، مثلاً تا سال 2030 ایجاد کند و در ماه‌های آینده نقاط عطفی برای رسیدن به آن هدف تعیین خواهد کرد. این [رژیم] می‌تواند اعلام کند که فوراً شهرک‌های یهودی در کرانه باختری را مسدود می‌کند و تا سال 2030 از چنین شهرک‌سازی‌هایی در غزه صرف‌نظر می‌کند، زیرا این امر تعهد خود را به راه‌حل واقعی دو دولتی نشان می‌دهد. و می‌تواند اعلام کند که مایل است و آماده همکاری با همه طرف‌ها- همه کشورهای منطقه و فراتر از آن، همه سازمان‌های بین‌المللی و همه طرف‌های فلسطینی- است که مایل به پذیرش این اهداف هستند.
این گام‌های سیاسی به دور از بی‌ربط بودن به تلاش‌های نظامی اسرائیل علیه حماس، یک کمپین پایدار و بسیار هدفمند برای کاهش تهدید کوتاه‌مدت حملات از سوی این گروه را تقویت می‌کند. مبارزه با تروریسم مؤثر از اطلاعات مردم محلی سود می‌برد، که اگر این جمعیت امید به جایگزینی سیاسی واقعی برای گروه تروریستی داشته باشد، به احتمال زیاد به دست می‌آید. در واقع، در درازمدت، تنها راه شکست حماس ایجاد شکاف سیاسی بین آن و مردم فلسطین است. اقدامات یکجانبه اسرائیل که نشانه تعهد جدی به آینده‌ای جدید است، به‌طور قطع چارچوب و پویایی در روابط اسرائیل و فلسطین را تغییر می‌دهد و به فلسطینی‌ها یک جایگزین واقعی برای حمایت از حماس و خشونت می‌دهد. اسرائیلی‌ها به نوبه خود امنیت بیشتری خواهند داشت و دو طرف در نهایت در مسیر صلح قرار خواهند گرفت.
البته دولت فعلی اسرائیل هیچ نشانه‌ای از پیگیری این طرح را نشان نمی‌دهد. با این حال، این می‌تواند تغییر کند، به خصوص اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد از نفوذ خود استفاده کند. به عنوان مثال، کاخ‌سفید می‌تواند فشار خصوصی بیشتری بر دولت نتانیاهو اعمال کند تا از حملات بی‌رویه در کمپین هوائی جلوگیری کند.
اما شاید مهم‌ترین گامی که واشنگتن اکنون می‌تواند بردارد آغاز یک بحث عمومی بزرگ درباره رفتار اسرائیل در غزه باشد، بحثی که به استراتژی‌های جایگزین اجازه می‌دهد تا عمیقاً مورد بررسی قرار گیرند و اطلاعات عمومی غنی را برای آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و... مردم در سراسر جهان عواقب آن را برای خود ارزیابی کنند. 
کاخ‌سفید می‌تواند ارزیابی‌های دولت آمریکا را درباره تأثیری که عملیات نظامی اسرائیل در غزه بر حماس و غیرنظامیان فلسطینی می‌گذارد، منتشر کند. کنگره می‌تواند جلسات استماع با محوریت یک سؤال ساده برگزار کند: آیا این کمپین بیشتر از کشتن تروریست‌ها تولید می‌کند؟
شکست رویکرد فعلی اسرائیل روزبه‌روز آشکارتر می‌شود. بحث عمومی پایدار در مورد این واقعیت، همراه با بررسی جدی جایگزین‌های هوشمند، بهترین فرصت را برای متقاعد کردن اسرائیل به انجام آنچه در نهایت در راستای منافع ملی خود است، فراهم می‌کند.